عشق
نویسنده:
گی دو موپاسان
مترجم:
هوشنگ مستوفی
امتیاز دهید
✔️ در ابتدای کتاب چنین می خوانیم:
الان در میان اخبار یکی از روزنامه ها، ماجرای غم انگیزی از عشق و هوس را خواندم. مردی زنی را به قتل رسانده و بعد هم خودکشی کرده است. پس حتما موضوع عشقی در میان بوده و قاتل این زن را دوست می داشته است. برای من این زن و مرد هر دو یکسانند و اهمیتی ندارد. اما آنچه برای من اهمیت دارد، عشق آنهاست. چون این عشق یادآور خاطره ای از روزهای جوانی من است. خاطره ای عجیب از حادثه یک شکار که حقیقت عشق را بر دلم ظاهر ساخت، همچنان که صلیب در آسمان بر مسیحیان ظاهر شد.
در آن زمان من دارای تمام احساسات یک موجود کامل بودم. تیراندازی و شکار را دیوانه وار دوست میداشتم. با این همه دیدن منظره یک پرنده زخمی که خون از بالهایش به روی دستم می چکید چنان قلبم را درهم می فشرد و متاثرم می ساخت که گاه آرزو می کردم ایکاش می توانستم این خون را بند بیاورم...
الان در میان اخبار یکی از روزنامه ها، ماجرای غم انگیزی از عشق و هوس را خواندم. مردی زنی را به قتل رسانده و بعد هم خودکشی کرده است. پس حتما موضوع عشقی در میان بوده و قاتل این زن را دوست می داشته است. برای من این زن و مرد هر دو یکسانند و اهمیتی ندارد. اما آنچه برای من اهمیت دارد، عشق آنهاست. چون این عشق یادآور خاطره ای از روزهای جوانی من است. خاطره ای عجیب از حادثه یک شکار که حقیقت عشق را بر دلم ظاهر ساخت، همچنان که صلیب در آسمان بر مسیحیان ظاهر شد.
در آن زمان من دارای تمام احساسات یک موجود کامل بودم. تیراندازی و شکار را دیوانه وار دوست میداشتم. با این همه دیدن منظره یک پرنده زخمی که خون از بالهایش به روی دستم می چکید چنان قلبم را درهم می فشرد و متاثرم می ساخت که گاه آرزو می کردم ایکاش می توانستم این خون را بند بیاورم...
آپلود شده توسط:
mehdi57
1392/01/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عشق