میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
شاید این یک داستان بود والبته بسیار قابل بحث...ولی عزیزانی بواقع در برخی عملیات جانشان را در اثر سهل انگاریها از دست دادند...یادشان گرامی..
دوست عزیز ،از نوع روایت و تعلیق جذابتان لذت بردم. قلمتان مانا..
_ تو لشکر 77 آر پی جی زن بودم.
من نـه چنان با مینیمال و مینیمال نویسی آشـنـایی دارم، نه در سطحی هستم که نظراتم تماما درست باشد! امــا...
واضـح ترین مثال برای این سوال شـمـا موسیقی ــست، در جریانید که در دین موسیقی بسـیار مورد بحث بوده و آخــر هم کسی نتوانسته جوابی برای حـرام بودن یا صواب داشـتـنـش حکمی تعیین کند. با این حال هر روزه با ان که موسیقی نه خیری به ما می رساند، نـه برایمان مـضـر است به موسیقی گوش می دهیم... . چــون موسیقی حـِـس برانگیز است! گاه اعصابمان را آرام می کند، گاه ما را در فکر فرو می برد!
و بـر اساس این برداشتی که من از تعریف دوستان از مینیمال کرده ام، این دقیقا ویـژگی یک مینیمال است!
و اماتــخــیــل...
در اوج تـخـیلـی ترین داستان ها، بــاز هم شـمـه ای از حقیقت پنهان شده...! تخیلی بودن الزاما به معنای بـد بودن داستان نیست!
شاید بخواید قدرت قلم یا قدرت نوشته که هرچه عجیبتر یا به قول شما هرچه چند معنایی تر دربیارید رو به رخ بکشید که این موضوع رو فقط و فقط با بازی با کلمات که به سادگی مشهوده به نمایش بذارید در صورتی که این یه سوء استفاده از یه سخن ادبی محدود به داستانه
چیزی رو که شما در نظر دارید رو نباید با بازی با کلمات نشون بدید بلکه یه اثر وقتی ارزشمند و موجب تفکر درباره اون میشه که در اون بشه تفاسیر گوناگون رو از معنی استخراج کرد
خب همین قضیه موجب سطحی بودن و گنگ و نامفهوم بودن کار میشه
پس در این کارها یه خواننده باید دقیقا دنبال چه چیزی باشه؟
به نظرتون کسی حاضر میشه واسه یه چیزی وقت بذاره و اون رو مطالعه کنه در صورتی که نه جنبه مثبتی داره نه درس جدیدی و نه تجربه ای کسب کنه؟
با شما موافقم شعر غایت آفرینش ادبی است و تخیل در آن چارچوبی ندارد
اما با "باید" ی که برای داستان "مینیمال" قائل شدید موافق نیستم. داستان مینیمال هم -با تعاریف خودش- متنی در حیطه سخن ادبی است.
مکالمه ای که هر مخاطب با متنی ادبی برقرار می کند منجر به آفرینش معناهای تازه میشود که حتی ممکن است فراتر از قصد نویسنده برود
این اساس هرمنوتیک مدرن است، پس اینجا تناقضی که به آن اشاره کردید اتفاق عجیبی نیست.
دیگر آنکه موافقم که تخیلی که قاعده و اصول نداشته باشد صرفا به هرج و مرج یا به قول شما "چرت و پرت" می انجامد
اما به واقع مدتهاست شخصا به دنبال این "جنبه مثبت" و "درس" نیستم
تاثیر گذاری تنها رسالت هنر است(از نظر من)
اگه بحث سر اینه که قرار باشه سخن ادبی معنا رو پنهان کنه نه اشکار و یا به صورتی به کار ببره که که بشه چند معنایی رو تو اون دید من شخصا ترجیح میدم همین قضیه رو تو شعر تجربه کنم نه تو داستانی که باید اون حرف رو به صورت یک معنا و ساده به خواننده بفهمونه در غیر این صورت یکی که نوشته رو درک نمیکنه اون رو چرت و پرت و یکی از یه جمله که فقط قضیه رو پیچونده کوه میسازه
تخیل هم باید چهار چوبی داشته باشه که تو اون بشه ذره ای از واقعیت رو دید
تخیلی که دور از واقعیت باشه هم چیزیه که فقط و فقط لذت بخشه و هیج جنبه مثبتی نداره یا چیزی رو که بشه از اون درس گرفت
نفرمایید جناب شاهی.خیلی اوقات همین قناسی ها دلپذیرند.زیادی خط کشی شده هم انسان را دچار عصا قورت دادگی جلفی می کند.مرسی.
اساسا پدیده چند معنایی خاصیت زبان است.
اما بستگی دارد شما زبان را در چه حیطه ای از سخن بکار ببرید.
در سخن علمی یا سخنی که هدف آن برقراری ارتباط است-مانند گفتار روزمره- یا سخنی که هدف آن انتقال پیام یا خبر است، استفاده از امکانات زبانی برای ایجاد معناهای چندگانه جایز نیست
چرا که باید تا حد ممکن ابهام کلام را زدود.
اما منش ویژه "سخن ادبی" آن است که معنا را به جای آنکه آشکار کند پنهان میدارد.
چراکه به دنبال توصیف مجدد واقعیت است.
"تخیل" نه بازسازی و بازآفرینی چیزی غایب بلکه به معنای دقیق واژه، آفرینش چیزی تازه است.
نفرمایید سهیل عزیز . بی سوادی از بنده بوده و پیری چشمها و کمجونی دستها در تایپ . آن سین بوده و صاد نیست . درستش قناس است .
راستش بنده نیز اکنون این پیشامد را مشاهده نمودم .
حجم ما را کاری به قناص نیست . همان قناس گونگی مضحکمان کرده است انگار .
.
بسیار زیبا بود جناب شاهی.اما حقیقتش بی سوادی بنده را ببخشید ولی نمی دونم معنی و منظور از{(پرنده قناص)= (پرنده شکارچی؟ )} چیه ؟