رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

قانون قوه باه - آداب زناشویی

قانون قوه باه - آداب زناشویی
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 649 رای
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 649 رای
رهنمودهای ۱۴ معصوم
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mehdi57
mehdi57
1388/07/29

کتاب‌های مرتبط

مجموعه آثار (14) : مقالات
مجموعه آثار (14) : مقالات
4.1 امتیاز
از 23 رای
ولایت و برائت
ولایت و برائت
3.5 امتیاز
از 17 رای
رمضان، ماه فرصت ها
رمضان، ماه فرصت ها
3.4 امتیاز
از 18 رای
اخلاق در قرآن - جلد 1
اخلاق در قرآن - جلد 1
3.9 امتیاز
از 56 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قانون قوه باه - آداب زناشویی

تعداد دیدگاه‌ها:
702
این را من نگفته ام علامه جعفری گغته است!! راستی آدرسش را هم میگذارم تا همه لذت ببرند!! منتظر باشید

تو تنها قسمتی از تفسیر المیزان را نقل قول کردی برای باقی سخنانت سند نیاوردی!
در کجا علامه جعفری چنین گفته؟در کدام صفحه؟
در آن آیه قرآن نیز نامی از همسران پیامبر(ص) نیامده،با دادن شماره آیه و نام سوره چیزی مشخص نمیگردد.البته ندانستم این حرفها و نام بردن از همسران پیامبر(ص) چه ربطی داشت و چه نتیجه ای خواستی بگیری!
من عقد عليهن ودخل بهن ( زنانیکه عقد کردند و با آنان همبستر شدند. )
وهن على الترتيب الزمني لزواج النبي صلى الله عليه وسلم بهن، كما ذكره الحافظ العراقي[5]:
الزوجة سنة الزواج سنة الوفاة الأولاد
خديجة بنت خويلد 28 ق.هـ 3 ق.هـ عبد الله، والقاسم، وزينب، ورقية، وأم كلثوم، وفاطمة
سودة بنت زمعة 3 ق. هـ 54 هـ -
عائشة بنت أبي بكر 2 ق.هـ 56 هـ -
حفصة بنت عمر بن الخطاب 2 هـ أو 3 هـ 45 هـ -
زينب بنت خزيمة 3 هـ أو 4 هـ 4 هـ -
أم سلمة 4 هـ 58 هـ -
زينب بنت جحش 4 هـ أو 5 هـ 20 هـ -
جويرية بنت الحارث 5 هـ أو 6 هـ 50 هـ -
مارية القبطية 7 هـ 16 هـ إبراهيم
أم حبيبة 7 هـ 44 هـ -
صفية بنت حيي 7 هـ 50 هـ -
ميمونة بنت الحارث 7 هـ 51 هـ -

صفحه و نام کتابی که این ها را از آن نقل کردی بیاور اگرچه نامی از (هند) در آنها نیافتم.
گویا مطالب را از جایی کپی کردی پس لطف میکردی آن ها را که شماره گذاری شده اند منبعشان را نیز کپی پست میکردی.
[عدل] عمرة الكلابية
بنت يزيد بن رواس بن كلاب. بلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم أن بها بياضاً، فطلّقها ولم يدخل بها.

اینجا هم نامی از هند نیست بلکه دختر یزید بن رواس کلبی عمره نام داشت نه هند!
آدرس دقیق این نوشته ها را بیاور تا درباره اش صحبت شود اگرچه ندانستم چه ربطی به بحث داشت!:stupid:
این ازدواج نیز اگرچه چنین نبوده است اما به سبب مسائل سیاسی و خواباندن آتش جنگ و کینه پس از جنگ بود تا آرامش پس از آن و در امن ماندن از شر قبیله آن زن حاصل شود

از توجيه تان خنده آمد خلق را . در خصوص كامجويي محمد از دختر رييس قبيله بني نضير پس از كشتن پدر و شكنجه كش كردن همسرش (پس از نبرد با يهوديان قلعه خيبر و تصرف آن) از سويي مي گوييد اين ازدواج چنين نبوده و چون از اصل ماجرا بي اطلاعيد محض محكم كاري هم كه شده توجيهي بافته ايد كه "اگر چه چنین نبوده است اما به سبب مسائل سیاسی و خواباندن آتش جنگ و کینه پس از جنگ بود تا آرامش پس از آن و در امن ماندن از شر قبیله آن زن حاصل شود." آخر اگر از اساس چنان نبوده پس ديگر چه نياز به چنين توجيهي است.
جالبتر آنكه آنقدر نسنجيده وارد مباحث مي شويد كه حتي نمي دانيد اين جريان مربوط به كدام جنگ محمد است و گرنه مي دانستيد پس از سركوب شديد و كشتار و تار و مار يهوديان بني نضير و به اسارت گرفتن زنان و دخترانشان و تصرف قلاع شان جايي براي قدرت نمايي و كينه جويي آنان نمانده بود تا محمد از هراس آنان با دختر داغدار رييس قبيله شان وصلت كند.
وانگهي اين سخن كه اگر رييس و بسياري از مردان قبيله اي را كشتند و زنان و دخترانشان را به بردگي كشاندند بصرف وصلت با زني پدر كشته و همسر كشته از ان قبيله همه خصومت ها بدست فراموشي سپرده مي شود و صلح و دوستي بين طرفين برقرار مي گردد از آن سخنان نغزي است كه اهل خرد در پرمغزي آن انگشت به دندان مانده اند.
شايسته است به همان درج عيني توجيهات وبلاگ ها بسنده كنيد و چنين نظريه پردازي هاي شگفتي صادر نفرماييد.
... از کتب تفسیری اهل تسنن به برخی کتب شیعه نیز راه یافته است که جز اباطیل چیز دیگری نیست .چرا که مخالف کتاب و سنت قطعی و عصمت پیامبر(ص) می باشد .

چه سخني مي توان داشت با كسي كه با پيش فرض ذهني "عصمت پيامبر" با كوله باري از تعصبِ صرف وارد مباحثه اي پيرامون نقد كردار آن حضرت مي گردد.
اينگونه است كه هر روايت و تفسير و تاريخ و حتي اذعان صريح خود محمد را با پيش فرض ذهنيتان در باب عصمت او انكار مي كنيد و به توجيهات عجيب و مضحك و غيرواقعي متوسل مي گرديد.
بنظر مي رسد اين سخن به قدر كافي به درازا كشيده شده و گفتني ها گفته شده و شنيدني ها شنيده شده. نيازي به اصرار و انكار نيست ، هر كه خواند خود بداند معني اين مدعا.
اینها همگی بدون سند هستند باید اصل روایت آورده و بررسی شود دیدیم که در ماجرای همسر زید روایت به کل جور دیگیری بود

در ماجراي زيد و زينب و محمد كه جز تلاشتان براي دگرگونه جلوه دادن موضوع و حتي انكار آنچه محمد بدان اذعان كرده بود (دل بستن نهاني به زينب و پنهان كردنش بدليل هراس از سرزنش مردم) چيزي نديديم.
نميدانم مرادتان از سند چه چيزي جز تفاسير و تواريخ و در اين مورد حتي گفته ي خود محمد است. همچنين فرض بر اين است كه وقتي كسي وارد مباحثه اي مي شود اگر خود دانشي در خصوص منابع اشاره كننده به موضوع سخن ندارد دست كم ارجاعات پيشين طرفين مباحثه را خوانده است تا لازم نباشد جاي به جاي آن ارجاعات و منابع تكرار گردد.
آیه به جهت از بین بردن قوانین بی دلیل و اشباهی بود که در جامعه رواج داشت....خداوند حکم لغو این قانون بی دلیل و چگونگی آن را به پیامبر(ص ابلاغ نمودند

بقول هوشيار ارجمند ؛ عجب سنت جاهلی خطرناکی! به راستي كه محمد با اين ماموريت خطير اما دلپسندي كه برعهده گرفتند بشریت را از خطري بسيار بزرگ رهانيدند. البته جاي سوال است كه چرا پيامبر آنچنانكه در الغاي اينگونه قوانين جاهلانه فداكارانه!! كمر همت مي بستند جهت لغو قوانين جاهلانه تر و ظالمانه تري همچون خريد و فروش بردگان همت نمي گماشتند.
ایشان تا مدتی به جهت آنکه بیم نپذیرفته شدن توسط مردم را داشتند آن را عمل نمیکردند تا اینکه رسما این موضوع در قالب یک آیه نازل و دستور داده شد.این همان ترسی است که خداوند در آن آیه بیان میدارد
... چیزی که در دل پنهان می کرد نگرانی از سرکشی مردم جاهل بود

وقتي نص صريح قرآن و اذعان روشن پيامبر را دگرگونه جلوه مي دهيد چه جاي اميد داشتن به پايبندي تان به تواريخ و تفاسير است.
بگذاريد براي بار دهم نگاهي به ترجمه فارسي آيه مذكور به نقل از قران و دوستانتان بپردازيم و آنگاه سخن شما و من را با آن بسنجيم؛
"... مى‏گفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مى‏كردى و از مردم مى‏ترسيدى ... (احزاب – 37)"
چنانكه پيشتر نيز گفتيم بر اساس آنچه به روشني از آيه بر مي آيد و همچنين موضوع ماجرا و تفاسير مورخان و مفسران مسلمان "محمد زيد را به نگه داشتن همسرش و جدا نشدن از او سفارش مي كرد و در همان حال مهر همسر او را بدليل هراس از سرزنش مردم در دل نهان مي كرد"
حال شما كوشش مي كنيد آنرا بدينگونه جلوه دهيد: "محمد زيد را به نگه داشتن همسرش و جدا نشدن از او سفارش مي كرد و در همان حال نگران سرکشی مردم جاهل بود".
به راستي از كجاي آيه به چنين تعبير سخيفي رسيده ايد كه ايشان در همان حال كه زيد را به ادامه زندگي با همسرش سفارش مي كرده (يعني پيش از جدايي آن دو) نگران سرزنش مردم بابت اين بوده كه پس از متاركه آنان خود درصدد ازدواج با زينب بر مي آيد.
داوري با عقل هاي سليم.
راوی تمام روایتهای صغیر بودن عایشه خود عایشه یا خواهر زاده اش ابن عامر است

شگفتا ! يعني مي فرماييد عايشه و خواهرزاده اش تمامي مومنين و مومنات هم عصرشان را كه بسياري از آنان به چشم خود شاهد نكاح و سپس زندگي چند ساله او با محمد بوده اند را ابلهاني چشم و گوش بسته پنداشته اند كه فرق ميان دختر خردسال و زني بيست و يك ساله را نمي دانند. همه مي گفتند او در هنگام نكاحش با محمد بيست و يك ساله بوده و خود مي گفته نه شما اشتباه ديده ايد من كودك بوده ام؟
من عقد عليهن ودخل بهن ( زنانیکه عقد کردند و با آنان همبستر شدند. )
وهن على الترتيب الزمني لزواج النبي صلى الله عليه وسلم بهن، كما ذكره الحافظ العراقي[5]:
الزوجة سنة الزواج سنة الوفاة الأولاد
خديجة بنت خويلد 28 ق.هـ 3 ق.هـ عبد الله، والقاسم، وزينب، ورقية، وأم كلثوم، وفاطمة
سودة بنت زمعة 3 ق. هـ 54 هـ -
عائشة بنت أبي بكر 2 ق.هـ 56 هـ -
حفصة بنت عمر بن الخطاب 2 هـ أو 3 هـ 45 هـ -
زينب بنت خزيمة 3 هـ أو 4 هـ 4 هـ -
أم سلمة 4 هـ 58 هـ -
زينب بنت جحش 4 هـ أو 5 هـ 20 هـ -
جويرية بنت الحارث 5 هـ أو 6 هـ 50 هـ -
مارية القبطية 7 هـ 16 هـ إبراهيم
أم حبيبة 7 هـ 44 هـ -
صفية بنت حيي 7 هـ 50 هـ -
ميمونة بنت الحارث 7 هـ 51 هـ -
من عقد عليهن ولم يدخل بهن ( زنانیکه عقد کردند اما با آنها هم بستر نشدند)
[عدل] عمرة الكلابية
بنت يزيد بن رواس بن كلاب. بلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم أن بها بياضاً، فطلّقها ولم يدخل بها.
[عدل] قُتيلة الكندية
بنت قيس بن معدي كرب بن جبلة الكندّية، أخت الأشعث بن قيس، قُبض رسول الله صلى الله عليه وسلم قبل خروجها إليه من اليمن، فخلف عليها عكرمة بن أبي جهل، وكانت سبب تزوجه إياها؛ أن الأشعث قال للنبي -لما بلغه تَعوَّذ أسماء منه-: والله يا رسول الله لأزوجنك من هي أشرف وأجمل وأنبت منها، فزوَّجه قتيلة أخته[8].
[عدل] سَنَا السُلمية
بنت أسماء بن الصَّلتْ بن حبيب بن جابر بن حارثة بن هلال بن حرام بن سّمَّال بن عوف السُلمي، ماتت قبل أن يصل إليها رسول الله صلى الله عليه وسلم[9].
[عدل] شَرَاف الكلبية
أخت دِحْية الكلبي الذي كان جبريل يأتي رسول الله على صورته، ماتت قبل دخول النبي صلى الله عليه وسلم عليها[10].
[عدل] العالية الكلابية
بنت ظبيان بن عمرو بن عوف بن عبيد بن أبي بكر بن كلاب. روي أنها مكثت عند رسول الله م ما شاء الله ثم طلّقها[11].
[عدل] ليلى الأوسية
بنت الخطيم الأوسي، أتته وهو متنبه لها، فتخطت منكبه، فقال: (من هذا أكله الأسد؟) قالت: أنا ليلى بنت الخطيم، بنت مطعم الطير، جئتك لأعرض عليك نفسي، قال: قد قبلتُك. فرجعت إلى أهلها، فقلن لها: إن رسول الله كثير الضَّرائر وأنت امرأة غيور، ولسنا نأمن أن تغضبيه فيدعو عليك، فأتته، فأقالها، فدخلت حيطان المدينة فشدَّ عليها الأسد فأكلها[12].
[عدل] أسماء بنت النُّعمان
هي بنت النعمان بن الجوْن بن شراحبيل، وقيل: أسماء بنت النعمان بن الأسود بن الحارث بن شراحبيل بن النعمان من كِندة، أجمعوا على أنَّ رسول الله صلى الله عليه وسلم تزوجها[13]، واختلفوا في قصة فراقه لها، فقال بعضهم: لما دخلت عليه دعاها، فقالت: تعال أنت، فأبت أن تجيء. وقال بعضهم إنها قالت: أعوذ بالله منك. فقال: (قد عذت بمعاذ، وقد أعاذك الله مني)[14] فلما قالت ذلك فارقها، فكانت تُسمِّي نفسها الشقية.
راستی!! من این مطالب مهم را باید خودم میدانستم نباید از روی منبعش می آوردم!!!:)):)):))
فهرست زنان حضرت محمد(ص)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشته است:
«در خصال از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که فرموده : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با پانزده زن ازدواج کرد، و با سیزده نفر از آنان در آمیخت ، و چون از دنیا رفت نه نفر از آنان همسرش بودند، و اما آن دو نفرى که آن جناب با ایشان آمیزش نکرد، یکى عمره بود، و دیگرى سنا، و اما آن سیزده نفرى که با ایشان بیامیخت ، اول خدیجه دختر خویلد بود،...
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشته است:
«در خصال از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که فرموده :

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با پانزده زن ازدواج کرد، و با سیزده نفر از آنان در آمیخت ، و چون از دنیا رفت نه نفر از آنان همسرش بودند، و اما آن دو نفرى که آن جناب با ایشان آمیزش نکرد، یکى عمره بود، و دیگرى سنا، و اما آن سیزده نفرى که با ایشان بیامیخت ، اول خدیجه دختر خویلد بود، و بعد از او با سوده دختر زمعه ازدواج کرد، و سپس با ام سلمه که نامش هند، و دختر ابى امیه بود، و سپس با ام عبدالله عایشه دختر ابى بکر، و آن گاه با حفصه دختر عمر، و سپس با زینب دختر خزیمه بن حارث ام المساکین ، و بعد از او با زینب دختر جحش ، آن گاه با ام حبیب رمله دختر ابى سفیان ، و بعد از او با میمونه دختر حارث ، و سپس با زینب دختر عمیس ، آن گاه با جویریه دختر حارث ، و بعد از او با صفیه دختر حیى بن اخطب ، و آنکه خود را به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) بخشید خوله دختر حکیم سلمى بود و آن جناب علاوه بر این همسران ، دو کنیز داشت ، یکى ماریه قبطیه ، و دیگرى ریحانه خندفیه ، که با آنان نیز معامله همسران آزاد را مى کرد، یعنى شبهاى خود را بین همسران و این دو کنیز تقسیم مى کرد و آن نه نفرى که در هنگام رحلت آن جناب همسرش بودند، عبارت بودند از عایشه ، حفصه ، ام سلمه ، زینب دختر جحش ، میمونه دختر حارث ، ام حبیب دختر ابو سفیان ، جویریه ، سوده ، صفیه ، که از همه فاضلتر خدیجه ، و بعد از او ام سلمه و سپس میمونه بود.»(ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 472 و 473)
این زنان بر اساس آیه قرآن به‌ امهات المؤمنین (آیه 6 سوره احزاب) مشهورند.
خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی‌
عایشه دختر ابوبکر صدیق
صفیه دختر حیی بن اخطب‌
زینب دختر خزیمه
زینب دختر جحش
‌ام سلمه دختر امیه بن المغیره
‌سوده دختر زمعه بن قیس
ام حبیبه دختر ابوسفیان بن الحرب‌
‌حفصه دختر عمر بن الخطاب
جویریه دختر حارث بن ابوضرار
‌میمونه دختر حارث الهلالیه
زینب دختر عمیس
خوله دختر حکیم سلمی(خود را به پیامبر بخشید)
ماریه دختر شمعون قبطی
ریحانه خندفیه
عمره دختر یزید
سناء بنت سفیان
البته علامه جعفری تعداد زنان پیامبر را 9 نفر میداند که جز عایشه همگی بیوه و فقیر بودند قابل توجه است که پیامبر سالهای جوانی خویش را با خدیجه که از او مسن تر بوده و پیش از او دو شوهر دیده بود گذرانده است .
اسامی زیر نیز در تاریخ طبری ذکر شده است،

اما درخصوص درستی آن اختلاف نظر وجود دارد و مورد تردید می‌باشد.
فاطمه دختر سریح
هند دختر یزید
عصما دختر سیاء
زینب دختر یزید
هبله‌ دختر قیس
لیلی بنت الخطیم
ملائکه دختر کعب
شنباء دختر عمر الغفریه
ملائکه دختر داوود
دختر الجهال
تکانه
در درستی ادعاهای بی اساس و بدون آدرس شما که تنها کپی پیست کرده اید همان نمونه بالا کافیست.

این را من نگفته ام علامه جعفری گغته است!!:)):)) راستی آدرسش را هم میگذارم تا همه لذت ببرند!! منتظر باشید
هند دختر یزید

:)):)):)):)):))
در درستی ادعاهای بی اساس و بدون آدرس شما که تنها کپی پیست کرده اید همان نمونه بالا کافیست.

آن چه برشمردیم، حقایق ازدواج پیامبر با زینب بود، که آن چه را غرض ورزان با پندار و خیال خود بافته بودند، از بین می برد! هرگاه شبهه ای به منظور کاستن شان و جایگاه پیامبر و اهل بیتش، در این جا و آن جا بشنویم یا ببینم، مانند این افسانه، ما را به پژوهش پیوسته برای دست یابی به حقایق تاریخی فرا می خواند.
پس از این ماجراها زینب به عنوان یکی از همسران پیامبر وارد خانه ی ایشان شد و به همسری خویش افتخار کرده، می گفت: خداوند مرا به ازدواج پیامبرش درآورد و درباره ی من آیه ای نازل کرد که تبدیل نمی شود و تغییر نمی پذیرد و مسلمانان آن را می خوانند.
عموهای زینب نیز بدین پیوند افتخار کرده، با رقیبان خود، در شمار آن چه به عنوان افتخار برمی شمردند، می گفتند:
آیا زنی میان شما هست که از آسمان های هفت گانه ی بالا خداوند او را به ازدواج پیامبر در آورده باشد؟ !
ویژگی زینب میان دیگر همسران پیامبر این بود که در درجه ی دوم پس از خدیجه قرار داشت و به فقیران و نیازمندان بسیار انفاق و بخشش می کرد. خداوند با ثروتی که به خانواده ی زینب بخشیده (و به وی رسیده) بود، وضع را بر وی راحت کرده، پیوسته و بی آن قطع شود، بخشش و دهش می کرد، گر چه دباغی می نمود و حصیر می بافت و می فروخت و پولش را صدقه می داد و با جاری های خود به نیکی سخن می گفت. روزی پیامبر که با زنان خود نشسته بود فرمود: «آن که دستش درازتر است، زودتر (دربهشت) به من می پیوندد» . در وهله ی نخست، مردم از این فرمایش، ظاهر لغوی آن را برداشت کرده، دست های خود را می کشیدند تا ببینند دست کدام یک درازتر است، اما بعد فهمیدند مقصود پیامبر این است که کدام یک بیشتر در راه خدا بخشش و دهش دارد، که کسی جز زینب دختر جحش نبود. وی نخستین زن (از همسران رسول الله) است که پس از وفات پیامبر بدو پیوست.
منابع:
انساب الاشراف، ج 2، ص 67- 68.
اسدالغابه، ج 7، ص 125- 127.
الاصابه، ج 4، ص 313- 314.
الاستیعاب (در حاشیه ی الاصابه)، ج 4، ص 314.
حیاة محمد، محمد حسین هیکل، ص 331- 336.
پی نوشت ها:
1. احزاب / 36.
2. همان، / 37.
3. همان، / 5.
4. همان، / 37.
از سایت
عجب سنت جاهلی خطرناکی!!! خدا رو شکر پیامبر بشریت رو از این سنت شدیداً جاهلی نجات داد!!

مهم آنست که همین تابو شکنی ها بود که باعث از بین رفتن خوی وحشیگری در اعراب شد.همه اینها با حکمت خداوند و به جهت نبوغ پیامبر(ص) بوده همانهایی که مورخان و اندیشمندان غربی به خاطر آنها وی را نجات دهنده اعراب و تنها کسی که توانست آنها را از وحشیگری و ... نجات داده در عرض خیلی کمی یکی از قدرت مندترین تمدنها کرد که سطح علم و دانش و بهداشتشان به طرز شگفت آوری بالا رفت و . .
سومین حقیقت:
زید، غلام و پسر خوانده ی رسول الله با زینب، دختر عمه ی پیامبر ازدواج کرد، اما زندگی مشترک آن دو دوام نیافت. زینب که برای خشنودی رسول الله راضی به ازدواج شده بود، نتوانست از نخوت و خودبزرگ بینی اش دست بکشد. وی شریف ترین نسب عرب را داشت و از همه به رسول الله نزدیک تر بود و زید در خانه ی اینان، خدمت گزار بود!
زید مؤمن و فروتن، این بزرگ بینی را بر نمی تافت و به پیامبر شکایت برده، متمایل به طلاق دادن زینب بود، اما پیامبر او را به شکیبایی می خواند اما می دانست خود بزرگ بینی به آسانی از دل ها نمی رود. در جامعه ای که برخورد با مردم فقط بسته به نسب و ثروت بود، پیامبر نخستین تجربه را می نمود شاید بتواند سنت تفاخر به اصل و نسب و ثروت را بشکند، که شاید با گذشت زمانی دراز و نبوغ و برتری نسل های آتی و تکرار این تجربه با زنانی دیگر که از سنت پیامبر پیروی کنند، جفا کاری از بین رفته و مردمان بر دوستی و یک رنگی و همدلی برانگیخته شوند.
زید که هر روز دست به گریبان مشکلش بود، دیگر نمی توانست تحمل کند و شکیبایی ورزد. از این رو پیوسته به احترام پیامبر بدو رجوع می کرد، زیرا ایشان زید را همسر داده، و پیامبر هر بار به زید می فرمود: «همسرت را داشته باش!» .
روزها می گذشت و وضع میان زید و همسرش زینب بحرانی تر می شد. وحی رسید و به پیامبر خبر از آن داد که در دل داشت، اما به سبب ترس از حرف مردم پنهان می داشت، زیرا پیامبر، رهبر و الگوی مردم بود. در این هنگام زید آمد و به پیامبر خبر داد روابط میان او و زینب به حد انفجار رسیده، هر دو به نتیجه ی طلاق رسیده اند. آن چه را پیامبر در همین باره در دل پنهان می داشت، اکنون بر زبان آورد که فرمایش خدای بلند مرتبه بود: (2)
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خوانده ات «زید») می گفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار می کردی) ; و در دل چیزی را پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می کند، و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزوارتر است که از او بترسی!»
آن چه را پیامبر به خاطر ترس از (حرف و حدیث) مردم پنهان می داشت، چه بود؟
خداوند می خواست حکمی را ثابت کرده، روش دیگری را به مردم بیاموزاند که مخالف و ناهمخوان با احکام و آداب جاهلیت بود. اگر عرب ها کسی را پسرخوانده ی خود می کردند، بدو نسبت خود را داده، وی را فرزند و پسر خویش می شمردند و دیگر او را منسوب به پدر واقعی اش نمی نمودند، که ستمی آشکار بود. قرآن به اینان می فرمود:
«آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است.» (3)
و از آن رو که پسرخوانده ها منسوب به ارباب (و پدر خوانده ها) می شدند، آن چه را بر فرزندان واقعی خود حرام می دانستند، بر اینان (فرزند خوانده ها) نیز روا نمی دانستند. خداوند می خواست نهایت و پایانی برای این سنت بنهد، از آن رو که بر پایه ی درستی بنا نشده بود; وانگهی می خواست پیامبر نخستین کسی باشد که این سنت را گسسته، معارف جدیدی در اسلام پایه گذاری کند. از این رو خدا دستور داد پس از آن که زید - که بدو زید بن محمد می گفتند - زینب را طلاق گفت، پیامبر با وی ازدواج کرده، زید را به نسبت درستش یعنی زید بن حارثه برگرداند:
«هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوریم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان - هنگامی که طلاق گیرند - نباشد; و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود) .» (4)
دومین حقیقت:
چگونه زینب با زید ازدواج کرد؟
پیش از آن که پیامبر مبعوث و برانگیخته شود، زید را پسر خوانده ی خود کرد. وی نزد پیامبر رشد کرد و «زید بن محمد» نامیده شد.
سومین کسی که پس از خدیجه و علی (علیهم اسلام) در خانه ی پیامبر اسلام آورد، زید بود. پیامبر وی را بسیار دوست داشت و تصمیم گرفت او را با خانواده ای هاشمی وصلت و پیوند دهد تا جایگاه و موقعیتش را بالا برد، تا مسلمانان بدانند مرد مؤمن هم شان و کفو زن مؤمن است و پس از ایمان آوردن، فخر فروشی به خاطر اصل و نسب ارزشی ندارد.
پیامبر به خانه ی عمه اش رفت تا دخترش، زینب، یعنی دختر عمه ی هاشمی و قریشی رسول الله را برای زید که در عرف قریشیان، در شمار بردگان و خدمت گزاران بود، خواستگاری کند. این امر بر زینب سخت و دشوار آمد و خواسته ی رسول الله را نپذیرفت. برادر زینب پشتیبان خواهر بود، اما پیامبر که نویدآور مکارم اخلاق برای آموزش آن به مردم بود، می خواست خود نخستین کسی باشد که پای بند اخلاق باشد و بدان عمل کند، تا در عمل و کردار، اخلاق را به مسلمانان یاد داده، جزیی از فرهنگشان باشد... از این رو برخواسته ی خود به زینب و برادرش پافشاری کرد، اما آن دو نمی پذیرفتند، تا آن که خدای بلند مرتبه، سخن والای خود را فرو فرستاد:
هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد. (1)
پیامبر بر زینب و برادرش این آیه را خواند، سپس به زینب فرمود: زید را به عنوان همسر تو می پسندم. زینب عرض کرد: به آن چه رسول الله می پسندد، راضی ام! بدین گونه ازدواج انجام شد.
دومین حقیقت نیز، آن افسانه را از بین می برد، زیرا می توان گفت چرا در تمام این مدت که پیامبر ( صلی الله علیه و آله) با زینب سخن می گفت و وی ازدواج با زید را نمی پذیرفت، چرا پیامبر وی را برای خود خواستگاری نکرد؟ این چنین است که افسانه های غرض ورزان، سست تر از تار عنکبوت است!
قانون قوه باه - آداب زناشویی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک