زنده به گور
نویسنده:
هادی صداقت(صادق هدایت)
امتیاز دهید
کتاب شامل 8 داستان کوتاه است و داستان اول آن، زنده به گور نام دارد که نام کتاب از آن گرفته شده است. بقیه داستانها عبارتند از: حاجی مراد، اسیر فرانسوی، داود گوژپشت، مادلن، آتشپرست، آبجی خانم، مردهخورها و آب زندگی.
زنده به گور که عدهای معتقد هستند هدایت کتاب را براساس زندگی شخصی و شخصیت روانگسیخته خود نوشته است، خاطرات مردی است که از زندگی بیزار شده و در تلاش هست تا خود را بکشد و از این زندگی رهایی یابد. او راههای مختلفی مثل خوردن تریاک را امتحان میکند تا بمیرد ولی تلاشهایش بیفایده است...
«حاجی مراد» داستان مردی بازاری است که فرزندی ندارد. او در حالی که همسرش را دوست دارد، نسبت به او بسیار بدبین است. شک و دودلی این مرد را به دردسر میاندازد...
«اسیر فرانسوی» روایت کنندهی دیدار یک پیشخدمت هتل با یک مسافر است که صحبت آنها از یک کتاب در مورد جنگ شروع میشود...
«داود گوژپشت» داستان پسری به نام داوود است. همه او را به خاطر فرم بدنش که قوز بزرگی بر پشتش دارد، مسخره میکنند. روزی او سر به بیابان میگذارد و در راه با قضایای مختلفی بر میخورد...
«مادلن» داستان دختری فرانسوی با همین نام است که با پسری ایرانی آشنا میشود و آنها با هم شروع به معاشرت میکنند و پسر به خانهی دختر دعوت میشود...
«آتشپرست» داستانی است که در یک مهمانخانه رخ میدهد. در آن «فلاندن» خاطرات باستانشناسی خود در ایران را برای دوستش روایت میکند...
«آبجی خانم» داستان دختری است که صورت نازیبایی دارد و این سبب میشود که هیچ پسری نخواهد با او ازدواج کند. این دختر به نماز و قرآن رو میآورد تا اینکه مراسم عروسی خواهرش سر میرسد...
«مردهخورها» داستان دو زن است که شوهرشان مشهدی رجب، مرده است. آنها با هم جروحث میکنند که ناگهان دزدی آنها رو میشود...
«آب زندگی» داستان سه برادر است که از پدر خود جدا میشوند و راهی را پیش میگیرند تا برای خود زندگی بسازند ولی...
بیشتر
زنده به گور که عدهای معتقد هستند هدایت کتاب را براساس زندگی شخصی و شخصیت روانگسیخته خود نوشته است، خاطرات مردی است که از زندگی بیزار شده و در تلاش هست تا خود را بکشد و از این زندگی رهایی یابد. او راههای مختلفی مثل خوردن تریاک را امتحان میکند تا بمیرد ولی تلاشهایش بیفایده است...
«حاجی مراد» داستان مردی بازاری است که فرزندی ندارد. او در حالی که همسرش را دوست دارد، نسبت به او بسیار بدبین است. شک و دودلی این مرد را به دردسر میاندازد...
«اسیر فرانسوی» روایت کنندهی دیدار یک پیشخدمت هتل با یک مسافر است که صحبت آنها از یک کتاب در مورد جنگ شروع میشود...
«داود گوژپشت» داستان پسری به نام داوود است. همه او را به خاطر فرم بدنش که قوز بزرگی بر پشتش دارد، مسخره میکنند. روزی او سر به بیابان میگذارد و در راه با قضایای مختلفی بر میخورد...
«مادلن» داستان دختری فرانسوی با همین نام است که با پسری ایرانی آشنا میشود و آنها با هم شروع به معاشرت میکنند و پسر به خانهی دختر دعوت میشود...
«آتشپرست» داستانی است که در یک مهمانخانه رخ میدهد. در آن «فلاندن» خاطرات باستانشناسی خود در ایران را برای دوستش روایت میکند...
«آبجی خانم» داستان دختری است که صورت نازیبایی دارد و این سبب میشود که هیچ پسری نخواهد با او ازدواج کند. این دختر به نماز و قرآن رو میآورد تا اینکه مراسم عروسی خواهرش سر میرسد...
«مردهخورها» داستان دو زن است که شوهرشان مشهدی رجب، مرده است. آنها با هم جروحث میکنند که ناگهان دزدی آنها رو میشود...
«آب زندگی» داستان سه برادر است که از پدر خود جدا میشوند و راهی را پیش میگیرند تا برای خود زندگی بسازند ولی...
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/09/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زنده به گور
در نگاه اول بنظر میرسد که بهترین چیزها هم در اثر تکرار بی ارزش خواهند شد اما آیا واقعا اینگونه است ؟
آیا بهشت و جهنم توصیف شده مشمول تکرار نخواهد شد ؟ اگر اینگونه باشد حق با شماست و جاودانگی واقعا بی ارزش است .
مثالی بزنیم تا مطلب روشن شود .
فرض کنیم انسانی 2 روز است که آب ننوشیده و به آب میرسد نوشیدن آب چقدر برایش لذت بخش است ؟ قابل توصیف نیست .
میگویند این لذت غیر قابل توصیف در آن دنیا میتواند تا هر زمان ادامه یابد . آیا زیبا نیست ؟
با همین مثال ساده معلوم است که انسان هرگزدچار تکرار و روزمرگی نخواهد شد .
در آخر این مطلب را هم اضافه میکنم که این مثال یک مثال ملموس و دنیوی بود در حالی که شرایط دنیای دیگر بسیار متفاوت تر و بسیار برتر از دنیای مادیست .
همه از مرگ میترسند من از زندگی سمج خودم .
یاد شعرى افتادم
کوتاهی عمر
بهترین خصیصهی آدمیست
اینکه محو میشود
یکبار برای همیشه.
مرده از آغاز جهان
تا هنگام تولدش،
چرا باید برخیزد و
کاری کند
که بپاید
برای ابد؟
من خودم به شخصه هنوز معنى همین دنیایى که توشم رو نفهمیدم و هنوز نتونستم باهاش کنار بیام،پس چه دلیلى داره یه دنیاى دیگه هم براى من وجود داشته باشه؟به نظر من یه جایى همه چیز باید تموم بشه،جاودانگى،حتى با بهترین شرایط،تبدیل به تکرار میشه،ما بیشتر از اونى که به یه زندگى جاودانه نیاز داشته باشیم به یه نابودى ابدى نیاز داریم،یه سیاهى مطلق