قانون قوه باه - آداب زناشویی
نویسنده:
محمدابراهیم آوازه
امتیاز دهید
رهنمودهای ۱۴ معصوم
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
بیشتر
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قانون قوه باه - آداب زناشویی
persica1400،
protester
hoshyar , ....
,و سایر منتقدین دین اسلام
خواهشمندم اندکی برای سایر دوستان کتابناکی خود درباره خدایی که به آن معتقد هستید سخن بگوئید. تا بیشتر با شما و افکارتان آشنا شده و بتوانیم بحث های عمیق تری را انجام بدهیم
بنده از خود شروع می کنم: 1- خدا باور 2- مسلمان و محمد را فرستاده آفریدگار می دانم و آفریدگار را آنگونه می شناسم که قرآن معرفی می کند
شما نیز در اینباره با دیگر دوستان کتابناکی خود سخن بگوئید. مشتاقانه آماده شنیدن سخنان شما هستم!
تا جایی که چنگیز و مغول ها ظرف چند سال یکی از قدرتمندترین حکومت ها را ایجاد کردند و بر بخش عظیمی از کره زمین استیلا یافتند.... اما رفتند.
تا جایی که ناپلئون و فرانسویها ظرف چند سال یکی از قدرتمندترین حکومت ها را ایجاد کردند و بر بخش عظیمی از کره زمین استیلا یافتند....اما رفتند.
تا جایی که هیتلر و آلمانیها ظرف چند سال یکی از قدرتمندترین حکومت ها را ایجاد کردند و بر بخش عظیمی از مناطق استیلا یافتند.... اما رفتند.
تا جایی که کمونیسم ظرف چند سال یکی از قدرتمندترین کشورها را ایجاد کرد و شوروی و بلوک شرق اروپا را تصرف کرد... اما رفتند.
بنابراین: شما از مغولهای یابونشین بی فرهنگ تر سراغ دارید؟!! اینها نیز چنان مناطق وسیعی را فتح کردند که از آنها بعنوان رابط آسیا و اروپا یاد میشود... آیا مدیریت چنگیز و قوانین یاسا باعث شده بود که مغولها بتوانند چنین مناطق وسیعی را به تصرف در آورند و باعث شد فرزندان و نوادگانش سالها در چین و ماچین و ایران و ... بمانند... فقط 120 سال در ایران حکومت کردند.
مراد من مقایسه فرماندهان جنگی نیست. سؤال من این است که آیا جهان بینی مغولی و قوانین یاسای چنگیزخان رمز این فتح و فتوحات وسیع بود... آیا هر جا فتح و فتوحات بسیار بود حقانیت در آنجاست؟ ...آیا حقانیت و انسانیت در آنجاست که توانسته تصرفات بیشتری را بکند!!؟؟ ...
شما می بایست در این موضوع خاص به تاثیر این رویه در آن مکان و آن زمان خاص ب÷ردازید و البته کاملا واضح است که برای آن مقطع زمانی این راهکار، راهکاری کارآمد بوده است و تاریخ خود گواه این موضوع است و ÷یروزی اسلام و موفق شدن پیامبر در انجام رسالتش خود دلیلی بر کارآمدی موضوع می باشد. آیا شما منکر تاثیر ازدواج پیامبر بر کاهش خصومت بعضی از قبایل علیه اسلام می باشید؟!
همینکه غرور اعراب شکسته شد و از این حکم دست برداشتند خود گامی بزرگ در جهت تابوشکنی های دیگر بود.همانهایی که اندیشمندان بزرگ دنیا به خاطر زیرکی نهفته در آنها حضرت محمد (ص) را تنها کسی که توانست سطح دانش و بهداشت اعراب را از وضع اسفناک خود بیرون اورد و خوی لج بازی و وحشیگری آنها را از بین ببرد تا جایی که ظرف چند سال یکی از قدرت مندترین حکومت ها را ایجاد کردند و بر بخش عظیمی از کره زمین استیلا یافتند.
باز هم تکرار میکنم اهداف این ازدواج تنها این نبوده بلکه از بین بردن رسم ممنوعیت ازدواج با همسرن مطلقه بردگان و از بین بردن خرافاتی چون ایجاد حکم تنها با گفتن یک جمله و .. بود.ضمن آنکه باید در نظر داشت زینب زنی مرفه و از خانواده ای اصل و نسب دار بود که پس از طلاق دیگر کسی حاضر به ازدواج با وی نبود چنانچه زنان زیادی در جامعه آن روز مانند وی بودند که برای نمومه میتوان پنج زنی را که زید قبل از زینب طلاق داده بود،برشمرد.زینب به این جهت سرشکسته شده و مدام گریه و زاری میکرد و در غم و اندوه بود ازدواج با پیامبر(ص) باعث شد تا از غم و اندوه نجات یابد چرا که ازدواج اولش بنابر امر پیامبر(ص) بود و از ان جهت که طلاق گرفته بود پیامبر(ص) به پاس قدردانی و بسیاری موارد دیگر با وی ازدواج و تکریمش کردند.
رسم دیگری که در لوای این ازدواج و تابوشکنی منسوخ شد که مشکل اساسی بسیاری از زنان آن دوران عرب بود:
پس حال دیگر کسی در جهان برای ازدواج با زن مطلقه پسرخوانده اش مشکلی ندارد. زیرا امری الهی و شرعی است. خدا را شکر میکنم که این مشکل بی نهایت بزرگ بدست اسلام عزیز برطرف شد. زیرا قبح ازدواج با همسر سابق پسرخوانده چیزی جز عقب ماندگی و پسرفت جامعه نداشت. و با این اصلاح بزرگ فرهنگی، چرخ جامعه بشریت براه افتاد... همانطور که اشاره شد این کار حکم (( الف )) را داشت برای (( الفبای پیشرفت ))... الف ب ت ث ج ح خ د ذ ر س ش ... و البته اگر ((الف)) در حکم برداشتن قباحت و ممنوعیت ازدواج با همسر سابق پسرخوانده باشد که یک سنت شدیداً غلط و خطرناک اعراب جاهلی است؛ ((ب)) در حکم جواز تعدد زوجین ویژه برای پیامبر گرامی اسلام است و ((ت)) در حکم قانون ازدواج با کنیزان ملکی در صورت عدم کفایت مالی برای ازدواج با زنان آزاد است ((ث)) در حکم ازدواج با دختر قبیله مورد حمله جهت فروکش کردن آتش جنگ و کینه است ((ج)) در حکم عدم ممنوعیت ازدواج مجدد همسران جوان رسول پس از فوت ایشان است. و اینکه باید تا پایان عمر بی همسر باشند. ((چ)) در حکم عدم ازدواج با زنان مشرک است و اینکه ازدواج با کنیزان مؤمن بهتر است...
با این اصلاحات بزرگ فرهنگی جامعه بشریت در تمام طول تاریخ از مشکلات بزرگ خانوادگی بیمه میشد. اما افسوس که این دستورات و اصلاحات فرهنگی مورد غفلت قرار میگیرد. آیا بهتر نیست که سیاستمداران مؤمن عالم هرگاه در جنگ با کشوری متخاصم قرار میگیرند زنی از آن کشور بگیرند تا آتش جنگ بخوابد؟!... نه ببخشید! یادم نبود که این عمل فرهنگی شاید برای قبایل کارآمدتر است تا کشورها.
در حقیقت پیامبر (ص) در 25 سالگی با بیوه ای 40 ساله ازدواج نمود، و تا سن پنجاه سالگی تنها همسرش بود، و پس از سه سال از وفات حضرت خدیجه یعنی در سن پنجاه و سه سالگی که دوران کهولت را می گذراند، با زنان متعدد ازدواج نموده است، و این خود حاکی است که جنبه های دیگر غیر از امور جنسی مد نظر آن حضرت بوده است.
رسول اكرم(ص) سه سال بعد از وفات حضرت خديجه، با سوده دختر زمعه كه زنى بيوه بود ازدواج کرد. همسر سوده ازكسانى بود كه به حبشه مهاجرت كرده و در آنجا به آيين مسيحيت در آمد و از دنيا رفت و اين زن تنها و بىسرپرست ماند و اگر به نزد خاندان و بستگان خويش باز مىگشت او را مورد آزار و اذيت قرار مىگرفت، از اين رو پيامبر(ص) سرپرستى او را به عهده گرفت و با وى ازدواج نمود تا در ازاى صدق ايمانش، وى را مورد تكريم و احترام قرار دهد.
پیامبر(ص) در سن پنجاه و پنج سالگی با عایشه دختر ابوبکر ازدواج کرد. در میان همسرانش تنها یکی از آنها (عایشه) باکره بوده است، و ازدواج با او جنبه سیاسی داشته است.
ازدواج پيامبر(ص) با دختر ابوسفیان ام حبیبه که زنی بیوه بود به خاطر تقویت اسلام، و حمایت قبیله آنها از آن حضرت، و ایجاد اختلاف در بین صفوف دشمنان و تضعیف آنها بوده است. همسر او از جمله كسانى بود كه به اتفاق وى به حبشه مهاجرت كرده بود و به آيين مسيحيت گرويد و سعى می كرد همسرش را نيز به آيين جديد خود در آورد، ولى ام حبیبه دختر ابوسفیان بر آيين اسلام باقى ماند و همسرش به دين نصرانيّت از دنيا رفت. وقتى اين موضوع به سمع رسول خدا(ص) رسيد، فرستادهاى را نزد نجاشى اعزام داشت و نجاشى او را براى ازدواج با پيامبر به نزد او فرستاد. از اين ازدواج به خوبى روشن است كه هدف پيامبر(ص)خشنود كردن اين زن مؤمنه و اكرام و احترام او نسبت به پايدارى و استقامت و پايبندى به دين اسلام بوده است، همچنین اين ازدواج از شدت دشمنى ابوسفیان با پيامبر و دین اسلام مىكاست.
بعضی از ازدواج ها، برای کاستن عداوت، و طرح دوستی با اقوام، یا گسترش اسلام و جذب دشمنان بود، چنانکه در ازدواج با جویریه از طایفه بنی مصطلق رخ داد. عايشه مىگويد: رسول خدا(ص)به وسيله ازدواج با جويريه، تعداد صد خانواده از بنىمصطلق را آزاد ساخت و من زنى با بركتتر از جويريه نسبت به قوم خود نديدم.
از وبلاگ:
http://www.ghorankalamegod.blogfa.com/cat-18.aspx
دوستان کتابناکی بخوانند:
اعجاز های قرآنی در زیر کتاب:
علم راهی بسوی آفریدگار جهانhttp://ketabnak.com/comment.php?dlid=16925
مطلب فوق جواب شما در رد این موضوع است که داستان نقل شده توسط شما تنها می تواند 3 راوی داشته باشد. اما اولا این موضوعی که شما مطرح کردید نتنها دلیلی برای تقویت داستان نقل شده از طرف شما نمی باشد بلکه نشان دهنده وجود توطئه هایی بر علیه محمد می باشد(اگر اینها درست باشند!) که خود می تواند هر ذهن خردمندی را نسبت به احتمال جعلی و ساختگی بودن و یا تهمت بودن این داستان ها بیشتر بکند.(زینب فرضا با نقل این داستان می خواهد نشان بدهد که علاقه محمد به من یک عشق و علاقه عمیق است تا خود را عزیز تر از دیگر همسران ÷یامبر جا زده و وسیله ای برای فخر فروشی خود داشته باشد)
در حقیقت چون زینب دختر عمه پیامبر بوده است و طبیعتا پیامبر آن را می شناخته و در صورت تمایل به زینب غیر ممکن است که دیگری را برای ازدواج معرفی کند و این خود محمترین دلیل بر رد این علاقه می باشد که حتی داستان دیدن بدن نیمه برهنه نقل شده توسط شما نیز نمی تواند آن را توجیه کند.
چرا محمد می بایست در آیاتی برای پیروانش محدودیت هایی بگذارد(از نظر تعداد زوجه ....) تا مجبور شود در آیات دیگر این محدودیت را برای خود مثتثنی کند؟ آیا این محدودیت برای سایر مومنین می توانسته برای محمد(ص) منافعی داشته باشد؟ آیا یک پیامبر دروغین به دنبال دادن امتیاز به پیروانش بر می آید و در نتیجه آنها را از خود راضی و خشنود می گرداند و یا آنها را با محدود کردن در سختی می اندازد؟ منع کردن آنها از خوردن شراب، محدود کردن آنها در تعداد زوجه و ... جز اینکه این آیات از طرف خداوند بوده است.
لازم به ذکر است که نزد اعراب جاهلي حدي در عدد زوجات نبود مرداني بودند که بيش از 10 زن را در تزويج داشتند قرآن اين زياده روي را تعديل کرده و آن را مشروط به رعایت عدالت کرده و تذکر داده است که اگر بترسید که نتوانید عدالت را در بین آنها رعایت بکنید به یک زن اکتفا شود بهتر است.
پیامبر اکرم (ص) در میان قوم خود و مردم جزیرة العرب، زیباترین، با وقارترین، پاک ترین و خوش قامت ترین انسان ها بود، چنان که پدرش عبدالله و مادرش آمنه، از نظر جمال و کمال زبانزد همه مردم بودند. آن حضرت پانزده سال قبل از هجرت در حالی که بیست و پنج سال از عمرش گذشته بود، با بانویی بیوه به نام خدیجه (س) که بنا به مشهور قبلاً دو شوهر کرده، و از دنیا رفته بودند، و چهل سال از عمرش می گذشت ازدواج کرد، و با توجه به این که حضرت خدیجه (س) در سال دهم بعثت در شصت و پنج سالگی از دنیا رفت، پیامبر (ص) بیست و پنج سال با او زندگی کرد، و با اينكه تعدد زوجات در جزيرةالعرب مرسوم بود، اما رسول خدا(ص) حاضر نشد با وجود حضرت خديجه همسر ديگرى برگزيند.
ادامه دارد
بله ، بله! کاملا! کاملا مشخص گردید. تنها می توانم بگویم افسوس که پدربزرگ پدرتان (روحش قرین رحمت) نماند و این سخنان را نشنید.
به سبب آنکه با نامیدن یک زن به نام مادر و یا یک مرد به نام پدر این ازدواج با فرزندانشان و باقی احکام ممنوع نمیشود!این حکم به جهت نامیدن و معروفیت و فرزندخواندگی نیست!بلکه به جهت آنست که خداوند این حکم را حرام کرده نه به جهت یک گفته!
چنانچه این حکم تنها به سبب از بین رفتن رسم اجرای احکام راجع به حکم فرزندخواندگی و محرمیت همسر و .. آن نبو بلکه اعراب به جهت اذیت و آزار زنانشان گاه به آنها میگفتند:تو مانند مادر من هستی!بدین ترتیب با این جمله همسر خود را کاملا مانند مادر دانسته و دیگر رابطه اشان را حلال نمیدانسته بلکه حرام میپنداشتند و به این ترتیب نه آنها را طلاق داده نه به زندگی با آنها ادامه میدادند و به آن ها ظلم بزرگی می شد و هر وقت که میخواستند با گفتن چند کلمه! زندگی آنها را تحت تاثیر و در تنگنا قرار میدادند.با شکستن این تابو و ازدواج پیامبر(ص) با زینب مشخص گردید که با گفتن این حرفها نسب های فامیلی ایجاد نمیشود و احکام ان جاری نمیگردد.
فکر کنم به اندازه کافی تاثیر و هدف بزرگی که در پشت این ازدواج قرار داشت کاملا مشخص گردید.
حرام خواندن ازدواج با افرادی که مادر و یا پدر صدا میزنیم از روی رسمی بی دلیل بوده ضمن آنکه دختران و پسران آنها نیز در میان عرب جاهلی با این حکم محرم و برادر و خواهر دانسته میشدند و دقیقا حکمشان حکم مادر بود در واقع تمام ضوابطی که در مورد مادر و پدر واقعی در نظر گرفته میشد درباره این موارد نیز به کار برده میشد.
دوم انکه در این آیه خداوند همسران پیامبر(ص) را چون مادران مومنان میخواند نه خود مردم و نه بی جهت و نه تنها به سبب یک گفته!در این آیه همسران پیامبر(ص) به مومنین محرم نمیشدند و باقی احکام مادر را نداشتند تنها از حیث حرمت ازدواج این حکم تعلق گرفته.