رسته‌ها
اسلام و سیاست
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 31 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 31 رای
برخى گمان مى کنند که سیاست هیچ پیوندى با دین ندارد؛ چرا که دین یک امر روحانى ومعنوى است وشامل فضایل ومعنویات مى باشد امّا سیاست ـ معمولا ـ غرق در مادیات ونیرنگ وفریب وستم وخودکامگى و... است.
لیکن با مطالعه این کتاب ارزشمند در مى یابید که سیاست، به معناى درست آن، بخش جداناپذیرى از دین مقدس اسلام است که خداوند آن را براى جامعه بشرى، از زمان بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله تا روز قیامت، برگزیده است؛ زیرا، سیاست که به معناى «اداره کشور ومردم» است در فرهنگ وقاموس اسلام جز به معناى راه وروش پاک وسالمِ عارى از هر گونه فریب ونیرنگ وستم وخودکامگى نیست، ودر بردارنده بالاترین آزادى هاى انسانى است ودست انسان را مى گیرد و او را به کمال هر دو سراى وسعادت دنیا وآخرت مى رساند.
بنابراین، سیاست اسلامى تنظیم کننده بهترین برنامه هاى حکومتى در جهت تعامل آن با ملت خود و با سایر دولتهاى همسایه وغیر همسایه است. همچنین آزادى هاى کامل ومشروع اقلیت هاى دینى را تضمین مى کند وحتى مهر ورأفت آن، حیوانات را نیز در بر مى گیرد.
سیاست اسلام بر صلح وآشتى وعدم خشونت واحترام به آرا وعقاید دیگران مبتنى است ومیدان را براى مخالفان باز مى گذارد، ودر عرصه هاى گوناگون زندگى فردى واجتماعى آزادى هاى فراوان! اعطا مى کند.
این ها چیزهایى است که ما به وضوح در این کتاب، آنها را لمس مى کنیم. مرجع عالیقدر شیعه، حضرت آیة الله العظمى حاج سیدصادق حسینى شیرازى دام ظله در این کتاب بر مهمترین منابع قانون گذارى اسلام یعنى: قرآن، سنّت شریف نبوى وسیره اهل بیت اطهار سلام الله علیهم، تکیه کرده است، ونمونه هایى زنده وعینى از سیاست حکیمانه اى که قرآن کریم ما را بدان فرمان داده وپیامبر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه وآله وجانشینان پاک وبر حق او آن را به اجرا در آورده اند، ذکر کرده است.
از خداى سبحان مسألت داریم که توفیق اجراى سیاست اسلامى را به مسلمانان ـ اعم از دولت ها وملّت ها ـ عطا فرماید تا از این رهگذر به سعادت دنیا وآخرت نایل آیند، همانا او شنوا واجابت کننده دعاست.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
413
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اسلام و سیاست

تعداد دیدگاه‌ها:
71
و اینچنین است وقتی چنین مفهومی برای مقابله با دین حاکمان زر و زور و تزویر کلیسای منحط و مرتجع غرب آمد و علیه آنان انقلاب کردند تا علم را از زیر یوغ خفقان آور کلسیا و از شر اسقفها و روحانیون مسیحی منحط مرتجع نجات دهند و خود وارهند و... و لذا جدایی دین از سیاست مبنایش از اینجا نهاده شده و خوب میدانیم که دین میبن اسلام هرگز دچار تحریف نگردید و این ممکن نبود جز با رشادتها و جانگدازیهای حافظان آن و مخلصان و پیرو این آیین ... بنابراین بکارگیری این واژه و مفهوم در جامعه ایرانی نه تنها یک مغلطه و اشتباهی آشکار است بلکه باید اذعان نمود که مغز و فکر عده ای از ما ایرانی ها چنان تحریف و متحول گشته که دیگر قدرت تمیز نداریم و نمی دانیم که جدایی دین از سیاست برای مسیحیت غیراصیل اروپایی و غربی جماعت است و خیلی ساده لوحانه است که مثلا با خواندن تاریخ و نهضتهای انقلابی غرب بخواهیم آنهارا به جامعه و دین اصیل خود تعمیم دهیم و با ساده انگاری بگوییم که آری باید دین دست برادرش سیاست را رها کند و به خواب ابدی و به گوشه ی خانه ها و مساجد بغلطد و بخاطر وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی و... فرهنگ ایرانی اسلامی و تمدن و فرهنگ غنی خود را رها کرده و زیر یوغ فرهنگ غرب له شویم با خیالی آسوده چنین اظهار عجز نموده و صورت مسئله را پاک کرده و مسئله ای دیگر که هیچ ربطی به موجودیت ما ندارد بیاوریم و بدور خود بگردیم و آخرش هم به هیچ پاسخی نرسیم...
در ثانی اگر دین قرار بود از سیاست جدا باشد لابد در صدر اسلام پیغمبر خدا چنین می نمود و یک تصوف کور و کر همچون مرتاضان هندی به راه می انداخت که هیچ توصیفش را کسی نمی توانست بازگوید!! مگر غیراز این است که واقعه عاشورا سراسر مسئله ای سیاسی است، مگر غیر از این است که دین جدای سیاست هیچ به کار نمی آید و مصداقش می شود اسلام آل سعود کثیف و ترکیه و مالزی که هیچ ککشان هم نمی گزد و هیچ کس هم کار به کارشان ندارد و خیلی هم قربان صدقه این دین میروند! مگر غیر از این است که اسلامی سیاسی است که این چنین غوغا به پا کرده و فرعونیان و نمرودیان و یزیدیان را به وحشت انداخته و کمر بر نابودی مسلمینی که دینشان با سیاست همراه است بسته اند...مگر غیر از این است که اسلام سیاسی است که استوار مانده و گردنکشان و ضعیف کشان و ظالمان عالم این چنین به نبرد با آن برخاسته اند و منطقه را به خون و خاک کشیده اند و ...
بلی این یک خیال خام است که بگویند دین از سیاست جدا باید گردد و این در هر دینی و مسلکی گر صدق کند هرگز در دین اسلام صدق نخواهد کرد و بلکه هیچکس قادر به چنین کاری نخواهد بود چرا که اگر چنین بود در تاریخ هم نامش نمی بود چه برسد به آنکه در حال احاطه جهان باشد و این سخن را فقط آزادیخواهان خوب می فهمند که یعنی چه؟!!!
یک عده ای گمان میکنند اسلام همان مسیحیت تحریف شده غرب است که راحت و آسوده خاطر بحث جدایی دین از سیاست را عنوان میکنند و بمثابه ی یک اندیشمندی که تمام عمرش را گذاشته و تحقیق کرده و با زحمت بسیار و تفحص و تحقیق و پژوهش و مطالعه تمام مباحث دینی پرداخته و به گفتگوی بسیار با خیل عظیم صاحبنظران این عرصه نشسته اند و بعد با اطمینان خاطر نظریه و کنکاش خود را در قالب فرضیه محقق شده با عنوان "جدایی دین از سیاست" مطرح کرده اند! و قرآن را چنان فهمیده اند که گویی تابحال خود پیغمبر اسلام هم نفهمیده و بی جهت و از سر نادانی چیزی در رویاهایش بدو تلقین گشته و برای خودش خیالاتی بافته و ساخته و ندانسته که در عصر حاضر یعنی قرن 21 اندیشمندان و مفاخر و شخصیتها و نبوغ عظیمی می آیند و قرآن را چنان که باید تشریح و تفسیر و تبیین و اعلام می دارند که خود حضرتش در خواب هم ندیده باشد!!!
بسیار بسیار متاسفم برای آن دسته از انسانهایی که هیچ دین را نمی فهمند و فکر میکنند دین اساسا یک سری الفاظ و عبادات و تسابیح با شئونات خاص مذهبی و عرفانی و عبادی است که فقط بدرد توده مردم و عموم بیچارگان می خورد و آنکسی که پیرو دین است نه سیاست می فهمد، نه دیانت می داند و نه از هیچ خبر دارد! و اینچنین خود را از عامه مردم به در می کشند و انگ خیلی فهیم و دانا و عالم و عاقل بر دماغ خود می چسبانند و آنقدر با اطمینان و اخر و مباهات بر دین حمله می بردند که گویی انتقامش می خواهند بگیرند و حالا وقت اش شده و حال که تنور روشنفکری داغ است باید باب مباحث عقلی و علمی و مادی را هرچه سریع باید چسباند تا مباد از دهان بیفتد و از گروه دانایان مغفول بمانند...
و هیچ نداسته اند که بانیان و مبلغان این عرصه خود بالاترین مقام و فهم سیاست را داشتند و علی خود در عین دیانت بزرگترین سیاس زمان بود و نیز هست...برای رد چیزی یا قبول آن باید آنرا خوب شناخت و فهمید بعد اظهار نمود و نباید خوب به آن حمله کرد بلکه باید بد از آن دفاع شود... آنانکه در خیال باطل خود موضوع جدایی دین از سیاست را پیش میکشند، اولا بدانند این مفهوم در زمان ظهور مکتب اومانیسم و سکیولاریسم غربی مطرح گردید و آنانکه در پی ساقط کردن حاکمان دینی از حکومت بودند در عصر رنسانس و بواسطه عده ای همچون مارتین لوترها اقدام به چنین عملی نمودند و قس علی هذا..
برای حفظ دین و جلوگیری از فساد و زدو بند بهترین روش حکومتداری، جدایی دین از سیاست است. چون تجربه در ایران ثابت کرده هر شخصی به فساد موجود اعتراض کرده یا اعدام شده یا زندانی و تبعید.
در ابتدا خطاب به همگی دوستان اولا بحث درباره این که آیا در قرآن کریم یا سنت پیامبر اکرم آیاتی درباره برپایی حکومت وجود دارد یا خیر که ضد البته هم در قرآن و هم در سنت حضرات معصومین تشکیل حکومت وجود دارد منتها شرایط زمانی و همراه نبودن مردم این مهم به دست نیامد. در اینجا خطاب ice_boy که آیاتی از قرآن را به عنوان دلیل برای رد این مطلب که خواست خداوند إیجاد حکومت بر پایه دین نیست بنده را یاد کج فهمی خوارج از این آیه قرآن که میفرماید الحکم الا لله که أمیر المؤمنین علی علیه السلام خطاب به خوارج گفتار کلام حقی است که از آن اراده باطل دارند و در ادامه خطاب به آقای دبیر زاده که دوست عزیز این چیزی که شما از دین فهمیدی که بسیار درک غلطة است و أصلا ربطی به اسلام ندارد این چیزی که شما عرض میکند بیشتر قابل استنباط به مسیحیت است که خالی از هرگونه تبینات هستی شناسی و انسان شناسی هست که أمثال توماس آکوینی ارسطویات را وارد مسیحیت کرد . دوست عزیز در قرآن کریم و احادث أهل بیت سرتاسر پر از تبینات انسان شناسی چه در قالب احادیث چه در قالب أدعیه وجود دارد که اگر به خوبی نگریسته شود هم به خوبی رابطه انسان با خداوند و هم رابطه انسان با هم نوعان خود را تبیین کرده است و همچنین بسیاری از نمونه های که در تاریخ وجود داشتند از أنبیاء که علاوه بر هدایت و تشریع دین زمام أمور سیاسی را نیز بر عهده داشتند که از جمله آنان میتران به حضرت داوود حضرت سلیمان و خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی اشاره کرد که دقیقا در تمامی سالهای پیامبری ایشان به وضوح قابل مشاهده میباشد. آقای دبیر زاده شما که دین داران را به دوری از تعصب دعوت میکند امید است که خود اول از همه عامل به این حرف باشید و کمی دقیق تَر و بدون بغض و مصنفانه به آیات قرآن کریم و احادیث أهل بیت بنگرید سالم و سلامت باشید یا علی مدد
اگر جمله ای در جایی به کار برده شود که در آن موضوع صدق نکند،بلکه تنها شبیه آن موضوع باشد ولی منظور چیز دیگری باشد، مغلطه است. حال این جمله چه آیه ی قرآن و روایت و این ها باشد چه مطلب دیگری.
به « مسعود کازرونی»
سخن بنده مغلطه است یا سخن خدا ؟ چون بنده که از خودم حرفی نزدم که بخواهم مغلطه کرده باشم و همه را با ذکر نشانی از قرآن کلام خدا گفتم !
طبق آیات 41 سوره زمر و 2 سوره هود و 82 سوره نحل و 107 سوره انعام وظیفه پیامبر اندرز و بشارت و اتمام حجت بود نه برپـایی حکومت !!!!
خداوند اگر قصد برپایی حکومت داشت باید این موضوع را در قرآن ذکر میکرد !
در جواب به ice-boy
این سخن شما یک مغلطه است. خداوند وظیفه ی هدایت انسان ها را دارد و برای این کار رسولانی فرستاده تا آیات خدا را بر بندگان بخوانند. حال, رسولانی همچون حضرت محمد(ص) و امام علی(ع) حکومت تشکیل دادند تا به وسیله ی آن آسان تر پیام خدا را برسانند و این که احکام خدا تنها نظری نباشد و در حوزه ی عمل هم بیاید تا آیندگان بدانند که احکام خدا عملی و قابل اجراست. بنابراین هدایت به دست رسولان, منافاتی با هدایت خداوند ندارد.
در پاسخ به yazreh
هدف از سیاست چیست ؟ سیاست در عربی بگمان بسیارخود از ترجمه های یونانی لاتینی برگرفته شده که ازریشه ciu/civ لاتینی که با politikos یونانی هم معنی است که برابر با شهروندی است
و هدفش: هنجار و سامان زندگی روزمره شهروندان و بهبود چگونگی زندگی فردی بطوریکه همه از آسایش نسبی برخوردار باشند ،
هر کاری در جامعه برای برآوردن آرزو یا هدفی ویژه است ، برای نمونه از بنا چشمداشته میشود تا ساختمانی خوب و استوار بسازد حالا اگر او نماز شب خوان باشد و همه قران را حفظ باشد و چند زبان بیگانه بلد باشد و یا هر چیز دیگر ولی در بنایی خبره نباشد شما او را بکار نخواهید گرفت ، پس در جامعه اگر هر کسی پیشه خودش را با دقت و کارآمدی انجام دهد تا به هدف آن پیشه برسد این خرد کاربردی یا "حکمت عملی " یا سیاست است ،
هدف دین (بطور کلی همه دینها) چیست ؟ هر چند معنویت با دیانت همواره یکی نیست اما برای دین مهمتر است تا شهروندان احکام دینی وشرعی را بی چون و چرا پیروی کنند و کتاب مقدس شان را پیوسته بخوانند و به آن خدایی که در دین خود باور دارند پرستش کنند و برای دین اینکه نجار و آهنگر و مهندس و پزشک در کار خود خبره باشندیا نه اهمیتی ندارد و یا اهمیتی ثانوی دارد .
از دبیرزاده
آنهایی که قانون آپارتهاید در آفریقای جنوبی را وضع کرده بودند آنرا برپایه اصول انجیل می دانستند و آنرا مقدس میشمردند ، در هند جدایی شدید کاست ها (برابر با طبقه های اجتماعی موروثی که در شسانسکریت وارنگ برابر با رنگ پوست بوده ) را بر پایه آموخته های کتابهای مقدس هندو میدانستند ، یهودیان خود را نژاد برگزیده خدا میدانند و آنرا بر پایه تورات و تلمود توجیه میکنند، در جهان دینهای بسیاری اند که هر کدام خودشان را بحق میشمارند و برای اثبات آن میگویند "خدای دین ما در کتاب مقدس ما چنین حکم کرده"

و اسلام تنها دینی است که چنین احکام نژاد پرستانه ای ندارد ( با الحاقات و خرافاتی که به نام اسلام جاری بوده و بعضاً جاری است کاری ندارم. منظور من اصل اسلام است ) در اسلام تنها برتری انسان ها به یکدیگر در اعمالشان است: " ان اکرمکم عند الله اتقیکم " همانا گرامی ترین شما نزد الله پرهیزگار ترین شماست.
اسلام و سیاست
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک