نهج البلاغه
نویسنده:
امام علی (ع)
مترجم:
سید جعفر شهیدی
امتیاز دهید
از برجسته ترین کارهای آن استاد فقید ، ترجمه ای زیبا و روان از نهج البلاغه امیر المومنین ( ع ) است که در زمان انتشار به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد .
این ترجمه از حیث شیوایی و لطافت روح نواز است،و از حیث روانی و بلاغت در عرصه شاهکارهای ادب پارسی است.
نسخۀ تایپشده میباشد
بیشتر
این ترجمه از حیث شیوایی و لطافت روح نواز است،و از حیث روانی و بلاغت در عرصه شاهکارهای ادب پارسی است.
نسخۀ تایپشده میباشد
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نهج البلاغه
بخشی از حرف شما هم درست است و نهج البلاغه یکسره خبر واحد است (یعنی رفرنس ندارد) ولی در سایر آثار شیعیان مثل الکافی، برخی از روایات آن آمده و راویان آن ذکر شده است. بهتر است بگوییم بخشی از آن متعلق به حضرت علی نیست.
گنج ترا ویرانه ام
شمع ترا پروانه ام
جانم علی جانم علی، ای جان جانانم علی
.
کی دل زمهرت برکَنم
بانام تو دم می زنم
زنجیرتوبرگردنم
جانم علی جانم علی، ای جان جانانم علی
.
ص
در مملکت شیعه کمتر کسی به فکر علی هستش.
نه سیاست شو شناختیم نه مکتب شو نه معرفتش.
اون وقت بایدم یک مسیحی بیاد و 200 مرتبه نهج البلاغه رو بخونه و بگه که :
"جاذبه های کلمات امام علی (ع) شوری در من ایجاد کرد که 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم"
اون علی شناخته نه ما.
واقعا" چرا ؟؟؟؟؟:stupid:
رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر»
بود در محفل ارباب نظر
نقل شیرینتری از نقل و شکر
می شمردند یکایک چو گهر
مدحت صاحب شمشیر دوسر
که بشر می شود اینگونه مگر؟
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
رَبُّهَ فیه تجلّی و ظهَر»
چه بشر؟ مظهر اوصاف خدا
چه بشر؟ مطلع انوار هُدی
چه بشر؟ پادشه ارض و سما
چه بشر؟ صاحب دستور و قضا
چه بشر؟ حاکم و فرمان قدر
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
هُوَ وَالواجِبُ نورٌ و قَمَر»
چه بشر؟ مرشد جبریل امین
چه بشر؟ آینه ی خالق بین
چه بشر؟ نور إلاهش به جبین
چه بشر؟ ناطق قرآن مبین
چه بشر؟ قاسم فردوس و سقر
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
یا لَهُ صاحِبَ سَمْعٌ وبَصَر»
چه بشر؟ باعث ایجاد جهان
چه بشر؟ علّت تکوین مکان
چه بشر؟ مبدأ اوقات و زمان
چه بشر؟ واقف اسرار نهان
آگه از هر چه به بحر است و به بَر
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
صَدَفٌ فی صَدَفٍ فیه دُرَرْ»
بشری کو به إلاه است ولی
حاکم مطلق حکم ازلی
داور محکمه ی لم یزلی
به خداوند، علی هست علی
مدح وی آن که نگنجد به شُمَر
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
ماغَزَی غزْوَةً اِلاّ وَظَفَر»
علی آری نَبْوَد جز بشری
بشری، خود به بشر چون پدری
درگهش ملجاء هر در بدری
مادر دهر نزاید پسری
اَبَدالدّهر چو وی بار دگر
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
حَمَدَاللّه و اَثنی و شَکرْ»
ای که خواهی که شوی پیرو او
اوّل از وی ره مقصود بجو
وانگی خویش ببین موی به مو
بعد با معرفت و عقل بگو
خواه باشی به سفر یا به حضر:
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
خَصَّهُ اللّه بآی وَسُوَر»
آن که لوح دلش از لوث گناه
قیرگون است و همه نامه سیاه
ننهاده قدمی راست به راه
چون بگوید به چنان وضع تباه
که منم پیرو او، او رهبر؟
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
فیه طومارُ عَظاتٌ وَعِبَرْ»
پیرو او نکند میل به شر
خیر مردم بُوَد او را به نظر
به کس او را نرسد رنج و ضرر
حامی غمزدگان شام و سحر
بر یتیمان همه باشد چو پدر
«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
وَسُلیلٌ کشُبَیرٍ وشَبَرْ»
شعر عربی: از ملاّ مهرعلی خویی
تضـمین از: سلیمان امیـنی تبریزی
تنظیم: گـروه دیــن و انـدیشه تبیان
هو و المبدء شمس و ضیاء هـو و الواجب نور و قمر
أذن الله و عیــــن البـاری یا له صاحب سمع و بصر
ما هو الله و لکن مثلا معه الله کنار و حجر
علة الکون و لولاه لما کان للعالم عین و اثر
و له ابــدع مـا تعقله من عقول و نفوس و صور
فلک فی فلک فیه نجوم صدف فی صدف فیه درر
مظهر الواجب یا للممکن صورة الجاعل یا للمظهر
جنس الأجناس علی و بنوه نوع الأنواع الی الحادی عشر
کل من مات و لم یعرفهم موته موت حمار و بقر
لیس من أذنب یوما بإمام کیف من اشرک دهرا و کفر
قوسه قوس نزول و عروج سهمه سهم قضاء و قدر
ما رمی رمیة الا و کفی ما غزا غزوة الا و ظفر
اغمد السیف متی قابله کل من جرّ و سیفا و شهر
اسد الله اذا صال و صاح ابوالایتام اذا جاد و برّ
حبه مبدء خلد و نعیم بغضه منشأ نار و سقر
خصمه ابغضه الله و لو حمد الله و أثنی و شکر
خلّه بشره الله و لو شرب الخمر و غنی و فجر
من له صاحبة کالزهراء او سلیل کشبیر و شبر
من کمن هلل فی مهد صبی او کمن کبر فی عهد صغر
عنه دیوان علوم و حکم فیه طومار غطاة و عبر
بوتراب و کنوز العالم عنده نحو تراب و مَدَر
ظل ما عاش بجوع و صیام بات ما حی بدمع و سهر
کلما احزنه الدهر سلا اینما استضعفه القوم صبر
ناقة الله فیا شقوة من ما رعاها فتعاطی فعقر
ایها الخصم تذکر سندا متنه صح بنص و خبر
اذ اتی احمد فی خم غدیر بعلی و علی الرجل نبر
قال من کنت انا مولاه فعلی له مولا و مفر
قبل تعیین وصی و وزیر من رأی فات نبی و حجر
در هیچ جای اسلام و قرآن خانه نشین شدن زن توصیه نشده حتی اگر سوره آل عمران رو مطاله بفرمائید می فرماید همسر عمران از خداوند فرزندی رو می خواهد که او را در خدمت خدا بگمارد و خدا به اودختر عطا نمود و ... مریم برخلاف رسم آن زمان به صومعه می رود و به عبادت و اعتکاف می پردازد حتی همسر فرعون که بر خلاف نظر وی، موسی را پیش خود نگه می دارد و پرورش می دهد، مورد ستایش است
دختر شعیب و همسر موسی که تنها سمبل رفتار با حجب و حیا در قرآن است به همراه خواهرانش به علت کهولت شعیب به چوپانی و نگه داری دامها و طیورشان مشغول می شود-- به همسران پیامبر!!! در قران خطاب می شود که سر خود را با چیزی بپوشانند تا از گزند کسانی که قلبشان بیمار است در امان باشند چرا که گناه آنها بیش از گناه دیگر زنان جزا دارد و کار خیرشان بیش از دیگران ثواب! و این یعنی کیفیت حضور در اجتماع و....[/quote]
و این جاست که ائمه اطهار می فرمایند اگر روایتی از ما به شما رسید آن را با قرآن بسنجید اگر خلافش بود آن را به سمت دیوار محکم بکوبید که از ما نیست
نهج البلاغه اثر بزرگیه ولی سید رضی تو داخل کردن بعضی شنیده هاش توی کتاب دقت لازم را نداشته
نمونه جمله ای منسوب به علی(ع) توش مکتوبه که زن ها مطلقا شر هستند - در حالی که در سوره ی کوثر همسر ایشان کوثر - خیر کثیر - نامیده شده
- شما که میگی مسلمانی و به همه جیز اعتقاد داری چرا فاطمه رو با زنان عادی مقایسه می کنید؟ به قول شریعتی فاطمه فاطمه است یعنی یه دونس و تکه.
اطرافیان فاطمه چه کسانی بودن؟ محمد. علی.
کسی که با افرادی این چنین در ارتباط باشه معلومه که با زنان عادی فرق می کنه.
در ضمن الهامات و لطف الهی رو که فراموش نکردید؟
آیا خداوند نمیتونه این قدرت رو در حضرت فاطمه به وجود بیاره که بتونه اون خطابه رو بخونه؟
دوست عزیز ممنون از توضیحاتتون.در مورد اینکه من خودم همه چیز رو قبول دارم یه چیزی بگم.من همه چیز رو قبول دارم ولی سوالاتی مدتهاست مشغولم کرده و ترجیح میدم دوباره از نو خودم رو بسازم تا دین ارثی رو تا آخر عمر بر دوش خودم حمل کنم.می خوام به جواب ها برسم تا بعد از آن با خیالی آسوده در کنار دینم از زندگی لذت ببرم.
در مورد این که نوشتید(در ضمن الهامات و لطف الهی رو که فراموش نکردید؟
آیا خداوند نمیتونه این قدرت رو در حضرت فاطمه به وجود بیاره که بتونه اون خطابه رو بخونه؟)
اتفاقا به نظرم این اشتباه است.چون مگر نه این که خداوند عادل است؟پس چه دلیل برای این الطاف الهی می تواند وجود داشته باشد.مگر همه انسان ها در پیشگاه خداوند عزوجل یکسان نیستند؟ مگر آن که با ایمان تر باشد.خب با توجه به این که حتی شنیده ام که خداوند زمین و آسمان را به خاطر وجود 5 تن معصوم (حضرت پیامبر،علی،فاطمه،حسنین(ع)) آفرید.من میخوام بدونم که شما میفرمایید الطافی شده خب چرا برای باقی نشده.این که بگید که پیامبر و ائمه (ع) به واسطه اعمالشون به این مرحله رسیدند به نظرم درست نیست.چون طبق گفته های عامران دینی این ها قبل از تولد هم این الطاف بهشون رسیده.می خوام بگم این چه جبری است؟بعد هم اینکه یک دفعه بخواد الهام بشه و یه نفر توی اون مجلس چنین خطابه ایی کند اصلا از نظر منطقی درست نیست.این به این برمیگردد که قبل از این ها هم آموزش های لازم را دیده اند و بسیار درس خوانده اند و بسیار در جامعه حضور داشتند .می خوام بگم یه جای کار اشتباه است.من می گم تفسیر ها داره به اشتباه جلو میره.
ممنونم از همگی .ببخشید پاسخی برای باقی دوستان نمینویسم.کمی گرفتارم.شب دوباره برمیگردم.شاد باشید [/quote]
در پست قبلیم اشتباهی به جای حضرت زینب نوشتم حضرت فاطمه.
در مورد اعتقاداتتون باید بگم که اتفاقا منم همین جوری هستم و الان دارم کسب اطلاعات می کنم و می خوام حقیقت رو پیدا کنم.
-----------------------------------
من گفتم اینا فرضیات منه و یعنی من صرفا اینا رو میگم که به شما با دید جدید و از زوایای جدید به قضیه نگاه کنید.
و این هم به عنوان یکی از فرضیاتم مطرح بود و باقیش میتونه درست باشه. و احتمالا همون طور که شما میگید و منم اشاره کردم این قدرت و تدبر حضرت بخاطر عقبه و خانواده ی قوی و والای ایشون هست.
اما در مورد این فرض باید بگم که این که آیا این الهامات عادلانه یا منطقی هست یا نه یه بحث دیگست و ربط مستقیمی به این موضوع نداره ولی چون پرسیدید سعی می کنم پاسخ بدم.
ببینید باید توجه کرد که اگه الهامی به حضرت زینب بوده باید ببینیم به چه علتی بوده که بفهمیم عادلانه بوده یا نه؟
آیا این الهام برای طرفداری خدا از زینب و ضایع کردن بقیه بوده؟ آیا انتقام شخصی خدا بوده؟
یا نه مسئله چیز دیگری بوده. مثلا بیان حقایق و معارفی برای روشن سازی انسان ها. نه فقط انسان های حاضر در اون مجلس نه فقط مردم آن زمان بلکه روشن کردن همه ی انسان ها در همه ی زمان ها.
کجای این کار نا عادلانه هست که خداوند برای هدایت و ارشاد انسان ها الهاماتی به یکی از بندگانش بکند تا به وسیله ی او حقایق و معارفی بیان بشه؟
آیا این الهامات باعث پول دار شدن حضرت شد که بگیم خدایا چرا به دیگران از این الهامات نمی کنی؟
اصلا از دید شخصی به خود حضرت زینب که این سخنانی که زینب گفت مسئولیت و خطر برایش می آورد تا راحتی.
--------------------------
در مورد آفرینش به خاطر پنج معصوم هم من که نشنیده بودم الان یه سرچ کوچکی زدم و در ظاهر اصل این حدیث اینه:
و گفته شد از طرف خدا به دوست (پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ) كه اگر تو نبودي آسمانها و زمين را خلق نميكردم.
ولی یه ادامه هایی هم ذکر شده که نتیجش میشه چیزی که شما گفتی که مثل این که معتبر نیستن.
نکاتی که به ذهنم میرسه اینه:
-حدیث ممکنه جعلی باشه.
-میتونه یه تعبیر ادبی باشه. یعنی وجود پیامبری مانند محمد آن قدر مهمه(مثلا به منظور هدایت انسان ها) که عدم وجود او کل کار خلقت رو عبث و بیهوده می کنه و خدا هم که کار بیهوده نمی کنه پس کلا آسمانها و زمين رو هم خلق نمی کرد.
نه این که خدا همه چی رو برای محمد خلق کرده باشه یعنی همه چی برای سرویس دادن به او باشه. که اگه این جوری بود فکر کنم حضرت محمد تو بهشت خیلی راحت تر بود و نیازی به خلق زمین نبود.
در فلسفه دینی میگن رسالت انتصابی هم اگر باشد به طور قطع و یقین امامت و از اولیاء الهی بودن اکتسابی است برای مثال ابراهیم (ع) پس از سالها که از رسالت اش میگذشت، به مقام امامت می رسد.
از این 5 تن اگر پیامبر رو تفریق کنیم بقیه -حتی اگر قبول کنیم که تحت تاثیر محیط اطرافشون باشند باز هم- این منزلت را به واسه فهم و شناخت خودشون کسب کردند. در دیگر ادیان هم آل عمران داریم، بنی اسرائیل داریم، آل داوود، آل یاسین و... باز این هم کلی نیست که اطرافیان همه این پیامبران هم از مقربان الهی هستند که از آن جمله همسر لوت و پسر نوح مشهود است. و این عین عدالت الهی است که راه را با عنوان خودشناسی و خداشناسی برای همه یکسان باز کرده و برای هر کس به قدر ضرورتی که احساس می کند راه رفتن را اختیار بخشیده است که فرمود لا اکراه فی الدین! اما این راه، راه بی ثمری نیست و هرکس بیشتر تو این راه همت کند و جلو تر برود بیشتر کسب می کند و جالب اینکه ثمر این راه همگی در زندگی دنیوی هم جلوه گری می کند. چرا که آدمی نتیجه همه اعمالش را دیر یا زود در این دنیا و پیش از عالم معنی می بیند. حتی حدیثی از نبی اکرم نقل است که فرمود راه بهشت و جهنم از دنیا می گذرد. مثل خطابه در جمع، مثل دانش آموزی است که معلمش از یک کتاب دیکه به بچه هایی که اطلاع از اون کتاب ندارند مشغول گفتن چرت و پرت است و آنها انگشت به دهن مشغول گوش دادن هستند اما شما که اون کتاب را خوندید با قاطعیت در مقابل حرفهای قد علم می کنید باز این مربوط میشه به شناخت و علم شما نه امداد و الطاف الهی