رسته‌ها
درآمدی بر خداشناسی فلسفی
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
فهرست مطالب
انسان و خدا
راه هاى خداشناسى
ارزش براهین اثبات وجود خدا
جاى گاه برهان وجوب و امکان در مجموعه براهین
تقسیم بندى براهین وجود خدا در فرهنگ مسیحى و ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
111
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/06/07

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی درآمدی بر خداشناسی فلسفی

تعداد دیدگاه‌ها:
237
اگر از دید علم تجربی بنگریم این علم با آزمایش و تجریه و تحلیل می گوید که برای انجام اعمال فیزیکی و شیمی هیچ نیازی به خدا وجود ندارد
از افتادن یک برگ درخت گرفته تا حوادث طبیعی و.... و حتی بیوشیمی مغز انسان هیچ یک نشانگر این موضع نیست که به خدایی قادر نیاز است
قوانین فیزیک و شیمی که محصول ویژگی مواد هستند جهان ما را ساخته اند و تغییر می دهند
احتمال وجود خدای دئیست همان قدر است که من از خود بگویم چیزی به اسم لولو وجود دارد حالا شما برو ثابتش کن!!!
خدای تئیست یا همون ثئیست هم که خدایی قادر است و در همه حال کنترل میکند از نظر علم تجربی وجود ندارد زیرا در هیچ یک از اعمال فیزیکی جهان نیازی به قدرت این خدای قادر وجود ندارد
اینشتین در پاسخ به نامه ای مینویسد به خدای متشخص اعتقاد ندارم...اگر چیزی داشته باشم که بتوان باور مذهبی اش نامید همانا ستایش من برابر کائنات است تا جایی که علم بتواند آشکارش کند...
و البته اینها نیز موضعشان باید مثل برتراند راسل،لا ادری باقی بماند و گرنه حرفشان مغلطه است،راسل از کسانی بود که آنها را می توانیم آگنوستیسیت بنامیم،یعنی ندانم گرا و کسی که نه می گوید هست نه می تواند بگوید نیست...
برخلاف دانشمندان تجربی فلسفه نخوانده ی آته ئیست ها،مانند ریچارد داوکینز که می خواهند بگویند 99 درصد نیست!

دوست عزیز:-)
من از این حرف شما به این نتیجه رسیدم که:
چون خودِ شما حاضر نیستید اعلام کنید که نسبت به وجود یا عدم وجودِ به طور مثال خدایان المپ، ندانم گرا هستید
و به قول خودتان می خواهید بگویید که این خدایان 99 درصد نیستند (البته می دونم که می فرمایید 100درصد نیستند! ;-))
پس حرفتان مغلطه است!!
برتراند و ریچارد به خدای شما با همون دیدی نگاه می کنند که شما به خدایان المپ! وقتی که شما به خودتون این حق
رو می دید که بگید اون خدایان وجود ندارند، پس ریچارد عزیز هم می تونه ادعا کنه که خدای شما وجود نداره!
اگر هم منظورتون بر سر اعلام بی طرفی نسبت به وجود یا عدم وجودِ این نوع خداست:
مجموعه ی هوش کیهانی و قوانین هستی

ایشون معتقدند که اصلا نباید لفظ خدا رو برای چنین چیز! ای به کار برد! چون باعث سوءتفاهم میشه.
حتما به خوبی می دونید که از حرف های اینشتین چه برداشت های نادرستی داشتند بعضی ها...
.........أفی الله شک فاطر السموات والارض.........
مساله خداشناسی را میتوان از دو دیدگاه دئیست(الهیات طبیعی)وثیست(الهیات وحیانی)مورد بحث قرارداد..
درحقیقت الهیات دئیست فقط مبدأ گراست وبدنبال محرک اول ارسطو هستیم،درحالیکه در ثیست بدنبال خدای مهربان دلسوزوبخشنده ایم..خدای دئیستی خدای نامتحرک واجب است که عقل قادر نیست به آن اوصاف مهربان وعاشق دهد.....خدای ثیستی تنها ازطریق وحی وپیامبران قابل دسترسی است....
تفاوت اساسی این دو خدا در سزاوار پرستش بودن آنهاست که این خصلت به خدای وحیانی میرسد...
بازهم تشکر poofarگرامی....
جالب آنست که حتی کسانی چون هایزنبرگ و اینشتین و پلانک که بنیانگذاران فیزیک جدید بوده اند،به نحوی به خدا باور دارند،حال یا به عنوان مجموعه ی هوش کیهانی و قوانین هستی یا همان ناظم و وحدت بخش هستی . . .
هایزنبرگ خود در کتاب جزو و کل در مصاحبه ای با بور،به خدای غیر متشخص اعتقادش را بیان می کند...
اینشتین هم باور خود را در نامه به خواهرش،به خدای غیر متشخص در فلسفه ی اسپینوزا بیان می کند،
عده ای دیگر مانند اسپینوزا یا ولتر ، «دئیست» می شوند یعنی خدای فارغ از ادیان و یک خدای فلسفی...
به باورمندان به خدای ادیان در فلسفه «تئیست» می گویند،مانند ابن سینا و پاسکال و آکویناس و ملاصدرا...
برهان حرکت ارسطو نیز سابقه دار است،ولی آن نیز تنها ثابت می کند،که این حرکت باید به موجودی که خودش غیر متحرک است برسد و این نتیجه را از نفی دور و تسلسل بدست می آورد،که با استفاده از این برهان می توان به موجودی غیر از واجب الوجود هم رسید...اینکه آن موجود خودش چه صفاتی دارد؟ ارسطو ساکت می ماند...
غیر از اینها برهان اخلاقی کانت هم می ماند،که در آن از ارزش ها و وجدان اخلاقی به اثبات خدا می رسد،و آن هم در نوع خود قابل بررسی است...
این دو لینک مفید است درباره برهان صدرالدین و برهان کانت:
متن لینک
متن لینک
یک لینک دیگر هم می گذارم،که خودم خیلی دوستش دارم،از مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی ، کسی که به فلسفه غرب و شرق اشراف داشت،و تحصیلاتش را در فلسفه تحلیلی در دانشگاه هاروارد به پایان رساند ، درباره خدا در فلسفه کانت که توصیه می کنم علاقمندان حتما مطالعه کنند،که به شیوایی چکیده ی نظر کانت را در این باب بیان کرده است،بنظر خودم واقعا مفید است:
http://www.mediafire.com/download/0g191ih3bb1131c/Kant.pdf
امیدوارم از اظهار نظرهای غیر کارشناسی و سرسری و عجولانه در باب این مسائل خودداری کنیم،و بحث را فراتر از کتب دینی مدارس جمهوری اسلامی بدانیم....
باشد که بتوانیم ورای فلسفه ، بخدای هستی دست یابیم:x
پس از سلام
بحث از براهین فلسفی درباره خداوند،به قدمت تاریخ فلسفه بازمیگردد! که هر انسان اندیشمندی حتما بدان ها اندیشیده است،برخی به پاسخ می رسند،و برخی نه... و برخی مانند ویتگنشتاین این قضایای فلسفی را غیر معنادار بیان می کنند!
بنظرم این کتاب
یک کتاب خلاصه و مختصر و مفیده در مورد اثبات فلسفی خدا،یعنی تلاشی که فیلسوفان مسلمان و مسیحی در این قضیه کرده اند! بنظر بنده برهان ابن سینا و برهان صدرالدین(ملاصدرا) از حیث قوت،از دیگر براهین برتری دارند؛
برهان نظم و برهان آنسلم ضعف هایی دارند،که مشکل آفرین است...
هر چند ! چندی پیش با دوستی که 20 سال از بنده بزرگتر بود و از انسان های تیزهوش بود . . . داشتیم گفتگویی میکردیم،در این باب،ایشون که آته ئیست بود،گفت زمانی که شنیده بودیم در یکی از دانشگاه های آمریکا،خواسته اند برهان آنسلم را با استفاده از منطق ریاضی تقریر و سپس رد کنند و ناکام ماندند،ما نیز با یه سری از بچه های ریاضی محض نشستیم،و گفتیم اینکه بچه بازیه:)
خلاصه می گفت چند ساعت روش کار کردند،و انگار نه انگار!! تقریرش خود بخود اثباتش بود،و هیچ راه فراری نمی گذاشت!
بعضی ها به این قضایا این همانی می گویند،یعنی قضایایی که به محض تقریر خود از دل استدلال ها اثباتش بیرون می آید...
برهان وجوب و امکان ابن سینا، (به تقریر های آکویناس و لایب نیتس نیز وجود دارد) و برهان صدیقین ملاصدرا نیز تقریبا تقریرش اثبات را بر عهده دارد،و با شک های معمولی نمی توان از زیرش جا خالی داد !
مگر که بخواهیم دست به سفسطه بزنیم و منکر اصل وجود،یا تقسیمات وجود،یا معرفت شناسی یا اصل علیت که شالوده تمام استدلالات علمی و فلسفی بشری است! و (اصلا صغری و کبری استدلال بر شالوده ی آن قرار دارد) بزنیم،که آن هم کار جالبی نیست...
و بعضی پوزیتویست ها را نیز دیده ام که برای اینکه فرار کنند،کلا عقلگرایی را زیر سوال میبرند،و تنها به معرفت شناسی حسی و تجربی روی می آورند ! خب آنها نیز ناخودآگاه اساس خود را زیر سوال برده اند با این حرف ...حتی اگر خود ندانند!
و البته اینها نیز موضعشا باید مثل برتراند راسل،لا ادری باقی بماند و گرنه حرفشان مغلطه است،راسل از کسانی بود که آنها را می توانیم آگنوستیسیت بنامیم،یعنی ندانم گرا و کسی که نه می گوید هست نه می تواند بگوید نیست...
برخلاف دانشمندان تجربی فلسفه نخوانده ی آته ئیست ها،مانند ریچارد داوکینز که می خواهند بگویند 99 درصد نیست!
و عده ای نیز که فلسفه نخوانده اند،و به علم تجربی که شالوده اش بر استقراست،و هیوم استقرا را از اعتبار مدت هاست انداخته،به شکل علم یقینی و جهان شمول می نگرند...!
هر چند این دیدگاه پوزیتویستی دیگر در جهان پست مدرن هیچ معنایی ندارد ، و این اطلاق از اعتبار افتاده است....عالم تجربی نیز تنها می تواند بگوید بنده با میکروسکوپ و تلسکوپم خدا را ندیده ام،همین و بس! اینکه بگوید نیست،چون من با چشم ندیده ام،خنده آور است.
این مسائل هستی شناسی هم ربطی به بیگ بنگ و ... ندارد،که اگر ثابت شد،خدا ثابت،و اگر بیگ بنگ رد شد،خدا نیز رد شود!
بحث فلسفی درباره ی ماهیت امکانی موجودات که ورای زمان و حادث بودن است...
پورفر عزیز کار درخوری است. یک مجموعه باارزش از مطالب مرتبط. زحمت شما رو قدر می دانیم
درآمدی بر خداشناسی فلسفی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک