دیوان اشعار ملک الشعرای بهار
نویسنده:
ملک الشعرا بهار
امتیاز دهید
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/11/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیوان اشعار ملک الشعرای بهار
این که بدانیم این پیر ادبیات ایران را
آن شاه گزمه و قلدر مآب
یعنی رضاخان پهلوی دربند کشید و به زندان انداخت.
انسان دل شکسته می شود وقتی می فهمد رضاخان قلدر این ادیب را نمی فهمد
و او را به اشاره ی انگلیسی های روباه خو به بند کشید و اذیت ها نسبت به او روا داشت.
شب تا به سحر گریهی جانسوز و دگر هیچ
افسانه بود معنی دیدار، که دادند
در پرده یکی وعدهی مرموز و دگر هیچ
خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ
زین قوم چه خواهی؟ که بهین پیشهورانش
گهوارهتراشاند و کفندوز و دگر هیچ
زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست
لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ
خواهد بدل عمر، بهار از همه گیتی
دیدار رخ یار دلافروز و دگر هیچ
این مرد چه زجرها که کشید چه خذمات که کرد
بهار همیشه زنده است چون حافظ وسعدی ومولوی فردوسی.....
خیلی از دیدن این کتاب ذوق کردم و با اینترنت ناقابلی که داشتم بی درنگ شروع کردم تا اون رو به کتابخانه دیجیتالم اضافه کنم
سپاس
با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست کار ایران با خداست
شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست مملکت رفته ز دست
هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا بپاست کار ایران با خداست
هر دم از دریای استبداد آید بر فراز موجهای جانگداز
زین تلاطم کشتی ملت به گرداب بلاست کار ایران با خداست
مملکت کشتی، حوادث بحر و استبداد خس ناخدا عدل است و بس
کار پاس کشتی و کشتی نشین با ناخداست کار ایران با خداست!
پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه خون جمعی بی گناه
ای مسلمانان در اسلام این ستم ها کی رواست؟ کار ایران با خداست
شاه ایران گر عدالت را نخواهد باک نیست زان که طینت پاک نیست
دیده خفاش از خورشید در رنج و عناست کار ایران با خداست
باش تا آگه کند شه را از این نابخردی انتقام ایزدی
انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست کار ایران با خداست ............
داد از این دریدری اه از این بی خبری عزت تو جلالت کو ؟ غرش و آوای سواران جهانگیر تو کو ؟ نه به دل گفته زردتشت توراهیچ خبرر
نه ز محمد خبر و نی زعلی در تواثر اهرمن در دل توجسته خبر پند بزرگان صد دهه دوران رفته ز یادت به نظر
رستم دستان سام نریمان و آن جگر شیر توکو ؟
دیوان اشغار استاد ص 1192
دیوان ملک الشعرای بهار ، آخرین اثر در خور تحسین شعر کلاسیک در تاریخ ادبیات فارسیست.
در روزگاری که سنت گرایی افراطی امثال ادیب الممالک فراهانی و ادیب پیشاوری قالب قصیده رو به طور کلی از حوزه فهم عامه (و حتی در مواردی خواص)بیرون برده بود ،اشعار بهار با همه سنگینی و صلابتی که بیشتر متاثر از قصیده سرایان سبک خراسانیه (به خصوص فرخی و منوچهری) و لحن حماسی ای که یاد آور فردوسیه مورد قبول عامه هم بود.
در مورد اشعار وطنی ملک هم نباید فراموش کرد که در وطنیات ، مفهوم «وطن» بیشتر با مفهوم «آزادی» به طور توامان حضور داره.
اما گهگاه «آزادی» به طور مجزا و به دور از احساسات میهن پرستانه هم درون مایه بعضی از مشهورترین قطعات بهار قرار گرفته .
حتی انقلاب اکتبر اونقدر بهارِ میهن پرست رو هیجان زده و احساساتی کرد که زبان به مدح لنین و باقی انقلابیون روسیه هم گشود.
آخرین قصیده بهار هم (که آخرین شعر او هم بود) با مطلع «فغان ز مرغ جنگ و مرغوای او--که تا ابد بریده باد نای او» شاهدیست بر این مدعا.
اما به طور کلی بهار شاعریست ایرانی گرا و به طور اخص باستان گرا که در بیشتر وطنیاتش بعد از یاد آوری عظمت فرهنگ و تمدن ایران باستان و پیروز یهای درخشان و شاد خواریهای پیاپی وقتی اون دوران سروری ایران رو با حال و روز ایران کنونی مقایسه میکنه ، افسوس و حسرت و سرخوردگی بهار نمایان میشه.
اما باید توجه داشت که این نسخه از دیوان بهار که روی سایت قرار گرفته مثل بسیاری از نسخه های کاغذی دیگه حاوی همه اشعار بهار نیست.
خیر الخیرش بخوانی خوشتر است.