رسته‌ها

راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین

راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 54 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 54 رای
.
در این کتاب دربارۀ پیدا آمدن سلطان محمود غزنوی و سپس سلطان شدن پسرش مسعود سخن گفته شده است ؛ تا رسیده بە آنجا که با پراکنده شدنِ جماعات تورکِ بیابانی در زمان این پدر و پسر ، تورکان اوغوز بر ایران‌زمین تاختند و ایران‌زمین از آن زمان به اشغال تورکان در آمد . و از آن زمان برای هزار سال تا پایان دوران قاجاریان حاکمیت بر ایران زمین در دست تورکان جاگیرشده در ایران بود .
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
96
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
farhadpartica
farhadpartica
1393/02/06

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین

تعداد دیدگاه‌ها:
121
شکی نیست که غرور ملی لازم و ضروری است غربی‌ها و خصوصا صهیونیستها برنامه‌های پیچیده‌ای برای زدون غیرت از جوامع تحت سیطره خود داشته‌اند به طوری که بسیاری از سرمایه داران فرانسه یهودی هستند. فکر می‌کنید چطور به این جایگاه رسیده‌اند؟ با زدودن غیرت ملی و غرور ملی. اخیرا مطلبی خواندم در رابطه با تأثیر مواد غذایی در ژنتیک با این مضمون که گوشت خوک غیرت را از بین می‌برد که احتمالا علت این که در اسلام هم خوردن گوشت خوک حرام است، همین باشد. این مطلب را بگذارید در کنار این که در فرانسه اگر مدارس یا رستورانها گوشت خوک سرو نکنند جریمه می‌شوند. شاید وقتی می‌گوییم غیرت فقط مسائل ناموسی به فکرمان برسد اما غیرت در تمام شئون زندگی لازم است برای تمام رقابت‌ها برای همین است که صهیونیست‌ها در تمام عرصه‌ها از رقبای خود جلو می‌زنند چون توانسته‌اند غیرت و حساسیت رقبایشان را از بین ببرند.
ضمن این که نباید غرور ملی را با تعصب‌هایی که حقایق را کنار می‌گذارند و در مورد اقوام و ملیت‌ها جاهل منشانه حکم صادر می‌کنند یکی بگیریم. حال این تعصب چه از طرف یک عرب زبان باشد چه فارس زبان چه ترک زبان چه کرد و هر زبان و قومیت و ملیت دیگری. به قول ویگوتسکی تعصبات قومی و زبانی غلیان کهن الگوی زنا با محارم است.
چنان از جنایات اغوز می نویسی که گویا به چشم خود دیده ای!
اگر آدم با انصافی هستی جنایات هیتلر را هم بنویس که آمار و ارقام که موجود است . قاتل اقوام آریایی هیتلر است.
از جنایات " جوزف استالین بنویس که ده میلیون کشاورز بیچاره روس را کشت (روس ها شاخه ای از آریایی ها هستند).
ار جنایات آریایی ها هنگام ورود به هند در کشتن اقوام دراویدی بنویس و ایجاد نظام طبقاتی کاست و تبعض نزادی در هند.
از کشتار میلیون برده سیاهپوست بخاطز رنگ پوستشان. (سیاهپوستان را که دیگه ترک های اوغوز قاتل عام نکردند).
از کشتار سرخپوستان امریکا توسط اروپایی های متمدن و با فرهنگ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از کشتار مردم ایران در جنگ های ایران و روس.
از حمله ی داریوش به یونان و مصر و استپ های روسیه بنویس.
آیا یک آدم با وجدان پیدا نمی شود که جنایات هیتلر را محکوم کند؟!!!!!!!!!!!!!!!
آرتور شوپنهاور فیلسوف هلندی تبار که مورد علاقه ی دوست عزیز « بردبار » است، سراسر زندگیش علی رغم هوش و فراستی که از خود نشان داده، پر تلاطم بوده، ازدواج نکرد و
چیزی هم جز کنیت شخصی نداشته که به آنها افتخار کند، مادرش آلمانی و پدرش هلندی بود، پدر وی بنا به دلایل بیماری ی شدید افسردگی و سایر مصائب و مشکلاتی که به
لحاظ شخصیتی داشت محقرانه خودکشی کرد، گزینشِ این سخنِ یاوه ی شوپنهاور، و بدینگونه بیان کردن، موهن و مردود است. غرور ملی یکی از راهبردهای با اهمیت برای
وحدت جوامع بشری است. چنانچه غرور ملی را کنار بگذاریم، سنن دیرینه نیز به فراموشی سپرده خواهد شد. تصور غلطی است که فلاسفه هرچه گفته اند، درست است.هرگز
چنین نیست و نخواهد بود.
مبتذل‌ترین نوع غرور، غرور ملّی‌ است، زیرا کسی که به ملّیت خود افتخار می‌کند در خود کیفیت باارزشی برای افتخار ندارد، وگرنه به چیزی متوسل نمی‌شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبود‌ها و خطاهای ملّت خود را واضح‌تر از دیگران می‌بیند، زیرا مدام با این‌ها برخورد می‌کند. اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه‌ی آخرین دستاویز به ملّتی متوسل می‌شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملّتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند.
(در باب حکمت زندگی - آرتور شوپنهاور - ترجمه ی محمد مبشری - صفحه ی 83 )
همان طور که معلوم بود، تو نیز مانند هم‌مسلکانت چیزی در چنته نداشتی و جز بازگویی طوطی‌وار خزعبلات مضحک پورپیرار کار دیگری نکردی! و در تعجبم که با وجود نداشتن هر نوع معلومات آکادمیک و حتی دانش ابتدایی در خصوص زبان‌های باستانی، چگونه به صدور حکم در باره‌ی این زبان‌های کهن می‌پردازی!
1. به‌پیروی از استادت پورپیرار، آریکه را مرتبط با آریه دانسته‌ای، که ادعایی است باطل و فاقد هرگونه استدلال زبان‌شناسی. آریکه صفتی است به معنی پیمان‌شکن و کافر و آریا نیز اسمی قومی. این دو هیچ گونه ریشه‌ی مشترکی ندارند و در هیچ منبع زبان‌شناسی آکادمیکی چنین ادعای باطلی مطرح نشده است، و البته نه پورپیرار معلوم الحال یک زبان‌شناس است و نه آثار او مرجعی در این حوزه و نه ادعایش واجد استدلال و برهانی خاص.
معنای قومی واژه‌ی آریه در متون ودایی و اوستایی و پارسی باستان کاملاً واضح است و این - به اصطلاح - استدلال که چون در طی مثلاً دویست سال اخیر این واژه در کتیبه‌های هخامنشی خوانده شده است، پس چنین واژه‌ای در متون «پارسی باستان» وجود ندارد، لطیفه‌ای است طرب‌زا که آن را تنها از دهان پان‌ترکهایی 12 سیلندر چون تو می‌توان شنید!
2. طراز عقلی و فهمی کسی که سنگ آدم‌کشانی چون آتیلا را به سینه می‌زند و درندگانی چون او را مهربان و منصف می‌خواند و چشم بر روی جنایات شنیع اغوزها در ایران می‌بندد، روشن است و نیاز به اقدام دیگری برای رسوایی هویت و ماهیت راستین او نیست! اما اگر به پیروی از استادت پورپیرار تصور می‌کنی که کورش آسیا را از سکنه خالی کرده بود (البته او به خشایارشا چنین نسبتی می‌دهد اما چون سیلندرهای تو بیشتر از استادت هست، کار را دست‌بالاتر گرفته‌ای!!!)، پس گذشته و تاریخ و تمدن این کشور را انکار کرده، غیرایرانی بودنت را نیز اعلام کرده‌ای. البته در این حالت، جوابی نیز برای این پرسش نخواهی داشت که خودت در ایرانی خالی از سکنه و بی‌باروبر، از زیر کدام بته برآمده‌ای!!!
3. تو نیز همچون دوست فاضلت از ارائه‌ی برابرهای ترکی واژگانی چون هنر و فرهنگ بازماندی و جز این نیز توقعی نبود! در زبان ترکی «بیلگی» به معنای دانایی و «بیلگه» به معنی دانا است (یاشار چاغبایار، اُتوکن تورکجه سوزلوک، استانبول، 2007، ج1، صص 607-606) و «اردم» نیز به معنی شایستگی است (علی داشقین، فرهنگ لغات ترکی، تبریز، 1374، ص 76). من که ربطی بین این واژه‌ها با فرهنگ و هنر فارسی نمی‌بینم! آنچه آشکار است، این است که اگر در گذشته و حال این زبان واژه‌ای برای این مفاهیم تمدنی وجود داشت، ترکان از واژه‌ی فرانسوی کولتور به جای فرهنگ و لغت عربی صنعت به جای هنر استفاده نمی‌کردند!
اینکه زبان ترکی فاقد هر نوع واژه‌ای برای نهادهای تمدنی است، ربطی به «ورود لغت به زبانی دیگر» ندارد و نمی‌دانم از این پریشان‌گویی‌ها و آدرس‌های غلطی که می‌دهی، چه چیزی را می‌خواهی اثبات کنی. اینکه اغوزها قومی وحشی و بدوی بوده‌اند اظهر من الشمس است و با زبان‌بازی و آسمان‌ریسمان کردن نمی‌توان این حقیقت را مخدوش یا پنهان کرد.
4. ای استاد عظیم الشأن تاریخ و زبان‌های هندوایرانی و ایرانی و هندی و... (که در این زمانه‌ی علم و پژوهش حتی متخصصان آکادمیک هر شاخه از این علوم نیز انگشت‌شمارند) تو پارسیان را هندی خواندی و حال که رسوایی‌ات را دیدی، سخن از هندواروپاییان و هندوایرانیان می‌گویی! هندیان و ایرانیان دو شاخه‌ی متمایز از تنه‌ی هندواروپاییان هستند و خلط کردن آن دو، سفسطه‌ای است کامل.
شاید به نظر حضرت عالی پارسیان صاحب تمدن 7000 ساله این مرز و بوم هستند .

نخیر! این اغوزهای وحشی و بدوی‌اند که صاحبان تمدن 7000 ساله این مرز و بوم هستند!!!!
مقایسه‌ی مفاهیم مهم و تمدن‌سازی چون «فرهنگ» و «هنر» با «قاشق و بشقاب» نشان دهنده‌ی سطح و طراز علمی و فهمی شما است. اما معادل‌ها:
اتاق: گتک؛ بشقاب: شیلان؛ قاشق: کفچه؛ قابلمه: کماجدان؛ قیچی: کاز؛ چاقو: فارسی است (اصحاب فضل و علم به ترتیب نگاه کنند به: ابوالقاسم پرتو، واژه‌یاب، تهران، 1377، ج1، صص 163، 311؛ ج2، 1368، 1362، 1476؛ ج1، 529).

واژه هاي بيلگه و بيلگي دقيقا مترادف فرهنگ در معناي اصلي نه معناي امروزي و اردم نيز دقيقا مترادف هنر در معناي اصلي ميباشد .
در مورد لغت هنر تحقیق کن و سابقه لغت فرهنگ را نیز بررسی کن {البته از لغات حدادی ( فرهنگستان زبان فارسی) نیز میتوانی استفاده کنی .( مثلا ساندویج و کراوات هم از هزاران سال پیش در میان فارس زبانها مد بوده چون فرهنگستان کلمات دراز لقمه و زینت اویز دراز را از دل تمدن پارسی بیرون کشیده است .)}
دوست عزیز . اهل فضل و علم ! ورود لفات به یک زبان معمولا با ورود اشیا و وسایل و علم و اندیشه و غیره صورت میگیرد . و نا مرتبط با تمدن نیست . و اینها لغات فوق الاشاره ملزوماتی بودند که لازمه ورود از مرحله شکار به مرحله کشاورزی و اغاز تمدن و فرهنگ هستند .
ما از هندیانی که زیر نام و نقاب «پارسیان» وارد ایران شده باشند، ثبت و سندی در تاریخ ندیدیم و نیافتم. شاید ایرانی که از آن سخن می‌گویید در جغرافیایی دیگر واقع است که ما از آن بی‌خبریم!

ببخشید دوست فرهیخته و فاضل . متوجه نبودم اقوام هندو ایرانی به فلات ایران کوچ نکردند شاید اقوام هند و اروپایی بودند و شاید اقوام افغانی و ایرانی . حالا بحثش پیش بیاد از سانسکریت و ودا و ریگ ودا مایه نذاری ها . شايد هم جغرافيايي كه شما از ايران در ذهن مباركتان داريد در قلب اروپا واقع شده است و شايد به نظر حضرت عالي پارسيان صاحب تمدن 7000 ساله اين مرز و بوم هستند .
دوست عزیز دلم نمیخواد از این نوع ادبیات استفاده کنم فقط مقابله به مثل بود .
بقیه را بعدا شرح میدم
از جناب trita عزیز .
سابقه‌ی کاربرد نام قومی «آریا» به متون ودایی، اوستایی و پارسی باستان بازمی‌گردد. در آن دوران کهن نه ناسیونالیسمی وجود داشت، نه ترکی و نه حکومت ترکانی!
اصحاب علم و فضل مراجعه کنند به: داریوش احمدی، هزاره‌های پرشکوه، قم، 1384، صص 60-47

نظر و منابعت محترم است اما شما متنی را پیدا کنید که متعلق به قبل از 150 سال پیش باشد و در ان کلمه اریا به عنوان نام یک قوم امده باشد و یا همسایگان این قوم به اصطلاح اریا ذکری از انها اورده باشند .
این کلمه به صورت مشتقات "اری ها " ، " اریک " و " اریکا " در کتیبه بیستون اورده شده است که فارغ از نوع خواندنش که (میتوان با چند تلفظ خواند ) هیچکدام به معنای امروزی اریا نمیباشد و در اولین خط که کلمه اریا ؟ استفاده شده البته تا پیش از قرائت کنت و شارپ که کلمه زبان اریا را از کتیبه بیرون کشیدند هیچ یک از خوانندگان کتیبه مانند راولینسن اسمی از قوم اریا نیاورده اند .
کلمه ای که در کتیبه بیستون اریا خوانده میشود به صورتهای زیر نیز خوانده میشود " اری ها "" اری اها " اری اهه " " اری یا " که اری ها و اری یا قریب به حقیقت به نظر میرسد .
به این چند خط دقت فرمایید .
کتیبه بیستون ستون اول سطر 22: هر که فرمانبر بود او را پاداش دادم و هرکه شورش (اری ک) کرد اورا کیفر دادم .
ستون اول سطر 33 : پس از اینکه کمبوجیه به مصر رفت مردم شورش (اری ک) کردند
ستون چهارم سطر 63 : از ان روز اورمزد مرا یاری داد که شورش (اری ک) نکردم . ( اطاعت کردم)
ستون چهارم سطر 89 : (میدان مانور جاعلان) در این قسمت کتیبه با همان املای قبلی کلمه (اری) با پسوند (یا) امده است که معنی واقعی ان چنین است (( و همچنین شرح شورشها (اری یا)را اوردم )) یا به نا بقولی شرح (اری ها ) را اوردم .که واقعا نیز این کتیبه شرح شورشها است در ترجمه های تحریف شده چنین است ( نیز به اریا(اری یا ) بود در روی الواح....) و بعضی پا را فراتر گذاشته و کلمه زبان را قبل از ار یا گذاشته اند ( ان به زبان اری یا بود ).
ستون پنجم سطر 15 : ایلامیها شورشی ( اری کا ) شدند .
ستون پنجم سطر 33 :سکاها شورشی ( اری کا ) شدند .

و این یکی را لازم میدانم جواب دهم
با انتخاب نام یکی از خون‌خوارترین و درنده‌ترین مهاجمان دنیا (آتیلا) و درج نوشته‌ای در توجیه عقاید باطل پان‌ترکان، ماهیت و جهت‌گیری واقعی خود را کاملاً برملا کرده‌ای! «دوست عزیز» شترسواری که دولا دولا نمی‌شود!

اتیلا جهانگشا و خونخوار بود اما به مراتب مهربانتر و منصفانه تر از کوروش و داریوش جنایتکار و وحشی بود
کوروش اسیا را خالی از سکنه کرد به طوری که تا هزار سال تمدنی و حکومتی بوجود نیامد و داریوش که خود ش جنایاتش را شرح داده .
اگر استفاده از نام اتیلا بد است شماها نیز نباید از نامهای افراد جنایتکاتر استفاده کنید .
+
تصور می شود کتابناک عزیز، محلی برای درج دیدگاههای خوانندگان هر کتاب مهیا ساخته تا دوستان پس از مطالعه، چنانچه انتقاد و یا تقریض و ستایشی نسبت به نویسنده و
مترجم آنها دارند در معرض توجه و نظر سایر کاربران موافق و یا مخالف قرار دهند، اما بعضاً، عرصه ی دیدگاهها تبدیل به صحنه نبرد و جنگ عقاید شده و بدون تردید از حوصله ی
دیگر کاربران خارج گردیده است، چه خوب است بتوانیم نقطه نظراتمان را صرفا معطوف به همان کتابی کنیم که پیش روی ما برای مطالعه قرار گرفته، لازم است اگر مستنداتی هم
در رد اظهارات و دیدگاههایمان داریم در ارتباط با همان کتاب باشد،از توهین و جسارت و طعنه و ایما و اشاره به یکدیگر پرهیز کنیم و مطلقا وارد مسائل قومیتی و نژادی و مذهبی
مردم بخصوص مردم عزیز و بزرگوار کشورمان نشویم، همه بخوبی می دانیم به کوری چشم دشمنان، اقوام ترک و لر و عرب و فارس و بلوچ و ... با هر عقیده و مذهبی، مثل اعضاء
خانواده و در کنار هم زندگی می کنند و با کمال صداقت و لطف و محبت معامله و معاشرت می کنند و درهمه مسائل سیاسی و اقتصادی و سازندگی کشور اشتراک مساعی
دارند و قربان و صدقه ی یکدیگر می روند، و حتی درهمه ی شهر ها روستاها کم و بیش بصورت مختلط سکنیٰ گزیده اند و از همسایگی هم لذت می برند. بنابر این باید دقت
کنیم برسر هیچ موضوعی وحدت بین آحاد ملت به حاشیه نرود.
[quote='اتیلا']
4 - از لحاظ ژنتیکی ایرانیان ( غیر از چند قوم مانند اعراب و بلوچ و ... ) شباهت زیادی با شاخه ترکان جنوبی و غربی دارند و فقط هموطنان عزیز زرتشتی ژنهای خاصی دارند که انتساب انها را به پارسیان قدیم تقویت میبخشد .
[/quote]
باز هم شعار و شعار و شعار: ادعایی بی‌مدرک و سخنی بی‌پایه برای عوام‌فریبی.
[quote='اتیلا']
5 - قدمت حضور ترکان در سرزمین ایران به قبل از حصور اقوام هندی ( پارسیان ) بررمیگردد .
[/quote]
از ترکان برای نخستین بار در تاریخ در سده‌ی ششم میلادی یاد می‌شود. (نگاه کنید به: کامران گورون، تورکلر و تورک دولتلری تاریهی، استانبول، 1981، ص 50) نخستین ورود آنان نیز به ایران به زمانی بازمی‌گردد که سامانیان شماری از ترکان را به صورت برده و غلام وارد این کشور کردند! ما از هندیانی که زیر نام و نقاب «پارسیان» وارد ایران شده باشند، ثبت و سندی در تاریخ ندیدیم و نیافتم. شاید ایرانی که از آن سخن می‌گویید در جغرافیایی دیگر واقع است که ما از آن بی‌خبریم!
[quote='اتیلا']
دوستی اشاره کرده اند که برای کلمات "فرهنگ و طبیب و ... "در ترکی معادل ندارند البته توسط جناب fuzuli جواب داده شده
[/quote]
ما که در این وبسایت و صفحه پاسخی از جناب فضولی ندیدیم و البته غیر از این نیز انتظاری نداشتیم! شاید از ما خجالت کشیده و جوابش را برای تو فرستاده که از آن باخبری!
[quote='اتیلا']
حالا من از دوست عزیز میپرسم معادل فارسی این واژه ها را بیان فرمایند " اتاق - بشقاب - قاشق - قابلمه - قیچی - چاقو و .... "" که ترکی هستند و در زبان فارسی به کار میروند و همه جزو چیزهایی هستند که هر روز از انها استفاده میشود و بزعم ان دوست عزیز اگر قومی از انها استفاده میکرد حتما باید معادل ان لغات را میساختند .
[/quote]
مقایسه‌ی مفاهیم مهم و تمدن‌سازی چون «فرهنگ» و «هنر» با «قاشق و بشقاب» نشان دهنده‌ی سطح و طراز علمی و فهمی شما است. اما معادل‌ها:
اتاق: گتک؛ بشقاب: شیلان؛ قاشق: کفچه؛ قابلمه: کماجدان؛ قیچی: کاز؛ چاقو: فارسی است (اصحاب فضل و علم به ترتیب نگاه کنند به: ابوالقاسم پرتو، واژه‌یاب، تهران، 1377، ج1، صص 163، 311؛ ج2، 1368، 1362، 1476؛ ج1، 529).
البته «دوست مهربان» گویا به‌کل متوجه موضوع نشده‌ای. بحث سر این نیست که چه تعداد واژه‌ی ترکی در فارسی و چه تعداد لغت فارسی در زبان ترکی وجود دارد. شتاب‌زدگی و دست‌پاچگی تو را از مسیر بحث کاملاً منحرف کرده است. موضوع این است که اغوزهای زردپوست به جهت بدوی و وحشی بودن و نداشتن سابقه و ساختار تمدنی، الفاظی که دال بر این مفاهیم باشد در زبانشان نداشته‌اند. همین و بس!
[quote='اتیلا']
گرچه در این وانفسای کشور سودی به حال هیچکدام از پانها ندارد ولی انچه قریب به حقیقت است همین است که ذکر میشود .
[/quote]
با انتخاب نام یکی از خون‌خوارترین و درنده‌ترین مهاجمان دنیا (آتیلا) و درج نوشته‌ای در توجیه عقاید باطل پان‌ترکان، ماهیت و جهت‌گیری واقعی خود را کاملاً برملا کرده‌ای! «دوست عزیز» شترسواری که دولا دولا نمی‌شود!
[quote='اتیلا']
1 - پانترکیسم بعد از شیوع پان فارسیسم و پان اریائیسم در ایران به وجود امد و ان هم نه به صورت سازماندهی شده بلکه صرفا برای مقابله با تحریف و تخریب فرهنگ و هنر و تاریخ و ادبیات ترکان ایران .
[/quote]
چیزی به نام پان‌فارسیسم وجود خارجی ندارد؛ چرا که در حال حاضر قومی به نام «فارس» در این کشور وجود ندارد تا کسی بخواهد اعضای آن را متحد و یکپارچه کند. «فارسی» تنها نام یک زبان است که ایرانیان از دیرباز بدان سخن می‌گویند و می‌نویسند و می‌خوانند. مکتب و مسلکی به نام پان‌ترکیسم بیش از یکصد سال سابقه دارد، بنیان‌گذاران آن، آموزه‌ها، برنامه، راهبرد و خاستگاه آن نیز معلوم و ثبت شده است. حقیقتی چنین آشکار و همه‌دان را نمی‌توان با نادان فرض کردن مردم و نعل وارونه زدن، پنهان و لاپوشانی کرد!
اصحاب علم و فضل مراجعه کنند به: جیکوب لاندو، پان‌ترکیسم، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، تهران: نشر نی، 1382
[quote='اتیلا']
2 - اختراع کلمه اریا صرفا برای انگیختن حس ناسیونالیستی فارسها برای مقابله با حکومت ترکان در ایران بود .
[/quote]
سابقه‌ی کاربرد نام قومی «آریا» به متون ودایی، اوستایی و پارسی باستان بازمی‌گردد. در آن دوران کهن نه ناسیونالیسمی وجود داشت، نه ترکی و نه حکومت ترکانی!
اصحاب علم و فضل مراجعه کنند به: داریوش احمدی، هزاره‌های پرشکوه، قم، 1384، صص 60-47
[quote='اتیلا']
3- اشتراکات و لغات مشترک زبان ترکی و سومری به حدی است که بتوان انها را زبانهای هم ریشه نامید .
[/quote]
آن رفیقت که خواهش ما را برای معرفی لوحه‌های سومری و واژه‌نامه‌های سومری معتبر و آکادمیک حاوی لغات ترکی، برآورده نکرد. تو نیز جز دادن شعارهای توخالی و بی‌اساس چیز دیگری در چنته نداشتی و به میدان نیاوردی!
راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک