رسته‌ها
زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 26 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 26 رای
.
سخن فارسی،‌نیرومندترین مایه پیوند معنوی ما با همسایگان ماست. این که در خارج از مرزهای کنونی ایران، در کران تا به کران سرزمین‌های همسایه، فارسی‌سرایان بزرگی چون رودکی در سمرقند، نظامی در گنجه، مولوی در قونیه، سنایی در غزنه، امیرخسرو و بیدل در دهلی، جامی در هرات آرمیده‌اند، و تربت پاک هر یک زیارتگاه صاحبدلان و صاحبنظران و توده‌های انبوه مردم است، پشتوانه جاودانه ما با ساکنان این سرزمینهاست.
یادآوری آن روزگاران همدلی و همزبانی و پیوستگی، درسهای آموزنده‌ای برای نسل‌های امروز و فرداست. در عصر ما که هر ملت و کشوری ناچیزترین پیشینه‌های فرهنگی خود را بزرگ می‌کند و برای کسب نام و آبرو و اعتبار ملی از آنها بهره می‌جوید، شناختن و شناساندن فارسی و ثروت بیکران‌ آن و عزت و اعتبار دیرین آن، وظیفه‌ای مسلم و غفلت از این همه، گناهی نابخشودنی است.
کتاب گرانسنگ «زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی» گامی ارزشمند در این راستاست که به همت شادروان دکتر محمدامین ریاحی فراهم آمده است. هدف نویسنده دانشمند این کتاب که سالها مسئول امور فرهنگی ایران در ترکیه بوده، آشنا کردن خوانندگان با سیر زبان و فرهنگ ایرانی در یک سرزمین همسایه است و با این که بنای کارش بر رعایت جانب ایجاز و پرهیز از اطناب بوده، اما راه را باز کرده تا پژوهندگان دیگر با تحقیقات بیشتر و گسترده‌تر، زمینه تازه‌ای از فرهنگ این دیار را بپیمایند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
303
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/05/12

کتاب‌های مرتبط

شرح غزل های حافظ - جلد 1
شرح غزل های حافظ - جلد 1
4.3 امتیاز
از 15 رای
نهضت ادبی ایران در عصر قاجار
نهضت ادبی ایران در عصر قاجار
4.6 امتیاز
از 31 رای
تذکره روز روشن
تذکره روز روشن
4.6 امتیاز
از 17 رای
ملک‌ الشعراء بهار
ملک‌ الشعراء بهار
4.6 امتیاز
از 24 رای
سجاده نشین باوقار
سجاده نشین باوقار
3 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی

تعداد دیدگاه‌ها:
14
سلام :-)
همه کتابنکی ها گلن یکی از یکی بهتر همه اهل مطالعه و روشنفکر یک صلوات به گوشه جمالتون :-)
باهم باشین برای هم خدا حفظتون کنه :((
دست خودم نیست خاطر یکی رو بیشتر از همه میخوام :x
انشا؛ا... که کبیراندر کبیر هم نمیره و به جهت فعالیتهای فرهنگیش خیر معنویش رو در زندگیش میبینه و من هم دعاگوش هستم 8-)
وقتی یک نفر در این بیکران هستی ادم رو دوست داشته باشه همون یکنفر میتونه دلیل محکم و اصیلی برای ماندن باشه کبیر جان دوست داشتنی مطمین باش بیشتر از یک نفر دوست دارن
((منصبداری تیغی دو دم است که یک روی آن حکم راندن و روی دیگرش هراس و مخاطره همیشگی است)) 8-)عجب جمله فیلسوفانه ای
خوده همین جمله میتونه باب بحثی فلسفی و عالما نه ای رو سبب باشه من رو به فکر واداشت تا در اینده مطللبی در خور شان و فرهنک این سایت وزیم و ارزشمند بنویسم به امید خدا
و در پایان کمی تا قسمتی ابری موافق فرمایشات دوست خوبم ((killer137212)) هستم موفق باشید 8-)
باهم بحث کنین ولی دعوا ننننننننهههههههههه :!
بازم میگم دست خودم نیست خاطر یکی رو بیشتر میخوام :x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x:x

[quote='persica1400']"در نیمه‌ی اول قرن چهارم پیش از میلاد مسیح ، دیونیزوس دوم پادشاه سیراکوز (سیسیل) بود. داموکلس، یکی از درباریان او اما در حسرت تاج و تخت وی می بود و از زندگی‌ خویش ناراضی. دیونیزوس باخبر می‌شود و تصمیم می‌گیرد درس عبرتی به او بدهد و مخاطرات مقام و مسئولیتش را نشانش دهد. ضیافتی شاهانه آراست و از داموکلس خواست جایشان را با یکدیگر عوض کنند تا داموکلس خود بتواند این خوشبختی را تجربه نماید. داموکلس با اشتیاق این پیشنهاد را پذیرفت و بر تخت ِ فرمان‌روایی جلوس کرد.
در میانه ضیافت داموکلس ناگهان دریافت شمشیری بُران درست بالای سرش با تار موئی از اسب آویزان است و تکان می‌خورد ، حیران و مرعوب از جایگاه فرمانروا گریخت و از دیونیزوس معنای این کار را پرسید. فرمانروا پاسخ داد : این شمشیر نماد خطری است که در معرض همیشگی ِ آن قرار دارم. منصبداری تیغی دو دم است که یک روی آن حکم راندن و روی دیگرش هراس و مخاطره همیشگی است ."
در مدتی که نبوده ام بسیاری از دوستان قدیم رفته اند و بسیاری را نمی شناسم اما بی شک هنوز برخی به یاد داریم که دو سال پیش بر سر موضوعی حقوقی چه مصائبی بر کتابناک و دست اندرکارانش رفت. به باور من کوشش مدیران و دست اندرکاران این سایت در مصون نگه داشتن سایت از مشکلات و مخاطرات عدیده و همزمان ارتقای مستمر جذابیت سایت و جلب رضایت کاربران ستودنی بوده و هست ، خاصه که برای این تلاش های طاقت فرسا چشمداشت مادی نیز ندارند. بر من است که بابت دانشی که از پرتو تلاش های ایشان اندوختم صمیمانه سپاسگزاری نمایم. "سپاس"[/quote]
با سلام
ضمن تایید حرفهای دوست بزرگوارمون جناب persica 1400 اجازه میخواستم بگم پذیرش و داشتن مسئولیت واقعا سخته و سنگین. من شخصا از تمام مدیران سایت و تمام دوستانی که به عنوان کتابدار ,
پابلیشر, ناظر ... و تمام دوستان و کاربران فعالی که کتاب آپ میکنند صمیمانه سپاسگزارم و آرزوی سلامتی و سرفرازی همه شون رو دارم .حتی کسایی که شاید الان تو جمع ما نباشن ( از جمله اسپارتای
نازنین) اما ما همیشه قدردان محبتها و زحمتهای شایسته و قابل تقدیرشون هستیم و خواهیم بود. ( جاشون همیشه بین ما سبز خواهد بود و به یادشون هستیم)
از این سایت خوب و فرهنگی سپاس ویژه دارم بخاطر فراهم آوردن محیطی فرهنگی و دوستانه, چون شخصا تو این مکان ضمن اینکه با کتابها و نویسندگان خیلی خوبی آشنا شدم و بسیار بهره بردم با دوستان
خوب و نازنین و اهل فرهنگ و هنر هم آشنا شدم و از این بابت هم خیلی خوشحالم و هم سپاس قلبی دارم از گردانندگان سایت.
یک چیز دیگه که میخواستم بگم این بود که به نظر من همه قسمتهای سایت خوب و مفید هستش چه کتابا و نویسنده هاش چه نظرایی که زیر کتابا داده میشه حتی شاید بعضی وقتا یه کمی هم جنجال
برانگیز بوده باشه و نظرات دوستان باهم فرق بکنه :-) اما شخصا از همه آرائ موافق و مخالف خیلی چیزها یاد گرفتم. و چه پیامهای و لینکهای زیبایی که دوستان تو پروفایلاشون به همدیگه هدیه میکنن
همشون زیبا هستند و قابل تقدیر.
امید که همه مون چه ما کاربرا و چه مدیران خوب و دیگر دوستان نازنینی که مسئولیتی به عهده گرفتند قدر دوستان خوب و نازنینمون رو بیشتر بدانیم و دلهامون روز به روز به همدیگه نزدیکتر بشه و این
سایت خوب و فرهنگی هم روز به روز زیباتر مفیدتر و موفق تر بشه.

سلام اقا رضا
با اجازتون من یکى دو کلمه بنویسم در مورد صحبت هاتون البته اون قسمت هایى رو جواب میدم که حس میکنم جزو مخاطبینش بودم
ما نمیخواستیم مشخصا راجع به سراب حرف بزنیم هدف یاد کردن از ایشون و دیگر کاربرایى بود که از ما جدا شدن ولى خب شما پاسخى مشخص دادین که حتما موضوعى مهم بوده و من از این شفاف سازى متشکرم،البته بماند که من و تعداد کمى از دوستان مطلع چیز دیگرى فکر میکنیم همان چیزى که شما شایعه مى خوانیدش،و چون من نمیدونم سراب راضیه یا نه براى همین جلو تر نمیرم تو این قضیه ولى خب اینو براى اطلاع دوستان میگم گاهى میشه که عده اى شرایط و جوى رو براى کسى درست کنن که اون شخص مجبور میشه به صورت داوطلبانه و بدون جنجال کنار بره...
صحبتى راجع به کاربرانى داشتین که به قول شما به سراب توهین میکردن ولى الان دارن از جابه جا کردن ایشون انتقاد میکنن،تا جایى که من میدونم کسانى که توهینى به ناظرین میکردن در صورت تکرار توهین پروفایلشون مسدود میشد پس در این صورت اون افراد در حال حاضر اینجا حضور ندارند که انتقادى کنند
و اما کسانى که هستند از جمله من،بله توهین هایى بوده مخصوصا در بحث هاى عقیدتى و اخطار هایى هم داده شده بوده به ما ولى هیچگاه توهینى به ناظرین صورت نگرفته بود و این گونه حرفها از نظر من زیاد زیبا نیست که کاربران رو متهم به توهین به یک دیگر کنین
در مورد این که فرمودین صد هزار نفر براى دسته بندى زیباى کتابها و رسته بندى انها به سایت میان فرمایشى صحیح است ولى دوستان خود میتوانند قضاوت کنند که روزانه براى دانلود کتاب به این سایت میان یا براى جواب دادن پیام هاى دوستانشون و کامنت دادن زیر کتابها
نمیدونم ولى نظر شخصیه من اینه که سایت نسبت به گذشته تفاوت هاى بسیارى کرده نمیدونم شاید من اشتباه میکنم و این هم شایعه اى بیش نیست
صحبت هاى من تنها از جانب خودم بود و اگر از ضمیر جمع استفاده کردم در مواردى منظور خاصى نداشتم
در اخر از زحمات تمام مدیران سایت تشکر میکنم و اگه صحبتى میشه صرفا از جهت دلسوزى و براى بهبود صورت میگیره
"در نیمه‌ی اول قرن چهارم پیش از میلاد مسیح ، دیونیزوس دوم پادشاه سیراکوز (سیسیل) بود. داموکلس، یکی از درباریان او اما در حسرت تاج و تخت وی می بود و از زندگی‌ خویش ناراضی. دیونیزوس باخبر می‌شود و تصمیم می‌گیرد درس عبرتی به او بدهد و مخاطرات مقام و مسئولیتش را نشانش دهد. ضیافتی شاهانه آراست و از داموکلس خواست جایشان را با یکدیگر عوض کنند تا داموکلس خود بتواند این خوشبختی را تجربه نماید. داموکلس با اشتیاق این پیشنهاد را پذیرفت و بر تخت ِ فرمان‌روایی جلوس کرد.
در میانه ضیافت داموکلس ناگهان دریافت شمشیری بُران درست بالای سرش با تار موئی از اسب آویزان است و تکان می‌خورد ، حیران و مرعوب از جایگاه فرمانروا گریخت و از دیونیزوس معنای این کار را پرسید. فرمانروا پاسخ داد : این شمشیر نماد خطری است که در معرض همیشگی ِ آن قرار دارم. منصبداری تیغی دو دم است که یک روی آن حکم راندن و روی دیگرش هراس و مخاطره همیشگی است ."
در مدتی که نبوده ام بسیاری از دوستان قدیم رفته اند و بسیاری را نمی شناسم اما بی شک هنوز برخی به یاد داریم که دو سال پیش بر سر موضوعی حقوقی چه مصائبی بر کتابناک و دست اندرکارانش رفت. به باور من کوشش مدیران و دست اندرکاران این سایت در مصون نگه داشتن سایت از مشکلات و مخاطرات عدیده و همزمان ارتقای مستمر جذابیت سایت و جلب رضایت کاربران ستودنی بوده و هست ، خاصه که برای این تلاش های طاقت فرسا چشمداشت مادی نیز ندارند. بر من است که بابت دانشی که از پرتو تلاش های ایشان اندوختم صمیمانه سپاسگزاری نمایم. "سپاس"
درود خدمت دوستان گرامی
لازم دیدم چند مورد را خدمت شما عزیزان توضیح دهم
اولین موضوعی که لازم است یادآوری کنم این است که سایت کتابناک متکی به شخص نیست! بسیاری از دوستان در این سایت زحمت کشیده و میکشند و ما قدردان زحمات این دوستان هستیم اما در طول شش سال فعالیت سایت این موضوع برای ما ثابت شده است که با نبود یک یا چند نفر (حتی خود بنده) آسیبی به سایت وارد نشده و کتابناک همچنان با فدرت به کار خویش ادامه داده است
موضوع دوم جدا شدن خانم سراب از تیم مدیریت سایت است. ایشان بدون درگیری و بدون جنجال و با تصمیم خودشان از سایت جدا شده اند. بنده تصمیم داشتم برای بازتر شدن فضای گفتگو در سایت و کاهش اعتراضات کاربران نسبت به روند نظارت بر روی بحث ها و دیدگاه ها، تغییراتی در روند و تیم نظارت سایت اعمال کنم و سیاست گذاری و نظارت روی این بخش را شخصا به عهده بگیرم. به همین خاطر از ایشان خواستم که در زمینه دیگر فعالیتشان (وضعیت حق نشر کتابها) به کارشان ادامه دهند که ایشان نپذیرفتند و تصمیم به جدا شدن از تیم مدیریت گرفتند. ما زحمات ایشان را قدر میدانیم و برای ایشان آرزوی سلامتی و موفقیت داریم اما بنده به عنوان مدیر سایت و کسی که مسئول تمام اتفاقاتی است که در کتابناک می افتد باید بهترین تصمیم را بگیرم و برای این کار حق دارم تغییرات مورد نظر خود را اعمال کنم. حتی اگر باعث ناراحتی شخص یا عده ای شود. نکته جالبتر در مورد این موضوع این است که برخی از کاربرانی که در دوره نظارت خانم سراب به ایشان توهین ها کرده بودند و باعث آزارشان شده بودند هم اکنون جزو منتقدان جایگزینی ایشان هستند و چه شایعه ها که در این مورد نساخته اند!
موضوع سوم هم نظر بنده در مورد عوامل تفاوت و تمایز کتابناک از دیگر سایت هایی است که در زمینه کتاب فعالیت میکنند. مطمئنا روزانه بین نود تا صد هزار نفر بازدید کننده سایت بخاطر روابط پیچیده وارد سایت نمیشوند! دلیل اقبال کاربران به کتابناک خدماتی است که با تلاش روزانه کاربران فعال ، مدیران و تیم فنی کتابناک با وجود تمام مشکلات و محدودیت های موجود فراهم آمده است. هستند سایت هایی که به هیچ عنوان مانند ما قوانین بخصوص قانون حق مولف را رعایت نمیکنند و یک دهم کتابناک هم مورد استقبال کاربران واقع نشده اند. خود شما عزیزان هم احتمالا شاهد بوده اید که بسیاری از سایت هایی که با این روند به فعالیت پرداخته بودند عمر زیادی نداشته اند.
جا دارد در آخر از دوستانی تشکر کنم که وقت و یا امکان کمک کردن به دیگران کاربرانی که از زحماتشان به رایگان بهره مند میشوند را ندارند. اما قدردان زحماتشان هستند و به آنها دلگرمی میدهند
نمیدونم شاید این حرفم یه عده رو ناراحت کنه ولى بگم بهتره
از نظر من این سایت فقط یه سایت معمولیه ولى روابط داخلش اصلا معمولى نیست...
به خیلى از دوستانى که اینجا یا در بخش پابلیشر ها هستن و یا در بخش ناظر و ...کمک میکنن،گفتم که خودتونو فداى اینجا نکنین،یعنى خوبه که این کارا رو انجام میدین ولى جورى نباشه که اگه یه روز بخاطر یه موضوعى مجبور به رفتن شدین (یا بهتر بگم مجبور به رفتنتون کردن)حسرت بخورین که چرا وقتتون رو اینجا سپرى کردین،حرفم اینه که اگه کارى میکنین بخاطر کاربراى سایت باشه نه عنوان سایت،وگرنه چه لزومى داره کتابى رو اپلود کنى که روز بعدش لینک دانلودش برداشته میشه و فقط نسخه اى ازون در اختیار بایگانى سایت قرار میگیره؟
روابط ساده و گاها پیچیده اى بین کاربراى اینجا حاکمه و این همون چیزیه که باعث تفاوت این سایت شده،وگرنه سایت دانلود کتاب زیاده،اگه کاربراى این سایت دارن میرن بخاطر کوتاهیه ماست از سراب عزیز که نگین کتابناک بود تا ملا و خر تو خر و خیلى از دوستان،دلایل رفتنشون هرچى میخواد بوده باشه اگه ما به اندازه ى کافى پشتشون میبودیم این اتفاقات نمى افتاد،به هر حال امید وارم دوستى و وفادارى در هر سطحى حفظ بشه و حداقل قدر کمک هاى که بهمون میشه رو بدونیم هرچند اسم اون ها کمک داوطلبانه باشه و ما دوباره شاهد بازگشت دوستانمون باشیم چون کتابناک بدون این روابط و این دوستان یه سایت ساده براى دانلود کتابه،که بیشترشم دانلود نمیشه
در اخر فقط میتونم ارزو کنم که هرجا هستن دوستانمون شاد باشن شاید دور بودن از اینجا خود شادى باشه در نظر اونها...
اما یکی جدی و مردونه خداحافظی کنه و بره.. عجیب هوس آش پشت پا کردم! :-)
سراب رو رفتوندنش..
کسی که میخواد بره حتما دلیل خوبی برای رفتن و چه بسا دلیل خوبی واسه موندن نداره، بعضی از دوستان میخوان طرفو هر طوری شده با لباس سفید بفرستن بره! P:
راه رفتنی رو باید رفت.
«فامیل دور»
با سلام به همگی خصوصا خر تو خر عزیز و پورفر عزیز؛
من هم بعد از حدود دو سال تصمیم دارم خداحافظی کنم، من که عرضه نداشتم چیزی آپلود کنم، ولی بخشش از بزرگانه، شما ببخشید. اگه با کامنتامم موجب ناراحتی کسی شدم واقعا شرمنده، به خدا قصدی نداشتم، بازم شما ببخشید، از همگی بچه های خوب کتابناک بالخصوص خر تو خر عزیز هم کمال تشکر رو دارم، واقعا که دست مریزاد همگی.
یا حیدر
آدم وقتی می بینه دوستان اینقدر هوای همدیگرو دارن لذت می بره و امیدوار می شه :)
منم خیلی خوشجالم که هستید جناب khar tu khar گرامی
پاینده باشید :)
سلام بزرگ جان. تا جایی که میدانم ملا درگیرکارهای شخصیه. انشاالله برمیگردد. ازبانوسراب بیخبرم. متاسفانه بعدازبحث زیرکتاب عبورازخاتمی عده ای ازرفقای خوبمان نیزکم پیدا شده اند. حقیقتن گاهی دلم سخت میگیره. شما باشید لااقل:-)
زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک