رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب

شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 126 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 126 رای
در باب شعر و آفرینش‌های شاعرانه هر بحثی کرده شود، خواه جزئی و خواه کلی به یک تعبیر نقد می‌شود؛ نقد شعر یا نقد ادبی. خود شاعر هم وقتی در شعر خویش الفاظ و معانی را سبک سنگین می‌کند، وقتی کار خود را مرور و اصلاح می‌کند، وقتی در باب شیوه کار یا هدف و ذوق خویش سخن می‌گوید، دیگر شاعر نیست و منتقد است. حتی بعضی شاعران مثل امیرخسرو دهلوی در نقد شعر خویش هم انصاف به خرج داده‌اند و هم زیرکی؛ مثل یک منتقد واقعی. این کتاب، کتابی است در فنون شعر، سبک و نقد شعر فارسی، با ملاحضات تطبیقی و انتقادی درباره شعر کهن و شعر امروز. این کتاب حاوی نقطه‌نظرهای گوناگون شادروان دکتر زرین‏کوب در حوزه شعر فارسی و مطالعه‏ای تطبیقی در شعر قدیم و معاصر عرب و جهان غرب است. زنده‏یاد زرین‏کوب در این کتاب در واقع به تمام مباحثی که راجع به شعر در سایر آثار خود داشته، پرداخته است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب

تعداد دیدگاه‌ها:
470


دردهاى من به من باز گردید
حالا که نیستید چنان بى دردم
که خود را فراموش کرده ام
چشمهایم
به من انچه را نشان میدادند که تنها تنفر بود
و وقتى بسته میشدند
انچه را نشان میدهند که ارزویش را دارم
چگونه انتخاب نکنم
مرگ را را در این زمان؟
وقتی عمر به اخر مى رسد ان چیزى که برایش زندگى میکردى
به کجا خواهد رفت؟
••••••••••••••••••••••
(شعرى براى[color=red]♥[/color])
گرمایشان بدون نام است
گرمای تو هم...
کسى روی درختها اسمى نمیگذارد
نشنیده‌ام تا به حال کسی
نام گلی را بپرسد
فروتن و بی‌ نام از خاک بیرون میزند
مثل گرمای
دستان تو

باران می بارد
و لحظه ها ...
خیس تر می شوند
اما پرنده ها
همچنان با بال هایی
سنگین سنگین پرواز می کنند

من فقط یک نفس ازقصه تورا گم کردم
من فقط نقطه ای ازدزدی دل کم کردم
من مجازات شدم بابت آن یک نفسم
که به دوشم ببرم درد تو را
تا ته عمر پر از قصه ی درد
تا سرانجام همه فاصله ها
تاسراپیچه ی خاک
تاکف دست خدا
قلندر

و ناگهان آسمان
دست بر شانه ام نهاد
و تا هنوز...
شانه ام خسته،
خاکستر ابرهای همه عالم است...

گاه در خلوت شب ، از خودم میپرسم
نکند رفتن تو ، علتش من بودم
تو بیا من میرم
تا نگویند که نمک ؛ حرمتش حفظ نشد .
غمگین دلِ نازپروره
توان گوشه های زبان تلخ مردمان نمی دارد
و فرو می رود از اندوه
در هزاران سیل خروشانی که می جوشد از درونش
می لرزد در شکست خون آلودش
از آوای غم آلود غزل های تلخ و سنگین
صد نغمه ی گوش نواز می سازد.
گویی طاقت خزان
تاب زبان
پاشیدن نمک های زهرآگین آن
روی دلِ خونین زِ زخمِ چشمِ مردمان نمی دارد.
آه از این غربت سرد
دل هوای آشنایی
دوستی
مهربانی دارد.
باز در کنج قفس های تنگ زبانِ مردمان خواهد مُرد.
غم زده از هر چه نگاه نگران
مانده در پشت زمستان بلند،
می میرد.
گمشده است
در میان غربت سرد
نگاه درد
اندوه زبان
زخمه سرد
دخمه ی مرگ
و هوای خفقان آور و ترس
مردمان بی خبر از دل غمگین و نگاه نگران.
منم که اینجا وحشت زده چشمان خیره ی خود را در اتاقک زرد انبوه پنهان کرده ام
سوالهایم را فروبلعیده ام
دردهای نادیده ی دیگران را از مقابل مردمکان چشمانم عبورداده ام
به مدد ترسم از دیگری شدن دور شده ام
منم که اینجا گمنام نفس می کشم
شهره ام به نام کوچکم ختم می گردد
نه اختراعی کرده ام نه اکتشافی عجیب
زبان گفتاریم محدود به کلام روزانه
و سخنانم مرده اند بر چندین بر
منم که اینجا در درونم رسوا گشته ام و دستم برای خودم رو شده است
و سنگینی بی خاصیت عزابم می دهد
منم که اینجا تازه ای ندارم.
کیلر عزیز ، این تکه اش محشره :
باید این پیام را می‌ گرفتم
که مرا به این سفر مجبور کند
دردى به انتظار کشیدنم است
دستم را رها نکن
[quote='hsse gharib']خواهش می کنم نرو
بمان ...
.
.
.
به گفته رضا حیرانی : آسایشم گاهی روانی ست...[/quote]
8-)8-)8-)8-)8-):x
[quote='rashamon']تسهیلات
دزدان دریایی کشتیمان را غارت کردند
دزدان خشکی بانک را
هواپیما هم که با چلغوز گنجشک سقوط می کند
با این اوضاع
گفتم زنگ بزنند 118
بپرسند قبرستان طرح قبر مهر ندارد.
[/quote]

گنج معنا در چند بند طنز تلخ...
شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک