تمام ناتمام من...
امتیاز دهید
داستان پیش رو حاصل تجربه ای است مشترک در حیطه " داستان نویسی کارگاهی " .
نتیجه همپوشانی فکری دو نویسنده که شوق همنویسی و همکاری، تفکرات ناهمگونشان را حول یک موضوع واحد با هم همراه کرده است.
امید است خواننده نیز - چه خواننده مدرن ، چه خواننده سنتی و رمانتیست - در لحظات این اثر شریک شود و همراه داستان باشد.
بیشتر
نتیجه همپوشانی فکری دو نویسنده که شوق همنویسی و همکاری، تفکرات ناهمگونشان را حول یک موضوع واحد با هم همراه کرده است.
امید است خواننده نیز - چه خواننده مدرن ، چه خواننده سنتی و رمانتیست - در لحظات این اثر شریک شود و همراه داستان باشد.
آپلود شده توسط:
sahareft
1392/05/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تمام ناتمام من...
مرا از مرگ هراسی نیست
مرا از با تو بودنها هراس هست
کاش نبودی تو
تو تمام خاطرات
بر باده رفته من بودی
نیسم آرام می ورزید
تا ابرها به حرکت افتادن
حرکتی به سمت جنوب
صدای غرش ابرها
مرا وحشت زده میکرد
صدای تو را به یاد می آوردم
صدایت را از روی عشق نبود
از روی هوایت بود
از روی تپشهای تند باد قلب بود
هوایت هم مثل زمستان سرد بود
سرد به سان یک مرده
مرده ای مثل من.........
[/quote]
محسن گرامی
چقدر برام لذت بخشه که می بینم این داستان همچنان برای شما محرک سرودن و گفتن و گفتنه...
پاینده باشید :)
من تقریبا عضو جدید کتابناک هستم و شاید این از اولین کامنت های من باشه.
..............هروقت یک اتاق خالی باشه و یک قاب پنجره ی بدون ابعاد طلایی یاد داستان شما می افتم.
به خاطر اینکه کل داستان با یک پنجره بود و ابزار اصلی داستان قاب پنجره....[/quote]
محمد عزیز
سپاس از بیان نظرت...و البته خوشحالم که هروقت یک اتاق خالی باشه و یک قاب پنجره ی بدون ابعاد طلایی یاد این داستان خواهی افتاد.
بنظرم این تاثیر خیلی زیادیه....
در هر صورت...سپاس ار همراهیت...
شاد باشی...
..............
مرا از مرگ هراسی نیست
مرا از با تو بودنها هراس هست
کاش نبودی تو
تو تمام خاطرات
بر باده رفته من بودی
.................
.....
سرد به سان یک مرده
مرده ای مثل من.........
[/quote]
محسن جان همنام عزیزم
واقعا ازت درخواست میکنم حتما این مسیر شعری که به شعر گفتار میرسه رو ادامه بدی.
چرا که حس و بیان خیلی خوبی داری....تلنگر احساسش هم با من ... ;-)
بنظرم اگه دفتری از شعرهات روی سایت آپ کنی حتما سری در سرسرای شاعران کتابناکی خواهی بود...
شاد باشی...
من تقریبا عضو جدید کتابناک هستم و شاید این از اولین کامنت های من باشه.
در این داستان، لذتی برای من نبود و شوقی به من دست نداد جز حس پوچی و گیجی و منگی و ناراحتی که در طول داستان من در اون غوطه ور بودم.
و من همیشه فکر می کنم یک اثر، چه فیلم، چه داستان و چه موسیقی و ... باید خاطره هدف اثر رو تا روزها توی مغز خواننده (شنونده و یا بیننده) اثر نگه داره.
وقتی من فیلمی رو می بینم و بارها و بارها در شرایط مختلف یاد اون فیلم می افتم، هرچند موقع دیدنش زجر کشیده باشم، به نظر من این فیلم خوبی بوده.
حال، هروقت یک اتاق خالی باشه و یک قاب پنجره ی بدون ابعاد طلایی یاد داستان شما می افتم.
نه به خاطر پنجره، نه به خاطر اتاق و ارتفاع و ....
به خاطر اینکه کل داستان با یک پنجره بود و ابزار اصلی داستان قاب پنجره....
یکشنبه سوری :
" سلام ای غرابت تنهایی ، اتاق را به تو تسلیم میکنم " فروغ فرخزاد"
در یک قدمی سقوط از پنجره نشسته ام.
_ خوب ! چه میکنی ؟ میپری یا نه؟
این الاغ درونم است که میگوید. البته که گذشته افتخاری برایم نداشته و
آینده هم چیزی برایم نخواهد داشت. آینده ای که فقط کافیست یک نقطه
جذاب داشته باشد تا برایش بمانم......
این بلود کردم الان مدت زیادی که به من دست میده ..
مرا از مرگ هراسی نیست
مرا از با تو بودنها هراس هست
کاش نبودی تو
تو تمام خاطرات
بر باده رفته من بودی
نیسم آرام می ورزید
تا ابرها به حرکت افتادن
حرکتی به سمت جنوب
صدای غرش ابرها
مرا وحشت زده میکرد
صدای تو را به یاد می آوردم
صدایت را از روی عشق نبود
از روی هوایت بود
از روی تپشهای تند باد قلب بود
هوایت هم مثل زمستان سرد بود
سرد به سان یک مرده
مرده ای مثل من.........
:x:x
...
انتخاب دو ثانیه توسط نویسنده ، تصادفی و یا حساب شده ، از نظر قوانین فیزیکی هم کاملا درست بوده .بر اساس مکانیک نیوتونی و فرمول سقوط ازادh=(gt2)/2میشه گفت حدودا ارتفاع پنجره از سطح زمین 20 متر بوده که واسه خودکشی کاملا مناسبه.یعنی اگه نویسنده اشتباها می گفت یک ثانیه ، خیلی سوتی بود.و ارتفاع واسه خودکشی مناسب نبود.اگر هم از 3 ثانیه استفاده می کرد کار به 45متر می رسید که بیش از حد مرتقع میشد.[/quote]
واقعا دقت شما حرف نداره...
الان که این چند خط رو خوندم احساس کردم دارم نت برداریهای یه کاراگاه خصوصی خیلی جدی و منطقی رو می خونم که روی یه پرونده کار میکنه
یا یه گزارش پزشکی قانونی...
نقل قول از sahareft:نقل قول:
sagaro:
....... . مشخص است که زمان زیادی با دقت و وسواس به گزینش و چینش کلمات و افعال صرف شده ولی می شد اوج هنر را در توصیف آن دوثانیه بکار برد . توصیف دوثانیه ای که با دیدن دریچه ای از امید ........
انتخاب دو ثانیه توسط نویسنده ، تصادفی و یا حساب شده ، از نظر قوانین فیزیکی هم کاملا درست بوده .بر اساس مکانیک نیوتونی و فرمول سقوط ازادh=(gt2)/2میشه گفت حدودا ارتفاع پنجره از سطح زمین 20 متر بوده که واسه خودکشی کاملا مناسبه.یعنی اگه نویسنده اشتباها می گفت یک ثانیه ، خیلی سوتی بود.و ارتفاع واسه خودکشی مناسب نبود.اگر هم از 3 ثانیه استفاده می کرد کار به 45متر می رسید که بیش از حد مرتقع میشد.[/quote]
سهیل جان واقعا این طنز پنهانت رو دوست دارم. :))..هنچنین این علاقه تو به فیزیک شگفت آوره.... 8-)
ممنون از مهر فراوانت...
[quote='sahareft']نقل قول:
sagaro:
....... . مشخص است که زمان زیادی با دقت و وسواس به گزینش و چینش کلمات و افعال صرف شده ولی می شد اوج هنر را در توصیف آن دوثانیه بکار برد . توصیف دوثانیه ای که با دیدن دریچه ای از امید ........[/quote]
انتخاب دو ثانیه توسط نویسنده ، تصادفی و یا حساب شده ، از نظر قوانین فیزیکی هم کاملا درست بوده .بر اساس مکانیک نیوتونی و فرمول سقوط ازادh=(gt2)/2میشه گفت حدودا ارتفاع پنجره از سطح زمین 20 متر بوده که واسه خودکشی کاملا مناسبه.یعنی اگه نویسنده اشتباها می گفت یک ثانیه ، خیلی سوتی بود.و ارتفاع واسه خودکشی مناسب نبود.اگر هم از 3 ثانیه استفاده می کرد کار به 45متر می رسید که بیش از حد مرتقع میشد.;-)