فلانی ها
امتیاز دهید
مجموعه داستانی از نویسندگان کتابناکی
روزی که جرقه انتشار این مجموعه زده شد اولین و بزرگترین هدف ، همراهی و همدلی جمعی بود که از پرتو آن داستانهایی در ژانرهای مختلف منتشر شود تا داستان نویسی معاصر را معرفی کند. از این رو با آزادی کامل در ارائه اثر و بدون سانسور کلامی و با محدودیت تعداد کلمات، فراخوانی برای انتشار مجموعه داستانهای کوتاه به داستان نویسهای سایت کتابناک داده شد که با بازخورد بسیار مثبت نویسندگان سایت مواجه شدیم که از یاریشـــان کتابی که پیش روی داریـد شکل گرفت به نام : " فلانیها ". این مجموعه تلاشی است از داستان نویسهای گم نامی که میکوشند از" فلانی " بودن به نام شناخته شوند. هرچند در بین آنان کسانی هستند که فروتنانه بار ادبی مجموعه را به دوش میکشند و افتخاری بر تارک این کتابند. توضیح اینکه پس از دریافت هر داستان و پس از بازخوانی و اصلاح اشتباهات تایپی و یا بعضا به صورت مختصر تغییر ) و نه ویراستاری به صورت نادر(، هیچ دستی به ایرادات داستان نویسی و ویراستاری آثار زده نشد! و علتش خام نگهداشتن داستانها برای عرضه – چه درست و چه غلط – بود. این بدان دلیل بود که اولا مجوز از نویسندگان محترم برای ویراستاری نداشتیم. ثانیا انتقال موارد به مولف و ارتباط با ایشان مستلزم وقت و انرژی بسیار زیادی میگردید که این امکان نیز در انتشار اولین کتاب وجود نداشت. لذا کتاب به همین صورت که میبینید در اختیار خواننده گرامی قرار گرفت.
محسن قهاری
روزی که جرقه انتشار این مجموعه زده شد اولین و بزرگترین هدف ، همراهی و همدلی جمعی بود که از پرتو آن داستانهایی در ژانرهای مختلف منتشر شود تا داستان نویسی معاصر را معرفی کند. از این رو با آزادی کامل در ارائه اثر و بدون سانسور کلامی و با محدودیت تعداد کلمات، فراخوانی برای انتشار مجموعه داستانهای کوتاه به داستان نویسهای سایت کتابناک داده شد که با بازخورد بسیار مثبت نویسندگان سایت مواجه شدیم که از یاریشـــان کتابی که پیش روی داریـد شکل گرفت به نام : " فلانیها ". این مجموعه تلاشی است از داستان نویسهای گم نامی که میکوشند از" فلانی " بودن به نام شناخته شوند. هرچند در بین آنان کسانی هستند که فروتنانه بار ادبی مجموعه را به دوش میکشند و افتخاری بر تارک این کتابند. توضیح اینکه پس از دریافت هر داستان و پس از بازخوانی و اصلاح اشتباهات تایپی و یا بعضا به صورت مختصر تغییر ) و نه ویراستاری به صورت نادر(، هیچ دستی به ایرادات داستان نویسی و ویراستاری آثار زده نشد! و علتش خام نگهداشتن داستانها برای عرضه – چه درست و چه غلط – بود. این بدان دلیل بود که اولا مجوز از نویسندگان محترم برای ویراستاری نداشتیم. ثانیا انتقال موارد به مولف و ارتباط با ایشان مستلزم وقت و انرژی بسیار زیادی میگردید که این امکان نیز در انتشار اولین کتاب وجود نداشت. لذا کتاب به همین صورت که میبینید در اختیار خواننده گرامی قرار گرفت.
محسن قهاری
آپلود شده توسط:
Mahsaa
1392/04/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فلانی ها
و اما : محسن جان من در دفتری از چرک نویس هایم نوشته ام ،اگر خوانده و به خاطر سپرده باشید که ؛ بارم نکنید آنچه را طاقتم نیست و مرا نپندارید آنچه که نیستم ، پس نی میان تهی که به تلنگری بشکند و به آهی بسوزد را نه جواری است نه سایه ای در خور آسودن خسته ای . بنده هم یکی مثل سایر اعضا و ای بسا کم تر . شاید قیاس مع الفارق باشد ولی عارفی را گفتند نماز مقبولی بود در ورای امامتت ، فرمود ؛ اگر آنچه من از خویش میدانم شما نیز میدانستید هر آینه طعن و لعنتان کمترین مکافاتم بود .
بگذاریم در چارچوب قوانین سایت هر کسی هر چه میخواهد دل تنگش بگوید که در هر سری عقلی است و در انگشتی خاصیتی به گره گشایی .
در مورد سایر داستانک ها نیز با توجه به تنگی وقت به تدریج بنده هم نظرم را خواهم نوشت . این را گفتم که گله ای از جانب سایر دوستانم که هنوز نظری در مورد کارهایشان نداده ام نباشد وگرنه در میان نظرات سایر دوستان نیازی به قلم فرسایی خویش نمی بینم .
شاد باشید و باقی بقایتان [/quote]
تاحدودی موافقم داداش عزیز باهات..:x
فقط یه نکته به نظرم اومد بگم "من بد ناراحتم ؛هنوز هنوز اعصبانی هستم" اینکه به ادم بگند داستان تو کپی برداری ناآشیانه هست "این به ادم خیلی زور میاد!!
حالا دوستان بیاند بخونند داستانها نقد بکنند ..ما 12 نفر بدون هیچ ادعای اماده نقدهای اساسی ، علمی ،تند و چالش برانگیز دوستان هستیم و نکته دیگه درصورتی که بی احترامی بشه و توهینی در کامنتها صورت بگیره منتظر جواب باشند حالاهرفرد یا کاربری باشه...;-)
و اما : محسن جان من در دفتری از چرک نویس هایم نوشته ام ،اگر خوانده و به خاطر سپرده باشید که ؛ بارم نکنید آنچه را طاقتم نیست و مرا نپندارید آنچه که نیستم ، پس نی میان تهی که به تلنگری بشکند و به آهی بسوزد را نه جواری است نه سایه ای در خور آسودن خسته ای . بنده هم یکی مثل سایر اعضا و ای بسا کم تر . شاید قیاس مع الفارق باشد ولی عارفی را گفتند نماز مقبولی بود در ورای امامتت ، فرمود ؛ اگر آنچه من از خویش میدانم شما نیز میدانستید هر آینه طعن و لعنتان کمترین مکافاتم بود .
بگذاریم در چارچوب قوانین سایت هر کسی هر چه میخواهد دل تنگش بگوید که در هر سری عقلی است و در انگشتی خاصیتی به گره گشایی .
در مورد سایر داستانک ها نیز با توجه به تنگی وقت به تدریج بنده هم نظرم را خواهم نوشت . این را گفتم که گله ای از جانب سایر دوستانم که هنوز نظری در مورد کارهایشان نداده ام نباشد وگرنه در میان نظرات سایر دوستان نیازی به قلم فرسایی خویش نمی بینم .
شاد باشید و باقی بقایتان :)
در نقد بهتر اینکه یکدیگر را به جلو بکشید نه در همان جا نگه دارید و ستایش کنید.
با آرزوی بهروزی برای شما گرامیان.
دوستانِ من اینجا محیطی فرهنگی ست پس چرا به جای خرده گرفتن از یکدیگر به انتقاد سازنده نمی پردازید؟انتقاد از نوشته ها!!!
همیشه ،در همه جای دنیا متهم می شویم به اینکه نمیتوانیم کار گروهی انجام دهیم اما حال که توانسته ایم ،سنگ اندازی عده ای از دوستان باعث می شود که بارِ اول و آخر برای همکاری باشد....[quote='LiberalARASH']...ضمن انکه من خیلی خودم ار کنترل کردم که چه دیروز و چه امروز مودبانه بنویسم وگرنه باید رفتار مرا با پرستاران و زیردستان ببینید تا معنی ادب را بیشتر متوجه شوید ..[/quote]
جناب آرش محترم اگر مودبانه نمی نوشتید به شان و شخصیت خودتان توهین می کردید نه به فلانی ها یاکتابناکی ها...
پس منتی بر کسی نگذارید لطفا!!!!!!
چرا که هر کس با گفتارش شخصیت خود را معرفی می کند... چه خوب و چه بد!!!
[quote='LiberalARASH']"
_سالهاست که خارج از ایرانم و میبینم ارج و قرب منتقدان پراوازه مغرب زمین را . در همه زمینه ها از منتقدان خوراک و شراب تا فیلم و سریال و کتاب و غیره . چرا اینقدر تیغ انها برنده است و صاحبان رستوران ها و هتل ها و نویسندها و فیلمسازها از انها و نقدشان حساب می برند ؟ یک دلیلش شاید اینست که انها خیانت نمیکنند و نسبت به مردم صاق اند.
این نکته خیلی جالب و البته صحیح است ،تیغ همه ی منتقدان جهان وحتما کشوری که شما در آن زندگی میکنید!! دو لبه است و سعی می کند ضعف ها را برطرف و قوت ها را افزایش دهد اما گویا تیغ شما تنها یک لبه دارد وآن هم به منظور کشتن نوشته و نویسنده به کار می رود.
همچنین فرمودید که آن ها صادق اند،پس شما هم صادقانه به آثار نگاه کنید لازم نیست فقط تعریف و تمجید باشد اما همه چیز را آگاهانه ببینید وصادقانه قضاوت کنید...
من در این کتاب سهمی ندارم و مثل همه ی دوستان تنها نظر می دهم اما سعی میکنم صادقانه بگویم بدور از هر مساله ی جانبی دیگر...
موفق باشید...
اما در مورد نقد شخصا معتقدم هیچ شرط و سدی و فیلتری نباید واسه نقد گذاشت و یکی از مشکلات اصلی در کشور ما اصلا همینه که نقد را شرط دارش کرده ایم.
مجدد محسن جان متشکر واسه زحماتت.8-)
تن طاهر ....... زندگی و مرگ با راوی...
آقا ..... مرگ
مصیبت ....
پارادوکس فیثاغورث ... تردید و بن بست
زندگی .... زندگی و مرگ
تردید در ساعت ... تردید در زندگی
عبدک لنگ .... اعتیاد و ...
ژنراتور .... حسرت،تردید،...
بیایید فقیر شویم .... فقر...
زنده یاد عشق .... عشق در بستر مرگ
روز تلافی .... قاتل و فرجام مرگ
بود و نبود .... سرگشتگی و بن بست
می بینید دوست من !..... دیگر حرفی برای گفتن ندارم....لطفا نقد کنید اما با امید...
شاد باشید...
1: مقصود از صلاحیت داشتن برای نقد چیست ؟ چه چیزی میزان این صلاحیت را مشخص میکند ؟
2: ایا مخاطب عام داشتن با ارزشتر از مخاطب خاص داشتن است ؟ ( در اینجا سوال دیگری هم وجود دارد و ان تعریف خاص و عام است که میماند بعد از پاسخ دادن به سوال فعلی . البته در اصل برعکس این روال درست است )
3: تا چه زمانی می شود با اماتور نامیدن خود از نقد مبرا بود ؟
درباره دوستی با اعضا فرمودید که من چون با ایشان ارتباط و دوستی دارم پس نقدی هم ندارم و همه چیزتشویق است و تشویق است و تشویق !!.دوست عزیز! نقد های مرا ندیده اید ونخوانده اید. ایراد گرفته ام ،اما امید هم داده ام. روش شما مخصوص شما و روش من اختصاص به من دارد.نه من به راه شما خواهم آمد و نه شما به راه من.روش ما برای بیان دیدگاهمان متفاوت. من به شما ایرادی نگرفتم ، پس لطفا بر من خرده نگیرید که این راه امتحان شدست و قبلا پاسخ داده...
دوست عزیز اینکه شما در خارج از ایران هستید...خوب!...فکر میکردم با دید بیرونی به داخل نگاه میکنید..و چه حیف! غم درونی این جوانها را ندیدید وبه عمق بعضی از جملاتشان پی نبردید. خوب ! اگر این زخمها را ندیدید، پس به نمک هم نریزید که شما میخواهید به خوراک این دوستان طعم بدهید ... ولی نمکش به زخمشان میخورد...
فرمودید ترس دارم از برخورد ... و ... چطور به همین سادگی قضاوت میکنید...که قاضی واقعی خداست... و ترس ... ! بگذریم...که دغدغه امروز من قضاوت است!
فرمودید :
"جناب mohsen ghahari بجای نحوه گرفتن ماهی به دوستانتان ماهی گیری یاد بدهید اگر دوست واقعی انها هستید . ضمن انکه من خیلی خودم ار کنترل کردم که چه دیروز و چه امروز مودبانه بنویسم وگرنه باید رفتار مرا با پرستاران و زیردستان ببینید تا معنی ادب را بیشتر متوجه شوید ."
دوست خوبم ...من کوچک این دوستانم و اگر چیزی بدانم به سادگی به آنها خواهم آموخت که هر کدام که با من ارتباط داشته اند ، دیده اند که هر چه میدانم با کلامی ساده خدمتشان عرض کرده ام. اما من عزت نفس دوستانم را زیر سوال نمیبرم...چقدر دلم برای پرستاران شما سوخت...که غرور ،ریشه علم را میسوزاند...
در پایان ، نمیدانم چقدر به هرمنوتیک اعتقاد دارید اما من خوشحالم که بیانی دیگر با زبانی دیگر دیدم و از نظرات شما هرگز نرنجیدم که وقتی میخواندم لبخند میزدم. چه اینکه نظر همه برای من محترم است.
امیدوارم شاد باشید. این آرزوی دیرینه ام برای تمام دوستانم است...
خوشحالم از سر دلسوزی مینویسید. و البته میخواهید موجب پیشرفت دوستان خود باشید. و خوب! زبان شما این است.اول اینکه فکر میکنم یک سوءتفاهم پیش آمد که همان دیروز حدس میزدم به خود بگیرید و آن جمله :
"پی نوشت : ضمن پوزش از جناب قلندر که در جوار ایشان برخی نامهربانیها صورت گرفته ، از دوستان فروتنانه میخواهم در نقدهای خود ادب رارعایت فرمایند و به نویسندگانی که با مشقت داستان خود را تهیه کرده اند احترام بگذارند و همچنین دست از نقد مفهومی بردارند که این اوج تفتیش عقاید است.."
بود که البته اصلا مربوط به نقد شما نبود.و مربوط به ،فکر میکنم دو صفحه قبل از شما بود که جناب قلند حضور داشتند و دوستی کم تجربه بی ادبی کرده بود و هنوز من برایش بسیار متاسفم. ونمیتوانم ناراحتیم را پنهان کنم...لطفا به کامنتهای قبل مراجعه کنید.اما اگر بخود گرفتید فروتنانه و بر خلاف اینکه شما خود را و ادبتان را خشن معرفی کردید، من اینگونه نیستم و با ادبیات ملایمم ار شما پوزش میخواهم.
اما نقد...و دوم. همه ما میدانیم این 12 نفر و من که کوچک دوستان هستم آماتوریم.و هیچکس هیچ اداعایی ندارد و فلانی بودن هم بر همین مدعاست.
و حتی میدانم کدام کار از همه ضعیف تر است یا کدام قوی تر. من هیچ اثری از این مجموعه را با نویسندگان بزرگ مقایسه نمیکنم که البته نیازی نیست!! من اثری داشتم که ...( ببخشید که هیچ توضیحی درباره اش نمیدهم ) ... روایت آن کاملا غلط بود.یک بار در چت با ایشان یک ساعت و نیم آموزش راوی گذاشتم و بالاخره کار ایشان درست شدو اثر خوبی از کار در آمد.خوب ! فکر کنید به ایشان میگفتم ....چه اتفاقی می افتاد...دلزده و دلمرده میرفت و باز نمیگشت...
و اما تن طاهر...اگر از این اثر تعریف کردم چون لیاقت تعریف داشت و اگر دوباره نقدم را بخوانید خواهید دید که من ایرادش را نیز به ایشان گوشزد کرده ام ...و البته توضیحات قبل را هم بخوانید بعضی دوستان هم نظرات مشابهی داده اند...و تکرار مکررات...من اثر خانم افتخار زاده را از لحظه ای که به دستم رسی شاید شش بار خوانده ام ... حتی آثار دیگر دوستان را نیز هر تعداد که لازم بوده...
11 نفر کوه نورد اماتور قدم در کوه صعب و دشوار نویسندگی گذارده اند و بلدشان شما هستید جناب ghahari . یک بلد خوب باید از ابتدا سختی راه را به اعضا تیم بگوید و بلد قهاری هم باشد تا به صرف دیدن تپه ای گمان نبرد که به نوک قله رسیده و کار تمام گشته .
دوست خوب اگر دهان دوستش به فرض بوی بدی بدهد به او می گوید حتا اگر به دوستش بر بخورد . بیشتر سخت بگیرید تا اگر کسی احساس میکند بدرد نویسندگی نمی خورد از همین حالا برود و از زندگی لذت ببرد .
مانند چشمه ای زلال باشید تا دوستانتان هم از ان انتفاع ببرند و هم خودشان را در ان ببینند و نه مثل مردابی راکد .
و خطاب به 11 نفر دیگر : کربن هم میتواند به گرافیت مبدل شود و هم به الماس . انتخاب با شماست .