دیوانه ها بهتر عاشق می شوند
نویسنده:
شهره قوی روح
امتیاز دهید
رخسار دختری است که در پنج سالگی مادرش را از دست داده تحت سرپرستی زنی به نام دایه دریا قرار می گیرد. او در سن بلوغ به سمت کولی هایی که گه گاه به روستایشان می آیند کشیده می شود و با مردی کولی به نام البرز ازدواج می کند. ثمره این ازدواج سه پسر است و یک دختر به نام زیتون! زیتون که دختر بسیار زیبایی است در هشت سالگی مورد تجاوز رجب علی ناپدریش قرار می گیرد! و این حادثه موجب تحول در زندگیش می گردد. او را به تهران می فرستند و بعنوان فرزند خوانده آقای مقدم با تنها پسرش خسرو روزگار می گذراند. آن ها باهم درس می خوانند. سال ها می گذرد، شرط ازدواج این دو باهم قبول شدن خسرو در رشته پزشکی است! چیزی که خسرو با تموم وجود ازش متنفر و عاشق موسیقی است، برعکس زیتون! خسرو با وجود عشق بی حدش به زیتون بین علاقه و عشق درگیر است با سفر خسرو به انگلستان برای ادامه تحصیل زندگی آن ها سمت و سویی جدید می یابد، آیا خسرو قادر است به قول خود برای رسیدن به زیتون پایبند بماند یا ... ؟
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیوانه ها بهتر عاشق می شوند
کارآگاه red flower درخدمت شما
من باز حس کارآگاه بازیم گل کرد!!!
.[/quote]
منم مثل شما این کارگاه بازیهارو خیلی دوست دارم .. مخصوصا نویسنده بزرگ جنایی یعنی ملکه جنایت!!!:x:x
ولی این دفعه همکار عزیز حدسم جفتمون هم اشتباه دراومدش!!! ایشون نگو گزارش تخلف رد کردن:D
کارآگاه red flower درخدمت شما;-)
من باز حس کارآگاه بازیم گل کرد!!!
1-شاید طرف از کارش پشیمان شده و بعدا امده لایک زده تا به نحوی از دلتان دربیاورد :-(
2-شاید از همان ابتدا لایک زده بعد دهشت زده شده یه موقع ناظر بی جهت هشدار بدهد و اوهم آش نخورده و دهن سوخته(پروفایلش مسدود بشود)و رفته و آن کامنت را گذاشته :-(
3-اگر کامنتم حذف یا ویرایش نشود ظن سوم را تا ساعاتی دیگر به سمع و بصرتان خواهم رساند.
که آسمان با رفتنت خواهد گرفت
که رنگ شب با رفتنت خواهد پرید
که نور روز با رفتنت تاریک می شود
که دیگر دریا بدون تو موج نمی زند...
اولا از ناظرین عزیز عاجزانه خواهش می کنم درجه این سانسور و هشدار ها کمی پایین بیاوردند چون تا قبل از این مسائل هم مشکلی از این لحاظ برای سایت پیش نیومده بود چون اصولا یک کامنت بازخورد عمومی چندانی نداره و از لحاظ امنیتی ارزش مقابله و سانسور نداره.
ثانیا از دوستانی که دلخور هستن و یا به هر دلیلی نمی خوان به سایت برگردند نیز عاجزانه می خوام که تو تصمیمشون تجدید نظر کنند.کتابناک چند روزه به شدت کم رمق شده.شما هم با رفتنتون مزید بر علت نشید.[/quote]
ناظر دقیقا کارش همین است.باید به هر قیمتی از فیلتر شدن سایت جلوگیری کند.پیامهای بنده بارها و بار ها ویرایش شده و بنده هیچ اعتراضی نکردم.چون دارای مشکلاتی بود که باعث فیلتر شدن سایت می شد.اما بعضی مواقع ، نظر ها به اشتباه و یا سختگیرانه سانسور می شوند که بنده 100% مخالفم.
نکته ی دیگر اینکه وقتی مشکلی بخاطر نظرات ما پیش بیاید ، مسئولین سایت باید جوابگو باشند و بنده شخصا به آنها حق می دهم که اینطور به دقت با نظرها برخورد کنند.هرچه باشد نباید بخاطر یک کار خوب و فرهنگی( مثل کتابناک) کباب شوند!
این خرتوخر که شما هیچ توهینی از او ندیدید بار ها و بارها به بنده و دوستان بنده توهین کرده! بنابراین در همین جامعه ی کوچک هم افراد متعصب داریم که تا عقیده ی مخالف را می بینند بسرعت شروع به توهین می کنند و مدرک و سند طرف مقابل را اصلا نمی بینند. البته بنده هیچ مشکلی با خرتوخر ندارم چون انتظار دیگری هم از او نمی رود:D
ملا و سایرین کتابناک را با بی رحمی رها کردند! چرا؟
در خبری به نقل از پایگاه خبری دوستان، تعداد کثیری از دوستان فهیم کتابناکی در اعتراض به پیامی از یکی از اعضاء با نام کاربری sara121121، جامعه ی کتابناک را با رحمی رها کردند.
کوچنده ی ردیف اول، ملا نصرالدین که یکی از چهره های محبوب در جامعه ی کتابناک است دلیل هجرت خود را بقای شهر مذکور بیان نمود.
با دقت نظر و ریزبینی می توان دلیل این شاه کلید کتابناک برای رهاکردن کتابناک و دوستانش را دور از واقعیت دانست.
دلایل واقع گرایانه
1) کتابناک را نه کتاب هایش، بلکه کتاب خوان هایش معروف و معتبر ساختند.
2) بقای کتابناک در کوچ و کناره گیری از بحث ها نیست. شاید به این دلیل که نظر یکی از اعضاء در زیر یک کتاب باارزش تر از تمام وقتی ست که صرف مطالعه و درک شخصی از محتوای آن کتاب می شود.
3) تحقیقات علمی نشان داده اند که نظرات طنزآمیز در زیر یک کتاب، اعضاء را به دانلود و یا حتی خرید کتاب کاغذی و درنهایت مطالعه کتاب ترغیب می سازد (با عرض پوزش، تحقیقات نامبرده در برنامه ی چندم توسعه ی کتابخوانی قرار دارند. ما از نتایج پیشاپیش به منظور بازگرداندن دوستان رنجیده خاطرمان استفاده می کنیم).
4) با کوچ یک همسایه ی پرطرفدار، از محبوبیت و تمایل به رفت و آمد ساکنین در شهر کتابناک به یقین کاسته می شود. بنابراین بقای کتابناک با این عمل بی رحمانه برخی از دوستان به خطر می افتد.
نتیجه گیری
بهتر آن است که دوستان فهیم کتابناکی قلب دوستان وفادارشان را نشکسته و برای بقا و ماندگاری دوستی ها و نه کتابناک برگردند.
مدتیست سایت تاریخ ما فیلتر شده و من حدودا 20 کتاب با حجم نزدیک به 2 گیگ از این سایت دریافت کرده ام و حجمش را کم نموده و مایل بودم اول به خود همان سایت تقدیم کنم و از آقای انی کاظمی شخصا تشکر کنم اما متاسفانه نمیدانم به چه دلیلی سایت فیلتر شد .
شاید بگویید بعضی کامنتها پاک میشود و بعضی نمیشود که من نمیتوانم نظری در این مورد بدهم اما در مورد کامنت پرشین کینگ جان که گفته اند شتر سواری دولا دولا نمیشود میگویم به نظرم چون در ایران هستیم نه تنها باید شترسواری دولا دولا را یاد گرفت شاید گاهی مجبوریم شترسواری سینه خیز را هم یاد بگیریم .
اگر سایت فیلتر شود همه ضرر میکنیم .
در هر حال ما به رای اکثریت گردن خواهیم نهاد .[/quote]
سایتی مانند تاریخ ما با مدیر جوان و لایق و از همه مهمتر متواضع و مودبی مانند انی حیف شد که فیلتر شد( اونم فکر میکنم به دلیل کامنت های خیلی تندی که به خصوص زیر کتب مذهبی بود).کاش اینجا ایران نبود.باز هم به نظر بنده ی حقیر این کامنت ها انقدر بار سیاسی،اخلاقی و امنیتی(از لحاظ تعداد مخاطبین کامنت ها) برای متولی فیلترینگ نداره که بخواد فیلترش کنه.وگرنه تا الان کرده بود.سایت های پربیننده ای مثل بازتاب که حساسیت روی کامنت هاشون به شدت بالاست هم بعد انتشار چند کامنت تند و توهین آمیز فیلتر شدند نه به خاطر بحث های معقولانه و انتقادی و مخالف. منظور بنده این نیست که بگم وضعیت گل و بلبله.میخوام بگم که کامنت یک سایت غیر خبری به دلیل کم اهمیت بودن از دید متولیان فیلترینگ مورد توجه قرار نمی گیره.
پس چند خطی از جلد ده کلیدر می نویسم .......... برای دوستان که می خواهد بروند از این زندگانی ( کتابناک ) :
من .... می خواهم بمانی و زندگانی کنی . من می خواهم که باز هم در جنم تو زندگانی کنم . من می خواهم که با تو بمانم و زندگانی کنم
زندگانی ...... ای زندگانی ! بیگ محمد .
زندگانی خوب نعمتی است . زندگانی .... با همه ستم ها و درد هایش نعمت پر بهایی است نعمتی که فقط یک بار به ادم به ان دست پیدا می کند و در همین یکبار است که ادم باید بتواند زندگانی را بچلاند که ادم در همین یک بار باید بتواند شیره و جوهر زندگانی را بگیرد
نعمت....... نعمت ....... تو بیگ محمد هنوز خیلی حق به گردن این زندگانی داری پس تو بمان بیگ محمد
پس بقول کتاب همبازیان گمشده :
نمی گذارم برود .
نه نیریگی در اوست .
نه فریبی.
کاش چنین باشد
اما مطلبی که باید اضافه کنم این است که ایشان برای من پیام گذاشته اند که بحثهای سیاسی میکنید!!!!!! از ایشان و دیگر دوستان عزیز تمنا دارم تمام کامنتهای اینجانب را زیر و رو کنند و اگر یک کامنت،حتی یک کامنت پیدا کردند که بنده در آن حرفی درباب سیاست ،مذهب،دین ،شرع، و حتی اقتصاد زده باشم همینجا قید کنند! اگر کسی همچین چیزی پیدا کرد من هرآنچه او بگوید میکنم،بگوید بروم میروم بگوید بمانم میمانم و بگوید بمیر میمیرم!!!
نکته دیگر اینکه از صفحات 13 به این طرف موافقان با کامنتها را نگاه کنید و ببینید به چه نکته ای پی میبرید؟؟!!!
من هم مثل همه شما در ایران زندگی میکنم و با خیلی از چیزها آشنام اما قضیه دیگر به این شوری نیست که به خاطر چند تا کامنت طنز و شاد و گاها از ته دل سایتی فیلتر شود!!!!
اما برای آخرین مطلب یه سوال دارم،به راستی ناظرین سایت کجا هستند؟؟؟
مدتیست سایت تاریخ ما فیلتر شده و من حدودا 20 کتاب با حجم نزدیک به 2 گیگ از این سایت دریافت کرده ام و حجمش را کم نموده و مایل بودم اول به خود همان سایت تقدیم کنم و از آقای انی کاظمی شخصا تشکر کنم اما متاسفانه نمیدانم به چه دلیلی سایت فیلتر شد .
شاید بگویید بعضی کامنتها پاک میشود و بعضی نمیشود که من نمیتوانم نظری در این مورد بدهم اما در مورد کامنت پرشین کینگ جان که گفته اند شتر سواری دولا دولا نمیشود میگویم به نظرم چون در ایران هستیم نه تنها باید شترسواری دولا دولا را یاد گرفت شاید گاهی مجبوریم شترسواری سینه خیز را هم یاد بگیریم .
اگر سایت فیلتر شود همه ضرر میکنیم .
در هر حال ما به رای اکثریت گردن خواهیم نهاد .
اولا از ناظرین عزیز عاجزانه خواهش می کنم درجه این سانسور و هشدار ها کمی پایین بیاوردند چون تا قبل از این مسائل هم مشکلی از این لحاظ برای سایت پیش نیومده بود چون اصولا یک کامنت بازخورد عمومی چندانی نداره و از لحاظ امنیتی ارزش مقابله و سانسور نداره.
ثانیا از دوستانی که دلخور هستن و یا به هر دلیلی نمی خوان به سایت برگردند نیز عاجزانه می خوام که تو تصمیمشون تجدید نظر کنند.کتابناک چند روزه به شدت کم رمق شده.شما هم با رفتنتون مزید بر علت نشید.