رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

اثبات وجود خدا

اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
694
بله؛ هم درد کشیده ام و هم رنج؛ اما اگر درد و رنجی نکشیده بودم و اصلا اینها نبود، بنده نه قدر سلامتی و تسکین و آرامش و صلح را میدانستم و نه حتی آنها را میشناختم. و از بابت دردها و بیماریها هم سپاسگزارم و راضی به همان اندازه که از سلامتی و... شاکرم.
پس درد و رنج و... باید باشد و هست. و بیدردی و سلامتی و آرامش و... اصلا بدون آنها نمیتوانستند که شناخته شوند و باشند.
بنابراین جامعه ی آرمانی شما هم "اساسا" غیر ممکن است هر چند که شاید دوست داشتنی باشد.
نیکی-بدی /زشتی-زیبایی/ درد-آرامش/روز-شب/و ... اینها بدون هم اصلا نمیتوانند باشند.
هر کسی به همان میزان که میتواند "نیکخو" باشد به صورت بالقوه میتواند "بدخو" باشد و برعکس.
به آقای ایرانی ،
پس شما بر این باورید که خدا بدی را آفریده تا ما نیکی را از بدی باز بشناسیم، پس خدا میخواهد تا بدی باشد، آیا شما درد کشیده ایید و یا رنج و فلاکت و بیماری کودکان بیگناه را دیده ایید ؟
پس آیا با برهان شما ما باید از آفریدگار رنجها و بدبختی ها سپاسگذار هم باشیم؟ فرزندان انسان با رنج و گریه به جهان میآیند و با رنج و جانکندن از این جهان میروند ،
آیا ما برای طرح جامعه ایی آرمانی نیز باید آنرا پر از رنج و گندیدگی و زشتی کنیم؟
توحید :همه آگاهیم که جهان پر از اضداد است ، آیا یک چیز مطلق میتواند ضد خودش را بیافریند ؟ برای نمونه آیا سفیدی مطلق میتواند سیاهی بیافریند؟ آیا نیکی و زیبایی مطلق میتواند بدی و زشتی بیافریند ؟
اگر شما در زندگی روزمره کار زشتی و ظالمانه ایی از کسی ببینید دیگر او از چشمتان میافتد و او را نیکخو نمیشناسید یا نه؟
اگر بخواهیم زمین باشد باید آسمان هم باشد. اگر بخواهیم نیکی باشد باید بدی هم باشد.
اگر همه ی مردم دنیا خوب بودند، آیا میتوانستیم "خوبی" را تشخیص بدهیم؟ ابدا
پس برای شناختن "خوبی"، وجود "بدی" لازم است و برعکس.
واز این "تضادها" چه حاصل می آید؟ **شناخت یگانگی "خوبی- بدی"**
توحید یعنی درک یگانگی این اضداد.
یعنی بدی صورت دیگری از خوبی است یعنی خوبی و بدی دو روی "یک سکه" هستند. یعنی خیر و شر یکی هستند اما مشخص است که مساوی نیستند (سکه ی 500 ریالی "همان" سکه ای است که تصویر آرامگاه سعدی پشت آن حک شده است اما بدیهیست که :500ریال= تصویر آرامگاه سعدی؛ نیست)
توحید امری فراسوی خیر و شر است؛ اما حرکت به سمت خیر با فطرت و وجدان انسانی ما سازگار است.
در حدیث قدسی آمده است:
داود علیه السلام گفت: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند.
یعنی هدف از خلقت هم؛ همین "شناخت" است.
آنکه حضور خدا را درک کرده باشد هیچ نیازی به اثبات فلسفی و ذهنی و عقلی خدا نمیبیند.
در باب اثبات خدا هر چه بگوییم و هرچه توجیه عقلی و نقلی و ذهنی و فلسفی کنیم، کافی نیست و باز هم ابطال پذیر است.
هر چقدر هم برای آنانکه ایمان قلبی ندارند دلیل عقلی بیاورید باز هم برایشان کافی نیست...
شنیدن کی بود مانند دیدن!
عقل برای شناخت "خدای یگانه" لازم است اما کافی نیست.
مثلا من میخواهم از شیراز به جزیره ی خارک بروم. ناچارم که تا بندر را با خودروی سواری ام طی مسیر کنم و از آنجا خودم و ماشینم را سوار کشتی کنم تا به جزیره برسم.
در این مثال "عقل" همان ماشین است و "دل و بینش قلبی و شهودی" ، کشتی است.
آنکسی که به نهایت عقل (اشد تضاد بین حق و باطل و خوبی و بدی) رسیده و میگوید "خدا نیست"،
مثل کسی است که با ماشین تا لب دریا آمده است اما چون از وجود وسیله ای به نام کشتی بیخبراست میگوید: "دسترسی به جزیره غیر ممکن است" .
عقل در اوجش یا باید عاشق شود یا کافر میشود.
عاشقم بر "قهر" و بر "لطفش" به جد **** بوالعجب من عاشق این هر دو"ضد"
مولانا
به آزاد اندیش :
"آنچه گفتم "به قول من" نبود،بلکه تنها سخن فیلسوفان پیشین را بازگو کردم ، و افسوس که پاسخ شما دستکم برای من قانع کننده نبود،
و این "قوانین پیشفرض" که شما ازآن یاد کردید درست است اما همین قوانین پیشفرض برای نمونه حکم کرده اند که جانواران یکدیگر را بدرند و بخورند تا زندگی بر جا باشد که بر پایه عقل و اخلاق نهادی ما، بسیار ظالمانه مینماید ،شاید بگویید که آفرینش و هستی فراسوی نیک و بداخلاقی است (نیچه) پس آفریدگار نیز ناگذیر جهان را بر پایه اخلاق نیافریده است .
به هر حال در ما عقل و اخلاقی نهادی هست که جهانی بهتر بیافرینیم یا دستکم طرح آنرا درست کنیم.
کریم خان زند:ﺍﮔﺮ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻻﯾﻞ
ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺣﯿﺎﺕ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ
ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ، ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ
ﻗﻄﻌﯿﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﯼ
ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟
.
نمیتواند به همان صورت که نمی تواند با قاطعیت هم بگوید وجود دارد(امیدوارم متوجه منظور من شده باشید.
.
دبیرزاده: ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ
ﺑﺪﯼ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﻨﺪ ﯾﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﯾﺎ
ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﭘﺲ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﯾﺎ
ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ
.
نه دوست گرامی شما خود مطلب رو اشتباه باز کردی ٬ اگر به قول شما خدا میتواند بدی را از بین ببرد و نمی خواهد شما نمیتونید خدا رو بدخواه جلوه بدی
همونطور که در بحث های قبلی اشاره کردم ٬ تا وقتی بینایی نداشته باشیم معنای روشنایی و انواع رنگ ها برای ما غیر قابل درک خواهد بود اگر کسی بدی را تجربه کند معنای خوبی را هم تجربه کرده ٬ هر کسی به شکلی کاملا نسبی خوب و بد را تشخیص میدهد به طور کلی جهانی عاری از بدی یا عاری از خوبی غیرممکن است
حالا این‌سوال رو من مطرح میکنم :اگر جهانی عاری از بدی غیر ممکن باشد پس خالق هم باید ناتوان باشد ؟
من فکر میکنم هنوز خیلی با جواب فاصله داریم ٬ اگر خالقی وجود داشته باشد و این خلقت برمبنای قوانین پیشفرض او باشد حتی در مورد آخر هم ناتوانی خدا رد میشود
درود بر دوستان بزرگوار
جمله ای فرمودند جناب کریم خان زند به این صورت:"تشکیک در براهین فلسفی در فلسفه های غربی به معنای تشکیک در ایمان به خدا نیست."
من ایرادی دارم به این جمله.
ببینید دوست و برادر بزرگوار،اگه بنده بیام اینجا و ادعا یا تفکری رو مطرح کنم و برای اون تفکر دلایلی رو بیان کنم؛اولین نکته ای که باید بهش دقت کنم اینه که باید نگاه کنم دلایلی که من برای تفکر خودم میارم آیا فقط برای تفکر منه یا برای هر تفکر دیگه ای میتونه به کار بره.
جملاتی رو که شما در اثبات وجود خدا فرمودید،همه به صورتی هستند که برای اثبات تمام خدایان میشه به کار برد.شما تصور کنید یه فردی که در یونان باستان هم زندگی میکرد دقیقا همین دلایل شما رو میتونه بیان کنه به این صورت:
تشکیک در براهین فلسفی در فلسفه های دیگر به معنای تشکیک در ایمان به زئوس نیست، بلکه به معنای تشکیک در قدرت و توانایی عقل برای یافتن زئوس است.ما می دانیم که راه رسیدن به زئوس و یقین به او شناخت قلبی و درونی خویشتن است....به فرض رد تمامی این براهین(براهین اثبات وجود زئوس)حد اکثر آن است که دلیلی بر وجود زئوس مشاهده نشده،اما نبود زئوس نیز موضوعی است که اثبات آن نیاز به دلیل جداگانه ای دارد که مطمئناً هیچ فردی نخواهد توانست آن را اثبات کند... و قس علیهذا.
