یک فنجان دلتنگی - دفتر نهم
نویسنده:
عباس بیک پور (قلندر)
امتیاز دهید
.
کمی حرف نا حساب نه به جایی بر می خورد نه حساب و کتابی را آشفته !
بیشتر
کمی حرف نا حساب نه به جایی بر می خورد نه حساب و کتابی را آشفته !
آپلود شده توسط:
sagaro
1392/09/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یک فنجان دلتنگی - دفتر نهم
نمیدانم .
تنها این چند کلمه میتواند کل تصویر زیستن آدم باشد . همانجور تنها . همانجور سرد . همانجور گنگ و گیج و خالی بودن از عبور ها .[/quote]
به خودم می بالم به خاطر بهره مندی از خواننده و مخاطبانی نکته پرداز و دقیق . سپاس از شما . ممنون از کتابناک .
نمیدانم .
تنها این چند کلمه میتواند کل تصویر زیستن آدم باشد . همانجور تنها . همانجور سرد . همانجور گنگ و گیج و خالی بودن از عبور ها .
ممنون ازحضور ودرکت.
بودن واقعی ،شجاعت بودن می طلبد و بودن خیالی ،نبودن است " (از متن کتاب ص 8)
وقتی این متن زیبا را در کتاب دیدم به تاریخ آن توجه کردم: در تاریخ 24-1-92 ساعت 8 شب نوشته شده بود.
هر چه اندیشیدم نتوانستم بفهمم که در زمان الهام این متن و شعرش در چه حالی بودم.
انگار آلزایمر، رفیق جوانی و مونس پیری ام خواهد شد! اما هر چه بود فهمیدم قلندر عزیز ما حال دیگری داشته و دارد....
سپاس و دست مریزاد به اینهمه شوق...
.
.
هلـــه نومیـــد نباشی کـــه تـــو را یـــار بــراند
گـــرت امروز بـــراند نــه کـــه فـــردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کـــن آن جا
ز پس صبر تـــو را او به ســـر صـــدر نشاند
و اگــر بر تو ببندد همه رهها و گذرهــا
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند...
مولوی
دوست گرامی جناب ساگارو با سلام
بگذارید این گونه کلام رو شروع کنم ، هنرمندی بزرگ چنین گفته : که همه ما هستی رو می بینیم ، شاعر هم مثل ما به همون نقطه از هستی نگاه می کنه که ما نگریستیم اما او چیزی رو می بینه که ما نمی بینیم و ادراکی به او دست می ده که ما به درکش راه نداریم و همین فرق شاعران با ماست... شاعر زاویه های دید را برای ما پررنگ تر می کنه و احساسی رو به ما منتقل می کنه که در محاوره عادی زندگی از توصیفش عاجزیم...و ما رو به کنه عمیق ذات اشیا و هستی رهنمون می کنه ...
با سپاس از شما چند نکته رو در ویژگی اشعار این دفتر بیان می کنم. ( جسارتا )
الف ) با تطوری که شعر معاصر طی کرده ، کاربرد مخفف واژه کم کم جای خودش رو به تلفظ کامل می ده . در بعضی از اشعار این ویژگی هچنان خودش رو حفظ می کنه :
با دوست بگو راز دلم را چه کنم
گر خون نچکد زورق غم را چه کنم؟
( چمچاره )
خورشید بزد خنده پس از بارش
یعنی پس گریه خنده پیدا شد
خواهی که رهد مرکبت از مرداب
ابری که شدی ، گریه مداوا شد
( باران دیده )
ب ) نکته دیگه که اوج توانمندی شعر رو می رسونه نقطه اوج و پیامی ست که به خواننده منتقل می شه که به نظر من دو زیبایی رو در خود جمع می کنه شکوه تصویرسازی و پیامی که مکمل تصویر با یاری گرفتن از یک تازگی هست که در جای دیگری نمی بینی و این ، همون سبک مستقلی یه که استقلال در تفکر شاعر رو موجب می شه و از دیگر قالب ها جداست:
اوج / قافله ی سیاه / غمزده و پریشان / داغدارو گریان / آهسته در پس انبوه سیم های خاردار ...
و پلاکی / اما دستی به سوی ان دراز نشد / آه مادر / من اینجایم ، تنها و غریب
( غریبی )
به همین ، بسنده می کنم تا دوستان عزیز دیگری از راه برسن و چکامه سرای دفتر زیبای ( یک فنجان دلتنگی )باشن
امیدوارم انتشار این دفتر مقدمه ای برای مشاهده دفتر دیگر شاعران خوب کتابناکی باشه
سپاس از شما دوست ارجمند
از غم کده این بار جوابم نکنی
خوب وبد زندگی ز اقبال من است
درآتش وعظ خود کبابم نکنی
مائیم وقلندری که شد پیشه ما
محکوم به راه نا ثوابم نکنی[center][/center]
تقدیم به شاعر کتابناکی اقای بیک پور[/quote]
زبانم از سپاس شما قاصر است دوست عزیز. برقرار و تندرست باشید جناب معصومی :)
سپاسگزارم دوست من :)