رسته‌ها
کمانچه (تراژدی در یک پرده)
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 0 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 0 رای
از متن کتاب:
چیزی به شب نمانده است. در قره باغ در دامنه کوه در بیرون از ده و در زیر درخت ها، قهرمان یوزباشی سرکرده اسب سواران روی چمن نشسته، پاهایش را دراز کرده و به سنگی تکیه داده است و فکر می کند.
در یک طرف، یساولش قاراش، زین اسب را جلو خود گذاشته و با درفش و سوزن در حال دوختن آن است. در طرف دیگر حسنعلی نان و پنیر لقمه می کند و می چیند جلو یوزباشی. عزیز و قاسم آتش روشن می کنند. چند نفر در کناری نشسته اند و به خوردن نان و پنیر مشغول اند. عده ای هم سرگرم انجام کارهای دیگرند. یک نفر مشغول پر و خالی کردن فشنگ در خشاب است. همه افراد قمه به کمر دارند و قطار فشنگ به خود بسته اند. تنها قهرمان یوزباشی است که قطار فشنگش را باز کرده و در مقابل خود گذاشته است.
تعدادی تفنگ به درختی تکیه داده شده است یک نفر غربیل پر از جو را جابجا می کند. یکی تفنگی را به درختی تکیه میدهد و یکی دیگر آن را بر می دارد و می رود. شیهه اسبی از فاصله نزدیک شنیده می شود. صدای شلیک گلوله ای از راه دور به گوش می رسد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
22
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
Faryadesokoot
1403/11/01
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کمانچه (تراژدی در یک پرده)

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
کمانچه (تراژدی در یک پرده)
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک