کلیات اسکندر نامه - جلد 3
نویسنده:
منوچهر خان حکیم
امتیاز دهید
شامل جنگآزمائی پهلوانان مشرق زمین
کلیات اسکندر نامه - جلد 1:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55521
کلیات اسکندر نامه - جلد 2:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55522
کلیات اسکندر نامه - جلد 4:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55524
کلیات اسکندر نامه - جلد 5:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55525
کلیات اسکندر نامه - جلد 6:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55526
کلیات اسکندر نامه - جلد 7:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55562
بیشتر
کلیات اسکندر نامه - جلد 1:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55521
کلیات اسکندر نامه - جلد 2:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55522
کلیات اسکندر نامه - جلد 4:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55524
کلیات اسکندر نامه - جلد 5:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55525
کلیات اسکندر نامه - جلد 6:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55526
کلیات اسکندر نامه - جلد 7:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=55562
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/09/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کلیات اسکندر نامه - جلد 3
جناب خونیرث بزرگوار، در جایی بانوی بزرگواری از اسکندر فردوسی و اسکندر نظامی سخن گفتند و فرمودند که ریشه ای ایرانی برای آن پنداشته اند، شما پاسخی فرمودید. و من نیز پاسخی را در اینجا می آورم.
[/quote]
علیک سلام
به خاطر ندارم در کجا چنین صحبتی شده. ولی عنایت کنید که نظامی، سخن فردوسی در خصوص تبار ایرانی اسکندر را نپذیرفته است. در شرفنامه نظامی:
دگرگونه دهقان آذر پرست
به دارا کند نسل او باز بست
ز تاریخها چون گرفتم قیاس
هم از نامه مرد ایزد شناس
در آن هر دو گفتار چستی نبود
گزافه سخن را درستی نبود
درست آن شد از گفتهٔ هر دیار
که از فیلقوس آمد آن شهریار
در اینجا منظور از نامه ی مرد ایزد شناس، همان شاهنامه فردوسی و منظور از دهقان آذرپرست، موبدان زرتشتی است که نظامی روایت ایشان را نمی پسندد. ماجرای آمیتیدا با ارنواز و شهرناز در شاهنامه شباهت بسیار دارد. ولی در شاهنامه این دو به همسری فریدون در می آیند. نکته اینکه ضحاک بیورسپ هزار سال پادشاهی می کند و قاعدتاً همسرانش نیز هزار ساله اند و بعد به همسری فریدون جوان در می آیند. فلذا بطور قطعی ریشه داستان در اسطوره است و بنده هم برداشت شما را صحیح تر می دانم.
جناب خونیرث بزرگوار، در جایی بانوی بزرگواری از اسکندر فردوسی و اسکندر نظامی سخن گفتند و فرمودند که ریشه ای ایرانی برای آن پنداشته اند، شما پاسخی فرمودید. و من نیز پاسخی را در اینجا می آورم.
و اما پاسخ من این است که:
اسکندر ایرانی یا همان اسکندر پور داراب، که به اسکندر رومی هم شناخته می شود و تربیت وی را در آنجا دانسته اند، همان اسکندر مقدونی است. روم هنوز تشکیل نشده بود که اسکندر زاده شد.
اسکندر، سی سی گامبیس مادر داریوش سوم را به عنوان ملکه-مادر به دربار خود برده بود، از آن جا برایش مادری هخامنشی از تبار داریوش دوم (= داراب) قائل شده اند. از این رو، در زمان های سپسین تر، چامه سرایان وی را ایرانی دانسته و در ستایش او چامه ها گفتند.
همان جریانی که میان آمیتیدا (= ارنواز یا شهرنواز) و کوروش سوم هخامنشی (= فریدون) گذشت، و او را به عنوان ملکه-مادر به دربار برده و پسرانش را برادرخوانده و در جایی پسرخوانده خواند.