رسته‌ها
ابر و کوچه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 948 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 948 رای
این دفتر شامل 52 شعر میباشد.
در ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۰۵ در تهران متولد شد. پدر و مادر او هر دو از ادبیات و شعر سررشته داشتند و پدربزرگ مادری او میرزا جوادخان مؤتمن‌الممالک از شاعران روزگار ناصری بود.
مشیری دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه‌نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی در زمینه خبرنگاری و نویسندگی شد و بیش از سی سال در این حوزه کار کرد.
مشیری سالها عضویت هیات تحریریه مجلات سخن، روشنفکر، سپید و سیاه و چند نشریه دیگر را داشت. از سال ۱۳۲۴ در وزارت پست و تلگراف و تلفن و سپس شرکت مخابرات ایران مشغول به کار بود و در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نام‌های بابک و بهار از او به یادگار مانده‌است.
مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در سن ۷۴ سالگی درگذشت.

دفترهای شعر:
۱۳۳۴ تشنه طوفان
۱۳۳۵ گناه دریا
۱۳۳۷ نایافته
۱۳۴۰ ابر
۱۳۴۵ ابر و کوچه
۱۳۴۷ بهار را باور کن
۱۳۴۷ پرواز با خورشید
۱۳۵۶ از خاموشی
۱۳۴۹ برگزیده شعرها
۱۳۶۴ گزینه اشعار
۱۳۶۵ مروارید مهر
۱۳۶۷ آه باران
۱۳۶۹ سه دفتر
۱۳۷۱ از دیار آشتی
۱۳۷۲ با پنج سخن‌سرا
۱۳۷۴ لحظه‌ها و احساس
۱۳۷۸ آواز آن پرنده غمگین
۱۳۷۹ تا صبح تابناک اهورایی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
74
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1386/08/03

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ابر و کوچه

تعداد دیدگاه‌ها:
70
از نظر من فریدون مشیری شاعر انسانیت است
با تشکر از سایت خوبتون :x
اگه میشه همه کتابهای یه نویسنده رو درون یه فابل زیپ برای دانلود بزارین خیلی عالی میشه :D
شعر هاي فريدون مشيري يك حس خاصي به آدم مي ده من وقتي شروع به خوندن مي كنم ديگه دوست ندارم كتابشو ببندم . :x :x :x :baaa:
زیباترین شعر نویی بود که تابحال خوانده بودم
اونقدر قشنگ بود که نمی تونم به زبان فارسی ابراز احساسات کنم و مجبورم از واژگان زبان کردی استفاده کنم:
(فره خاس بی)
(خوا بکه کوره نمره)
(شاوه تان وه خئر بو)
به زیبایی مرا از من ربودی
درونم کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
بی اندازه ممنون از Reza عزیز
دوستی می گفت:
شعر کوچه ات
هر زمان روشنگر دل های ماست
گفتمش: از کوچه دیگر دم مزن
زان که شهر از عشق ، از شادی جداست
نیک بنگر هر طرف ، در هر گذر
نام خون آلوده ای بر کوچه هاست.
" فریدون مشیری "
ابر و کوچه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک