رسته‌ها
کلیات سعدی
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 206 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 206 رای
مقدمه: عباس اقبال آشتیانی

با استفاده از نسخه تصحیح شده محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)

پیشگفتار:
از چندی پیش مشتاقان شعر و ادب فارسی بعلت نایاب شدن نسخ صحیح و قابل اعتماد کلیات شیخ اجل سعدی شیرازی از ناشر می خواستند تابتهیه و چاپ کلیاتی با آن مشخصات مبادرت ورزد. خوشبختانه یکی از ادب دوستان که علاوه بر ارادت بشیخ، خود از زادگاه سعدی برخاسته است این مهم را بعهده گرفت و با مطالعه و تطبیق نسخ معتبری چون کلیات مرحوم فروغی، گلستان استاد عبدالعظیم قریب و چندین نسخه خطی و چاپی دیگر کتاب حاضر را (که اکنون تجدید چاپ می شود) در معرض چاپ و انتشار قرار داد و نظر باینکه بعقیده تصحیح کننده بهترین مقدمه بر اثر یک شاعر یا نویسنده شرح حال و اوضاع زمان حیات اوست، و از طرفی مرحوم عباس اقبال استاد دانشگاه در این زمینه حق مطلب را تا حد زیادی ادا کرده است، بدینجهت شرحی را که آنمرد محقق در باره شیخ اجل برشته تحریر در آورده از شماره ۱۱ و ۱۲ سال هفتم مجله تعلیم و تربیت نقل کرد و بعنوان مقدمه در آغاز کلیات قرار داد. نکات قابل ذکر و لازم گلستان و بوستان را ضمن مقدمه ای در آغاز هر یک از آندو کتاب متذکر شد، در مورد ترتیب قرار گرفتن غزلیات از روش مرحوم فروغی تبعیت کرد و بپیروی از آن استاد گرامی طیبات را با «ط» بدایع را با «ب» خواتیم را با «خ» غزلیات قدیم را با «ق» و ملمعات را با «م»، مشخص ساخت، هزلیات را با تطبیق چند نسخه در سه قسمت: اشعار مجالسه گانه و مضحکات تنظیم کرد و در پایان کتاب قرار داد و خلاصه و مجموعه نتایج زحمات وی این شد که هم اکنون در دسترس شما قرار گرفته و امیدوار است که مورد پسند واقع شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
1457
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
souba
souba
1403/05/01

کتاب‌های مرتبط

مکتب سعدی
مکتب سعدی
4.3 امتیاز
از 9 رای
بوستان سعدی
بوستان سعدی
4.7 امتیاز
از 30 رای
غزلیات سعدی
غزلیات سعدی
4.6 امتیاز
از 49 رای
عاشقانه های سعدی
عاشقانه های سعدی
4.3 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کلیات سعدی

تعداد دیدگاه‌ها:
50
.
چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر *** حلال نیست که از تو نظر بپرهیزند
.
دیــــــده را فایـــــــده آنســــــت که دلـــــبر بـیـــــــند
.
ور نبینــــــــد چه بود فایـــــــــده بینــــــــــــایی را
.....

چه خوش گفت بازارگان اسیر/چوگردش گرفتند دزدان به تیر
چومردانگی آید ز رهزنان/چه مردان لشگر چه خیل زنان
شهنشه که بازرگان رابخست/در خیر بر شهر و لشگر ببست
کی آنجا دگر هوشمندان روند/چوآوازه رسم بد بشنوند
نکوبایدت نام نیکی قبول/نکودار بازارگان ورسول
بزرگان مسافر به جان پرورند/که نام نکویی به عالم برند
تبه گردد آن مملکت عنقریب/کزوخاطرآزرده آید غریب
غریب آشنا باش و سیاح دوست/که سیاح جلاب نام نکوست

گر شاهدان نه دنیی و دین می‌برند و عقل
پس زاهدان برای چه خلوت گزیده‌اند ؟!!

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به،که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی، حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه، که از خاک کمتریم!
ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بوالعجب
در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟!
ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس
آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

دلِ عارفان ریودند و قرارِ پارسایان
همه شاهدان به صورت ، تو به صورت و معانی ...
مده ای رفیق پندم ، که به کار ، در نبندم !
تو میانِ ما ندانی که چه می رود نهانی ...

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
کاین عمر طی نمودیم اندر امیدواری !
باز آ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبر است...
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست
یا چو شیرین سخنت نخل گهرباری هست
گربگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهند کاری هست
بنی آدم اعضای یک پیکرند......که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار......دگر عضو ها را نماند قرار
از این شعر به راحتی این معنی را میتوان فهمید:
وقتی عضوی از پیکر درد بگیرد، آرام و قرار از همه ی اعضای دیگر هم میرود.
اما وقتی به جای ترکیب "یک پیکرند" از ترکیب "یکدیگرند" استفاده کنیم،(همانطور که در میان عموم مردم رایج است؛ و با تایید فرهنگستان زبان و ادب فارسی پشت اسکناس های صد هزار ریالی هم چاپ شده) این شعر چه معنایی میدهد؟ اگر فهمیدید به من هم بگویید!!
البته ترجمه ی انگلیسی این شعر که در پشت آن اسکناس است، مفهوم "جزئی از کل بودن" را میرساند، ولی شعر فارسی نه!!
سعدی جان، من از طرف همه از تو معذرت میخواهم که زبان انگلیسی را از فارسی بهتر بلدیم.:((
کلیات سعدی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک