قانون قوه باه - آداب زناشویی
نویسنده:
محمدابراهیم آوازه
امتیاز دهید
رهنمودهای ۱۴ معصوم
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
بیشتر
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قانون قوه باه - آداب زناشویی
عجب سنت جاهلی خطرناکی!!! خدا رو شکر پیامبر بشریت رو از این سنت شدیداً جاهلی نجات داد!!!:)):)):)):))
برای از بین بردن این افسانه، از پایه و اساس، کافی است که بدانیم زینب کیست و پیش از ازدواج با زید، چه نسبتی با پیامبر داشته است. زینب دختر امیمه دختر عبدالمطلب، عمه ی رسول الله است! پس وی دختر عمه ی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) است که کنار و نزدیک رسول الله رشد و نمو کرد. زینب در کودکی و جوانی نزدیک و کنار پیامبر بود و رسول خدا وی را پیوسته می دید و پیش از آن که حجاب بر زنان واجب شود، زینب را مشاهده می کرد. در این صورت چرا در آن زمان، جمال و زیبایی زینب، پیامبر را مسحور و جادو نکرد؟ ! اگر پیامبر مایل به ازدواج با زینب بود، چیزی مانعی نبود، بلکه باعث افتخار و شادمانی زینب و خانواده اش بود! اگر فقط همین حقیقت را بدانیم، دیگر کوچک ترین ارزش و اثری برای آن افسانه ی ساختگی نمی ماند...
در ادامه حقایقی دیگر می آید که این افسانه ی خیالی و شگفت آور را سبک و سست می کند.
اگر زینب جمال فوقالعادهای داشت و فرضاً جمال او توجه حضرت را جلب کرده بود، نه جمالش امری مخفی بود که پیامبر
پیش از این از آن مطلع نباشد و نه ازدواج با او قبل از این ماجرا مشکلی داشت. علاوه بر این زینب از آنجا که از خانوادهای
سرشناس و زید بردهای آزادشده بود، هیچ گونه تمایلی برای ازدواج با زید نشان نمیداد و خود و برادرش با چنین ازدواجی
مخالف بودند. زینب ترجیح میداد همسر پیامبر شود، به طوری که وقتی پیامبر به خواستگاری او برای زید رفت، ازآنجا که
تصور میکرد پیامبر قصد ازدواج با او را دارد مسرور شد،اما چون از نیت پیامبر برای خواستگاری زینب برای فرزندخواندهاش،
زید، مطلع شد، پاسخ رد داد،که پس از آن با نزول آیة 36 سوره احزاب و امر به تسلیم در برابر فرمان خدا و پیامبر، تن به
ازدواج با زید داد.
در این آیه خطاب به زینب آمده است: « و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیره من أمرهم
و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً». ( هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کاری حکمی
کردند، آنها را در آن کارشان اختیاری باشد. هرکه از خدا و پیامبرش نافرمانی کند، سخت در گمراهی افتاده است.)
با این مقدمات، چه جای این توهم که پیامبر از جمال زینب با خبر نباشد و چه جای این پندار باطل که تمایل ازدواج با او را
داشته باشد و نتواند اقدام کند؟!
2. هنگامی که زید برای طلاق دادن همسرش زینب به پیامبر مراجعه میکند، حضرت بارها او را نصیحت میکند و مانع این
طلاق میشود. این خود شاهد دیگری بر نفی این افسانههاست.
3. از سوی دیگر قرآن با صراحت، هدف این ازدواج را بیان کرده تا جایی برای چنین گفت و گوها و سخنان بیپایهای نباشد.
خداوند متعال میفرماید:
«لکی لایکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطراً». (آیة37 سورة احزاب) (تا مؤمنان را در زناشویی با
زنان فرزندخواندگان خود، اگر حاجت خویش از او بگزارده باشند، منعی نباشد.)
به این ترتیب، قرآن برای رفع هرگونه ابهام با صراحت تمام، هدف اصلی این ازدواج را که شکستن یک سنت جاهلی است،
بیان میدارد، چراکه در دوران جاهلی، فرزندخواندگان را چون فرزند میشمرند و بر این اساس به آنان ارث تعلق میگرفت و
از ازدواج با همسران مطلقة پسرخواندهها نیز خودداری میکردند. این خود نشانگر آن است که ازدواجهای متعدد پیامبر امر
سادهای نبود، بلکه هدفهایی را تعقیب می کرد که در سرنوشت مکتب او اثر داشت.
4. در این آیات آمده است که خدا به پیامبر می گوید: «از مردم میترسیدی، حال آن که خدا از هر کس دیگر سزاوارتر بود که
از او بترسی.» مسئله ترس از خدا نشان میدهد که این ازدواج به عنوان یک وظیفه تلقی شدهاست و پیامبر باید به خاطر
پروردگار، ملاحظات شخصی را کنار گذارد تا هدفی مقدس تامین شود، هر چند به قیمت زخم زبان کوردلان و افسانه
بافیهای منافقان دیروز و غرضورزان امروز تمام شود. این بهای سنگینی بود که پیامبر در مقابل اطاعت فرمان خدا و
شکستن یک سنت غلط پرداخت..
میبینید که از ابتدا زینب خواهان ازدواج با پیامبر (ص) بود و هنگامی که فهمید پیامبر (ص) برای خواستگاری او از زید آمده است نه برای خودش ناراحت شد و نمیخواست قبول کند تا جایی که آیه در این باره نازل گشت که هیچ مرد و زن مومنی نباید از دستورات خدا و پیامبرش سرپیچی کنند.
اگر پیامبر (ص) براستی میخواست با وی ازدواج نماید چنانچه شرایطش از ابتدا برایشان مهیا بود چرا همان ابتدا چنین نکرد چنانچه قبل از نزول آیه حجاب نیز وی را دیده بود.و از کودکی وی را میشناخت.
اندکی اندیشه به کسی برنخواهد خورد.
برای هر ادعایی باید سند و روایت با آدرس دقیق ذکر شود چنانچه ما خود نیز چنین میکنیم.مشکل اکثر شبهاتی که اینگونه در سایتها و وبلاگها پخش میشود آنست که اصل روایت را نمیاورند یا در ترجمه اغماض میکنند.این ازدواج نیز اگرچه چنین نبوده است اما به سبب مسائل سیاسی و خواباندن آتش جنگ و کینه پس از جنگ بود تا آرامش پس از آن و در امن ماندن از شر قبیله آن زن حاصل شود وگرنه خود میدانید که مگر دختر قحط بود تا بخواهد زنی را که هم زیباتر از وی موجود بود هم اینکه دردسر گرفتن زنانی غیر ازو کمتر بود،بگیرد؟بسیاری از قبایل به جهت اینکه میخواستند به قبایل دیگر فخرفوشی کنند از خدایشان بود که دخترشان را به پیامبر (ص) بدهند چنانچه بسیاری از آنها از پیامبر (ص) درخواست ازدواج با دخترانشان را داشتند و حتی بسیاری از دختران جوان از پیامبر (ص) تقاضای ازدواج میکردند اما پیامبر (ص) نمیپذیرفتند چون ازدواج های ایشان دلایل سیاسی داشت وگرنه به راحتی میتوانستند به زعم شما یک دلیل مانند دلایل دیگر بیاورند.جواب مختصر پیرامون نکته ای که خداوند در آن آیه به پیامبر (ص) بیان میدارند که قبلا به پیامبر (ص) ابلاغ شده بود اما به جهت انکه بیم آن داشتند که مردم قبول نکنند آن را بیان نمیکردند:
ابتدا باید عرض کنم جریان ازدواج زید با زینب به دستور خداوند متعال صورت پذیرفت ، و ازدواج دوباره ایشان با پیامبر اکرم (ص) نیز به دستور خدای متعال .(طبق ایه 36 که تاکید دارد وقتی خداوند دستوری می دهد و تصمیمی می گیرد نباید مخالفت کرد) چرا که زینب با این ازدواج موافق نبود و وقتی این ایه نازل شد اعلام رضایت نمود . (مخالفتش هم به دلیل منطقی نبود فقط دوست نداشت با عبد و غلام ازدواج کند که آن هم رفع شد)
اینکه خداوند چه می توانست بکند و چه کرد ، به مخلوق ربطی ندارد . خود بهتر صلاح می داند با اعرابی که خوی جاهلیت در تمام روح
و جانشان تنیده چگونه رفتار کند . لذا چنین کاری انجام گرفت . و حکمت هایش نزد خداست .
پس اولا ربطی به سن و سال پیامبر(ص) ندارد و ثانیا سایر برداشت هایی که می شود جز ظن نیست .
چرا که فقط یکی از حکمت های این ازدواج ، آموزش چنین مسائلی ذکر شده است ، و ما از سایر حکمت های آن بی خبریم !
خشیتی که در آیه آمده است بخاطر این بود که پیامبر (ص) بیم داشت مردم عرب جاهل این حکم را نپذیرند (ازدواج با همسر فرزند خوانده) و هیچ ربطی به تفسیری که شما نقل قول کردید ندارد . چیزی که در دل پنهان می کرد نگرانی از سرکشی مردم جاهل بود . (به استناد ایه 39 که تاکید می کند در تبلیغ امر الهی نباید از هیچ کسی خشیت داشت جز خدا) باز هم عرض می کنم که خشیت پیامبر نه به خاطر ضعف بود ، بلکه از روی شفقت زیاد و نگرانی از اینکه پیام خداوند به کمال تبلیغ شود .مطلب اخر اینکه ، این مزخرفاتی که در تفسیر آیه ذکر شده است ، همگی توسط دار و دسته حدیث ساز خلفا ساخته شده و در ادامه جریان شکستن شخصیت پیامبر(ص) صورت گرفته است . از امثالی چون عایشه و ابوهریره و کعب الاحبار و تمیم داری و اعوانشان .که متاسفانه از کتب تفسیری اهل تسنن به برخی کتب شیعه نیز راه یافته است که جز اباطیل چیز دیگری نیست .چرا که مخالف کتاب و سنت قطعی و عصمت پیامبر(ص) می باشد .
البته ما هر چه سند و مدرک بیاوریم شما باز آنچه را که دوست میدارید قبول کرده و میپذیرید و اصلا متوجه دلایل و جریانهای سیاسی ای که باعث این جعلیات شده نیستید و این را هم نمیپذیرید که تمام دلایل ما از روی همان منابعی است که شما از آنها شبهه مطرح میکنید و دقیقا از همان افراد نقل میکنیم.
این هم به جهت روشن شدن موضوع:
راوی تمام روایتهای صغیر بودن عایشه خودعایشه یا خواهر زاده اش ابن عامر ، است!!
باقی روایات دلالت بر بیست و یک سال بودن وی در هنگام ازدواج با پیامبر (ص) میکند.
باقی دلایل که مشتی از خروار است و با توجه به بسیاری موارد سن وی را نشان میدهد در لینک زیر بخوانید:
سن عایشه
بحث در فورم هم میهن
شما سخنس از من را نقل قول کرده و نظری درباره اش داده بودید.(!)
من نیز پاسخ شما را دادم مطابق با لحن نظر شما.اگر چه ندانستم این مسائلی که در تاریخ و روایات تاریخی نقل شده چه مشکلی داشت که شما آن را به ما نسبت میدهید؟
من به جهت انکه پای اعتقاداتم در میان است پاسخ میدهم مخاطبش را هم خودتان فرض نکنید!;-)
اینها همگی بدون سند هستند باید اصل روایت آورده و بررسی شود دیدیم که در ماجرای همسر زید روایت به کل جور دیگیری بود.
آیه به جهت از بین بردن قوانین بی دلیل و اشباهی بود که در جامعه رواج داشت.ممنوعیت ازدواج تنها با محارم و چندی دیگر است نه با همسر پسرخوانده که نسبتی ندارد و دلیلی هم برای این ممنوعیت موجود نیست.خداوند حکم لغو این قانون بی دلیل و چگونگی آن را به پیامبر(ص ابلاغ نمودند ایشان تا مدتی به جهت آنکه بیم نپذیرفته شدن توسط مردم را داشتند آن را عمل نمیکردند تا اینکه رسما این موضوع در قالب یک آیه نازل و دستور داده شد.این همان ترسی است که خداوند در آن آیه بیان میدارد.
«در خصال از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که فرموده : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با پانزده زن ازدواج کرد، و با سیزده نفر از آنان در آمیخت ، و چون از دنیا رفت نه نفر از آنان همسرش بودند، و اما آن دو نفرى که آن جناب با ایشان آمیزش نکرد، یکى عمره بود، و دیگرى سنا، و اما آن سیزده نفرى که با ایشان بیامیخت ، اول خدیجه دختر خویلد بود، و بعد از او با سوده دختر زمعه ازدواج کرد، و سپس با ام سلمه که نامش هند، و دختر ابى امیه بود، و سپس با ام عبدالله عایشه دختر ابى بکر، و آن گاه با حفصه دختر عمر، و سپس با زینب دختر خزیمه بن حارث ام المساکین ، و بعد از او با زینب دختر جحش ، آن گاه با ام حبیب رمله دختر ابى سفیان ، و بعد از او با میمونه دختر حارث ، و سپس با زینب دختر عمیس ، آن گاه با جویریه دختر حارث ، و بعد از او با صفیه دختر حیى بن اخطب ، و آنکه خود را به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) بخشید خوله دختر حکیم سلمى بود و آن جناب علاوه بر این همسران ، دو کنیز داشت ، یکى ماریه قبطیه ، و دیگرى ریحانه خندفیه ، که با آنان نیز معامله همسران آزاد را مى کرد، یعنى شبهاى خود را بین همسران و این دو کنیز تقسیم مى کرد و آن نه نفرى که در هنگام رحلت آن جناب همسرش بودند، عبارت بودند از عایشه ، حفصه ، ام سلمه ، زینب دختر جحش ، میمونه دختر حارث ، ام حبیب دختر ابو سفیان ، جویریه ، سوده ، صفیه ، که از همه فاضلتر خدیجه ، و بعد از او ام سلمه و سپس میمونه بود.»(ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 472 و 473)
این زنان بر اساس آیه قرآن به امهات المؤمنین (آیه 6 سوره احزاب) مشهورند.
خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی
عایشه دختر ابوبکر صدیق
صفیه دختر حیی بن اخطب
زینب دختر خزیمه
زینب دختر جحش
ام سلمه دختر امیه بن المغیره
سوده دختر زمعه بن قیس
ام حبیبه دختر ابوسفیان بن الحرب
حفصه دختر عمر بن الخطاب
جویریه دختر حارث بن ابوضرار
میمونه دختر حارث الهلالیه
زینب دختر عمیس
خوله دختر حکیم سلمی(خود را به پیامبر بخشید)
ماریه دختر شمعون قبطی
ریحانه خندفیه
عمره دختر یزید
سناء بنت سفیان
البته علامه جعفری تعداد زنان پیامبر را 9 نفر میداند که جز عایشه همگی بیوه و فقیر بودند قابل توجه است که پیامبر سالهای جوانی خویش را با خدیجه که از او مسن تر بوده و پیش از او دو شوهر دیده بود گذرانده است . اسامی زیر نیز در تاریخ طبری ذکر شده است، اما درخصوص درستی آن اختلاف نظر وجود دارد و مورد تردید میباشد.
فاطمه دختر سریح
هند دختر یزید
عصما دختر سیاء
زینب دختر یزید
هبله دختر قیس
لیلی بنت الخطیم
ملائکه دختر کعب
شنباء دختر عمر الغفریه
ملائکه دختر داوود
دختر الجهال
تکانه
البته شرایطی که ما در آن موقع داشتیم و پیروزی در جنگ تقریبا شبیه معجزه بود و در هیچ کجا رشادتهایی به مانند آن اتفاق نیفتاده بود.
!!یک مطالعه تاریخی بکنید و پس از بازنگری این تحریفات را که به جهت کم رنگ کردن نقش اسلام و فرهنگ شهادت عنوان شدهمطرح کنید.از جان مایه گذاشتن برای فرد بی خدا غیر ممکن است مگرآنکه قصد خودکشی داشته و بیمار روانی بوده باشد. برای غیر مسلمانان نیز به جهت کم رنگ بودن اعتقادات و نداشتن یقین و از همه مهمتر نبود فرهنگ و دستور شهادت و جهاد تقریبا خنده دار است.انگشت شمارند غیرمسلمانانی که داوطلبانه جنگیدند که آنها نیز مانند حسین فهمیده و .. رشادتهای عجیب و خارق العاده نداشته تا حد امکان خود را از مرگ دور میکردند یعنی در این مواقع چنین کارهای فداکارانه ای انجام نمیدادند.یک نگاهی به فیلمهایی که از دوران جنگ مانده بیندازید در تمام مصاحبه ها و فیلم ها هدف کاملا مشخص ذکر شده است.بهتر بود به جای تعصب اندکی عقل خویش را به کار میگرفتید و این قدر مسائل را سیاه نمیدیدید چه آنکه خود بیشتز از همه (فقط) ادعای آزاداندیشی و عدم تعصب دارید.
بد نیست بدانید که طرف مقابل در جنگ جمل نیز اینگونه بوده اند اما همگی ترسو و از ججهت عدم اطمینان پا به فرار میگذاشتند اما تنها اسلام و فرهنگ شهات بود که اینگونه توانسته بود در روح آنان رسوخ کند و باعث این موارد شود
هر چند از شما و امثالتان تحریف تاریخ بعید نیست.
!!!!هیچ تئوری ای چون مذهب نمیتواند اینگونه در روح افراد رسوخ کند و هیچ ایدئولوژی ای نمیتواند باعث معجزه ای به این حد شود.تنها یک نگاه به روایات جنگ کافیست تا این موضوع را درک کنید.جالب است که فرهنگ دفاع و جهاد را به دلیل گرفتن غنائم جنگی میدانید حال آنکه رفتار خلفای سه گانه مورد تایید ما نیست و این را هر کسی میداند که برای ایرادگیری از یک دین باید از خود پیامبر آن دین و متونش ایراد گرفت نه از رفتار پیروانش که در دستورات آن دین نیست.ندانستم کجا اسلام دستور جنگ به جهت تصرف غنائم داده است؟؟!
چندیست می کوشم از همسخن شدن با کسانی با ادبیاتی به سان شما بپرهیزم. به یاد ندارم پیش ازین جایی شما را مخاطب خود قرار داده باشم.گویی همین یک بار نیز ره به خطا برده ام.
جناب محمدعلی 123:
کجا نامی از "مچ گیری"برده ام.مگر بحث و گفتگوی ما دعوا و مجادله شخصی است.
ظاهرا می کوشید بگونه ای وانمود کنید که گویی الله محمد را مورد سرزنش و بازخواست قرار داده و آنگاه القا کنید از آنجا که کسی خود را مورد سرزنش قرار نمی دهد پس نکوهشگر پرورگار بوده و قرآن کلام پروردگار است.
به راستی بر کوششتان برای وارون کردن موضوع و استنتاج آنچه می خواهید چه نامی می توان نهاد؟
نه جناب محمدعلی؛ در آیه موصوف محمد برای کار ناشایستش(دل بستن نهانی به زنی متاهل) نکوهش و بازخواست نگشته بلکه نکوهش شده که چرا در هویدا کردن امیال درونی خود از کسی پروا می کند و بی محابا هر چه دلش می خواهد مطالبه نمی کند.به زبان ساده تر ایشان بدینوسیله برای خود از زبان اللهِ قادر متعال اجازه رسمی گرفته اند که از آن پس در برآوردن امیال خویش (حتی اگر دست یافتن به زنی شوهردار باشد)از کسی پروا نکند. براستی که این راهی بسیار کارساز و بی مناقشه برای اقناع نومسلمانانِ مطیع به امر الله بوده تا آنکه از زبان خود چنین مقصودی را بیان کند.
کمی در اوصاف زندگی شخصی ایشان مطالعه کنید تا از چشم و همچشمی ها و کشمکش ها و فخر فروشی ها و اتهام زدن های همسران ایشان نسبت به یکدیگر آشنا گردید. یکی به اصالت خانوادگیش می بالید و دیگر به زیباییش فخر می فروخت و آن یکی علاقه محمد نسبت به خویش را فزونتر از دیگران می دانست. زینب به عایشه تهمت رابطه پنهانی با صفوان زد و ماجرای افک را پیش آورد و حفصه از سر خشم و حسادت ماجرای کامجویی نهانی پیامبر با ماریه قبطی را در کوی و برزن جار زد و عایشه از هیچ خصومتی نسبت به هووی ماهروی خود جویریه کوتاهی نمی کرد و ...
در چنین فضای پر رقابتی فخر فروختن به نحوه دلبستگی یکباره و خارج از عرف محمد به زینب امتیازی برای زینب در میان دیگر زنان بحساب می آمده. چنانکه در توصیف او گفته اند همواره به دیگر زنان پیامبر فخر می فروخت که من تنها کسی هستم که الله خود به نکاح محمد درآورد و در باب آن آیه نازل نمود.
ظاهرا طبع لطیف ایشان چون دوشیزه ای یا بانویی را مورد پسند قرار می داده به پشتوانه الله قادر متعال اهمیتی به موانع و محدودیتها نمی داده ، چنانکه مگر دختر قحط بوده که ایشان با کودکی خردسال نکاح نمودند و مگر دختر قحط بوده که زنی داغدار را پس از کشتن پدر و شکنجه کش نمودن همسرش به وصال طلبیدند.
آن چیز منفی دل بستن نهانی یک مدعی رسالت به یک زن شوهردار است با همه ی پیامدهای آن.
هر انسانی برای دفاع از کیان وطن خویش و برای دفاع از ناموس خویش مبارزه میکند و این مبارزه حتما نیازی به تعالیم جهاد جهت کسب غنایم جنگی و اسارت بیوه زنان و اراضی ندارد... که البته بعثی ها به همین نیت وارد خاک ما شدند... برای جهاد!!! ما هم از ناموس و وطن خویش دفاع کردیم! خواهش میکنم هرچیزی را به نفع خویش مصادره نکنید. گرچه باورهای مذهبی نیز در از جان گذشتن دخیل بوده اند... اما فلسفه دفاع از وطن و ناموس کجا... و فلسفه جنگ با همسایگان جهت کسب غنایم جنگی و بسط ایمان با شمشیر کجا !!!!(?)