کرانههای جنوبی دریای خزر، یا، استانهای شمالی ایران
نویسنده:
گریگوری ملگونف
مترجم:
امیرهوشنگ امینی
امتیاز دهید
این کتاب تحت عنوان "سفرنامه ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزر، ۱۸۵۸ و ۱۸۶۰م." بوسیله مسعود گلزاری ترجمه و توسط انتشارات دادجو در سال ۱۳۶۴ منتشر شده است
بیشتر
آپلود شده توسط:
HeadBook
1391/12/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کرانههای جنوبی دریای خزر، یا، استانهای شمالی ایران
در چاپ دارالکتب العلمیة در برگ 37 قرار دارد:
ملوح لبطن من بنی یافث، و حلوان قیل أنه بناها حلوان بن الحاف و ذکر مثل ذلک فی تفلیس و أران و بردعۀ و فارس و الری و جرجان و نیسابور، و بلخ و بخارا بل قیل مثل ذلک فی الشام و خراسان و یمکن أن یکون قزوین مثلها لکن اشتهر أنها کانت تسمی بالفارسیۀ کشوین فعربت اللفظۀ و قیل قزوین. (التدوین فی اخبار قزوین، ج 1، ص 37، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1408 ه. ق)
گاهی ش به ز دگرگون می شود. مانند دریوز = دریوش، لغزیدن = لخشیدن، مریز = مریش.
مرا خود دلی دردمند است ریش/تو نیزم نمک بر جراحت مریش (سعدی، بوستان، برگ 91، تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی: 1359)
[quote='Bahram Varjavand']"دیدگاه خود را اینجا بنویسید" منطقی هست درباره خود کتاب باشد نه درباره هرچه که فرد دوست دارد بنویسند،[/quote]
چمارِ نام بخش هایی از سمت شمال آورده شد. آیا با خود نپی پیوندی نداشت؟! البته که داشت. زیرا در خود این نپی نگاهی هم به جای-نام ها داشته است.
[quote='Bahram Varjavand']برای ریشهشناسی های من درآوردی خودشان هست[/quote]
مشکلی نیست. شما نامش را این بگذارید. سُخر اوستایی را به ما انداختن و خود متوجه ی واژه هایی که آوردم، نشدن، شگفت انگیز است.
[quote='Bahram Varjavand']هنگامی که زیر کتاب رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی، به بحثهای زیرشکمی می رسیم دیگر شما چه توقعی دارید؟[/quote]
نیک است که انصاف را کنار نگذاشته و رویه های پیشینِ زیر آن نپی را نگاهی بیندازید که نخست بار چه کسی این جستار را پیش کشید.
[quote='Bahram Varjavand']برای نمونه گفته است سهر از سور پهلوی می آید در صورتی که ار سخر پهلوی یا اوستایی می آید در زبان گاهی خ و ه به هم تغییر می کند[/quote]
سورورد و سوخرورد زبان پهلوی به چِم محل «گُل سرخ» است، و با سُخرورد یک چمار دارند. سور پهلوی کوتاه شده ی سوخر پهلوی است. اشتباه چماری که بنده آورده ام در کجاست؟ شما که سُخر اوستایی را به رخ من می کشید، باید این چیزها را بدانید، نه؟
[quote='Bahram Varjavand']برای نمونه من نفهمیدم کشوین به چه زبانی به معنی جای پسته یا انگور است؟[/quote]
اشاره ای به چِم کشوین نشد. بلکه برای آوردن نام های پیشین قزوین، یادآوری شد.
بلاذری قزوین را با نام کشوین یاد می کند:
جمعی از اهل قزوین و نیز بکر بن هیثم به نقل از شیخی از مردم ری با من حکایت کردند که دژ قزوین را به پارسی کشوین گویند که به معنی ملحوظ نظر یعنی مورد حفاظت آمده است. (فتوح البلدان، برگ 450، ترگمان محمد توکل، چاپ نقره: 1337)
پیش تر قزوین را دژی بود که خود نام آنجا بر روی آن گذاشته بودند.
امام رافعی نیز از قزوین با نام کشوین یاد می کند: التدوین، پوشینه 1، برگ 38
[quote='Bahram Varjavand']وین نام یک جور انگور است ولی کش به معنی جا نیست در فارسی به معنی زیبا آمده است.[/quote]
ین: پسوند حرفی است که چون در آخر اسم درآورند دلالت بر نسبت کند (دهخدا، پوشینه 15، برگ 23860) کزو-ین: منسوب به پسته.
ین: (پسوند) مزید موخر امکنه (دهخدا، پوشینه 15، برگ 23861) کزو-ین: محل پسته.
گاهی در زبان های ایرانی ک به ق دگرگون می شود، مانند کند به قند.
و برای قزوین، کشبین نیز آمده (دهخدا، پوشینه 12، برگ 18350) و نیز کشدین و کشرین.
اصل قزوین، کزوین بوده است که عرب ها آن را معرب کرده اند (سیر تاریخی بنای شهر قزوین و بناهای آن، برگ 37، دکتر محمد دبیرساقی ، ناشر حدیث امروز: 1381)
مرحوم دهخدا نام شهر قزوین را مرکب از «کزو» به معنی پسته کوهی و «ین» نشانۀ صفت نسبی می دانستند که حرف کاف کلمه با قاف، چنان که در بسیاری از کلمات معمول است، بدل شده است، یعنی شهر دارای پسته (مطلق پسته) به مناسبت بودن درختان پستۀ بسیار در آنجا (سیر تاریخی بنای شهر قزوین و بناهای آن، برگ 633، دکتر محمد دبیرساقی ، ناشر حدیث امروز: 1381)
برهان درستی این دیدگاه وجود نام بخش کهن ازنزک این شهر در خبر زکریای قزوینی در آثارالبلاد بوده است که به همراه دیزج (دژ) محدوده شهر قزوین را تشکیل می داده است که در زبان سنسکریت به ریخت آسَن-زاکَ (یا آسَن-شاکَ) به چِم گیاه دهان (باز) است
آسَن (A Sanskrit-English Dictionary, by Monier Monier-Williams, p 159, Column 3)
आसन् āsan mouth
زاکَ: शाक zāka vegetable
[quote='Bahram Varjavand']اصولا تا برخی که فرهنگ کاربری از فضای مجازی را ندارند...[/quote]
اصولاً تا برخی پرسش کردن را یاد نگیرند، در اندک آگاهی هایشان ول خواهند بود.
گویا بنده باید زندگینامه خود و پژوهش هایم را اینجا بگذارم تا کسی متوجه ی سخن من شود. از تابستان 84 اسطوره پژوهی می کنم. در سال های آغازین به اسطوره های رُم و یونان می پرداختم، ولی در گذر زمان به اسطوره های دیگر سرزمین ها روی آوردم و اکنون کمابیش با اسطوره های همۀ جهان سروکار دارم. با چهار زبان بومی (کُردی، بلوچی، لَکی و گیلکی) و گویش لُری و زبان انگلیسی و زبان های پهلوی اشکانی و اوستایی آشنا هستم، و تا اندازه ای به زبان سنسکریت و عربی. امید است که این سخن من حمل بر «فخرفروشی و خودنمایی در فضای مجازی» نشود.
[quote='Mehrdad.Paktan']میشود بفرمایید این ادعای ... در کدام کتابی که درباره متدولوژی علم جغرافی میباشد آمده است؟[/quote]
یکی همین نپی که در اینجا است. چنان می نماید که اشتباه از من بوده و نتوانستم آماج خود را نیک برسانم. آماج بنده همان ریشه شناسی نام مکان ها بود.
[quote='Mehrdad.Paktan']در کدام صفحات این کتاب به ریشه نامهای گیلان و مازندران و آذربایجان و قزوین پرداخته است که شما دارید درباره شان حرف میزنید؟[/quote]
جناب خونیرث پاسخ این بخش را گفتن.
[quote='Mehrdad.Paktan']معدود کتابهایی همچون نامهای جغرافیایی و ریشه های تاریخی آن ها در آتروپاتن (ماد)، نوشته ولادیمیر مینورسکی به ریشه نامها می پردازد ولی همه کتابها نه![/quote]
باید به مینورکسی آفرین بگویم که در این زمینه این فقر را نداشتند و به نام-واژه شناسی هم پرداخته است. بنده نیز گفتم «کمابیش» که در زبان عربی «تقریباً» می شود، ولی سخنی از «همه» نگفتم.
[quote='Mehrdad.Paktan']تا آنجایی که من دانستم این سایت پی وی هم برای گفتگوهای دوستانه دارد.[/quote]
همان گونه که فرمودید: «ببخشید من تازه اینجا عضو شده ام،» تازه وارد هستید و به شما خوش آمد می گویم. چندی بگذرد با «دیدگاه خود را اینجا بنویسید» آشنا خواهید شد که در زمینه جستار نپی، کاربران گرامی پیام می گذارند، وگرنه مدیرهای تارنگار این بخش را درست نمی کردند.
بنده تا آنجا که عقل و منطق جایز میشمارد مداخله کردهام و نتیجتاً بخشی از فحش و بد و بیراههای جاری در قسمت نظرات را نوش جان کردهام!
ولی این واقعاً پسندیده نیست که ابتدا با قطع یقین حکم به بیفرهنگی و ولگردی عدهای میدهید : «اصولا تا برخی که فرهنگ کاربری از فضای مجازی را ندارند، در آن ول می چرخند...»
و بعد که به شما میگویند چنین بحثی (گیریم چندان هم با مضمون کتاب سازگار نباشد) مصداق بیفرهنگی و ولگردی نیست و مصداقهای حقیقی بیفرهنگی و ولگردی جای دیگری بوده است، زیر همه چیز میزنید و میفرمایید هیچ قصدی ندارید جز پاسخ دادن به یک تازه وارد. نمیدانم چطور میشود بی هیچ قصدی و فقط محض «پاسخ»، عدهای را بیفرهنگ خواند؟!
ما که در صفحه 45 که مام معنی دارالمرز را ندیدیم در آنجا هم گفته شده است : "به نظر من یافتن یافتن ریشه نامها خارج از موضوع ماست" جالب است درباره دماوند حرف نمی زنید درباره قزوین حرف می زنید.
همجنین ادعاهای ایشان حاوی نظرات درست و نادرست است برای نمونه گفته است سهر از سور پهلوی می آید در صورتی که ار سخر پهلوی یا اوستایی می آید در زبان گاهی خ و ه به هم تغییر می کند، برای مثال خوک در پهلوی هوک بوده است یا تهم از تَخمَه اوستایی یا مادی بوده است. من تا به حال از ایشان نامی از اسطوره پژوهان ندیده ام و بدون رفرنس می فرماید، حتما خودشان همانگونه که نوشته اند اسطوره پژوه هستند که نیازی نمی بینند نظرات آنها را بنویسند. برای نمونه من نفهمیدم کشوین به چه زبانی به معنی جای پسته یا انگور است؟ وین نام یک جور انگور است ولی کش به معنی جا نیست در فارسی به معنی زیبا آمده است. بدرود من مامور رفتار دیگران نیستم، هر چه دوست دارید بگویید من تنها پاسخ کاربری دادم[/quote]
عینا از صفحه ۴۵ کتاب: """"مثلا شهر رشت را دارالمرز هم می نامند..... نام دارالمرز را معمولا معنی می کنند به طوری که سرزمین های مرزی را که کوهستان البرز از دیگر استان های کشور ایران جدا کرده است می توان نامید. این ایرادی ندارد زیرا مثلا در کلمه مرزبان که معادل مارک گراف آلمانی است مرز همان مفهوم مارک را به معنای سرحد یا مرز دارد. ولی ساکنان ناحیه می گویند واژه مرز به معنای سدی است بر یک رود یا باتلاق.........""""
بنده عرض کردم که واژه شناسی علی رغم میل و رغبت نویسنده صورت پذیرفت. نویسنده چه با رغبت چه بی رغبت به واژه شناسی و ریشه یابی کلمات پرداخته است و سخن گفتن از ریشه نام شهرها خارج از گفتگوی کتاب نیست.
در خصوص مطالب ذیل کتاب شایست نشایست، به نظر من، هم شما و هم همه کاربران باید با نگاه کریمانه با طرح مسائل مختلف ذیل کتاب ها برخورد کنید. سخن، سخن می آورد و صحبت کردن در یک موضوع مشخص در ذیل هر کتاب، اگر چه ستودنی ولی دست نیافتنی ست. مسائل گوناگونی منجر به پیش زمینه ذهنی و قضاوت در خصوص کتاب می شود و سخن بر سر آن پیش زمینه هاست. و اگرنه در صورتی که من با سه جای نوشته شما فی المثل مخالف بودم، بایستی ذیل سه کتاب مختلف نظرم را بنویسم و شما را مخاطب قرار دهم که شدنی نیست.
اصلا من گمان نمی کنم که مطلبی در خصوص دین زرتشتی و یا اسطوره شناسی باشد و ما از واژه شناسی آن مطلب بی نیاز باشیم. وقتی مترجمان کتابهایی مثل شایست ناشایست برخی واژگان را اشتباه ترجمه می کنند، معنای متن دینی عوض می شود. کیستی تاریخی زرتشت می تواند ما را به راستین بودن یا نبودن احکام کتاب هایی مثل شایست ناشایست رهنمون کند. اگر بفهمیم اعلام در کتاب اوستا کدامند و جغرافیای مناطق مختلف در اوستا کجاست، آنگاه می توانیم بفهمیم زرتشت که بوده و در کدام برهه تاریخ بوده و بعد می توان احکام نزدیک به نظر آن شخصیت تاریخی را استخراج نموده و کتابهایی مثل شایست و ناشایست را با آن سنجید که آیا واقعا فلان عمل شایسته است یا ناشایسته.
سایر مسائل لغوی که فرمودید را خودشان پاسخ می دهند و بنده اطلاعی ندارم. رفرنس هم داده اند. شاید ضرورتی ندیده اند که هر بار مجزا رفرنس بدهند و اگرنه بنده در نوشته های ایشان خوانده ام. رستگار باشید.
بنده نه قصد آموزش دارم نه چیزی پاسخ تازه واردی را دادم، شما خودتان مداخله می کردید اگر خیلی ناراحت بودید.
[quote='Khwanirath']من تعجب می کنم پس چه چیز این کتاب ها را نگاه می اندازید؟ در جای جای این کتاب -علی رغم بی رغبتی و استنکاف نویسنده- به ریشه اسامی امکنه پرداخته است. من باب نمونه صفحات ۴۵ (دارالمرز یا رشت)، ۵۰ (معنی دماوند)، ۵۵ (معنی آریاوئجه، معنی البرز، معنی تبرستان)، ۵۶ (معنی مازندران) و .... .[/quote]
ما که در صفحه 45 که مام معنی دارالمرز را ندیدیم در آنجا هم گفته شده است : "به نظر من یافتن یافتن ریشه نامها خارج از موضوع ماست" جالب است درباره دماوند حرف نمی زنید درباره قزوین حرف می زنید. شما بفرمایید زیر کتاب شایست نشایست که چندی پیش دانلود بکنم این مباحث بیخود درباره فقه اللغه چیست که راه انداخته اید؟ https://ketabnak.com/book/80845/%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA هر وختی که ما سری زدیم بساط گپ و گفت شما را درباره معنی واژه ها دیدیم.
[quote='Khwanirath']اینگونه نیست و بنده که مباحث اسطوره شناسی را دنبال می کنم، تا به الان ندیده ام دوست بزرگوار ما از خودشان ریشه ای درآورده باشند بلکه از بین آخرین نظریات برخی از اسطوره پژوهان، آنچه از دیدگاه ایشان معقول تر و مستدل تر هست را قرار می دهند. حالا آقایان چون از این قضایا بی خبرند و در باغ این مسائل نیستند، گمان می کنند لابد کسی از خودش ریشه ای معرفی نموده است.[/quote]
همجنین ادعاهای ایشان حاوی نظرات درست و نادرست است برای نمونه گفته است سهر از سور پهلوی می آید در صورتی که ار سخر پهلوی یا اوستایی می آید در زبان گاهی خ و ه به هم تغییر می کند، برای مثال خوک در پهلوی هوک بوده است یا تهم از تَخمَه اوستایی یا مادی بوده است. من تا به حال از ایشان نامی از اسطوره پژوهان ندیده ام و بدون رفرنس می فرماید، حتما خودشان همانگونه که نوشته اند اسطوره پژوه هستند که نیازی نمی بینند نظرات آنها را بنویسند. برای نمونه من نفهمیدم کشوین به چه زبانی به معنی جای پسته یا انگور است؟ وین نام یک جور انگور است ولی کش به معنی جا نیست در فارسی به معنی زیبا آمده است. بدرود من مامور رفتار دیگران نیستم، هر چه دوست دارید بگویید من تنها پاسخ کاربری دادم
اگر واقعاً قصد آموزش فرهنگ استفاده از یک سایت کتابخوانی را دارید باید آن زمان مداخله میکردید که لینک فیلم ملخ خوردن در بخش نظرات میگذاشتند و هر هر و کر کر میخندیدند و به این طریق «فخر فروشی» و «خودنمایی» میکردند. شما کمی دیر آمدهاید!
اینگونه نیست و بنده که مباحث اسطوره شناسی را دنبال می کنم، تا به الان ندیده ام دوست بزرگوار ما از خودشان ریشه ای درآورده باشند بلکه از بین آخرین نظریات برخی از اسطوره پژوهان، آنچه از دیدگاه ایشان معقول تر و مستدل تر هست را قرار می دهند. حالا آقایان چون از این قضایا بی خبرند و در باغ این مسائل نیستند، گمان می کنند لابد کسی از خودش ریشه ای معرفی نموده است.
من تعجب می کنم پس چه چیز این کتاب ها را نگاه می اندازید؟ در جای جای این کتاب -علی رغم بی رغبتی و استنکاف نویسنده- به ریشه اسامی امکنه پرداخته است. من باب نمونه صفحات ۴۵ (دارالمرز یا رشت)، ۵۰ (معنی دماوند)، ۵۵ (معنی آریاوئجه، معنی البرز، معنی تبرستان)، ۵۶ (معنی مازندران) و .... .
"دیدگاه خود را اینجا بنویسید" منطقی هست درباره خود کتاب باشد نه درباره هرچه که فرد دوست دارد بنویسند، همه کتابها با واژگان نوشته می شود و ایشان هم بر همین مبنا می اندیشد زیر هر کتاب جایی برای ریشهشناسی های من درآوردی خودشان هست، شما تازه وارد هستید اندکی بگذر می بینید در قشر مثلا کتابخوان ما هم علاقه به بیهوده گویی هم هست، برگزار کردن مباحث زبانشناسانه از سوی ایشان در زیر کتابهای نامربوط از عادتهای همیشگی شان است. هنگامی که زیر کتاب رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی، به بحثهای زیرشکمی می رسیم دیگر شما چه توقعی دارید؟ در اینجا کوچکترین نظری درباره خدا هم بدهید کدخدا پیدایش می شود تا شما را تفتیش کند! اصولا تا برخی که فرهنگ کاربری از فضای مجازی را ندارند، در آن ول می چرخند عاقبت فضای مجازی جز جایی برای فخرفروشی و خودنمایی نمی باشد.