صد سال تنهایی
نویسنده:
گابریل گارسیا مارکز
مترجم:
محمدرضا راهور
امتیاز دهید
✔️ کتاب صد سال تنهایی اثریست که میلیونها نفر در جهان را شیفته خود کرده است. رمانی غنی و درخشان از زندگی و مرگ و تراژدی بشر. داستان نجیب، زیبا و طنزانه خانواده بوئندیا، همهی انسانیت را میبینیم، همانطور که در تاریخ، اسطوره ها، رشد و انقراض ماکوندو، همهی آمریکای لاتین را باز خواهیم دید.
عشق و شهوت، جنگ و انقلاب، ثروت و فقر، جوانی و سالخوردگی، زندگی و مرگ، جستجو برای صلح و حقیقت، هم اینها موضوعات اصلی کتاب هستند. این رمان، هر فردی را با هر دیدگاهی به خود جذب میکند، بیآنکه او را بدون کسب آگاهی ترک کند. ترجمه این کتاب به چندین زبان دنیا، کاری کمتر از کنکاش در تاریخچه نژاد بشر نیست.
تم اصلی این کتاب تنهایی است. رمان صد سال تنهایی به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته است که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. داستان از زبان سوم شخص حکایت میشود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است. مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها میپردازد و شگفتیهای مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس میدهد. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید.
بیشتر
عشق و شهوت، جنگ و انقلاب، ثروت و فقر، جوانی و سالخوردگی، زندگی و مرگ، جستجو برای صلح و حقیقت، هم اینها موضوعات اصلی کتاب هستند. این رمان، هر فردی را با هر دیدگاهی به خود جذب میکند، بیآنکه او را بدون کسب آگاهی ترک کند. ترجمه این کتاب به چندین زبان دنیا، کاری کمتر از کنکاش در تاریخچه نژاد بشر نیست.
تم اصلی این کتاب تنهایی است. رمان صد سال تنهایی به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته است که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. داستان از زبان سوم شخص حکایت میشود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است. مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها میپردازد و شگفتیهای مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس میدهد. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی صد سال تنهایی
بهمن فرزانه درگذشت
[edit=sagaro]1392/11/14[/edit]
- در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن.
- در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می سازد.
- در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم، دوست داشته باشیم.
- در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی، چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهد.
- در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.
- در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
- در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد، اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
- در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد، بخورد.
- در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت های بد است.
- در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می شود.
- در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
- در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.
گابریل گارسیا مارکز