پس از سلام
کتاب خیلی بامزه نیست ! ولی خب در این اوضاع و احوال خواندنش بدم نیست:)
البته شاید هم مشکل از سطح طنز پسندی بنده باشد،که قدری بالا رفته و متفاوت شده! اما بلاهت و سادگی و صداقت این کودک فهیم جالب است:
......
1
عباسقلی و فنایی (کمک داور اسبق شهیر !) با یکدیگر گپ و گفت صمیمی ای می زنند،یک عده بازیکن بی تربیت هم وسط صحبت این دو فوتبال بازی میکنند! (اشاره به فضاحت بحث های کارشناسان حین بازی فوتبال!)
2
جام جهانی است...
برزیل با چین بازی میکند،چینی های طفلک خیلی گل میخورند،از بس که با چشم های باریکشان نصف زمین را نمی بینند،آدم دلش برایشان کباب می شود!
3
به ورزشگاه رفتیم برای پرسپولیس...یک عدد تماشاچی به یک عدد دیگر می گوید «وحشی حیوون بتمرگ»
بابایم می گوید «یعنی دوست عزیز بنشین!» بازیکنان نفری دو شاخه گل قرمز برای تماشاچیان پرتاب می کنند،فضا خیلی عشقولانه است،آدم رمانتیکش میگیرد.
دو نفر از تماشاچیان با هم دعوا می کنند،یک نفر می گوید «....» آن یکی می گوید «....»
بابایم سرخ می شود،از بس که پرسپولیسی است ! او می گوید «اینها قربان صدقه به زبان محلی می باشد!» بابایم خیلی پاستوریزه می باشد،من خیلی خوشحالم که بابایم معنی هیچ یک از این فحش ها را نمی داند.
4 تحویل سال نزدیک می باشد،مادر بزرگ یک جیغ بنفش می کشد،او میگوید : «خدا مرگم بدهد! یک سین سفره کم می باشد!!»
بابایم از خواب می پرد،تحویل سال نزدیکتر می باشد. بابایم می گوید «خودتان را ناراحت نکنید» و به دستشویی می رود. مادربزرگم می گوید«وای نروی،وگرنه تا آخر سال آنجا می مانی!»
خواهرم در حالیکه به طرف ما می دود،می گوید: «الان مشکل سین را حل می کنم»
و یک پوستر محمد رضا گلزار وسط سفره می گذارد.
مادربزرگم می گوید «گلزار دیگر چه می باشد؟»
خواهرم می گوید «او سنبل من می باشد !»
:D
در مجموع برای کودکان و نوجوانان بیشتر توصیه می شود تا سنین بالا....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دست نوشته های یک کودک فهیم
BadTinat عزیز واقعا دستت درد نکنه
خیلی دنبالش بودم،نه تو بازار بود و نه تو فضای سایبری
باهاش خیلی خاطره دارم
ممنون
کتاب خیلی بامزه نیست ! ولی خب در این اوضاع و احوال خواندنش بدم نیست:)
البته شاید هم مشکل از سطح طنز پسندی بنده باشد،که قدری بالا رفته و متفاوت شده!
اما بلاهت و سادگی و صداقت این کودک فهیم جالب است:
......
1
عباسقلی و فنایی (کمک داور اسبق شهیر !) با یکدیگر گپ و گفت صمیمی ای می زنند،یک عده بازیکن بی تربیت هم وسط صحبت این دو فوتبال بازی میکنند! (اشاره به فضاحت بحث های کارشناسان حین بازی فوتبال!)
2
جام جهانی است...
برزیل با چین بازی میکند،چینی های طفلک خیلی گل میخورند،از بس که با چشم های باریکشان نصف زمین را نمی بینند،آدم دلش برایشان کباب می شود!
3
به ورزشگاه رفتیم برای پرسپولیس...یک عدد تماشاچی به یک عدد دیگر می گوید «وحشی حیوون بتمرگ»
بابایم می گوید «یعنی دوست عزیز بنشین!»
بازیکنان نفری دو شاخه گل قرمز برای تماشاچیان پرتاب می کنند،فضا خیلی عشقولانه است،آدم رمانتیکش میگیرد.
دو نفر از تماشاچیان با هم دعوا می کنند،یک نفر می گوید «....» آن یکی می گوید «....»
بابایم سرخ می شود،از بس که پرسپولیسی است ! او می گوید «اینها قربان صدقه به زبان محلی می باشد!»
بابایم خیلی پاستوریزه می باشد،من خیلی خوشحالم که بابایم معنی هیچ یک از این فحش ها را نمی داند.
4
تحویل سال نزدیک می باشد،مادر بزرگ یک جیغ بنفش می کشد،او میگوید : «خدا مرگم بدهد! یک سین سفره کم می باشد!!»
بابایم از خواب می پرد،تحویل سال نزدیکتر می باشد. بابایم می گوید «خودتان را ناراحت نکنید» و به دستشویی می رود. مادربزرگم می گوید«وای نروی،وگرنه تا آخر سال آنجا می مانی!»
خواهرم در حالیکه به طرف ما می دود،می گوید: «الان مشکل سین را حل می کنم»
و یک پوستر محمد رضا گلزار وسط سفره می گذارد.
مادربزرگم می گوید «گلزار دیگر چه می باشد؟»
خواهرم می گوید «او سنبل من می باشد !»
:D
در مجموع برای کودکان و نوجوانان بیشتر توصیه می شود تا سنین بالا....