شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
نویسنده:
عبدالحسین زرین کوب
امتیاز دهید
در باب شعر و آفرینشهای شاعرانه هر بحثی کرده شود، خواه جزئی و خواه کلی به یک تعبیر نقد میشود؛ نقد شعر یا نقد ادبی. خود شاعر هم وقتی در شعر خویش الفاظ و معانی را سبک سنگین میکند، وقتی کار خود را مرور و اصلاح میکند، وقتی در باب شیوه کار یا هدف و ذوق خویش سخن میگوید، دیگر شاعر نیست و منتقد است. حتی بعضی شاعران مثل امیرخسرو دهلوی در نقد شعر خویش هم انصاف به خرج دادهاند و هم زیرکی؛ مثل یک منتقد واقعی. این کتاب، کتابی است در فنون شعر، سبک و نقد شعر فارسی، با ملاحضات تطبیقی و انتقادی درباره شعر کهن و شعر امروز. این کتاب حاوی نقطهنظرهای گوناگون شادروان دکتر زرینکوب در حوزه شعر فارسی و مطالعهای تطبیقی در شعر قدیم و معاصر عرب و جهان غرب است. زندهیاد زرینکوب در این کتاب در واقع به تمام مباحثی که راجع به شعر در سایر آثار خود داشته، پرداخته است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
عمده تاریخ ما در شعر نهفته و بیشترین شاعرانمان در گلوگاه سرخ تاریخ غزل خوان شده اند ، امید که شاعران امروزی هم نیم نگاهی به 40 سال بعد داشته باشند در غنی نمودن محتوای کلامشان و سپردن به آیندگان ;-) هر چند هستند دوستانی که بر این باورند که فضای شعر گونه اجتماع را به محاق عرفان خودخواهانه و گریز از مسئولیت اجتماعی می کشاند ، لیکن قلم شکسته شاعرانی چند و دست قلم شده چند تنی دیگر و نای خونین سینه سرخ ها ، خود گواه مسئولیت شعر و ادبیات است در عصر ما . به گمان من ، این باید افق دید شاعران امروزین باشد ،اگر تعهد دارند به خویش و موهبت خدادادشان....
این اواخر متاسفانه تعداد شاعران عزیز وطنی خیلی زیاد شده
البته اگه میگم متاسفانه به این خاطر هست که نسبت زیاد شدن شاعر و نویسنده، رابطه مستقیم با استبداد در جامعه داره
بنده ارادت خاصی به همه شاعران و نویسنده های جوون دارم فقط خواستم بگم که جامعه در شرایط ناخوشایندی به سر میبره ؛ همین!
اگر یه نگاه به دوره های غزنویان و سلجوقیان و تیموریان و ... بندازیم می بینیم که اکثر شاعران بزرگ ما محصول همین دوره ها هستن
موفق باشید و به سرودن و نوشتن ادامه بدین . مطمئن باشید ما هم لذت می بریم !
تو بزن ... منم میرم شاعر میشم!
به این میگن... معامله منصفانه!!!
سخن شما در مورد اشعار بنده بسی مایه ی خوشحالیست :-)
هر دو شعرتان زیبا و با مفهوم است . قلمتان مانا ،
تندیس ماه گرامی ، خیلی لذت بردم و البته کمی هم ...;-)
خیلی خوب شد که این مشاعره راه افتاد . با دوستان هنرمند و خوش ذوقی آشنا شدیم که متاسفانه کمتر در جمع حضور می یابند:x
رفته ام بر راهی که تعلق به منَ اش می دارند
آرام و سبک
به سراغم آمد اندوه نبودن ها
نا کجا آباد، ناباد، بی نام و نشان،
همه و هیچ چه معنا دارد؟
خوب و بد یا من و تو؟
این همه ساخته ی ذهن من است!؟
پس چگونه کنم آزاد خود بودگی و بودن خود؟
خود من مانعی بر راه من است؟
همچنان باز مرا در پی خود می خوانند
به فضایی که در آن نیست به جز تاریکی
در هوا، در نفس و باد،
در دستان خودم
باز مرا می خوانند پی خود، پی چیزی مبهم،
پی راهی که تعلق به منش می دارند!
بمان ...
و لحظه ای مرا نگاه کن..
تا تو را
در شعرم
مونالیزایی به تصویر بکشم
و آنگاه تو را
نه تنها در لور
بلکه در خانه تمام انسان هایی که عشق را می فهمند
به نمایش خواهم گذاشت...
به گفته رضا حیرانی : آسایشم گاهی روانی ست...
دزدان دریایی کشتیمان را غارت کردند
دزدان خشکی بانک را
هواپیما هم که با چلغوز گنجشک سقوط می کند
با این اوضاع
گفتم زنگ بزنند 118
بپرسند قبرستان طرح قبر مهر ندارد.
-------------------
گل من
دل من
دلتنگم
من اگر اینجایم علتش رفتن توست
تا ببینم که به میلت رفتی یا بدست دگران
در حوض رنگین وعده ات ماهیان مرده اند
حاجت به کهکشان ستاره و ماهیان دریا نبود
عکس دو ستاره در چشمان من و
دو ماهی در چشمان تو
ای کاش به فهم بچگی دو تا بود کثرتت عشق ما
در وسعت بی کران زنجموره ها
دو تا بود دوست داشتن و اما
یکی برای من ، یکی برای تو
قلندر
من جا موندم
لینکش کو؟:-(:((