نه تنها یه یونانی که هر فرقه ای برای اثبات خدا یا خدایان خودش میتونه همین حرفا رو بزنه.
حتی برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی، میگه که شما با چنین حرف هایی ادعای وجود هرچیزی رو میتونی مطرح کنین.خود راسل مثال قوری سماوی رو میزنه و میگه که:اگه من مدعی بشم که یه قوری سماوی(قوری پرنده) در کیهان هست که نه علم میتونه یشناسدش و نه عقل.پس اگه تشکیکی در وجود این قوری هست ضعف عقل و علم رو میرسونه نه عدم وجود قوری سماوی. اگر تا آنجا پیش می‌رفتم که می‌گفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم می‌شدم.
.
.
.
ببخشید سخنم طولانی شد.ممنون میشم نظر دوستان رو هم بدونم.
فیلسوفان کلاسیک غربی از ارسطو تا توماس آکویناس برای اثبات خدا چنین میگویند:
"هر چیز که جنبده است به جنباننده ایی بایسته است وچون همه جهان مادی در حال جنبش است پس همه هستی از دیدگاه فیزیکی به جنباننده و علتی نخستین یا جنباننده ایی آغازین PRIMUM MOVENS نیاز مند است که او را میتوان همچون مفهوم خدا بازشناخت "
مانی پیامبر و مسیحیان گنوسی بر این باور بودند که :
جهان مادی که آکنده از زشتی و پلیدی و رنج و بیماری و نادانی است را آفریدگاری اهرمینی DEMIURGE که خودپسند و کینه توز و خشمگین است پدید آورده تا مردمان او را بنده وار بپرستند
ولی خدای نیکیها فراسوی این جهان تاریک و پلید است و روان مردم از خدای نیکیهاست و خرد سخنگو LOGOS ابزاری برای رستگاری ازین جهان است (انجیل یوحنی) .
اثبات علت نخستین که همان آفریدگار (خدا) باشد دشوار نیست ، دشواری در توجیه بدی و زشتی درین جهان است یا بگفته فیلسوفی Lactantius
"یا خدا میخواهد که بدی در جهان نباشدو نمیتواند بدی را نابود کند یا میتواند و نمیخواهد و یا نمیتواند و نمیخواهد پس ناگزیر در این صورت یا ناتوان است و یا بدخواه "
آیا دوستان فرهیخته کتابناکی پاسخی بر این پرسش هزاران ساله دارند ؟
تشکیک در براهین فلسفی در فلسفه های غربی به معنای تشکیک در ایمان به خدا نیست، بلکه به معنای تشکیک در قدرت و توانایی عقل برای یافتن خدا است ؛ ما می دانیم که راه رسیدن به خدا و یقین به او شناخت قلبی و درونی خویشتن است و تمرکز صرف بر مباحث فلسفی و استدلالی نتیجه ای جز تشکیک مدام در همین فلسفه ها نخواهد داشت.
بنابراین به طور خلاصه باید گفت که برهانی بودن وجود خالق با دلالت عقل سلیم امری واضح است، اما ایمان کامل به خدا و یافتن خدا نیازمند به قلبی آگاه است تا یقین را در انسان به باور آورد و محور قرار دادن عقل جزئی و جدا شده از وحی و محاسبات کمی و علمی و موشکافی در همین محاسبات به معنای پرسش ناخودآگاه عقل استدلالی و علوم تجربی تکنولوژیکی بوده و نتیجه ای جز تشکیک مدام در همه چیز نخواهد داشت(همچنان که این علوم مدام در حال تغییر بوده و خود مسئله ناپایداری، یک اصل علمی تلقی می شود ؛ یعنی هیچ چیز مسلمی از این دیدگاه وجود ندارد). این راهی است که معرفت انسانی در تاریخ فلسفه غرب از یونان تا عصر حاضر طی کرده و از پرسش عقل جزئی شروع و در نهایت به تردید در خود این عقل ختم شده است.
ولی این سیر فکری به هیچ وجه به معنای بی اعتبار شدن ایمان به خدا نیست ؛ چرا که راه ایمان و رسیدن به خدا در عین برخورداری از مبانی متقن عقلی همواره از مجرای فطرت بوده و انسان های عادل و صادق که قلب هایی زنده داشته اند در هر عصری یقین به خدا پیدا کرده و قادر به معرفت ایمانی و قلبی او شده اند.
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک