نگرشی بنیادین بر نظریات اصولیون
نویسنده:
مرات خاوری
امتیاز دهید
نقد کتاب کشفالاسرار
«... ما در این کتاب بر سر آنیم تا بنمایانیم که آنچه ما امروزه از اسلام میشناسیم، با منطق و مفهوم قران در تناقض است و چیزی بیشتر از اصول و بنیادهای دستساخت «فقها» نمیباشد. و اگر با منطق قرانی به قران برخورد کنیم ملاحظه میکنیم که آئین محمدی (موسوم به اسلام) ناچار از «نسخ« و «انساء» بوده و نمیتواند به صورت سدی بر سر راه تحولات جامعه بشری قرار گیرد و یاخود را با این تحولات تطبیق دهد.».
بیشتر
«... ما در این کتاب بر سر آنیم تا بنمایانیم که آنچه ما امروزه از اسلام میشناسیم، با منطق و مفهوم قران در تناقض است و چیزی بیشتر از اصول و بنیادهای دستساخت «فقها» نمیباشد. و اگر با منطق قرانی به قران برخورد کنیم ملاحظه میکنیم که آئین محمدی (موسوم به اسلام) ناچار از «نسخ« و «انساء» بوده و نمیتواند به صورت سدی بر سر راه تحولات جامعه بشری قرار گیرد و یاخود را با این تحولات تطبیق دهد.».
آپلود شده توسط:
Behruz67
1398/11/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نگرشی بنیادین بر نظریات اصولیون
ممنون برای اطلاعات مفید و جالبتان.
اولین جمله ای که نظرم را جلب کرد؛ همان جمله نخستین کتاب بود. بر خلاف نظر نویسنده محترم؛ مخلوق نبودن قرآن نزد مسلمین مثل روز روشن نیست. اشاعره چنین اعتقاداتی داشتند و معتزله و همینطور نواعتزالی های امروزین با این عقیده مخالف اند. برداشت ایشان هم از آن جمله ای که به عربی نگاشته اند اشتباه است. اینکه جمله می گوید"فمن قال مخلوق فهو کافر بالله العظیم" ارتباطی به این برداشت که "یعنی آنکه قرآن بهمین شکل و صورت موجود؛ کلام خداوند است" ندارد. این جمله "هر که جز این بگوید خونش هدر است چرا که با این گفتار خود کافر به الله شده است" هم عجیب است. کافر تا زمانی که سلاح به دست نگرفته باشد خونش حرمت دارد. بعد این جملات "تعصب مجال تحقیق به مومنان را نداده" و بعد گفته که "هیچ مومنی پای در راه تحقیق نمی نهد و جز طریق تصدیق گام در مسیر دیگری نمینهد" خود به خوبی نشان می دهد که با این جملات کلی و نسبت دادن یک رفتار به همه ی مومنان؛ چه کسی تعصب دارد.
می فرماید "نزد مومنان اساس ایمان مبتنی بر پذیرش یک سلسله مفروضات و مقدمات تعبدی است". شگفتا! برای نوشتن و بعد انتشار این سخنان چه شجاعت و جسارتی دارد.
می گوید "اغلب کتبی که تا اواسط قرن دوم هجری نگاشته شده است ناظر بر امر تدوین قرآن مجید بوده است" در اینجا نمی دانم یا من معنی "اغلب" را نمی فهمم یا ایشان نمی فهمد.
خودش را به کوچه علی چپ می زند. معانی مختلف "ختم" را می نویسد اما آنچه را که نیک می داند؛ کتمان می کند و می گوید "معنایی قریب به تعطیل کردن و مانع ادامه حرکتی شدن استفاده نشد و چنین معنایی جعلی و جدید است". گویا فراموش نموده از مهمترین معانی "ختم"؛ به پایان رساندن است.
جهانوطنی را بی فرهنگی می داند. از نقد وی بر اخباریون و اصولیون و نقد کتاب کشف الاسرار می گذرم و به جانمایه کتاب (یا رساله یا هرچه) تحت عنوان "ضرورت نسخ آئین محمد" می پردازم.
با توجه به آیه ۱۴ سوره حجرات نتیجه می گیرد که مرتبه اسلام؛ مرتبه ای نازل است. گمان می کنم نخستین مفسری باشد که چنین برداشتی از چنان آیه ای می کند. در صفحه ۳۸ می گوید "در مقام ایمان که بحسب واقع؛ باطن اسلام است اسلام منسوخه میگردد". عقایده ضاله اش بیشتر به اباحه گر ها می خورد که بی حجابی و زنا و شرب خمر و ترک نماز و روزه را جایز می دانند و معتقدند که ذات آدمیزاد باید خوب باشد.
معلوماتش ناقص؛ اطلاعاتش آبکی و استدلال هایش سست و کودکانه است. عقیده عصمت شیعیان را به اهل سنت هم نسبت می دهد. آیه ۹ الحجر و حفظ "الذکر" در قرآن را می بیند؛ ولی ناهوشیارانه الف و لام معرفه را مشاهده نکرده و آن را به تورات و انجیل هم تعمیم می دهد. در نتیجه می بافد که قرآن نیز تحریف پذیر است.
با آنچه که در این رساله دیده ام؛ خواندنش وقت تلف کردن مطلق است.