رسته‌ها
درآمدی بر خداشناسی فلسفی
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
فهرست مطالب
انسان و خدا
راه هاى خداشناسى
ارزش براهین اثبات وجود خدا
جاى گاه برهان وجوب و امکان در مجموعه براهین
تقسیم بندى براهین وجود خدا در فرهنگ مسیحى و ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
111
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/06/07
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی درآمدی بر خداشناسی فلسفی

تعداد دیدگاه‌ها:
237
[quote='Ein Reich']پاسخ سوال اول:
انسانها متمایل به محدودیت هستن.در کتاب فراسوی زنجیر های پندار،از فیلسوفی نقل قول شده بود:
اگر آفریدگاری وجود نداشته باشد باید او را آفرید...
انسان قرنهاست سعی میکنه خودشو محدود تر کنه،انسانهای متمدن تر همیشه محدود تر بودند
...
در کل جواب من اینه که انسان میخواد در بند باشه و برای این کارش یه دلیل ارائه کنه
پاسخ سوال دوم:
اگه بهم اثبات بشه که خدایی هست یا نه،در زندگی من فرقی بوجود نمیاد
من،بخاطر سختگیری خانواده ای که دارم،نماز کامل میخونم و روزه میگیرم
اگه بفهمم خدا هست،شاید کمی دیدگاه هام تعدیل بشه
...
و من این مسئله رو درک میکنم،که وجود خدا و قوانین دینی برای اداره ی طولانی مدت هر جامعه ای ضروریه.[/quote]
اول اینکه ازت ممنونم که وقت گذاشتی و به سؤالام جواب دادی. اما پاسخ سؤال اول منطقی به نظر نمیاد. یعنی دوستانی که خداناباورند و خداباوران سعی دارند با اثبات و رد وجود خدا خودشون رو محدود کنند؟! سؤال اول من این بود:
چرا قرن هاست که انسان ها در تلاشند که وجود خدا رو اثبات یا رد کنند؟
اگه به فرض، جواب شما درست باشه، پس این دین، مذهب و خدا نیستند که ما رو محدود می کنن. مانع خودمونیم. اینو از این جهت می گم که اغلب اوقات بحث درباره ی خدا رو زیر کتاب ها دنبال می کنم، دوستان اظهار می کنند که مسلمون ها یا بهتره بگم دین دارها قادر به تفکر نیستند و دین و مذهب قدرت تفکر و تعقل رو از اونا گرفته. با این گفته ی شما دین این بین مقصر نیست.
و پاسخی که به سؤال دوم دادید.
به اجبار خونواده نماز کامل می خونی و روزه می گیری. اصلاً روزه و نماز برای چیه؟ تا حالا این سؤال رو از خودت پرسیدی؟ بردگی و اسارت؟ بندگی؟ بقا؟ بزرگی؟ دلیلت برای خوندن نماز چیه؟ فقط چون اسلام و خونواده‌ت واجب کردن نماز می خونی؟
سؤال دوم من این بود که :
اگه مطمئن بشیم که خدا وجود داره یا اینکه نه خدایی وجود نداره به چه شکل زندگی رو پیش می بریم؟
نپرسیدم که عواقب ناشی از بود و نبود خدا در جامعه چه خواهد بود!
وجود خدا و قوانین دینی برای اداره ی دراز مدت هر جامعه ای ضروریه؟ یعنی اگه یه روزی اثبات بشه خدایی وجود نداره دیگه اون جامعه قابل اداره شدن نیست؟
قوانین دینی رو شخصاً دوست دارم قوانین انسانی بنامم. قوانینی که اگه انسان به اونا عمل کنه به کمال میرسه. شاید بپرسی کمال انسان چیه؟!
من و شما و خیلی های دیگه می دونیم که انسان این موجودی که روی دو پا حرکت می کنه و حرف می زنه و بعضی اوقات یه فکری از خودش در میاره نیست. پس انسان چیه؟
موجود دوپایی رو که قادر به تکلم و تفکر هست و از قوانین و اصول انسانی پیروی می کنه میشه انسان خطاب کرد. پس نتیجه می گیرم (از این نظر می گم نتیجه می گیرم، چون ممکنه نتیجه گیری هامون متفاوت باشه!) که همه مون حیوان ناطقیم و انسان بودن ما مستلزم رعایت اصول و قوانین انسانیه!
شاید بپرسی که اصول و قوانین انسانی چیه؟! خیلی از این اصول و قوانین رو انسان ها و کتاب های مختلفی من جمله قرآن بهش اشاره کردن! یه جایی یه حدیث یا روایتی رو از یکی از ائمه خوندم که به یکی از صحابه ش فرمود که اگه انسان از دروغ دوری کنه قطعاً از این طریق از سایر گناهان هم دور می مونه! اصل حدیث و روایت خاطرم نبود، اگه دوستی خاطرش هست لطفاً بهش اشاره کنه!
اما نظر شخصی من اینه که اگه ما به حقوق همدیگه احترام بذاریم، قطعاً یک انسان خواهیم بود. حقوق ما چیه؟! شخصیت، آزادی، آبرو، مال و منال و خیلی چیزهای دیگه! اون موقع دیگه نیاز نیست تمام عمر رو منتظر بمونیم تا اینکه به بهشتی که توی کتب مذهبی به انسان ها (نه موجودات متکلم دو پا!) وعده داده شده برسیم و بدون شک دنیا به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل میشه!
به نظر من، حتماً نباید مذهبی باشیم یا اینکه به خدا ایمان داشته باشیم تا بتونیم انسان باشیم.
مثالی که هممون حد اقل هفته ای یکبار توی خیابون میبینیم:
بچه با گریه میگه میخوام برم پارک اما مادرش بدلیلی نمیذاره
بچه به نق زدن ادامه میده تا اینکه مادرش دست فرزندشو رها میکنه و میگه:باشه خودت برو
و چند قدمی از فرزندش دور میشه
گریه ی بچه لحظه ای بعد قطع میشه و به سمت مادرش میدوه
من هر وقت این صحنه رو میبینم میخندم
کودک،داوطلبانه در مقابل آزادی مقاومت میکنه،دوست نداره آزاد باشه،از آزادی میترسه
انسانهای بزرگتر هم وقتی دور هم جمع میشن،قانون درست میکنن،و در آزادی رو روی خودشون میبندن

..........................
دوست عزیز این مثالی که شما زدید به نظرم یه مشکل اساسی داره . این سه واژه کلیدی "کودک،آزادی،بزرگسال"که به کار بردید دو تا از واژه ها یعنی "کودک و بزرگسال" به لحاظ روانشناسی وبه لحاظ جامعه شناسی مقایسه ای کردید مشکل داره ..در مورد آزادی هم ازادی معنی داره که در چا رچوب قانون باشه "منظورم کشور خودمون نیست "به صورت کلی دارم عرض میکنم ..
البته اینجا دارند در مورد اثبات یا رد خداوندی نظر میدهند دوستان ؛ببین چطوری بحث داریم عوض میکنیم!!!;-)
دیدگاه شما و کاربر دیگری که پاسخ شما را داده بود حاوی توهین بود .

شرمنده،سعی میکنم تکرار نشه
اگزیستالیستهای بی دینی معتقدند : ملاک انسان بودن آزادی مطلق است یعنی آزادی بدون قید وبند .

میدونید،من نه اگزیستالیستها رو نفی میکنم نه شما رو،اما کمی با برهان مشکل دارم
درسته که انسان همیشه برای آزادی خودش تلاش میکنه و حواس پنجگانه خودشو گسترش میده(مثلا ماشینها گسترش یافته ی پا های ما هستند)
اما طبیعتا سعی میکنه جلوی آزادیش رو بگیره
مثالی که هممون حد اقل هفته ای یکبار توی خیابون میبینیم:
بچه با گریه میگه میخوام برم پارک اما مادرش بدلیلی نمیذاره
بچه به نق زدن ادامه میده تا اینکه مادرش دست فرزندشو رها میکنه و میگه:باشه خودت برو
و چند قدمی از فرزندش دور میشه
گریه ی بچه لحظه ای بعد قطع میشه و به سمت مادرش میدوه
من هر وقت این صحنه رو میبینم میخندم :D
کودک،داوطلبانه در مقابل آزادی مقاومت میکنه،دوست نداره آزاد باشه،از آزادی میترسه
انسانهای بزرگتر هم وقتی دور هم جمع میشن،قانون درست میکنن،و در آزادی رو روی خودشون میبندن
انسان محدود بوجود میاد و در محدودیت زندگی میکنه،من نمیتونم آزادیو براش تصور کنم
راهنمایی کنید.
دو سؤال از دوستان داشتم. سؤال اول:
چرا قرن هاست که انسان ها در تلاشند که وجود خدا رو اثبات یا رد کنند؟
خواهش می کنم سؤال منو با برداشت شخصی خودتون از سؤال جایگزین نکنید. من نپرسیدم که چرا از قوه تفکر و تعقل تون استفاده می کنید؟ یا اینکه چرا نمیذارید سلول های مغزی تون آکبند بمونن؟
و بعد از جواب دادن به سؤال اول بگید که بعد از اثبات وجود خدا و یا بالعکس، می خواید توی زندگی تون چطوری پیش برید؟ یا بهتره بگم: ثمره ی حاصل از رسیدن به جواب سؤال اولتون توی زندگی چیه؟

پاسخ سوال اول:
انسانها متمایل به محدودیت هستن.در کتاب فراسوی زنجیر های پندار،از فیلسوفی نقل قول شده بود:
اگر آفریدگاری وجود نداشته باشد باید او را آفرید...
انسان قرنهاست سعی میکنه خودشو محدود تر کنه،انسانهای متمدن تر همیشه محدود تر بودند
مثال خیلی جالبی که در این زمینه میتونم بزنم فیلم تایتانیک هستش(محصول سال 1997 جیمز کامرون)
در طبقه اشرافی کشتی که مثلا انسانهای متمدن تر اونجا هستند همه رفتار ها و شوخی ها خشک و بی مزه هستن
اما در بین مسافر های third-class که سطح فرهنگ پایینتری دارن شور و نشاط بیشتری دیده میشه
در کل جواب من اینه که انسان میخواد در بند باشه و برای این کارش یه دلیل ارائه کنه
پاسخ سوال دوم:
اگه بهم اثبات بشه که خدایی هست یا نه،در زندگی من فرقی بوجود نمیاد
من،بخاطر سختگیری خانواده ای که دارم،نماز کامل میخونم و روزه میگیرم
اگه بفهمم خدا هست،شاید کمی دیدگاه هام تعدیل بشه
اما اگه معلوم بشه خدایی نیست و این جمله مورد باور عمومی قرار بگیره خیلی تغییرات بوجود میاد
مخصوصا در کشور ما،و اطرافیانمون
مردم افسرده میشن،انقلابهای متعددی صورت میگیره،اماکن مذهبی خراب میشن،کشور هایی که درآمدشون از راه زیارت
هست ورشکست میشن...
و من این مسئله رو درک میکنم،که وجود خدا و قوانین دینی برای اداره ی طولانی مدت هر جامعه ای ضروریه.
[quote='vadedad']گروهی برای رد کردن وجودی که دارای قدرت مطلق است (خدا) از پارادوکس سنگ بهره میجویند تقریرهای کودکانه دیگری برای نفی وجود خداوند وجود دارد از قبیل : آیا موجودی دیگر مثل خودش میتواند بسازد؟(درصورت مثبت یا منفی بودن جواب قدرت مطلق او زیر سوال میرود.)
برهان شر یکی دیگر از دلایل فلاسفه قدیم برای اثبات عدم وجود خدا است.
برهان دوزخ از جمله براهین دیگر رد وجود خداست.
.[/quote]
واقعا یکی از مسخره ترین برهان های رد خداوندو قدرت مطلق، همین دو تا برهان دوزخ و پارادوکس سنگ هستش.
سلام دوستان کتابناکی
دو سؤال از دوستان داشتم. سؤال اول:
چرا قرن هاست که انسان ها در تلاشند که وجود خدا رو اثبات یا رد کنند؟
خواهش می کنم سؤال منو با برداشت شخصی خودتون از سؤال جایگزین نکنید. من نپرسیدم که چرا از قوه تفکر و تعقل تون استفاده می کنید؟ یا اینکه چرا نمیذارید سلول های مغزی تون آکبند بمونن؟
و بعد از جواب دادن به سؤال اول بگید که بعد از اثبات وجود خدا و یا بالعکس، می خواید توی زندگی تون چطوری پیش برید؟ یا بهتره بگم: ثمره ی حاصل از رسیدن به جواب سؤال توی زندگی چیه؟
گروهی برای رد کردن وجودی که دارای قدرت مطلق است (خدا) از پارادوکس سنگ بهره میجویند تقریرهای کودکانه دیگری برای نفی وجود خداوند وجود دارد از قبیل : آیا موجودی دیگر مثل خودش میتواند بسازد؟(درصورت مثبت یا منفی بودن جواب قدرت مطلق او زیر سوال میرود.)
برهان شر یکی دیگر از دلایل فلاسفه قدیم برای اثبات عدم وجود خدا است.
برهان دوزخ از جمله براهین دیگر رد وجود خداست.
اما اگزیستالیستهای بی دینی معتقدند : ملاک انسان بودن آزادی مطلق است یعنی آزادی بدون قید وبند .حال اگر وجود خدا را بپذیریم به آزادی انسان خدشه وارد میشود پس جز انسان قدرت مطلق دیگری وجود ندارد این برهان به نام برهان اراده آزاد نام گرفت از ان جمله سارتر میباشد
اما کی یرکگارد راه نجات انسان رادر ایمان به خدا میدانست که وی ازجمله اگزیستالیستهای دیندار بود .

[quote='mz123']
جالب هست دیدگاه مرا حذف میکینید ولی دیدگاه این خانم که عملا معاد را منکر شده و خلاف دین و دیانت است سالم باقی مانده!!!
[/quote]
دوست عزیز بر خلاف تصور شما ما مسئول دیدگاه هایی خلاف نظر شما نیستیم و یا مامور سانسور عقاید مختلف بلکه دیدگاه هایی که حاوی توهین به سایر کاربران یا اشخاص باشد حذف یا ویرایش میشوند . دیدگاه شما و کاربر دیگری که پاسخ شما را داده بود حاوی توهین بود . یکبار هم تذکر دادم بجای زیر سوال یردن شخصیت سایرین و آنها را "تو " خطاب دادن در مورد نظرات خود و موضوع کتاب بنویسید .

اونها مساله ایی را مطرح می کنند و ما به عادت و سنت دیرینه و منفورمون ، چون جواب مستدلی واسشون نداریم و چون اونها از استدلال های نیم بند ما راضی نمیشند، شروع می کنیم به بد اخلاقی.البته گاهی ملایم و پدرانه و دلچسب همچون شما و گاهی خشن و توهین آمیر.تنها فردی که من دیدم از روشی منطقی واسه این کار استفاده کرد جناب پور فر گرامی بود که متاسفانه این بار طرف مقابل عجله کرد.در نهایت این پرسش ها نشان از یک فکر زنده و پوینده داره

بلی فکر زنده و پوینده خوب است ولی زیر سوال بردن همه چیز و توهین بپسندیده نیست..
جالب هست دیدگاه مرا حذف میکینید ولی دیدگاه این خانم که عملا معاد را منکر شده و خلاف دین و دیانت است سالم باقی مانده!!!
من به خدایم باور دارم

شما خداباورید ؟؟؟ خدا را به امثال شمای خداباور نیازی نیست...
من معاد ملاصدرا را متوجه شده ام و همه انچه که گفته قابل قبول هست اینکه درک شما در این وادی نیست دانش خود را بیشتر کنید..رشته شما پزشکی است به جای بیهوده گویی و سفسطه بازی به جای فلسفه خوانی دانش پزشکی خود را افزایش دهید...
این رو بدونید خانواده ام به قدر کفایت به من افتخار میکنند و نیازی به تاثر شما نیست..

من جدا متاسفم ......
[edit=sagaro]1392/06/10[/edit]
[quote='avr2010']با سلام
یک غزل زیبا از مولانا پیشکش به همه دوستان ( ببینید مولانا چگونه خدا را شناخته و ما کجای کاریم ) :
.......
3[/quote]
ممنون از غزل زیبایتان.اما دوست عزیز این چه طرز تفکریه که ما در مقابل هر سئوال جدیدی که باور های گذشته ما را به چالش میکشه یا خشمگین میشیم ، یا نصیحت می کنیم ، شعر و دل نوشته را مدرک میاریم و یا نقل قول دیگران را و جای استدلال منطقی به راستی چه قدر خالیه؟ من ارادتمند مولا نا هستم اما دلیلی نمی بینم که جوون های ما باور هاشون را بر اساس ایمان و عقیده او و یا دیگران تنظیم کنند.جوون های ما تشنه جواب های منطقی هستند.پرسشگرانی که میبینیم نه کافرند و نه ماسون ، نه صهیونیست هستند و نه شیطان پرست ونه این از علائم ارماگدون و اخر الزمان هستش..اونها مساله ایی را مطرح می کنند و ما به عادت و سنت دیرینه و منفورمون ، چون جواب مستدلی واسشون نداریم و چون اونها از استدلال های نیم بند ما راضی نمیشند، شروع می کنیم به بد اخلاقی.البته گاهی ملایم و پدرانه و دلچسب همچون شما و گاهی خشن و توهین آمیر.تنها فردی که من دیدم از روشی منطقی واسه این کار استفاده کرد جناب پور فر گرامی بود که متاسفانه این بار طرف مقابل عجله کرد.در نهایت این پرسش ها نشان از یک فکر زنده و پوینده داره.کسی که نمیخواد برده وار چیزی را قبول کنه و البته ما علم و توان جواب دادن بهش را نداریم.در ضمن زیر سئوال بردن بدیهیات هستش که موجب پیشرفت نژاد بشری شده.واسه اینکه متهمم نکنند به ....بزارید مثال غیر دینی بزنم:
شاید از زمان حضرت ادم ، مساله سقوط ازاد یه بدیهی بودش.اینکه هر چه جسم سنگین تره در سقوط ازاد سرعتش بیشتره.یعنی اگه کسی جرات می کرد می گفت بیاید این را ازمایش کنیم ، فی الفور می گفتند دیونه است.خودش سریع تر نتیجه می گرفت دیوونه هستش.این گالیله بود که در شجاعانه ترین ازمایش ناریخ این موضوع را بررسی و به نتیجه کاملا متفاوتی رسید که در نهایت با اختراع ریاضی دیفرانسیل توسط نیوتن ، مکانیک نیوتنی پایه گذاری شد.حالا فرض کنید در زمان ازمایش ، یه نفر شاعر گرانمایه پایین برج پیزا می نشست و هی سرش را با تاسف تکون میداد و می گفت:
-اهای گالیله بیا پایین جونم تا از متون بطلمیوس واست بخونم ...ببین اون چه فکر می کرده و تو کجا هستی اخوی.
در اونچه گفتم اصلا منظورم طرفداری از خدا باوری یا بی خدایی نیستش بلکه هدفم اصلاح در نحوه بحث ها هستش.
و البته این مثال فقط واسه این بود که ما در مقابل سئوال های نا متعارف رو ترش نکنیم.اندیشه کنیم.(!)
با سلام
یک غزل زیبا از مولانا پیشکش به همه دوستان ( ببینید مولانا چگونه خدا را شناخته و ما کجای کاریم ) :
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را / تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم / چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم / نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم/ چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم/ چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را
چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را/ چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را
چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی / خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی/ چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را
جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق/ چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را
به سلاح احد تو ره ما را بزدی تو/ همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را
ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان/ دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را
منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را / منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را
غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن/ هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را
بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را / بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را
**********
بانو شکیلا بخشی از این غزل زیبا را خیلی زیبا اجرا کرده است توصیه میکنم گوش بدید که خیلی زیباست :
http://www.mediafire.com/download/vmnwcvtcs8tfc9a/14%3DTO+MARA+JAN+O+JAHANI+-+SHAKILA-MEVLANA.MP3
درآمدی بر خداشناسی فلسفی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک