رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

قانون قوه باه - آداب زناشویی

قانون قوه باه - آداب زناشویی
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 649 رای
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 649 رای
رهنمودهای ۱۴ معصوم
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mehdi57
mehdi57
1388/07/29

کتاب‌های مرتبط

مجموعه آثار (14) : مقالات
مجموعه آثار (14) : مقالات
4.1 امتیاز
از 23 رای
ولایت و برائت
ولایت و برائت
3.5 امتیاز
از 17 رای
رمضان، ماه فرصت ها
رمضان، ماه فرصت ها
3.4 امتیاز
از 18 رای
اخلاق در قرآن - جلد 1
اخلاق در قرآن - جلد 1
3.9 امتیاز
از 56 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قانون قوه باه - آداب زناشویی

تعداد دیدگاه‌ها:
702
جالبتر آنكه آنقدر نسنجيده وارد مباحث مي شويد كه حتي نمي دانيد اين جريان مربوط به كدام جنگ محمد است و گرنه مي دانستيد پس از سركوب شديد و كشتار و تار و مار يهوديان بني نضير و به اسارت گرفتن زنان و دخترانشان و تصرف قلاع شان جايي براي قدرت نمايي و كينه جويي آنان نمانده بود تا محمد از هراس آنان با دختر داغدار رييس قبيله شان وصلت كند.
وانگهي اين سخن كه اگر رييس و بسياري از مردان قبيله اي را كشتند و زنان و دخترانشان را به بردگي كشاندند بصرف وصلت با زني پدر كشته و همسر كشته از ان قبيله همه خصومت ها بدست فراموشي سپرده مي شود و صلح و دوستي بين طرفين برقرار مي گردد از آن سخنان نغزي است كه اهل خرد در پرمغزي آن انگشت به دندان مانده اند

به جهت آنکه نام آن زن مشخص نگشته بود و درباره برخی دیگر نیز به دروغ چنین گفته اند من گمانم به آن ماجرا بود نه جنگ خیبر.
ضمن آنکه در اسیر کردن کنیز و برده که در جهت مقابل جنگیدند،رضایت انها مهم نیست مثل آنکه بگوییم رضایت زندانی را در زندان بردنش باید در نظر داشت!
شگفتا ! يعني مي فرماييد عايشه و خواهرزاده اش تمامي مومنين و مومنات هم عصرشان را كه بسياري از آنان به چشم خود شاهد نكاح و سپس زندگي چند ساله او با محمد بوده اند را ابلهاني چشم و گوش بسته پنداشته اند كه فرق ميان دختر خردسال و زني بيست و يك ساله را نمي دانند. همه مي گفتند او در هنگام نكاحش با محمد بيست و يك ساله بوده و خود مي گفته نه شما اشتباه ديده ايد من كودك بوده ام؟

کاملا مشخص است که شما آن لینکها درباره سن عایشه را نخوانده اید!عایشه در سن میان سالی و پیری خود گفته که سنش کم بوده و جز او و خواهرزاده اش که شاهد این ماجرا نبوده بقیه از وی نقل کرده اند ضمن آنکه برخی روایات افرادی سن وی را بیست و نوزده و .. ذکر کرده و در همان منبعی که شما میفرمایید مواردی از شوهر قبلی عایشه سخن رفته!چگونه است که کودکی شش ساله! یک بار قبل از پیامبر(ص) شوهر کرده و طلاق هم گرفته بود!!!؟
چگونه است که وی حتی با فرض ضریب هوشی بالا از سن شش سالگی تا ده دوازده سالگی حدود 26000 حدیث از پیامبر آن هم تنها در حوزه فقه نقل میکند؟
سن حضرت زهرا(س) و سن خواهر عایشه و سن ایمان آوردن عایشه و تفاوت سنی وی با حضرت زهرا (س) و خواهرش و سال بسیاری موارد دیگر تاریخی ثابت و متقن است و در محاسبه با سن عایشه به تناقض میخورد؟!چرا در میان این موارد تناقض وجود ندارد و این وسط تنها سن عایشه که خود بیان کرده سر ناسازگاری و تناقض با همه شواهد دارد؟؟؟!
مسلم است که دروغگو کم حافظه است و به هر حال یک جایی رشته ماجرا از دستش در میرود و سوتی میدهد چنانچه لزومی در دروغ گفتن راجع به باقی موارد و سالشان نمیدیده چون کسی محاسبه نمیکرده و میدانسته که کسی به دنبال پیدا کردن تناقض در گفته وی با دیگر مسائل نمیاید دوما آنکه وی در آن دوران پیز بوده و سنش را نمیتوانسته کتمان کند(در آخر عمر) در نتیجه سال مرگش که مشخص است سال ازدواجش نیز و سنی که در آن مرده است بدون توجه به سنی که وی بیان داشته و با توجه به دیگر قراین کاملا اهداف وی و همینط.ور سنش مشخصث میگرد.آن دوران شناسنامه و ثبت احوال نبوده که بتوانند از آن استعلام بگیرند.
پدربزرگ پدر من شناسنامه اش را بیست سال دیر گرفت وی خاطراتی هم از دوران ناصرالدین شاه و .. نقل میکرد که شاهد اوضاع آن در مملکت بوده در هنگام مردن نیز سن فوتش صد و چهار سال بود که البته سن واقعی اش بیش از صد و بیست سال بوده و هنوز هم نمیدانیم تا چه حد سنی را که میگفته حقیقت داشته چه آنکه خاطراتی از دوران ناصرلدین شاه و آن ورتر هم داشته بود که مایه تعجب بود و لزوما اطمینانی به سنش نداشته و خود را جوان تر از سن واقعی اش میپنداشته.وقتی چنین اتفاقی در عصر شناسنامه می افتد لزومی ندارد که پذیرفتن این اتفاق در هزار و چهارصد سال پیش را غیر عقلی بنامیم.
به راستي از كجاي آيه به چنين تعبير سخيفي رسيده ايد كه ايشان در همان حال كه زيد را به ادامه زندگي با همسرش سفارش مي كرده (يعني پيش از جدايي آن دو) نگران سرزنش مردم بابت اين بوده كه پس از متاركه آنان خود درصدد ازدواج با زينب بر مي آيد.

در خود آیه قراینی مبنی برخبر طلاق زینب در آینده از طرف جبرئیل که از آن به آنچه مخفی کرده بودند،یاد میشود وجود دارد دوم آنکه آنچه پیامبر(ص) پنهان میکردند همان دستوری بود که جبرئیل به پیامبر(ص) ابلاغ کرده بود و در نوشته هایم توضیح دادم که ایشان این کار 0ازدواج) را به جهت آنکه زینب همسر پسرخوانده ایشان بود و همچنین زن مطلقه یک برده بود،برای آنکه بیم سرزنش مردم و نپذیرفتن ان را داشتند،انجام نمیدادند وگرنه آیه مدتها بعد از طلاق آن دو نازل شده و مسلما اگر این آیه را به زعم شما به جهت جبران آبروریزی ای که از ایشان شده! باید زودتر از این ها بیان میکردند یعنی همان موقعی که زینب و زید طلاق نگرفته بودند این حکم صادر میشد و با امر خدا در آن آیه طلاق آن دو صادر میشد که نشده.از آن گذشته اگر واقعا چنین اتفاقی افتاده بود بسیاری از مشرکین و کفار و دشمنان پیامبر(ص) آن را در بوغ و کرنا میکردند و چرا باید این موضوع از عایشه و کعب الاحبار و .. نقل شده باشد و دیگران درباره اش تنها به قول انها کفایت کنند؟در هیچ کجا نیامده که عده ای از مردم به سبب این موضوع کافر شده باشند یا کسی از این ماجرا که بهانه خوبی بود سواستفاده کرده باشد!
اگر این ماجرا معروف و سرزبانها نبوده باز هم آوردن آیه صحیح و به نفع نبوده تنها در صورتی پیامبر(ص) به زعم شما چنین آیه ای میاورد که این مسئله به طور گسترده پخش شده بود و فتنه ای اگر به پا نشده بود لااقل در شرف به پا شدن بود اگر هم گستردگی نداشته میتوانست به زعم شما شاهدین و همان زید را که مطیع امر ایشان بود بخرد چه آنکه شاهد آن ماجرا تنها زید و زینب بودند.اینجا یکی دیگر از تناقضات این خیال بافی ها مشخص میگردد.
البته جاي سوال است كه چرا پيامبر آنچنانكه در الغاي اينگونه قوانين جاهلانه فداكارانه!! كمر همت مي بستند جهت لغو قوانين جاهلانه تر و ظالمانه تري همچون خريد و فروش بردگان همت نمي گماشتند.

لغو برده داری به آسانی لغو ممنوعیت ازدواج با زن مطلقه یک برده که تعدادشان کم هم نبوده (در جامعه آن روز) و لغو قانون ممنوعیت ازدواج با زن پسرخوانده و افرادی که تنها به سبب مادر و یا پدر خواندن و ... محرم میدانستند و هیچ نسبتی نداشتند،نبود.
لغو اسیر گرفتن در جنگ ها چنانچه طرق مقابل از مسلمانان اسیر میگرفت،یک نقطه ضعف برای مسلمانان میبود.وقتی طرف مقابل اسیر میگرفتلغو این موضوع برای مسلمانان ناعادلانه برای مسلمانان نبود؟اسلام با بده داری مخالفت کرد در حالی که ازاد کردن بندگان خود یک تابو شکنی بزرگ در جامعه آن روز و گامی رو به جلو در جهت شکستن این رسم بود.ضمن آنکه بردگان از میان افرادی که در مقابل میجنگیدند گرفته میشدند.
خیلى قبل از طلوع اسلام میان اعراب عادى رواج داشت که اگر کسى زنى را به نام مادر مى‏خواند دیگر نمى‏توانست ‏با او ازدواج کند و اگر کسى جوانى را پسرش مى‏خواند از آن به بعد آن پسر از تمام حقوق فرزندى وى برخوردار مى‏شد، ولى قرآن هر دو عادت مزبور را نسخ کرد، به این معنى که اگر کسى زنى را مادر مى‏خواند مى‏توانست‏با او ازدواج کند و نیز اگر پسر خوانده‏اى عیالش را طلاق مى‏داد پدر خوانده مى‏توانست عیال او را به ازدواج خودش در آورد.

آیا به خاطر همین سنت خیلی قدیمی اعراب است که پیغمبر برای نهی دیگر مردان از ازدواج با همسرانش پس از رحلتش، میگوید همسران من مادران شما هستند... زیرا وقتی که زنی را که مادر خود بنامی نمی توانی با او ازدواج کنی...
یعنی مفهوم آیه 6 سوره احزاب مربوط به آداب قدیمی اعراب است که می فرماید:
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴿۶﴾
پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديكتر] است و همسرانش مادران ايشانند و خويشاوندان [طبق] كتاب خدا بعضى [نسبت] به بعضى اولويت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدمند] مگر آنكه بخواهيد به دوستان [مؤمن] خود [وصيت‏يا] احسانى كنيد و اين در كتاب [خدا] نگاشته شده است (۶)
و در آیه 53 همین سوره ( احزاب ) تأکید میکند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا ﴿۵۳﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد داخل اتاقهاى پيامبر مشويد مگر آنكه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بى‏آنكه در انتظار پخته‏شدن آن باشيد ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بى‏آنكه سرگرم سخنى گرديد اين [رفتار] شما پيامبر را مى‏رنجاند و[لى] از شما شرم مى‏دارد و حال آنكه خدا از حق[گويى] شرم نمى‏كند و چون از زنان [پيامبر] چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزه‏تر است و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقا [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است (۵۳)
حالا متوجه شدم... شما گفتید:
خیلى قبل از طلوع اسلام میان اعراب عادى رواج داشت که اگر کسى زنى را به نام مادر مى‏خواند دیگر نمى‏توانست ‏با او ازدواج کند ...

اما تعجب میکنم که چطور میگویید:
ولى قرآن هر دو عادت مزبور را نسخ کرد، به این معنى که اگر کسى زنى را مادر مى‏خواند مى‏توانست‏با او ازدواج کند

با توجه به آیات 6 و 53 سوره احزاب، چون همسران پیامبر مادران امت هستند حتی بعد از فوت ایشان حکم مادر را برای مردان دیگر دارند. در نتیجه ازدواج با آنان گناه بزرگ است. حال تعجب میکنم که چگونه گفته اید:
ولى قرآن هر دو عادت مزبور را نسخ کرد، به این معنى که اگر کسى زنى را مادر مى‏خواند مى‏توانست‏با او ازدواج کند
زینب که از زنان مهاجر و از خانواده‏هاى شریف مکه بود و پس از طلاق در مدینه و دور از بستگان نزدیک و در شهر غربت‏به سر مى‏برد در اندوه و ماتم فرو رفت و چنانکه گفته‏اند بسیار مى‏گریست و از آن سو خداى تعالى رسول الله را مامور ساخت‏براى از بین بردن سنت جاهلیت که ازدواج با زن پسر خوانده را مانند ازدواج با زن فرزند رسمى جایز نمى‏دانستند، زینب را به ازدواج خویش در آورد و در ضمن او را از این عقده و شکست روحى نیز نجات داده و خواسته دیرینه او و فامیلش را - که ازدواج با یکى از شخصیتهاى قریش بود - انجام دهد.
رسول خدا(ص)نیز پس از گذشت دوران عده و مدتى پس از آن، با اینکه از انتقاد منافقان مدینه اندیشه داشت این کار را انجام داد و زینب در ردیف همسران آن حضرت در آمد. (1)
پى‏نوشت:
1. در اینجا به نظرم رسید براى شاهد گفتار بالا سخن جان دیون پورت را در این باره براى شما، که در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن نوشته است نقل کنیم اگر چه قسمتهایى از کتاب مزبور مورد بحث و انتقاد است.
وى پس از اینکه به داستان جنگ خندق و ائتلافى را که یهود با قبایل عرب بر ضد اسلام کردند و منجر به شکست آنان و سپس غلبه مسلمانان بر یهود شد اشاره کرده و مى‏نویسد:
«در اینجا لازم است تهمتى را که دشمنان محمد در همین اوقات از روى غرض و حسد به او زده ‏اند رد شود، و آن موضوع ازدواج عیال مطلقه پسر خوانده اوست، واقع امر این است که خیلى قبل از طلوع اسلام میان اعراب عادى رواج داشت که اگر کسى زنى را به نام مادر مى‏خواند دیگر نمى‏توانست‏با او ازدواج کند و اگر کسى جوانى را پسرش مى‏خواند از آن به بعد آن پسر از تمام حقوق فرزندى وى برخوردار مى‏شد، ولى قرآن هر دو عادت مزبور را نسخ کرد، به این معنى که اگر کسى زنى را مادر مى‏خواند مى‏توانست‏با او ازدواج کند و نیز اگر پسر خوانده‏اى عیالش را طلاق مى‏داد پدر خوانده مى‏توانست عیال او را به ازدواج خودش در آورد.
محمد که نسبت‏به زینب خیلى احترام مى‏گذاشت او را به ازدواج پسرى که به او نیز همان قدر احترام قایل بود در آورد، چون نتیجه این ازدواج براى زید ضایت‏بخش نبود با همه مداخله‏اى که پیغمبر در این باره نمود زید تصمیم به طلاق زینب گرفت.
پیغمبر خودش بخوبى مى‏دانست که چون اصولا این وصلت‏به وسیله او انجام گرفته است مورد توبیخ قرار خواهد گرفت. ولى پس از انجام طلاق، حضرت محمد از گریه‏هاى زینب و بدبختى او متاثر شد، لهذا تصمیم گرفت از تنها وسیله اصلاحى که در دسترس دارد استفاده کند بنابراین پس از طلاق زید، خودش با زینب ازدواج کرد.
پیغمبر با اشکال به این اقدام تصمیم گرفت و مى‏دانست عربها که هنوز پاى بند رسم و عادت سابقشان بودند او را با انجام این عمل به بى‏عفتى متهم خواهند کرد، ولى حس شدید وظیفه‏شناسى بر این موانع غالب آمد و زینب عیال پیغمبر شد. »
کتاب عذر به پیشگاه محمد، ترجمه سعیدى، صص 36 - 35.
میبینید که بسیاری از رجال شناسان در همان دوران این روایات را بدون سند دانسته اند.چرا کهع مرسل هستند و از روی شایعات موجود در جامعه و از قول افرد معلوم الحالی چون کعب الاحبار که نفاقش برای اسلام شناسان غیر مسلمان نیز محرز است،بیان شده.در مورد عایشه نیز نمیدانم اما اقوال و خیال بافی ها و حسادت های وی به هیچ وجه سند محسوب نمیشود چه آنکه مسئله سنش به خوبی نمایانگر این موضوع است.
بقول هوشيار ارجمند ؛ عجب سنت جاهلی خطرناکی! به راستي كه محمد با اين ماموريت خطير اما دلپسندي كه برعهده گرفتند بشریت را از خطري بسيار بزرگ رهانيدند

آن حضرت با این کار می‌خواست نشان دهد که به هیچ وجه مرعوب نسبتهای خرافی محیط نیست؛ بلکه به اجرای این دستور الهی افتخار می‌کند. به علاوه در نظر داشت که از این راه آوازه شکستن این سنت جاهلی را به گوش همگان در سراسر جزیره العرب برساند.
برای شما مثال میزنم،وقتی این تابو شکسته شود راه برای شکست تابوهای دیگر باز میشود معلمی به به شاگردش میگفت بگو:الف!گفت:نمیگویم!مدام اصرار میکرد ولی شاگرد نمیپذیرفت.پرسید دلیلش چیست که این کار به راحتی را اطاعت نمیکنی؟گفت من اگر بگویم الف آن وقت تا تهش را باید بروم و کل الفبا را بخوانم چون به این حد راضی نیستی.
داستان این تابو شکنی ها نیز شکستن این رسوم بی دلیل بود و از بین بردن کارهای خرافی که منشاشان خیالات و اوهام بود.همین تابوشکنی ها کم کم باعث از بین رفتن لج بازی های اعراب و پدید آمدن نتایجی شد که مورخان و اندیشمندان بزرگ دنیا به آن معتفرند.
دوم آنکه تنها دلیلش این نبود بلکه از بین بردن رسم ظالمانه و جاهلانه ی ممنوعیت و ننگ و عار بودن ازدواج با همسر مطلقه ی برده بود.برده را پست میدانستند همسر مطلقه وی را به پشیزی نمیگرفتند و برای آن ارزشی قائل نبودند.زینب به به امر پیامبر(ص) با زید که برده سیاهی بود ازدواج کرد و وی از خانواده ای شرافت مند و اصل و نسب دار و مرفه بود که به علت کارها و فخرفروشی ها و تحقیر مکرر زید و همچنین استعداد و زمینه ای که زید در ناسازگاری با همسرانش داشت (چنانچه حدود پنج زن را طلاق داده بود) از وی جدا شد این طلاق در صثورتی صورت گرفت که پیامبر(ص) مدام زید را به نگهداری از همسر و صبر و بردباری نصیحت میکرد.زینب به جهت فرمان برداری از پیامبر(ص) با زید ازدواج کرده بود و پس از طلاق مدام گریه و زاری میکرد و ناراحت بود مسلم است که پیامبر(ص) به جهت درآوردن زینب از این حال که مزایای دیگری نیز داشت با وی ازدواج میکردند چنانچه کس دیگری حاضر به ازدواج با همسر مطلقه یک غلام نبود و اگر پیامبر(ص) با وی ازدواج نمیکردند و این سنت نیز نمیشکست نه زینب تا آخر عمر همسری داشت نه زنان مطلقه باقی بردگان که البته پنج زن مطلقه زید را نیز باید به آنها افزود.آن آیه به جهت آن بود که پیامبر(ص) نگران سرزنش و نپذیرفتن مردم بود که پیامبر(ص) را به جهت ازدواج با زن مطلقه یک برده سرزنش میکردند و همچنین ایشان را به جهت ازدواج با همسر پسرخوانده خود مورد انتقاد قرار میدادند.این آیه پس از طلاق گرفتن زینب از زید نازل شده پس وقتی طلاق گرفته بود دیگر دلبستگی به زن شوهردار معنا ندارد!
ادامه:
در پایان کلام، قابل ذکر است که قصّه زینب در مدارک شیعه در تفسیر علی بن ابراهیم قمّی در دومورد نقل شده و همین طور در عیون اخبارالرضا. روایات تفسیر قمّی، یکی حسنه است به واسطه ابراهیم بن هاشم وحدیث دوم تفسیر قمّی از ابوالجارود زیادبن المنذر است. این روایت، اولاً مرسله است و ثانیاً ابوالجارود همان مؤسس فرقه جارودیه در میان زیدیه است که علمای علم رجال، به ضعف او تصریح کرده‌اند. مرحوم مامقانی او را بشدت تضعیف کرده(3). کشی نیز روایاتی در ضعف او آورده، و همین طور علامه در خلاصه، او را جزء ضعفا شمرده‌است(4) ومرحوم شیخ بهایی در وجیزه نیز حکم به ضعف او کرده‌است(5). روایت دیگری که این جریان درآن اشاره شده، روایت صدوق در عیون اخبار الرضاست، با این سند: « ابن بابویه قال حدثنا تمیم بن عبدالله بن تمیم القرش قال حدّثنی ابن حمدان بن سلیمان النیسابوری عن علی بن محمد جهم». باید توجه داشت که ضعف تمیم بن عبدالله قرشی، از خلاصه علامه و رجال ابن داود و وجیزه شیخ بهائی، نقل شده ‌است(6). اگر چه مرحوم مامقانی نکاتی مثل: شیخ صدوق بودن، و کثرت روایت صدوق از او موجب تقویت او دانسته ، ولی واضح است که این جهات ، موجب توثیق راوی نمی‌شود(7). آخرین راوی حدیث، علی بن جهم است که مرحوم صدوق پس از نقل حدیث فرموده‌است: « نقل این حدیث از علی بن جهم با تعصب و عداوتی که نسبت به اهل بیت دارد، غریب است.» (8) مرحوم مامقانی با تأکید برسخن فوق، می‌گوید: به نکته‌ای که با تضعیف فوق منافات داشته باشد، ظفر نیافته است. در مقابل این روایت، شیخ صدوق در همان کتاب « عیون اخبارالرضا» حدیثی را از حضرت رضا(ع) ، نقل می‌کند که مطابق تفسیر حضرت سجاد(ع) از آیه شریفه است و سند این روایت معتبر است. متن سند عبارت است از: ابن بابویه قال حدّثنا احمدبن زیاد بن جعفر الهمدانی و الحسین بن احمد بن هشام المکتب وعلی بن عبدالله الوراق رضی الله عنهم قالوا حدّثنا علی بن ابراهیم بن هاشم قال حدّثنا قاسم بن محمد البرمکی قال حدّثنا ابوالصلت الهروی.» راوی اول را اردبیلی موثق شمرده(9). مرحوم مامقانی توثیق اورا از رجال ابن داود ووجیزه وبلغه وخلاصه علامه و مشترکات طریحی و کاظمی نقل کرده‌است(10). علی بن عبدالله بن ورّاق از مشایخ صدوق بوده و صدوق نسبت به او ترحّم و ترضی داشته است(11). و قاسم بن محمد برمکی نیز از مشایخ علی بن ابراهیم است۵۶

1)طبری، تاریخ الامم و الملکوک، (دارالکتب العلمیه)، ۲/۸۹.
2) علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ۲/۱۷۲؛ نقل شده از سیوطی، درّ المثور، ( چاپ ۸ جلدی)، ۶/۶۱۲؛ برگرفته از طبری، جامع البیان، ۲۲/۱۰؛ انعکاس یافته در بغوی، تفسیر بغوی، ۳/۵۳۱
3)مامقانی، تنقیح المقال، ۱/۵۶
4)قهپائی، مجمع الرجال، ۳/۷۳
5)مامقانی، تنقیح المقال، ۱/۵۶
6)همان، ۱.
7)۵۱ . در این زمینه، ر ک : خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ۱/۷۶؛ مامقانی، تنقیح المقال، ۱/۱۴۳، ۷۰؛ اردبیلی، مجمع الفائده، ۵/۷۱
8)صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱/۱۶۱، باب ۱۵.
9)اردبیلی، جامع الرواه، ۱/۵۰
10)مامقانی، تنقیح المقال، ۱/۶۲
11)۷؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ۱۲/۸۵
ادامه:
روایات مذکور با دستورات اسلام در رابطه با آداب معاشرت و ارتباط با دیگران که پیامبر(ص) سخت بدان پایبند بود و در زندگی خویش ذره‌ای از آن تخطی نمی‌کرد، در تضاد است: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»۴۶ براساس آیه فوق، هر مسلمانی موظف است که هنگام ورود به خانه غیر اجازه بگیرد وپس از آن، وارد خانه شود. پیامبر(ص) خود را نسبت به این حکم بسیار مقیّد بود، به گونه‌ای که حتی وقتی می‌خواست وارد منزل دخترش فاطمه(س) ، شود ابتدا با صدایی بلند اجازه ورود می‌خواست. با توجه با این حکم اسلام و سیره قطعی پیامبر(ص) ، آیا می‌توان ادعا کرد که پیامبر(ص) بدون اذن وارد منزل زید شود و با چنان صحنه‌ای مواجه شود؟ ۱(حداقل به جهت آنکه مورد سرزنش واقع نشوند (به زعم شما) این کاری بود که همیشه انجام میدادند ).در خود آیه مبارکه قراینی وجود دارد که نشان می‌دهد آنچه را پیامبر(ص) مخفی کرده بود، آگاهی او توسط جبرئیل از جریان طلاق زینب توسط زید و ازدواج او با پیامبر(ص) بود نه چیز دیگر. یکی از آن قرینه‌ها این است که خداوند وعده داد که آنچه را پیامبر(ص) مخفی می‌کند، او آشکار خواهد کرد وسپس آنچه توسط وحی آشکار شد قضیه ازدواج پیامبر(ص) با زینب بود که برای فرو ریختن پایه‌های یک سنت به جا مانده از دوران جاهلیت، صورت گرفت . اگر آنچه را پیامبر(ص) مخفی کرده بود چیز دیگری غیر از این قضیه بود، می‌باید خداوند آشکار می‌کرد ، زیرا معقول نیست که خداوند وعده آشکار کردن آن را بدهد و سپس به وقوع نپیوندد.
ر ماجراي زيد و زينب و محمد كه جز تلاشتان براي دگرگونه جلوه دادن موضوع و حتي انكار آنچه محمد بدان اذعان كرده بود (دل بستن نهاني به زينب و پنهان كردنش بدليل هراس از سرزنش مردم) چيزي نديديم.

آنچه شما نیز بیان کردید نیز از روی تفاسیر اشتباه است.
«محمد ابوزهره» طی تحقیقی به ریشه یابی این خرافات پرداخته، می‌گوید:
«این قصه از مجعولات یوحنای دمشقی مسیحی است، که آن را در دوران بنی‌امیه جعل کرده است. وی در معنای این آیات – یعنی آیات 37 و 38 سوره احزاب – به دروغ توسل جست و می‌گفت: «وقتی چشم پیامبر به زینب همسر زید افتاد، عشق او به دلش نشست و دلباختة او شد. بنابراین تصمیم به ازدواج با او را گرفت و …» این افترا میان پیروان تابعین رواج یافت، به گونه‌ای که آن را به قتاده نسبت دادند و ابن جریر طبری نیز این داستان را تلقی به قبول کرد – و در کتب خود نقل کرد – و فخر رازی هم آن را طرد نکرد. اما بدون شک، این زشت‌ترین افترایی است که بر آن حضرت بسته‌اند، و با سیاق آیه و سجایای اخلاقی رسول خدا کاملاً منافات دارد، و در کتب صحاح، اثری از این داستان به چشم نمی‌خورد، و از صحابه نیز روایتی در تایید آن- داستانهای خرافی- وارد نشده است.»
گروه اندکی وجود دارند که با استناد به روایات تاریخی(1) و تفسیری(2) و اسباب نزول، جریان سبب نزول را به گونه دیگری ذکر کرده‌اند.
در بررسی این روایات، می‌توان به این نتیجه رسید که نقل یاد شده، از جهات متعدد به گونه‌ای است که به هیچ وجه نمی‌توان آن را حاکی از واقعیت دانست و به همین سبب مفسرانی که درباره آیه مذکور بحث کرده‌اند این روایات را با دلایل مختلف مورد نقد قرار داده‌اند. اینک به برخی از این دلایل اشاره می‌کنیم: ۱.روایات یاد شده از نظر سند، فاقد اعتبار و حجیت است، زیرا این روایات در کتابهای شیعی از عیون اخبار الرضا(ع) و تفسیر قمّی نقل شده است که در هر دو منبع، سند قابل اعتمادی ندارد و درکتابهای اهل سنّت اگر چه در منابع مهمی همچون تاریخ و تفسیر طبری ودرّالمنثور سیوطی و تفسیر بغوی، آمده‌است ، ولی به اعتراف بزرگان اهل سنت، مثل ابن کثیر، این روایات از نظر سند ضعیفند، بویژه روایت بغوی که به صورت مرسل و مقطوع السنّد بیان شده‌است. ۲.این روایات با واقعیتهای مسلّم تاریخی ناسازگار است، زیرا آن گونه که از این روایات برمی‌آید ، پیامبر(ص) اولین بار بود که به زیبایی زینب آگاهی پیداکرد. وقبل از آن هیچ گونه اطلاعی نداشت، در حالی که زینب دختر عمه پیامبر بود واز کودکی در معرض دید ونگاه پیامبر(ص) قرارداشت. بعد از دوران طفولیت وهنگام بلوغ، پیامبر(ص) خود به خواستگاری اوبرای زید رفت و با رأی و نظر مبارکش زینب با زید ازدواج کرد. بنابراین، چگونه ممکن است که در این دوران طولانی از کودکی تا ازدواج، پیامبر(ص) هیچ گاه اورا ندیده باشد تا این که پس از ازدواج با زید این جریان اتفاق بیفتد؟ علاوه برآن ، زینب بنابر نقل مورخان، قبل از ازدواج با زید، نسبت به ازدواج با پیامبر(ص) تمایل نشان می‌دهد، اما پیامبر(ص) بدان اعتنا نمی‌کند و زینب را به عقد زیدبن حارثه درآورد و بعد از طلاق زید و ازدواج با او نیز هیچگونه توجه خاصی نسبت به او در بین همسرانش نشان نداد. آیا ممکن است که با وجود رابطه خانوادگی زینب با پیامبر(ص) و احساسش نسبت به آن حضرت، پیامبر(ص) از زیبایی زینب بی اطلاع باشد و بعد از ازدواج با زید و... ، از آن اطلاع یابد و سپس احساس خاصی نسبت به او پیدا کند؟ ۱
اسم بسیاری زنان هند است و اسم بسیاری مردان یزید است! هر هندی که هند جگر خوار نیست؛ هر یزیدی هم که پسر معاویه نیست باسواد!!:)):))
در ضمن قرار نبود من این اطلاعات و شماره شناسنامه همسران معصومین را از بر باشم که برداشتن آن از روی سایتهای اینترنتی فارسی و عربی ننگ باشد!!:)):))
خودت اطلاعات را سرچ کن. در کتاب خصال، در تفسیر المیزان و در تاریخ طبری... دوست دارم خودت اسم همسران در اینترنت و در کتابها جستجو کنی!! البته اینها تمامش دروغ است!
اگرچه ندانستم چه ربطی به بحث داشت!

ربطش به بحث درباره زنان پیغمبر بود! ناسلامتی در مورد زنان پیغمبر ( زینب، جویریه و ... ) صحبت میکردند. گفتم اطلاعات کامل باشد و بدانی علاوه بر دختر ابوبکر ، حفصه دختر عمر خطاب هم از همسران رسول بوده اند. و ایشان دو تن از دختران خویش را هم به زنی عثمان داده اند که به همین علت لقب ذوالنورین (صاحب دو نور) را به عثمان بخشیده اند.
در ضمن پیامبر سومین مرد زندگانی حضرت خدیجه هستند. ایشان قبل از پیامبر دو بار ازدواج کرده بودند و بیوه شده بودند که پیامبر گرامی اسلام با ایشان وصلت کردند و از سرمایه حضرت خدیجه در راه ترویج رسالت الهی به نحو احسن بهره بردند. به هر حال هدف آموزش آداب زناشویی، معیارهای ازدواج و اهداف ازدواج در سیره معصومین است که الگوی مسلمانان هستند. موفق باشید.
قانون قوه باه - آداب زناشویی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک