پیرمرد و دریا
نویسنده:
ارنست همینگوی
مترجم:
محمدتقی فرامرزی
امتیاز دهید
ترجمه دیگر
✔️ کتاب پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی، شرح تلاشهای یک ماهیگیر پیر کوبایی است که طی 84 روز گذشته، حتی یک ماهی هم صید نکردهاست و در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزه ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی میشود. این کتاب در سال 1953 جایزه پولتیز و در سال 1954 جایزه ادبی نوبل را از آن خود کرده است. پیرمرد و دریا اولین بار به صورت کامل در شماره یکم مجله لایف (Life) منتشر شد و باعث شد ظرف فقط ۲ روز بیش از ۵ میلیون نسخه از این مجله به فروش برود.
در بخشی از رمان میخوانیم:
پس از روشن شدن هوا با خود گفت: «من روی این طعمهی چهل پایی کار میکنم. اونو میبرم و به طنابهای ذخیرهام اضافهاش میکنم. دویست متر طناب و دام و قلاب و طعمه رو از دست خواهم داد. اونو میشه جایگزین کرد اما اگه من چند تا ماهی بگیرم و ماهی بزرگ خودشو خلاص کنه کی میتونه جایگزینش کنه؟ نمیدونم این ماهی که همین الان قلابو گرفت چیه! میتونه یه نیزه ماهی، لاک پشت بزرگ یا کوسه باشه. تا حالا حسش نکردم. باید هر چه زودتر از شرش خلاص بشم.»
او بلند گفت: «کاش پسرک همراهم بود.»
با خود گفت: «حالا که پسرک همراهت نیست، تو کاملا تنها هستی و چه هوا تاریک باشه و چه روشن، بهتره رو آخرین طنابت کار کنی. طنابو ببر و دو حلقهی ذخیره رو اضافه کن.»
پس همین کار را کرد. در تاریکی کار سختی بود. ماهی تکانی ناگهانی خورد، به پایین رفت و پیرمرد را پایین کشید که باعث شد زیر چشمش زخم شود. خون مقداری روی گونهاش پایین آمد اما قبل از اینکه به چانهاش برسد، بند آمد و خشک شد. او سر کارش برگشت و به چوبها تکیه داد. گونی را در زیر طناب مرتب کرد و دوباره طناب را از قسمت جدیدی از شانهاش رد کرده با انگشتانش نگه داشت. او به دقت کشش ماهی و همچنین پیشروی قایق را حس میکرد...
بیشتر
✔️ کتاب پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی، شرح تلاشهای یک ماهیگیر پیر کوبایی است که طی 84 روز گذشته، حتی یک ماهی هم صید نکردهاست و در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزه ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی میشود. این کتاب در سال 1953 جایزه پولتیز و در سال 1954 جایزه ادبی نوبل را از آن خود کرده است. پیرمرد و دریا اولین بار به صورت کامل در شماره یکم مجله لایف (Life) منتشر شد و باعث شد ظرف فقط ۲ روز بیش از ۵ میلیون نسخه از این مجله به فروش برود.
در بخشی از رمان میخوانیم:
پس از روشن شدن هوا با خود گفت: «من روی این طعمهی چهل پایی کار میکنم. اونو میبرم و به طنابهای ذخیرهام اضافهاش میکنم. دویست متر طناب و دام و قلاب و طعمه رو از دست خواهم داد. اونو میشه جایگزین کرد اما اگه من چند تا ماهی بگیرم و ماهی بزرگ خودشو خلاص کنه کی میتونه جایگزینش کنه؟ نمیدونم این ماهی که همین الان قلابو گرفت چیه! میتونه یه نیزه ماهی، لاک پشت بزرگ یا کوسه باشه. تا حالا حسش نکردم. باید هر چه زودتر از شرش خلاص بشم.»
او بلند گفت: «کاش پسرک همراهم بود.»
با خود گفت: «حالا که پسرک همراهت نیست، تو کاملا تنها هستی و چه هوا تاریک باشه و چه روشن، بهتره رو آخرین طنابت کار کنی. طنابو ببر و دو حلقهی ذخیره رو اضافه کن.»
پس همین کار را کرد. در تاریکی کار سختی بود. ماهی تکانی ناگهانی خورد، به پایین رفت و پیرمرد را پایین کشید که باعث شد زیر چشمش زخم شود. خون مقداری روی گونهاش پایین آمد اما قبل از اینکه به چانهاش برسد، بند آمد و خشک شد. او سر کارش برگشت و به چوبها تکیه داد. گونی را در زیر طناب مرتب کرد و دوباره طناب را از قسمت جدیدی از شانهاش رد کرده با انگشتانش نگه داشت. او به دقت کشش ماهی و همچنین پیشروی قایق را حس میکرد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پیرمرد و دریا
داستان لایه ای از زندگی همینگوی است در ابتدا دریا را زن میداند که درعین آرامی میتواند بی رحم باشدوچیزی را که هدیه میدهد سخت تربستاند
دریا،ماهی میتواند نمادباشد. ازکوه درجاهای از داستان سخن به میان آمده میتواند نماد سانتیاگوباشد واماآفریقا،محبوبترین مکان برای همینگوی بوده وآنچنان تحت تاثیر محیط وانسانهایش قرار گرفته بود که بعد
ازسفرش به افریقا کتاب "تپه های سبز آفریقا" را نوشت وحتی بعد حدودا هفده سال بازهم درکتاب" پیرمرد
ودریا "نام افریقا را آورده است گویی خاطره آفریقا برایش ابدی است همینگوی گرچه انسان مذهبی نیست ولی پیرمرد را نشان میدهددرمدت جنگیدن نیازمند به مذهب وایمان میشود
منشا وچشمه امید پیرمرد توانایی ومهارت کوزه گری درشکاراست نه امید به سرنوشت یا طبیعت پیرمرد خواب شیررا میبند حیوانی پایداروقدرتمند درشکارکردن که بازهم میتواند نمادی از سانتیاگوباشد
پیرمرد دراخر داستان دلیل شکستش را دورشدن از ساحل میدانست شاید همینگوی این را میخواهد بگوید که حتی اگر به اندازه سانتیاگو مهارت وقدرت وامید داشته باشی ولی اگر ازساحل دورشویی شکست میخوری
گر طمع کنی وقانع نباشی شکست میخوری. دور دستها همیشه موفقیت به همراه ندارد
خوشحال میشم اگه کسی چند ترجمهی مختلف رو خونده باشه اینجا نظر بده.
تعجب میکنم کسی نظر نذاشته:-(:-(:-(