رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

جین دختربچه ای با تمام غرورها وترس ها وشیطنت های مخصوص حال خودش ،که حسش رادرپشت پرده نبایدها پنهان نمی کند در زیر خوی قویش هنوز دختربچه ای آسیب پذیر نهفته است. کودکی که در برابرنگاه وقلب تهی اطرافیان قواعد خودش را عمل میکندو بیگانه های آشن
انوره دو بالزاک" نویسنده رئالیسم است ولی شخصیتی رماتیک داشته است" کتاب باباگوریو که انتقادی است به جامعه اشرافیت ، اوضاع وشرایط پاریس وطبقه سرمایه داری، فسادهای انسانهایی را بازگو میکند که فقط ظاهرشان کنت و کنتس است باطن وضمیرشان حیوانها
6داستان که درهرداستان فرد درکنکاش وبرچیدن موقعیت هاوزمانهایی است آرامش وقرارش را درآنجا میبیندجایی غریبه ونا آشنا که هوایش بوی غریبگی ندهد! دنبال آن رویا وخیال که جایی خارج از جغرافیاو تاریخ واقعیت کنونی اوست.روحش متصل به جایی هم نوابا وهم
شخصیت اصلی داستان در دستگاه هیدرولیک فضای سوسیالیستی جامعه وسانسورهای حکومت پرس شده است ودر تنهایی بسر میبرد که که ساکنانش اندیشه ها ی هستند زاییده از کتابهای باکره ی که به جرم افکار زیبا وزندگی بخش متهم به زنده به گور شدن ، میشوند.تنهایی ا
کتاب خوبی بود اگرچه میتونست خیلی بهتر و راه کارتر باشه والبته مفصلتر وبا دقت وحوصله بیشترموشکافی وبررسی وتحلیل کنه ولی درمجموع خوب بود. قسمتهای ازکتاب که برام جالب بود: **[b]بکاربردن راه حلXYZ که[/b]x(موقعیت)y(رفتار) z(بیان احساس) است
نویسنده خود خلبان بوده واین متناسب است با جزییاتی که درموردپرواز ومهارتهای آن درکتاب ذکرشده است گاهی برای بهترفهمیدن معنی چیزی اگر متضادش را تصور کنی بهتر وبیشتر درک وفهم میشود. کلمه زندان آزادی را بیشتر تفهیم می کند.اسارت درمقابل پرواز.
فلسفه آندره ژید کمی گنگ ونامعلوم است انچه به طورقطعی میتوان درباره او گفت این است که[b] نمیخواسته لذت را درچهارچوبی به اسم دین محدود کند[/b] او که درخانواده مذهبی متولد شده دین ومذهب را تحدیدی بیش نمی داندبه تاثیر نیروی درون درشناخت طبیع
گرچه سبک داستایوفسکی رئالیسم است و نقطه مقابل مکتب رمانتیسم. ولی باتوجه با اینکه داستایوفسکی رمان شبهای روشن را [b]"رمان احساساتی "[/b] نام نهاده وبا توجه به آوردن اسم نویسندگانی در داستان چون: سر واتراسکات واکساندرپوشین که ازپیروان وبزرگا
کتاب" پیرمرد ودریا " کتابی که همینگوی معتقد است تازمانی که دریا واقیانوس وماهیگیروجود دارد هیچ وقت کهنه نخواهد شدماهی ،دریا وساحل همگی میتواند نماد باشد.سناتیاگو انسان فقیر ،پایدار،سخت کوش و ولبریزاز امید،به حدی سخت روزگارمیگذارند که گاه جز
[b]پدربدان هیچکس بی دلیل شهری را دوست نخواهد داشت،شهر آواز نیست که رهگذری بیایدبیاردش وبخواند وبعد فراموش شود[/b] داستان شهری است وشاید فسیح تر از یک شهر ،داستان زندگی است سرشاراز عطروطمع بهارنارنج وانارهای ترش وتصویرها وطربهای کودکانه و
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک