بدون نام

ماهور عزیز شاید کتاب34 کم و کاستی هایی داشته باشد اما آیینه ی تمام نمایی از زندگی های روزمره افرادیست که ممکن است در کنار ما زندگی کنند و ما از آن ها غافلیم... ممنون که مطالعه نمودید

کاش نویسنده کمی حوصله به خرج میداد نه اینکه صفحات را خودش پر کند.!:-((!) یا اینکه کل کتاب را یکجا در قسمت نظرات بنویسید دیگر چه نیازیست به آپ کردن کتاب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوستان عزیز دیگر منتظر دیدن نظرات ارزشمند تک تک تان هستم... به امید دیدارتان در صفحه ی کتاب 34

خواهش میکنم آرمان جان این نظر لطف شما و دیگر دوستانه به این داستان.

دوستان گرامی ام از توجه همگی تان بی انتها خوشحالم. متشکرکه وقت گران بهایتان را در اختیار این نوشته قرار دادید.:-)

صحرا جانم از لطفی که به این داستان داری واقعا لذت میبرم. داستان بعدی حتما نظرت را بیشتر جلب خواهد کرد.

یه انتقاد شخصی هم به لحاظ زن بودن خودمون دارمپدر به این بدی و اینقدر ظالم نمیشه به این راحتی بخشیده بشهیعنی با عقل جوردرنمیاد.البته مشخصه که شما آدم بزرگواری هستی که برای چنین اشتباهاتی هم میتونی راحت از واژه بخشش استفاده کنی. ![/quote

دردها را باید کنار زد،دردها را باید ورق زد باید به صفحه ی شادی هارسید،باید برای رسیدن به صفحه ی شادی از صفحات غم عبور کرد. من از آن ها عبور کرده ام ، من دردهای زیادی را ورق زده ام و حال میخواهم زیبایی ها را به خود بیاموزم.. آنچه را دیگران

محمد پسری است که شرایط و ویژگی های زندگی اش او را به منجلابی از مشکلات سوق داده و خودِ او نیز برای رهایی از آن منجلاب هیچ کوششی نکرده و تا اعماق آن فرو رفته. روزی مجبور به یادآوری گذشته و شرایطی که برای او پیش آمده می شود،بیشتر داستان زندگ

[b] نظر همه ی دوستان برایم مهم و ارزشمند است و بدون شک نوشته های بعد،نظرتان را بیشتر جلب خواهد کرد.[/b] ازهمه ی عزیزانی که وقت خود را برای این نوشته گذاشته اند متشکرم ،همچنین از تعداد زیادی از افراد که به