رسته‌ها
تمام ناتمام من...
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 34 رای
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 34 رای
داستان پیش رو حاصل تجربه ای است مشترک در حیطه " داستان نویسی کارگاهی " .
نتیجه همپوشانی فکری دو نویسنده که شوق همنویسی و همکاری، تفکرات ناهمگونشان را حول یک موضوع واحد با هم همراه کرده است.
امید است خواننده نیز - چه خواننده مدرن ، چه خواننده سنتی و رمانتیست - در لحظات این اثر شریک شود و همراه داستان باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
20
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sahareft
sahareft
1392/05/15

کتاب‌های مرتبط

کجا بجویم تو را ؟
کجا بجویم تو را ؟
5 امتیاز
از 1 رای
گبسک رباخوار
گبسک رباخوار
4.4 امتیاز
از 39 رای
بوف کور پشت گلی
بوف کور پشت گلی
3.7 امتیاز
از 3 رای
اسارت بشر
اسارت بشر
4.3 امتیاز
از 48 رای
بی کسان
بی کسان
3.3 امتیاز
از 3 رای
جزیره وحشت
جزیره وحشت
4.2 امتیاز
از 49 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تمام ناتمام من...

تعداد دیدگاه‌ها:
187
[quote='persica1400']خواهش می کنم دوست عزیز. در خصوص زیبایی و شیوایی قلم شما دو بزرگوار اغراق نکردم.
باز هم بنویسید ؛ به قول اردلان سرفراز عزیز:
تو که دستت به نوشتن آشناست
........
همه دنیا رو نوشتی
دل ما رو بنویس[/quote]
برای گرانقدر دوست ادب پرورم جناب پرشیا
وقتی دل به تپش می افتد و دو ثانیه تا کف کوچه فاصله دارم و در لحظه ای که آخرین نقطه تنم از قاب پنجره جدا شده ،کسی را در قابی دیگر میبینم که به من می اندیشد...خوب چه بهتر که زمان به عقب باز گردد و بمانم...
دوست عزیزم این ماندن میتواند برای تو باشد...از قابی دیگر...
به پاست مانده ایم...
شاد باشید و مانا...
.
[quote='TARANE R']
کاش نویسنده کمی حوصله به خرج میداد نه اینکه صفحات را خودش پر کند.!
یا اینکه کل کتاب را یکجا در قسمت نظرات بنویسید دیگر چه نیازیست به آپ کردن کتاب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[/quote]
برای دوست گرانمایه خانم ترانه
ضمن احترام بسیار برای نظر شما خانم ترانه ، عرض میکنم گاهی خالق یک اثر شگفت زده و عاشق مخلوق خود میشود.
با اینکه در این اثر سعی شد در سبک مدرن و با گرایش به .... ، کتابی بنویسیم در هر صورت کار به جملات کلیدی و چند وجهی کشیده شد.که وامی از رمانتیستهاست.
و همین باعث شد جملات کلیدی و یا کل کتاب ، از دید شما دوشیزه/بانوی گرانقدر در صفحه نظرات نوشته شود. ( که شاید از دید شما شایسته نباشد) اما دو نویسنده بنظر می آید اثر خود را بسیار دوست دارند.مانند هر نویسنده دیگری و این باعث میشودجملات چند وجهی کتاب را _ برای دل خودشان هم که شده _ بنویسند و بنویسند و بنویسند....
دوست گران، ما که حقیریم اما ایزد هم گاهی از مخلوق خودش شگفت زده میشود. و میگوید : فتبرک الله.......
شاد زی....
با درود
چند وقتی هست که دیدگاه های این کتاب را مطالعه می کنم اما متاسفانه فرصت نکردم خود کتاب را مطالعه کنم.
قطعآ پس از چند بار مطالعه، نقدی را ارائه خواهم کرد.
" نهفته است خوشبختی در دل لحظه ها
باید بجوئیم تا بیابیم از آن رد پا " :baaa:
می دانم...
...از دیدن مَستر پیسِ من متاثر نشدی.
مهم نیست،
در عوض من آن بیرون یک دوست پیدا کردم که از برق نگاهم می خوانَد خودش را.
خواهش می کنم دوست عزیز. در خصوص زیبایی و شیوایی قلم شما دو بزرگوار اغراق نکردم.
باز هم بنویسید ؛ به قول اردلان سرفراز عزیز:
تو که دستت به نوشتن آشناست
دلت از جنس دل خسته ی ماست
بنویس هر چه که ما رو به سر اومد
بد قصه ها گذشت و بدتر اومد
بگو از ما که به زندگی دچاریم
لحظه ها رو می کشیم نمی شماریم
دل دریا رو نوشتی
همه دنیا رو نوشتی
دل ما رو بنویس
[quote='persica1400']...نمونه ی نثر زیبای این دو عزیز در کتاب را در لابلای دیدگاه ها دنبال می کنم...[/quote]
جناب persica1400 گرامی
این باعث افتخار بنده است :)
شاید برای کسانی چون من می نویسند که داستان خوان نیستند اما نمونه ی نثر زیبای این دو عزیز در کتاب را در لابلای دیدگاه ها دنبال می کنم. سخت نگیر دوست ارجمند هنر این هنرمندان کتابناکی ارزش دهها دیدگاه دیگر را نیز دارد.

کاش نویسنده کمی حوصله به خرج میداد نه اینکه صفحات را خودش پر کند.!:-((!)
یا اینکه کل کتاب را یکجا در قسمت نظرات بنویسید دیگر چه نیازیست به آپ کردن کتاب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[quote='mohammad_ebrahimian']...
حال، هروقت یک اتاق خالی باشه و یک قاب پنجره ی بدون ابعاد طلایی یاد داستان شما می افتم.
نه به خاطر پنجره، نه به خاطر اتاق و ارتفاع و ....
به خاطر اینکه کل داستان با یک پنجره بود و ابزار اصلی داستان قاب پنجره....[/quote]
محمد گرامی
ممنون که برای داستانمون وقت گذاشتی و نظرتو دادی :)
...این قاب پنجره هم نسبت طلایی ندارد. پریدن ازش برایم دیگر فرقی نمیکند.
ولی ممکن است بوی گند توالت برایم روز متفاوتی را نوید دهد. روزی که مثل همیشه نیست. حداقل در گندی اش.
(ازمتن کتاب)
تمام ناتمام من...
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک