رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

قانون قوه باه - آداب زناشویی

قانون قوه باه - آداب زناشویی
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 649 رای
امتیاز دهید
5 / 3.2
با 649 رای
رهنمودهای ۱۴ معصوم
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mehdi57
mehdi57
1388/07/29

کتاب‌های مرتبط

نماز جمعه
نماز جمعه
3 امتیاز
از 4 رای
تفسیر سوره حمد
تفسیر سوره حمد
3.4 امتیاز
از 20 رای
اسلام شناسی - جلد ۱
اسلام شناسی - جلد ۱
3.7 امتیاز
از 3 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قانون قوه باه - آداب زناشویی

تعداد دیدگاه‌ها:
702
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
دوستان خواهشا کسی به خود نگیرد،صرفا به جهت انبساط خاطر این شعر را آوردم!;-)
برتراند راسل:
مارکس خودش را ملحد نامید اما نوعی خوشبینی جهانی را پذیرفت که فقط از مکتب هایی که خدا را قبول دارند انتظار میرود.
کالین بروان،فلسفه و ایمان مسیحی،ترجمه طاطه ووس میکائیلیان ص135و 136
دکارت با جمله معروفش (می اندیشم پس هستم) اغازگر سیر معرفت شناسی اومانیستی بود.وی پس از این که هر انچه را میتواند مورد شک واقع شود در معرض شک قرار میدهد،از قضیه بدیهی می اندیشم پس هستم آغاز میکند و با مبدا قرار دادن خویش به اثبات خدا می پردازد، به این معنا که من وجود دارم بنابراین خداوند وجود دارد.
تاملات در فلسفه اولی،رنه دکارت،ترجمه احمد احمدی،تامل اول،دوم و سوم
بررسی سخنان اندیشمندان کار چون تویی نیست!(!)
چون نه سوادش را داری نه توانایی و نه هوش و ذکاوتش را!(!)
اول انکه منبع سخنانت را با آدرس مشخص کن.دوم آنکه نظر یک دانشمند هر چه میگذرد پخته تر میشود باید نظرات وی را در تمام مراحل زندگی اش با توجه به وقت بیان شدن انها در نظر داشت.دوم انکه این دانشمندان اکثرا راجع به (الله) اطلاعی نداشتند و ویژگی هایی که در فلسفه اسلامی برای خدا وجود دارد،را نمیدانستند.مسلما تثلیث و یهو آفریننده کائنات نمیتوانند باشند.
يكي از بزرگترين و پر نفوذترين فلاسفۀ قرن 19 و آلماني الاصل در كتاب زندگاني محمد نوشتۀ توماس كارلايل صفحۀ 48 مي¬گويد:«اسلاميت طرح خيلي جديد و در عين حال طرح غير مخدوش و بسيار عالي توحيد مي¬باشد».
پرفسور ويل دورانت
مورخ و نويسندۀ آمريكايي(1885- 1981) كه ميليونها نفر در جهان آثار او را مطالعه مي¬كنند در رابطه با شخصيت بزرگ پيامبر بزرگوار اسلام چنين اظهار نظرمي¬كند: (كتاب پنجگام دين صفحۀ 185)
«اگر به ميزان اثر اين مرد بزرگ در مردم بسنجيم بايد بگوئيم كه حضرت محمد(ص) از بزرگترين بزرگان تاريخ انساني است. وي درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومي را كه از فرط گرماي هوا و خشكي صحرا به تاريكي توحش افتاده¬بودند، اوج دهد در اين زمينه توفيقي يافت كه از توفيقات تمام مصلحان جهان بيشتر بود كمتر كسي را جز او مي¬توان يافت كه همۀ آرزوهاي خود را در راه دين انجام داده¬باشد، زيرا به دين اعتقاد داشت. محمد(ص) از قبايلبت¬پرست و پراكنده در صحرا امتي واحد به وجود آورد. برتر و بالاتر از دين يهود و دين مسيح و دين قديم عربستان آئيني ساده و ديني روشن و نيرومند با معنوياتي كه اساس آن شجاعت و منفعت قومي بود پديد آورد، كه در طي يك نسل در يكصد معركۀ نظامي پيروز شد و در مدت يك قرن يك امپراتوري عظيم و پهناور به¬وجود آورد و در روزگار ما نيروي مهمي است كه بر يك نيمۀ جهان نفوذ دارد.
تولستوي
لئو تولستوى ( 1910 ـ 1828 ) نويسنده مشهور روسى در كتاب خود به نام محمد(ص) مى گويد: جاى هيچگونه شبهه و ترديد نيست كه پيامبر اسلام از بزرگان مصلحين دنيااست، آن هم مصلحى كه به جامعه بشريت خدمات شايانى كرده است. و اين فخر و مباهات براى او بس است كه يك ملت خون ريز و وحشى را از چنگال اهريمنان عادات زشت و شنيع برهانيد و راه ترقى را بر روى آنان بازكرد و حال آن كه هر مرد عادى نمى تواند به چنين كار شگرفى اقدام كند و نتيجه بگيرد.
بنابر اين شخص شخيص پيامبر اسلام، سزاوار همه گونه احترام و اكرام مى باشد شريعت پيامبر اسلام به علت توافق آن باعقل و حكمت در آينده عالم گير خواهد شد.
رينولد الين نيكلسون
با ظهور حضرت محمد(ص) پرده نفوذ ناپذير ظلمت آن عهد ناگهان كنار زده شد و مردم جزيره العرب، اساس محكم سنن تاريخى پيدا كردند.
ــــــــــــــ
- تاريخ ترجمه قرآن در جهان: 40
ولتر
سال 1763 ميلادى در تاريخ افكار ولتر نقطه عطفى بود. در اين سال بود كه سرانجام تصوير جديدى از حضرت محمّد(ص) و پيروانش در ذهن او ترسيم شد، قضاوت او نيز درباره شخص پيامبر اسلام (ص) كه هميشه مورد عنادش بود تغيير كرد و آنگاه كه حقيقت را بازيافت درباره آن حضرت گفت: محمّد(ص) بى گمان مردى بسيار بزرگ بود و مردان بزرگى نيز در دامن فضل و كمال خود پرورش داد. قانون گذارى خردمند، جهانگشايى توانا، فرمانروايى دادگستر، پيامبرى پرهيزگار بود و بزرگترين انقلاب هاى روى زمين را پديد آورد.
ولتر در سال 1776 ميلادى به ياد نمايشنامه فناتيسم، نخستين اثر ضد اسلامى اش، آخرين سخن خود را بر زبان آورد كه: "من در حق محمّد(ص) بسيار بد كردم" و چون برداشت هاى اوليه او از اسلام تحت تأثير نوشته هاى مغرضانه مسيحيان بود از روى خشم مى گفت: "همه كتاب هايى را كه تاكنون مسيحيان درباره مسلمانان نوشته اند بايد بر آتش افكند."
میبینی که وی بسیاری از این افراد نظرشان تغییر کرده و در زمان پختگی چیز دیگری گفته اند.
باز هم بخواهی میدهم دیدی که با آدرس بیان کردم لطف کن شما هم با آدرس بیان کنید.
ریچارد داوکینز میگوید: اکنون ما می‌دانیم که نظم و هدفمندی ظاهری جهان موجوات زنده حاصل فرآیندی سراسر متفاوت است. فرآیندی که بدون نیاز به وجود هرگونه طراح عمل می‌کند و پیامد قوانین کاملاً سادهٔ فیزیک است. این فرآیند، تکامل بر پایهٔ انتخاب طبیعی است، که توسط چارلز داروین، و به طور مجزا توسط آلفرد راسل والاس، کشف شد.
و من (هوشیار) به شما میگویم اگر یک در میلیارد طراحی جدای از نفس خودبنیاد هستی وجود داشت ( که ندارد ) چنان حقیر و بدخواه نبود که انسانهای روی خشخاش را با حرفهای کودکانه و جانبدارانه و چندپهلویش به جان هم بیاندازد!!

باید بگویم مذهب در یک تعریف بسیار کلی یعنی جهان بینی... این جهان بینی باعث میشود ما رفتار خاصی را پیشه کنیم... مثلاً ممکن است جهان بینی کسی این باشد که این دنیا فی نفسه بی ارزش است و کاغذ چرک نویسی است برای دنیایی دیگر... حال رفتاری متناسب با این جهان بینی پیش میگیرد و گمان میکند هرکه چون او نیاندیشد یا گمراه است یا معاند و گمان میکند اگر در راه خدای خیالی خودش معاندان را بکشد و جهاد کند و ثواب کافی جمع می کند و در دنیای دیگر راحت خواهد بود... درست مثل وهابی های بی اطلاعی که شیعه ها با عملیات انتحاری می کشند تا درست به محض انفجار خویش و ترک دنیا با حوریان بهشتی هم آغوش شوند...
یک جهان بینی هم وجود دارد که میگوید دنیا برای خودش وجود دارد نه برای دنیایی به غیر از خودش! میگوید انسانها باید منطقی باشند و خرافات و داستان را معیار عقلانیت و تفکر منطقی خویش قرار ندهند. میگوید بشر باید بر حواس و عقل خویش و تجربه اثبات پذیر و تکرار شدنی خویش تکیه کند تا به شناخت پیچیدگی های جهان هستی و پیچیدگی های روان خویش نایل شود... نه اینکه با خرافات اساطیری و داستانهای بازمانده از قوم بابل به جنگ عقل و خرد و مشاهدات خویش برود و دست آخر بگوید عقل ناقص است و داستانهای اساطیری وحی منزل هستند و بگوید عقایدی چون سنگسار و شلاق و قطع دست و ... از عناصر تمدن و فرهنگ بشر متعالی هستند!!... انسان باید جهان بینی اش را بر پایه روشن اندیشی و آزادگی فکری قرار دهد و ذهن خویش را به جای عقاید متحجرانه و عقب مانده بر دستاوردهای خردجمعی نوابغ حاضر قرار دهد. کار به جایی کشیده که تحجر مذهبی با یافته های ژنتیک و فیزیک کوانتوم نیز کلنجار میروند!! وقتی افرادی با یافته های علوم تجربی دشمنی دارند؛ یافته های علوم انسانی که دیگر جای خود را دارند!! این همان مبارزه ای است که کلیسای قرون وسطا با علوم زمان خویش میکرده است!!
داوکینز اصل کلام را میگوید: مشکل اینجاست که خدا به این معنای پیچیدهٔ فیزیک‌دان‌ها هیچ شباهتی با خدای انجیل یا هر دین دیگری ندارد. اگر فیزیک‌دانی بگوید که خدا نام دیگر ثابت پلانک است، یا یک اَبَرریسمان است، سخن او را تعبیر استعاری این مطلب تلقی می‌کنیم که می‌گوید سرشت ابرریسمان ها یا مقدار ثابت پلانک رازی است عمیق. آشکار است که این مطلب هیچ ربطی به موجودی ندارد که آمرزندهٔ گناهان است، که به دعاها گوش فرا می‌دهد، که می‌گوید باید از ساعت ۵ روزه را شروع کرد یا ساعت ۶، که آیا باید دستمال سر کرد یا تسبیح دست گرفت؛ و هیچ ربطی به موجودی ندارد که قادر است برای کفارهٔ گناهان فرزندش، قبل و بعد از تولد، او را به مجازات مرگ محکوم کند.
بله آقای سگارو ... با این تعبیر که مذهب یعنی جهان بینی و رفتاری متناسب با آن جهان بینی، هیچ انسان زنده ای را نمی توان یافت که بی مذهب ( فاقد جهان بینی و رفتار ویژه ) باشد اما جهان بینی علمی، فلسفی و انسانی آلبرت اینیشتین، مارکس پلانک و استفاون هاوکینگ کجا.... جهان بینی دگم، ناشیانه و وحشیانه کشیشان قرون وسطا یا ملاعمر و بن لادن کجا؟!!
:" امثال بوعلی سینا و بیرونی و ماکس پلانگ و نیوتن و آینشتاین و... آیا عقلشان پارسنگ برداشته بوده که بخدا و نظامات الهی معتقد بودند یا اینکه جایگاه علمیشان از فرانسیس بیکن و ریچارد داوکینز و شیفتگانشان فروتر بوده ؟"

جواب شما را آلبرت اینیشتین داده است که من آنرا توضیح مفصل میدهم تا موضوع برای همگان روشن شود.
ایشان جمله ای دارد که به شدت مورد سوء استفاده انسانهای خرافاتی و دگم و خشکه مذهب قرار میگیرد!!! آن جمله که تفسیرش را ارائه خواهم داد این است:
«به‌سختی می‌توان در بین مغزهای متفکر جهان کسی را یافت که دارای یک نوع احساس مذهبی مخصوص به‌خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادی فرق دارد.»
انیشتین به وجود (( یهوه، پدر آسمانی و الله و ... )) معتقد نبوده است! اعتقاد مذهبی او به گفته خودش با مذهب یک شخص عادی فرق دارد. او به شعوری ساری و جاری در ذات جهان هستی اعتقاد دارد. نه خالقی بیرون از هستی که بر عرش نشسته و هشت فرشته روز داوری آنرا حمل میکنند. نه خالقی که در امور شخصی و خانوادگی یکی از انسانها دخالتهای ویژه میکند!! بلکه شعوری که عین ذات هستی است!! و خود هستی است... دقت کنید که هستی همان غایت الوجودی است که به علتی بیرون از خود نیاز ندارد و استفان هاوکینگ بزرگترین فیزیکدان نظری میگوید... این جهان بارها دچار بیگ بنگ شده است و این مهبانگ یکی از بیگ بنگ ها بوده و جهان هستی را (( خود-بنیاد )) میداند نه (( یهوه بنیاد !! ))....
این جهان بینی های فیزیک شناسانه چه ربطی به چرندیات مذاهب معمولی دارد!! بدیهی است مذهب (جهان بینی) او با جهان بینی و مذهب خرافاتی طالبانی حنا به ریش فرق اساسی دارد!!!
کتاب بخوان!مطالعه کن!سخت است اما شدنی است!

:)):)) :((:(( :)):)) :((:((

کارل ماکس: دین افیون ملت هاست!
فردریش نیچه: آزادی مذهب جدید است، مذهب زمان ما.
برتراند راسل: آن‌چه در آئین مسیحیت رایج است به همان اندازه نیز در بودائیسم اعتبار دارد. جامعه راهبان بودایی - به عنوان مثال در تبت - به شدت مخالف آموزش، ضدبشر و ستم‌پیشه است.
محمد زکریای رازی: ادیان و مذاهب علت اساسی جنگ‌ها و مخالفت با اندیشه‌های فلسفی و تحقیقات علمی هستند. کتاب‌هایی که به نام مقدس آسمانی معروف‌اند، کتب خالی از ارزش و اعتبارند و آثار کسانی از قدما مانند افلاطون و ارسطو و سقراط خدمت مهم‌تر و مفید‌تری به‌بشر کرده ‌است.
فردریش کبیر: اگر کلیهٔ مذهب‌ها را عمیقأ بررسی نمائیم خواهیم دید که ساختار همگی آن‌ها بر اساس افکاری کم و بیش متضاد که در افسانه‌ها به چشم می خورد، بنا شده است؛ باور کردنی نیست اگر انسانی باعقل سالم و نگاهی انتقادی به‌آن ها بنگرد و به‌نادرستی آن‌ها پی‌نبرد.
لودویگ فویرباخ: انسان در مذهب، ارضاء نفس خویش را می‌جوید؛ مذهب بالاترین نقدینه اوست.
ضرب‌المثل سانسکریتی: بی‌آزاری بهترین دین است.

فکر میکنم اینجا عده ای هم هستند که در صدد کسب اطلاعات باشند . من به عنوان یکی از این جمع خواهش میکنم که بجای تخطئه هر کسی عقاید خودش را مشخصا بیان کنه . رفتار عکس العملی بعضی از دوستان بیشتر نشانگر دید انتقامی است تا انتقادی . ضمنا آقای هشیار هنوز جواب من را نداده اند:" امثال بوعلی سینا و بیرونی و ماکس پلانگ و نیوتن و آینشتاین و... آیا عقلشان پارسنگ برداشته بوده که بخدا و نظامات الهی معتقد بودند یا اینکه جایگاه علمیشان از فرانسیس بیکن و ریچارد داوکینز و شیفتگانشان فروتر بوده ؟"
کارل ماکس:
حقيقت انکار ناپذير اين است که محمد مبعوث شد تا رسالتي را که خلاصه رسالات سابق و مافوق آنها بود، براي عالم بياورد.
الکساندر دوما:
محمد، معجزه شرق بود؛ زيرا دينش داراي آموزه‌هاي بزرگي بود. اخلاقش برجسته بود و رفتاري پسنديده داشت.
آلفرد گيوم:
محمد، يکي از عظيم‌ترين شخصيت‌هاي تاريخي است که در ايمان به وجود خداي يگانه غرق شده بود.
واشنگتن ايرونيگ:
او سريع الانتقال و داراي حافظه قوي، ديدي بلند و استعدادي سرشار بود.
ژان ژاک روسو:
حضرت محمد، پيامبر اسلام، نظريه بهتري داشت و توانست سيستم سياسي خود را به خوبي متحد سازد.[6]
پي‌نوشت‌ها:
[1]. محمد در اروپا، مينو صميمي، مترجم: عباس مهرپويا، انتشارات مؤسسه اطلاعات.
[2]. پيامبر اعظم(ص) در ايينه گفتار انديشمندان غير مسلمان، محمد کاظم جعفر زاده فيروزآبادي، مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما.
[3]. ويژه‌نامه پيامبر اعظم (ص)، مؤسسه فرهنگي قدس، مهدي نصيري، ص 61.
[4]. ماهنامه سياحت غرب، ش 38، پيامبر اعظم از نگاه متفکران غربي، حسين پاشا.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. زندگي‌نامه پيامبر اسلام، کارن آرمسترانگ، مترجم: کيانوش حشمتي، انتشارات حکمت
[8]. پيامبر اعظم در ايينه گفتار انديشمندان غير مسلمان.
ادوارد گيبن
بزرگترين مورخ انگلستان در قرن 18 ميلادي نويسندۀ مشهور تاريخ سقوط امپراتوري روم دربارۀ قرآن چنين مي¬نويسد:«از اقيانوس اطلس تا كنار رود گنگ (در هندوستان) قرآن نه فقط قانون فقهي شناخته شده¬است بلكه قانون اساسي شامل رويۀ قضايي نظامات مدني و جزايي حاوي قوانيني است كه تمام عمليات و امور مالي بشر را اداره مي كند و همۀ اين امور كه به موجب احكام ثابت ولايتغيري انجام مي¬شود ناشي از ارادۀ خداست. به عبارت ديگر قرآن دستور عمومي و قانون اساسي مسلمين و دستوري است شامل مجموعۀ قوانين ديني، اجتماعي، مدني، نظامي، قضايي، جنايي، جزايي و همچنين مجموعه قوانين از تكاليف زندگي روزانه تا تشريفات ديني اعم از تزكيۀ نفس تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومي تا حقوق فردي تا منافع عمومي و از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب و مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده همه را در بر دارد».
- (كتاب عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن صفحۀ 72)
لینک
لامارتين
لامارتين مورخ مشهور مي‌گويد:
« اگر بزرگي هدف، کم بودن ابزار و رسيدن به نتايج شگفت‌انگيز، سه محور سنجش هوش بشري باشد، چه کسي ادعاي مقايسه بزرگ مردان تاريخ کنوني را با «محمد» دارد؟ نام‌آورترين مردمان فقط ارتش، قوانين و فرمانروايي‌ها را ايجاد کرده‌اند. اگر نگوييم آنچه بنياد نهاده‌اند، چيزي نيست، بايد گفت: چيزي بيشتر از قدرت مادي که غالباً در چشم به هم زدني فرو مي‌پاشد، ايجاد نکرده‌اند.
اين مرد نه فقط ارتش ها، قوانين، فرمانروايي، مردمان و سلسله‌ها، بلکه ميليون‌ها نفر؛ يعني يک سوم از ساکنان اين جهان و حتي بيشتر از آن را حرکت داد. او پرستشگاه‌ها، خدايان، اديان، عقايد، انديشه‌ها و نفوس را متحوّل کرد. صبر او در پيروزي، بلند همتي او که تماماً در جهت يک عقيده بود، نه نوعي تلاش براي فرمانروايي، نمازهاي بي‌نهايت او، زمزمه‌هاي سرّي او با خدا، مرگ او و پيروزي او بعد از مرگ، نشانه ايماني راسخ است. محمد6يک معلم مذهبي، يک مصلح اجتماعي، يک رهبر اخلاقي معنوي، تجسم بزرگ اجرايي کردن امور، دوستي با وفا، همنشيني زيبا، شوهري علاقه‌مند و پدري با محبت بود. همه را با هم داشت. مرد ديگري در تاريخ نيست که در هر کدام از اين جنبه‌هاي مختلف زندگي، بر او برتري يابد يا با او برابري کند. فقط آن شخصيت نوع‌دوست بود که چنين کمالات باورنکردني را در خود جمع کرده بود[4]
آرمسترانگ
خانم‌کارن‌آرمسترانگ، از صاحب‌نظران غير مسلمان وين است. پس از يازده سپتامبر 2002 م. در مورد زندگي پيامبر اسلام، کتابي نوشت که در رديف پرفروش‌ترين کتاب‌هاي سال آمريکا و اروپا قرار گرفت. انگيزه اصلي او در نوشتن کتاب مذکور، دفاع از اسلام و روشن کردن ذهن مسيحيان غربي به پيامبر اسلام بود. او در مقدمه کتابش چنين نوشته است:
«بيشتر همّ پيامبر صرف جلوگيري از برخوردهاي وحشيانه گرديد؛ زيرا لغت اسلام که به معناي تسليم بودن در برابر خداوند است، از ريشه «سلام» به معناي «صلح» گرفته شده است. محمد(ص) مرد جهاد بود، ولي يک صلح طلب واقعي هم بود؛ زيرا جان و اعتقاد نزديک‌ترين ياران خود را در جريان صلح با مکه به گرو گذاشت تا اين اتحاد بدون خونريزي به انجام رسد. او به جاي خونريزي و قتل عام، در فکر مذاکره و صلح بود. آگاهي از داستان واقعي زندگي حضرت محمد(ص) در اين مقطع خطرناک تاريخ بشري، لازم است و نبايد اجازه داد که متعصبين خيره سر با تحريف زندگي پيامبر به نفع خود از آن استفاده کنند. انسان غربي معاصر از داستان زندگي آن حضرت، مسائل بسيار مهم‌تري را براي هدايت خود در اين دنياي متغير بايد بياموزد[5]
لئو تولستوى ( 1910 ـ 1828 ) نويسنده مشهور روسى در كتاب خود به نام محمد(ص) مى گويد: جاى هيچگونه شبهه و ترديد نيست كه پيامبر اسلام از بزرگان مصلحين دنيااست، آن هم مصلحى كه به جامعه بشريت خدمات شايانى كرده است. و اين فخر و مباهات براى او بس است كه يك ملت خون ريز و وحشى را از چنگال اهريمنان عادات زشت و شنيع برهانيد و راه ترقى را بر روى آنان بازكرد و حال آن كه هر مرد عادى نمى تواند به چنين كار شگرفى اقدام كند و نتيجه بگيرد.
بنابر اين شخص شخيص پيامبر اسلام، سزاوار همه گونه احترام و اكرام مى باشد شريعت پيامبر اسلام به علت توافق آن باعقل و حكمت در آينده عالم گير خواهد شد.
تا جایی که.....

آنچه که مسلم است آن بود که وضع اعراب وحشی و بی تمدن به سطوح بالایی از لحاظ علمی بهداشتی و فرهنگ ارتقا پیدا کرد.با این ملالغتی برداشت کردنها ره به جایی نمیبرید این حرفهای اندیشمندان بزرگ دنیا پیرامون پیامبر(ص) است.وضع اعراب با همین تابوشکنی ها از این رو به آن رو شد.ضمن آنکه اکنون نیز آمریکا و ... به اصطلاح متمدن هستند! و ظلم میکنند و بر بسیاری مناطق در خاورمیانه و آمریکای جنوبی و ... تسلط دارند !
دلیل نمیشود که پیشرفت اعراب را به جهت جنگ و ظلم که در هر کانون قدرت به وجود میاید نادیده بگیریم.با همین تابوشکنی ها بود که وضعشان تغییر کرد.در این زمینه به شما توصیه میکنم :
کتاب بخوان!مطالعه کن!سخت است اما شدنی است!
بايد منجي بشريت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردي مثل او حاکمي در عصر جديد مي‌شد، براي حل مشکلاتش از صلح و دوستي استفاده مي‌کرد. او عالي‌ترين مردي بود که روي زمين پا گذاشته است. او به دين دعوت کرد. يک تمدن را پايه گذاري کرد. ملتي را بنا نهاد. اخلاق را نهادينه کرد. اجتماعي زنده و قدرتمند ايجاد کرد تا آموزش‌هاي او را به صحنة عمل آورند و دنياي تفکر و رفتار انساني را براي هميشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او «محمد» است. در سال 570 بعد از ميلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود براي دعوت به دين راستين (اسلام) را در سال چهلم عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومين سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پيامبري‌اش به پرستش خداي يگانه رهنمون شد. وي مردم را از جنگ و نزاع‌هاي قبيله‌اي رهانيد و به اتحاد و همبستگي ملي رسانيد. او در اين مدت، مردم را از هرزگي و مستي به اعتدال و پرهيزکاري، از بي قانوني به زندگي نظام‌مند، و از تباهي به بالاترين معيارهاي تعالي اخلاقي هدايت کرد. تاريخ بشري چنين دگرگوني کامل را از جانب يک شخص يا در مکان ديگر قبل از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله يا پس از او نشناخته است. تصور همه اين عجايب باور نکردني در طي اين دو دهه نخست است[2]
گاندي
ماهاتما گاندي رهبر فقيد هند در کتاب «هند جديد» در مورد شخصيت محمد(ص) مي‌گويد:
«جالب است بدانيد که بهترين کسي که امروزه بدون هيچ چون و چرايي، در قلب ميليون‌ها انسان جا گرفته، «محمد» است. از اينجا من متقاعد شده‌ام که اين شمشير نبود که در آن روزها مردم زيادي را تسليم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زيست بود. مثل ديگر پيامبران متقي بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگي شديد نسبت به دوستان و پيروان، جسارت، بي‌باکي و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصي، از ويژگي‌هاي محمد(ص) بود. قبل از اين ويژگي‌ها او به هيچ وجه از شمشير براي برداشتن سدهاي جلوي راه خود استفاده نمي‌کرد[3]
قانون قوه باه - آداب زناشویی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک