رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

#تجارب_لزج " تجربه تحقیر شدن مثل تجربه عشق است، فراموش نشدنی؛ نمیدانم روح چگونه چیزی است ولی خوب میدانم در کدام نقطه از بدن بخار میشود تا سرانجام نابود شود." " برای آنکه چیزی ب پایان برسد باید چیز دیگری آغاز شود و آغازها را نمیتوان
#ابدیتی_یک_روزه آدم میتواند عاشق همه مردهای دنیا شود ولی اینکار چیزی را تغییر نمیدهد تا زمانی ک دل تحت تاثیر قرار نگیرد، جسم باکره میماند. " من آن سن ابدی برای اولین بار عاشق شدن را دارم."
#تعهدِ_کثیف "عروس و داماد جلوتر از همه بیرون رفتند. داماد آخرین نگاه را ب من انداخت؛ چیز رنج اوری در این نگاه بود. آمیزه تمنا و اندوه؛ خیلی دلم میخاهد با تو دوست شوم ولی گرفتار این یکی هستم"
#دیوانه_بزرگ " خشمش متوجه مادرم میشود _ دخترت، این دخترت وقتی پدرم از دست من عصبانی میشود؛ من دیگر فقط دختر مادرم هستم، او تنها فرد مسئول است. و مسئول همه بی نظمی های کره زمین در برابر این نکوهش ها مادرم کاری نمیکند جز اینکه بزند
#همین_ک_هستی "از حق اولیه هر انسان ک روی زمین زندگی میکند بهره برده ام، حق اینکه ناپدید شود و درباره ناپدید شدنش ب کسی حساب پس ندهد."
#سبکبال_مثلِ؟! " اولین معشوقم دندان های زردی دارد؛ در چشم های دو سال ، دوسال و نیمه من وارد شده ، از مردمک چشم هایم تا درون قلبِ دختربچگانه ام لغزیده؛ هیچکس نتوانسته جای او را بگیرد "
[quote] در مورد شخصیت و رفتار مسیح موافقم. در واقع ایشون داره اعتبار و کردیت مسأله ای رو واسه خودش میگیره که نقشی در اون نداشته. میتونید مقایسه کنید حجاب و پوشش بانوان رو در دهه شصت با امروز. حکومت کوتاه نیومده و اصلاح نشده، این خود مردم ب
[b]"سقوط از من به من"[/b] [quote]چون اون می گه اگه چیزی به کسی بگند (یا درباره ش؟!) حتما دلشون براش تنگ میشه اما اون ها به خیلی ها و درباره ی خیلی ها گفتند اما دلشون تنگ نمی شه. مثلا اگه چند وقت نرند دانشگاه نه حس دلتنگی به اون ها دس
[b]"سقوط از من به من "[/b] [quote]خوندنِ/خاطرات یک ترک تحصیلی/ باعث شد این رو بنویسم [/quote] [quote]چند روز پیش بالاخره بعد مدت ها رفتم یونی... فکر میکردم احساس دلتنگی بهم دست میده ولی نه اون دست داد نه من :| با تمام احتیاط ها
[b] "هیچ وقت به هیچ کس چیزی نگو. اگه بگی دلت برای همه تنگ می‌شه"[/b] تیکه هایی از ناتور دشت رو نوشتیم ... رمانی محبوبی که داستان زندگی نوجوانی هست که از مدرسه اخراج شده و داره توی بیمارستان تیکه هایی از زندگی اش رو تعریف میکنه.. در وا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک