رسته‌ها

راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین

راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 55 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 55 رای
.
در این کتاب دربارۀ پیدا آمدن سلطان محمود غزنوی و سپس سلطان شدن پسرش مسعود سخن گفته شده است ؛ تا رسیده بە آنجا که با پراکنده شدنِ جماعات تورکِ بیابانی در زمان این پدر و پسر ، تورکان اوغوز بر ایران‌زمین تاختند و ایران‌زمین از آن زمان به اشغال تورکان در آمد . و از آن زمان برای هزار سال تا پایان دوران قاجاریان حاکمیت بر ایران زمین در دست تورکان جاگیرشده در ایران بود .
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
96
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
farhadpartica
farhadpartica
1393/02/06

کتاب‌های مرتبط

قهقراء
قهقراء
2.4 امتیاز
از 27 رای
گزیده تاریخ بیهقی
گزیده تاریخ بیهقی
4.5 امتیاز
از 17 رای
شیرین بانو
شیرین بانو
4.6 امتیاز
از 11 رای
تاریخ بیهقی
تاریخ بیهقی
4.5 امتیاز
از 13 رای
حسنک وزیر از تاریخ بیهقی
حسنک وزیر از تاریخ بیهقی
4.7 امتیاز
از 9 رای
تاریخ بیهقی - جلد 3
تاریخ بیهقی - جلد 3
4.6 امتیاز
از 25 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین

تعداد دیدگاه‌ها:
123
اگر سلطان محمود غزنوی دشمن شیعه بود ، پس چرا وزیر شیعه اش - حنسک وزیر - را نگهداشت و نکشت . سلطان مسعود نیز بخاطر درگیری لفظی و تکبر حسنک وزیر ، او راکشت ( تاریخ بیهقی) ، سلطان محمود شیعه کش نیست بلکه با حکومت بویه اختلاف داشت.
سلطان محمود خواهر خود را به عقد سپهبد شهریاز از ملوک شیعه مذهب طبزستان درآورده بود.
به گفته استاد دبیر سیاقی : ذشمنان سلطان محمود نباید فردوسی را وسیله ی حمله بر او قرار دهند.
فردوسی در 33 جاز شاهنامه سلطان محمد را مدح گفته و ستوده است.
چو او شهریاری نیامد پدید جهان آفرین تا جهان آفرید
فردوسی بزرگ در شاهنامه بارها بر ترکان تاخته بود وحال آنکه سلطان محمود، ترک زاده بود و سرداران و حاجبان او هم ترکان بودند و او و فرزندانش فقط با "تاجیکان" به پارسی سخن می گفتند و با این احوال طبعاً تحمل دشنامهای فردوسی به آباء و اجدادشان دشوار بود . بدتر از همه این که فردوسی شیعی بود و مانند همه شیعیان در اصول دین به معتزلیات نزدیکی داشت و بالاتر از اینها ، مشرب فلسفی او در جای جای شاهنامه آشکار بود . اما محمود دشمن هر شیعی ، و کشنده و بردار کننده هر معتزلی و هر فلسفی مشرب بود . او سنی متعصب و کرّامی خشک خام اندیش بود و فقط با خام اندیشانی که بر گرد او زبان به تأیید اعمالش در خراسان و ری و هندوستان می گشودند سرسازگاری داشت نه با آزاد مرد درست اندیشه آزاد فکری چون فردوسی که از پشت آزادگان و بزرگان آمده بود. به هر حال فردوسی ناگهان حربه ی تکفیر را بالای سر خود دید و تهدید شد که به جرم الحاد در زیر پای پیلان ساییده خواهد شد. پس ناگزیر از دام بلا گریخت و از غزنین به هرات رفت و به اسماعیل وراق پدر ازرقی شاعر پناه برد و شش ماه در خانه ی او پنهان بود تا طالبان محمود به طوس رسیدند و بازگشتند و چون فردوسی ایمن شد از هرات به طوس و از آنجا به طبرستان نزد پادشاه شیعی مذهب باوندی آن دیار به نام "سپهبد شهریار" رفت و بدو گفت که در این شاهنامه همه سخن از نیاکان بزرگ تو می رود، بگذار تا آن را به نام تو کنم . لیکن او که از بیم تیغ محمود لرزان بود بدین کار تن در نداد واز فردوسی خواهش کرد تا صد بیت هجو نامه محمود را که بر آغاز شاهنامه افزوده و در آن به علت عهد شکنی "پرستار غلام زاده" غزنوی اشاره کرده بود، به صد هزار درهم بدو واگذارد تا به آب بشوید، فردوسی نیز چنین کرد . اما آن هجونامه خلاف آنچه برخی پنداشته اند به تمامی از میان نرفت زیرا بعید نیست که فردوسی آن را پیش از رفتن به طبرستان منتشر کرده بوده باشد.
بعد از این حوادث ، فردوسی از طبرستان به خراسان بازگشت و آخرین سالهای نومیدی و ناکامی خود را به تجدید نظرهای نهایی در شاهنامه و بعضی افزایش ها بر ابیات آن گذرانید تا به سال 411 هجری در زادگاه خود " باژ" در گذشت و در باغی که ملک او بود مدفون گردید، همانجا که اکنون مزار اوست.
جناب بهداد ، لینکی که شما گذاشته بودید و حذف گردید، صرفا یک وبلاگ شخصی بوده که بنا بر قوانین سایت ، تبلیغ و معرفی وبلاگ محسوب می شود ، ضمن آن که مطالبی که در آن درج شده بدون ذکر منبع و مستند نبوده است.
( توضیح ناظر سایت )

[edit=گیلدخت]1393/02/10[/edit]
از خدمات ترکان همین بس که دربار سلطان محمود و مسعود غزنوی پز از شاعران فارسی گو بود. حتی بسیار از پادشاهان ترک ایران و عثمانی به فارسی شعر سروده اند و شاعران پارسی گو را مورد اکرام و بخشش های شاهانه قرار داده اند.
اما وقتی یک حکومت غیر ترک ( هزچند که پدر رضاخان از اهالی باکو بوده است) به سلطنت می رسد ، کتاب های ترکی را می سوزاند و زبانش را در تنگنای ادبیات شفاهی بودن قرار می دهد.
من نمیدانم چرا دوستان فرهیخته بند کردن به ریشه یابی واژه ها و نام بردن واژه هایی مثل اتاق - بشقاب - قاشق - قابلمه - قیچی - چاقو !!! اینکه این واژه ها ترکی هست یا نیست یا ما فارسی زبانها معادل این کلمات نداریم چیزی از ارزش فارسی زبانها یا بهتر بگم آریایی ها کم نمیکند ما هم می توانیم شاهنامه فردوسی را بگذاریم وسط و بگیم این همه واژه را فردوسی در یک کتاب به شعر جمع آوری کرد ... دوستان بحث بر سر این هست که استاد ارجمند آقای امیرحسین خنجی در این کتاب خدمت و خیانت حاکمان تورک زبان را به خاک ایران به چالش کشیده است حالا ما بازم به شما دوستان نوصیه میکنیم که لطفا کتاب را مطالعه کنید و این همه به صحرای کربلا نزنید
با سلام
1- ناسیونالیسم در منطقه چندان سابقه ندارد و بیشتر از اروپاییان تقلید شده است . تمایلات پان ترکیستی زودتر از پان ایرانیسم و امثال آن معرفی شد و دلیل آ،ن نیز مشخص است : مردمان ترکیه به سبب مجاورت با اروپاییان زودتر از ایرانیان با مسلکهای ناسیونالیستی آشنا شدند وگرنه تا پیش از گروههای مانند ترکهای جوان در ترکیه که آتاتورک نیز در آن عضویت داشت ، رویکرد به حکومت داری در منطقه خاورمیانه یبشتر امری مذهبی بود تا مبتنی بر تفکرات ناسیونالیستی . ( از جمله رجوع شود به کتاب خاورمیانه اثر آقای برنارد لوئیس )
2- وقتی تاریخ پژوهان و باستان شناسان در قرن 19 به شباهت و همخانوادگی برخی زبانها پی بردند نتیجه گرفتند که قاعدتاً گویشوران این زبانها نیز باید خویشاوند باشند و از یک منشاء مشترک منشعب شده باشند ( که البته میدانیم زبان و فرهنگ جوامع بشری به دلایل مختلف از جمله مهاجرت و تسلط قومی دیگر و غیره قابل تغییر است مانند مصریان که پس از استیلای اعراب ، عرب زبان گشتند و بسیاری موارد دیگر ). از آنجا که قدیمیترین آثار مکتوب به زبانهای موسوم به هند و اروپایی چهار کتاب قدیمی هند ( ریگ ودا ، آتاروا ودا ، یاجور ودا و ساما ودا ) و گاتاهای زرتشت هستند ، اروپاییان زبانهای سنسکریت و اوستایی را سرسلسلگان این زبانها پنداشتند و با رجوع به این متون دریافتند که این مردمان خود را آریا مینامند و از اینجا این کلمه به عنوان مفهومی نژادی وارد متون غربی شد و ایشان نیز خود را آریایی خطاب کردند. این کلمه اختراع نشده است و صرفاً یک نام است وگرنه ژنی به نان ژن آریایی یا ترک و امثال آن نداریم. باید دانست اتفاقاً شمار جالب توجهی از نخستین ناسیونالیستهای ایرانی مانند آخوند زاده ، ترک بودند .
3- در این خصوص بیش از اندازه قلم فرسایی شده و ارتباط ترکی و سومری گزارشی ناصحیح است.
4- آنچه مطالعات ژنتیک تا امروزه به دست داده اند این است که عمده مردمان این سرزمین سکونتی تقریباً ده هزار ساله یا اندکی بیش از آن در منطقه دارند . رد پای ژنتیکی سایر اقوام از جمله ساکنان شبه جزیره عربستان و مردمان آلتای در جوامع ایرانی دیده می شود ( که البته مایه سرافکندگی یا افتخار کسی نیست و صرفاً سرنخی از وقایع تاریخی به دست می دهد ) . در خصوص مردمان آذربایجان و قفقاز نیز تحقیقاتی انجام شده است (که نگارنده چند تایی را که به خواست جمهوری آذربایجان توسط دانشگاهی در روسیه انجام شده بود در اینترنت مشاهده کرده است) تا جایی که از تحقیقات ژنتیک می دانیم از لحاظ ژنتیک مردمان هر منطقه به همسایگان خود شبیه ترند مثلاً آذریان و گرجیها و ارامنه ذخیره ژنتیک مشابهی دارند و همچنین مردمان باسک با همسایگان فرانسوی و اسپانیایی خود الگوهای ژنتیک مشابهتری دارند ( اگر چه با ایشان هم زبان نیستند ) .
5- گویا این جمله تحت تاثیر تاریخ پردازیهای فردی به نام پورپیرار نگاشته شده . این نظریات فاقد پشتوانه علمی و شواهد تاریخی است .
[quote='fuzuli']صاحب و انتقام گیرنده هر خون ناحق به زمین ریخته شده خداوند متعال است ، زیرا یکی از القاب خدا ذوالانتقام هست ، مطمئن باش هرکس به دیگری ظلم کند بدون توجه به رنگ پوست و زبان و مقام دنیوی اش و هر تهمت زننده و افترا گوینده و بی ادب و گستاخ دچار خشم و عذاب الهی خواهد شد.[/quote]
بزرگوار، ما رأی خداوند را در این خصوص به خوبی می‌دانیم، اما آنچه برایمان نامعلوم و مبهم است موضع و نظر صریح شخص تو درباره‌ی قتل و غارت ایرانیان مظلوم به ویژه به دست «اغوزهای» خون‌ریز است!
منظورت از اشاره به «تهمت زننده و افترا گوینده و ...» چیست؟ یعنی می‌خواهی بگویی که کشتار ایرانیان و ویرانی ایران به دست اغوزان وحشی و بدوی تنها یک «تهمت و افترا» است؟!!!
کتا[quote='kashkayi']
به نظر اینجانب هیچ فتح و کشورگشایی بدون خونریزی و خشونت نیست. داستانهایی که در وصف فتوحات کوروش بدون خشونت و خونریزی و پذیرش از طرف اقوام مغلوب هم چیزی شبیه به افسانه است. قانون جنگ آن زمان هم همین بوده و هیچ فاتحی بی دلیل مردم رو نمی کشته به چند علت: اولا نیروی کار بودن ثانیا باید مالیات می دادن ثالثا باید زنده باشن تا بشه بهشون حکومت کرد و خیلی دلیل دیگه واسه زنده نگه داشتنشون....[/quote]
با عرض سلام
این کتاب در مورد کوروش نگاشته نشده است !!
با سلام
به نظر اینجانب هیچ فتح و کشورگشایی بدون خونریزی و خشونت نیست. داستانهایی که در وصف فتوحات کوروش بدون خشونت و خونریزی و پذیرش از طرف اقوام مغلوب هم چیزی شبیه به افسانه است. قانون جنگ آن زمان هم همین بوده و هیچ فاتحی بی دلیل مردم رو نمی کشته به چند علت: اولا نیروی کار بودن ثانیا باید مالیات می دادن ثالثا باید زنده باشن تا بشه بهشون حکومت کرد و خیلی دلیل دیگه واسه زنده نگه داشتنشون....
صاحب و انتقام گیرنده هر خون ناحق به زمین ریخته شده خداوند متعال است ، زیرا یکی از القاب خدا ذوالانتقام هست ، مطمئن باش هرکس به دیگری ظلم کند بدون توجه به رنگ پوست و زبان و مقام دنیوی اش و هر تهمت زننده و افترا گوینده و بی ادب و گستاخ دچار خشم و عذاب الهی خواهد شد.
[quote='fuzuli']کاربر trita:همان طور که حدس می‌زدم یا پرسش‌هایم را بی‌پاسخ گذاشته‌ای یا جوابی بی‌ربط و غلط داده‌ای. فقط نمی‌دانم کی می‌خواهی اعتراف کنی که چیزی از زبان‌های ترکی و سومری نمی‌دانی و دست از این اطاله‌ی کلام برداری.
کاربر فضولی: پس شما بزرگوار با حدس های خود مشغول باش ![/quote]
چشم بزرگوار!
اما ای کاش به جای امر کردن به دیگران و طفره رفتن از پاسخگویی - که نشانه‌ی ضعف و درماندگی توست - دمی با خود می‌اندیشیدی که چرا و با چه توجیهی خون بر زمین ریخته‌ی زنان و مردان و کودکان این سرزمین را فدای اغوزها و مغولان خون‌خوار و ویرانگر می‌کنی و برای تطهیر و تقدیس این جماعت، از هیچ کاری فروگذار نمی‌کنی.
راهگشایان حاکمیت تورک بر ایران‌زمین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک