بازگشت شازده کوچولو
نویسنده:
مهدی سیگاریان وفا
امتیاز دهید
.چکیده: ,"کتاب حاضر که در قطع رقعی به چاپ رسیدهاست؛ ادامه«شازده کوچولو» نوشتهی«آنتوان دو سنت اگزوپری» میباشد. داستان کتاب از آنجا آغاز میشود که شازده کوچولو نمیتواند به وسیلهی نیش مار به سیاره اش بازگردد و زمینی میشود. او در زمین میگردد و قوانین زمین را با زندگی در آن لمس مینماید. شازده کوچولو مانند دیگر زمینیها، ازدواج میکند و صاحب خانواده میشود او آنقدر به خدا نزدیک میشود که مردم به او لقب عارف میدهند. سرانجام شازده کوچولو که دیگر پیر شدهاست آخرین تجربهی زندگی دنیوی خود را به دست میآورد و آن دیدار با عزرائیل است که برای عارفی چون او بسیار آسان و لذتبخش است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
sigarian
۱۳۹۲/۰۷/۲۷
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بازگشت شازده کوچولو
هم بزن داد و بزن فریاد
اما بازگرد!!
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه نگو، از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
کاش میشد لحظه ها را پس گرفت
کاش میشد از تو بود و با تو بود
کاش می شد در تو گم شد از همه
کاش میشد تا همیشه با تو بود
کاش فردا را کسی پنهان کند
لحظه را در لحظه سرگردان کند
کاش ساعت را بمیراند به خواب
ماه را بر شاخه آویزان کند
زیرا در مورد آرزوهایت نیز وظایفی داری... این یک قانون است!
تو را انتخاب می نمایم و تو نیز مرا انتخاب خواهی کرد .
زیرا این یک نفر با همه آن میلیونها انسان فرق دارد. پس باید وظایف و تعهد من نیز
نسبت به او فرق داشته باشد و برای او کارهایی بکنم که برای افراد دیگر
و حتی خودم ، آن کارها را انجام نمی دهم.
وظایف همسری با وظایف دوستی متفاوت است . خداوند مهربان می داند که انسانها نمی توانند تنها
باشند برای همین از ابتدا برای آنها زوج و انسان مکملی در نظر گرفته و
خلق می کند و زندگی را به گونه ای رقم می زند که این نفر در زمان
خاصی ، روزی به هم رسیده و نسبت به هم احساس خوبی پیدا کنند .
تا به اینجا در دست خداست اما از آنجائی که انسان را تصمیم گیرنده
آفریده است، بعضی ها این احساس را به نابودی می کشند زیرا آنها نمی دانند که استفاده غلط از خوشبختی ، باعث بدبختی می شود .
آنها این احساس خوب را بر طبق قوانین خود تبدیل به رابطه و فساد می کنند و
بعد دچار افسردگی، شکست و بدبختی خواهند شد و آن را بر گردن تقدیر
می گذارند. به من حق بده ، من چگونه می توانم به کسی که می دانم
برای همیشه به من تعهدی ندارد اعتماد کنم؟
در موردش دروغ بگوئی . دروغگوها بی ارزش ترین و نادان ترین
موجودات دنیا هستند .... آنها ارزش هیچ چیز را درست نمی دانند ....
متفاوت است یعنی اینکه احساس شما نیز در مورد آن متفاوت است.
نمی دانم ...... من مثل تو تجربه ندارم!
:-)
آرامش اوست رضایت دهم ؛ هرچند که برای من بسیار سخت باشد .
فداکاری و عشق یعنی همین . یعنی دیگری را از خود بیشتر دوست
داشتن و بر خود ترجیح دادن. :x
ص 87
بسیار ممنونم از نگاه زیبایتان و توجه و دقت خاصی که بر جملات کتاب داشتید
خوشحالم که مورد توجه قرار گرفت
به خدا و سرنهادن به امر خداوند ..... من هم مانند تو انسانم .... من هم یک
زن هستم با تمام غرایز و نیازهایم .... این نیازها در بدن من نیز موجود
است ..... اما من با دیگران فرق دارم زیرا خوب می دان م این غرایز را
خداوند برای نشان دادن و عرضه کردن به همه انسانها در من بوجود
نیاورده است بلکه آن را مانند سلاحی مخفی در بد نم قرار داده است تا
پایه و اساس زندگی مشترکم را محکم سازم و خوشبخت بمانم ..... اگر از
این سلاح اشتباه استفاده شود، چیزی به جز بدبختی برایم نخواهد آورد .....
این یک قانون است .... استفاده اشتباه و غلط از هر چیزی، نتیجه معکوس
به همراه خواهد داشت.
- مرگ ترسناک نیست بلکه هیجان انگیز است . چیزی که ترسناک
است اتفاقاتی است که پس از مرگ برایمان خواهد افتاد و چگونگی آن
بستگی به رفتارت در طول زندگی دارد . اگر به کسی بدهکار نباشی و حق
کسی بر گردنت نباشد و ظلم نکرده باشی، ترس از اتفاقات بعد از مرگ
بی معناست.
ممنون جناب سیگاریان بابت این کتاب زیبا