رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

اثبات وجود خدا

اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

آشنایی با فلسفه دین
آشنایی با فلسفه دین
4.8 امتیاز
از 5 رای
قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر
قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر
3.7 امتیاز
از 6 رای
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
4.3 امتیاز
از 29 رای
The collected works of Spinoza
The collected works of Spinoza
4.3 امتیاز
از 3 رای
Wittgenstein and Theology
Wittgenstein and Theology
0 امتیاز
از 0 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
694
جناب irani222
اول
با این نقل قول از خودتان که مشکلی ندارید: عرفان هیچ دستاوردی برای اکثریت مردم ندارد.. چرا؟ چون این عرفان نیست که نمیتواند در اکثر مردم تاثیر بگذارد؛ بلکه مردم هستند که چشمشان را بر واقعیات حال حاضر جهان می بندند و همچنان ترجیح میدهند که "جاهلانه" زندگی کنند.
فکر نمی کنم شما را سانسور کرده باشم. از دید شما مشکل در اکثر مردم است ، چون نادان و جاهل هستند و چشمشان را بر واقعیات (کدام واقعیات) بسته اند و گرنه مگر می شود عرفان دچار کمی و کاستی اشتباه باشد؟ خطر جهلی که پشت چنین سخنانی خوابیده است روشن و واضح است. خوب شد که شما قاضی نشدید یا پستی در حکومت نگرفتید و گرنه خدا می دانست با چنین منطقی چه بلایی سر مردم می آوردید.
عرفان یعنی "شناخت" و "روشنایی" نه "توهم و جهل وخرافات و تاریکی ونفهمیدن"؛ عرفانی که از نوع دوم باشد عرفان نیست بلکه ضد عرفان و دجالِ عرفان است.
عرفان اگر "عرفان" باشد اصلا قابل "حذف شدن" نیست همان طور که فهم و شعور قابل حذف شدن نیستند.انسان ها یا عارفانه زندگی میکنند یا جاهلانه و مابقی هم منافقانه.

سخنان شما پر از کلمات کلی و البته بی فایده و بی نتیجه است عرفان یعنی شناخت. شناخت چه؟ شناخت ناشی از عرفان به چه دردی از ما می خورد؟ عرفان یعنی روشنایی!! اگر اینگونه نبود عرفان نیست قطعا ضد عرفان است. هر چه خوب است و درست است از عرفان است! در این دنیای پر از زد و خورد آدم ها سه جورند یا عارفانه زندگی می کنند یا جاهل اند یا منافقند، جوری دیگری هم امکان ندارد که باشد جهان تشکیل شده از آدم خوب ها که عرفا باشند و اردوی جاهلان و منافقان. عرفان مساوری است با فهم شعور. این یعنی هر کسی که با عرفان مخالف بود و آن را بی فایده می دانست قطعا بی شعور و نفهم است.
چنین سخنانی را با چنین مرزبندی های بچه گانه ای هر کسی می تواند در مورد هر عقیده ای انجام بدهد. فلان عقیده یعنی نور! هر کسی طبق این عقیده نباشد جاهل است، شعور ندارد، درک ندارد. قطعا چنین فردی همیشه اندیشه اش را بر حق می داند.
عرفان یعنی: "مشاهده" ی حال و وضع اکنون و گذشته ی "خودمان و جهان" است وسپس اگر عاقل باشیم، درس عبرت گرفتن از این "تجربه" ها""

و حالا عرفا چطور این کار را می کنند برای ما روشن نیست. مثلا یک جامعه شناس از روی حساب پدیده های اجتماعی را بررسی و جمع بندی می کنند و بعد از روی حساب و کتاب و تحقیق و آمار در مورد مسائل اجتماعی اظهار نظر می کند. یک اقتصاددان بر اساس آمار در مورد اقتصاد اظهار نظر می کند. یک پزشک بر اساس آزمایشات دقیقش در مورد سلامتی بیمار اظهار نظر می کند. حالا عرفا چطور این کار را می کنند؟ نمونه اش را توسط شما و تقسیم زندگی مردم به سه بخش عرفا ، جاهلان و منافقان دیدیم. ظاهرا کار سختی نیست.
بسیار به جا و درست گفته اید: به قول شاعر : لال شوم، کور شوم، کر شوم، لیک محال است که من خر شوم.
خودم :... ﺩﻭﺳﺖ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﻣﻦ ٬ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﯾﺪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻠﻪ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺼﺒﯽ ﻣﺎ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﯾﻦ
ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﻓﺮﻕ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﺎﺑﺪ ﺍﻣﺎ ......
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺧﻮﺩ
ﭘﺪﯾﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻔﺎﻭﺗﺸﻮﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺎﻫﯿﺘﺸﻮﻧﻪ
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎ ﻣﻌﯿﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ
ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻫﻢ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﺘﮕﯽ
ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻣﻌﯿﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ
ﭘﺪﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﺎﻫﯿﺘﺸﺎﻥ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ
ﻣﻌﯿﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺯﺷﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﯾﺎ
ﺯﯾﺒﺎ
ﻣﮕﺮ ﻣﻌﯿﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ؟
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺧﻮﺏ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ
ﻣﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺼﺒﯽ
ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ
ﺩﺭﮎﮐﻨﺪ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﮑﺎﭘﻮﯼ ﯾﺎ ﻓﺘﻦ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ
ﺑﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ
ﻣﻘﯿﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ : ﭼﻪ
ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ٬ ﭼﻪ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ٬ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺍﺳﺖ ٬ ﺍﯾﻦ
ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺍﺳﺖ ٬ ﺍﻭ ﯾﮏ ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ....
دوست عزیز دوباره کامنت من رو مطالعه کنید
میخام زمینه ی این رو فراهم کنم که جواب سوالی که در زیر کتاب لذات فلسفه پرسیدم رو بدم پس بهتره اول زمینه رو فراهم کنیم و از بحث اصلی خارج نشیم
amenmarr: ﻋـﺮﻓﺎﻥ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨـﺎﯼ ﺷـﻨﺎﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ... ﺭﺍﻩ
ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﮐﺮﺩﻥِ ﺿﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻦِ ﻧﻔﺲ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ
ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﮑﺎﺷﻔﺎﺗﯽ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻋﯿﻨﺎً
ﺍﺯ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﯾﺎ ﺣﺎﻝ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻭ
ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﻭﻗﺎﯾﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ،....
.
آمنمار کی نیخوای یاد بگیری ما برای کپی پیست مطالب نیومدیم
یه بچه ی ۱۲ ساله هم میتونه معنای لغوی واژه ها رو پیدا کنه
من انقد بیسواد نیستم که این مطالب رو که از توهمات زیبایمان نشأت میگیره مطالعه نکرده باشم
بهتره شما به جای این کپی پیست ها و تقلیدوار صحبت کردن کمی تامل کنی مطمئن باش روز به روز دروغ و باطل بودن این توهمات بیشتر نمایان میشود و در نتیجه کسانیکه تاکید بر این اوهام داشته باشند جاهل و جاهل تر میشوند
شما همیشه عادت داری فقط با کپی پیست کردن کامنت های سیاه به جای بگذاری
سودمندی ها و زیانهای علم و تکنولوژی و فلسفه وعرفان:
به نظر من دوستان طرفدار علم و تکنولوژی در ستایش علم و تکنولوژی افراط میکنند.البته من مخالف علم و دانش نیستم ولی در چند جا هم قبلا نوشته بودم که تمدن و تعفن دو روی یک سکه هستند که هر دو هم مرهون دانشمندان است.حتی فلسفه هم همینطور است.هم پیشرفتها و هم بدبختی ها هر دو مرهون فیلسوفان است.مثلا همین عصر جدید٬ امتیازاتی دارد مانند پیشرفت سواد٬ واکسیناسیون٬بهداشت٬ تکنولوژی٬اینترنت٬رسانه ها٬دموکراسی٬جامعه مدنی٬حقوق بشر و... که یا مدیون دانشمندان است یا فیلسوفان ولی این تمدن روی دیگری هم دارد: دو جنگ جهانی که از قلب تمدن و فرهنگ آغاز شد٬ ویرانی محیط زیست٬ سلاح اتمی و میکروبی٬ دیکتاتوری ٬ تحمیق رسانه ای٬ ویرانی نهاد خانواده٬ حق وتو برای چند کشور فقط بخاطر زورمندی شان٬بیماری های جدید و ویروسهای پوست کلفتر و.... عصر جدیدهم عصر امنیت است و هم عصر اضطراب و پریشانحالی٬ هم رفاه است و هم طمع و سیری ناپذیری٬عصر پول و عصر تنهایی و.... منظورم این است که هر دو روی سکه دیده شود.
اما سودمندی و زیانهای آموزه های صوفیان(از کلمه عرفان زیاد خوشم نمی آید): اتفاقا اگر تعالیم صوفیه را با تعالیم دانشمندان و فیلسوفان مقایسه کنیم به نظر من تعالیم صوفیان حررف محکمی است.یکی از حرف حساب های صوفیان این است که «خود را بشناس» و «خود را تربیت کن» اگر مثلا مثنوی بخوانیم آنچه انسان میفهمد این است که چقدر غفلت از خود دارد.و این تذکر بسیار لازم و به جایی است. من خودم شخصا دانشمندان و دانشگاهیان زیادی دیده ام که عمرشان را در آزمایشگاه ها و دانشگاه ها و کتابخانه ها و سمینارها و مقاله و رزومه ی علمی و.....سپری کرده و میکنند ولی واقعا آنچه به آن نمیپردازند خلوت با خود و رسیدن به امور شخصی و خانوادگی و فامیل و دوست آشناست.اصلا انگار از خود بیگانه شده اند. صوفیان به ما می آموزند مبادا مانند تالس ملطی(آن دانشمند و فیلسوف بزرگ) سرمان آنقدر به انجم و ستارگان آسمان گرم شود که از زیر پای خود غافل شویم و به چاه غفلت سقوط کنیم. در واقع آنها در کنار دانشمندان که به سیر در آفاق مشغولند انسان را به سیر در انفس و پرورش خود دعوت میکنند.
البته تعالیم صوفیان هم دارای آسیبها و آفاتی است. آیین های خانقاهی٬ریاضتهای بی معنی٬ دوری از دنیا و تحقیر آن و در نتیجه بی میلی به اجتماع و سیاست و اقتصاد و...از آسیبهای این تعالیم است.شاید همین آفات باعث شده تا گاهی که در جامعه ی ما از سیر در انفس حرف زده میشود در جامعه ما دافعه پیدا میشود که اینها بیکار و بی خیال و خرافاتی و توهمی اند! ولی گمان نمیکنم کسی آموزه های واقعی بزرگان آن را بداند و به دیده ی احترام به ایشان ننگرد مثلا فیه ما فیه بخواند و دنیایش و خودش عوض نشوند.
2.
از cleauoum
در ثاتی ایینکه مجبورند بر دوز داروهای بیفزایند جه چیزی را ثابت می کند؟ خاصیت علم همین است. مدام خودش را بهتر می کند. داروهای قوی تری ساخته می شود.

درست مثل معتادان که روز به روز بر دوز موادمخدر خود می افزایند و اگر جواب نمیداد، موادی قویتر را جایگزین آن میکنند! و به قول شما "خاصیت علم همین است، مدام خودش را بهتر میکند!" و این برای معتادان یک پیشرفت علمی و عملی خارق العاده محسوب میشود!!! منتهی پیشرفت در کجا؟ پیش رفتن راحت تر و سریعتر به سمت خودکشی و فساد.
همین یک مثال که بفهمیم: اگر عارفانه زندگی کنیم، بدون دارو هم میتوان سالم زیست، خود بسیار با ارزش است و از وارد کردن داروهای شیمیایی خطرناک که نوعی سم هستند در امان میمانیم. این خود تنها و تنها یکی از دستاورد های عرفان است و شخص بنده هم این را امتحان کرده ام و به درستی آن شهادت میدهم.
یک شاهد این ادعا هم زندگی بعضی روستانشینان است که در تمام عمر خود حتی یک قرص هم نخورده اند و بیمار هم نشده اند؛ ...................
چه کسی بر اساس توهم حرف میزند ؟ بنده که به عینه در زندگی خودم فواید مادی و معنوی عرفان را دیده ام متوهم هستم؟ یا شما که با نادانسته ها و نادیده های خود مخالفت میکنید؟؟؟
"تکنولوژی پرستی" یعنی بگوییم که :
از cleauoum
اصلا مگر علم و صنعت اشتباه می کنند؟ ممکن عوارضی داشته باشند...

تکنولوژی پرستی یعنی این که بگوییم : هر آنچه که از کارخانه ی صنعت و تکنولوژی تولید میشود، پاک و منزه است از خطا و اشکال، و یا بگوییم فواید آن به ضررهای آن غالب است و... پس استفاده از آن بی اشکال است.
که بنده ابطالِ این "تکنولوژی پرستی" را به وضوح در کامنت های قبلم به اثبات رساندم.
امیدوارم که دیگر، موضوع را به درستی و آنگونه که منظورم است، فهم کرده باشید نه "وارونه"...!
جنابببخشید که این حرف رامیزنم! با توجه به این برداشت های ناقص و اشتباه و کاملا برعکس شما از کامنت های بنده ، آیا واقعا خودتان خجالت نمیکشید که بخواهید باز هم اظهار نظر نمایید و کیبوردفرسایی کنید؟! دیگر بس است...
آیاا فکر نمیکنید که وقت آن رسیده که نگاهی واقع بینانه به خودتان و جهان بیاندازید؟
عقل و عرفان، ابزار خوردن جهان و پول دراوردن نیست، بلکه ابزار فهمیدن جهان و پرسیدن این است که: من کیستم؟ جهان برای چه هست؟ و از کجا آمده ام؟ و به کجا میروم؟ و چگونه سلامت خود و دنیا را به خطر نیاندازم؟ و چگونه وقت خود را به بطالت تلف نکنم؟ و...
.
[edit=simin]1394/04/21[/edit]
1.
از cleauoum
تا جایی که من فهمیدم چون عرفان تاثیر در زندگی اکثریت مردم ندارد...

:O
از خودم:
5.اما عرفان چه دستاوردی برای جامعه داشته است؟
هیچ دستاوردی برای اکثریت مردم ندارد تا وقتی که اکثریت مرد م این حقایق را کتمان میکنند و همچنان به بازیهای خود ادامه میدهند و یا عرفان را در خدمت دنیا و حیوانیت خود میگیرند و یا صرفا شعارش را میدهند و آن را وارد زندگی عملی خود نمیکنند...

چون کلوا خواندی، بخوان لاتسرفوا !(بخورید و بیاشامید..... "اما" ..... اسراف نکنید) لطفا سانسور نکنید!
این عرفان نیست که نمیتواند در اکثر مردم تاثیر بگذارد؛ بلکه مردم هستند که چشمشان را بر واقعیات حال حاضر جهان می بندند و همچنان ترجیح میدهند که "جاهلانه" زندگی کنند.
منبع عرفان هم "مشاهده" ی حال و وضع اکنون و گذشته ی "خودمان و جهان" است وسپس اگر عاقل باشیم، درس عبرت گرفتن از این "تجربه" هاست و به کار بستن آنها، حداقل در سطح فردی و در زندگی شخصی خودمان؛ چون جامعه هم از فرد +فرد+فرد+... تشکیل شده است. برای ما باید فقط این مهم باشد که خودمان عارفانه زندگی کنیم، و عارفانه یا جاهلانه زندگی کردن دیگران در اختیار خودشان است.
اما فهم شما از معنا و تعریف عرفان کاملا اشتباه است وشما هم به همان تعریف اکثریت مردم بسنده کرده اید که تعریفی واژگون از "عرفان" است. عرفان در معنای حقیقی اش نه یک رشته ی دانشگاهی است و نه خرافه و توهم و خیال و شعر و شعار و...
عرفان یعنی "شناخت" و "روشنایی" نه "توهم و جهل وخرافات و تاریکی ونفهمیدن"؛ عرفانی که از نوع دوم باشد عرفان نیست بلکه ضد عرفان و دجالِ عرفان است.
عرفان اگر "عرفان" باشد اصلا قابل "حذف شدن" نیست همان طور که فهم و شعور قابل حذف شدن نیستند.
به قول شاعر : لال شوم، کور شوم، کر شوم، لیک محال است که من خر شوم.
انسان ها یا عارفانه زندگی میکنند یا جاهلانه و مابقی هم منافقانه.
.
irani222
سوال من این بود:
عرفان چه تاثیری در زندگی ما دارد؟ با نبود عرفان چه اتفاقی می افتد، منبع عرفان چیست.
تا جایی که من فهمیدم چون عرفان تاثیر در زندگی اکثریت مردم ندارد پس با نبودش هم قرار نیست که اتفاق خاصی بیفند. به گفته خودتان حداکثر کار کرد عرفان این است که افراد کارهای بیهوده و جان کندن های بیحاصل و خرج کردن زمان و انرژی خود برای به دست آوردن "دنیای نابود شدنی" را بگذارند کن
منبع عرفان هم تا جایی که من فهمیدم بر خیالات شاعران و عرفای پیشین استوار شده است. که البته بسیاری از آنها برای ما مجهول است. یک پایه در اوهام، یک پایه در خیالات و یک پایه در مجهولات.
اگر می خواهید چیزی را به عنوان دستور العمل و راهنمای زندگی معرفی کنید (مثلا عرفان) و یا حتی با چنین چیزی زیرآب صنعب و علم و داروسازی را بزنید باید در درجه اول شفاف کنید که این مکتب فرضی مورد استناد شما چیست، چه فایده ای دارد و مبنای آن کجاست.
این علوم و صنعت و... هر روز شعار میدهند و در تلاشند و که گندکاری های دیروزشان را جبران و درمان کنند؛ اما هر روز از روز قبل بیشتر فساد به بار می آورند.

الان شما اینجا مخالف علوم جدید و صنعت هستید؟ اصلا مگر علم و صنعت اشتباه می کنند؟ ممکن عوارضی داشته باشند. سالها قبل مشکل صنعت استثمار کارگران و انقلابات اجتماعی بود، با وضع قوانین اجتماعی و سیاسی این مسئله حل شد. امروز مشکل صنعت استثمار طبیعت و آلودگی محیط زیست است. با وضع قوانین جدید و مقررات آن را هم محدود می کنند.
انسان برای سالم بودن هیچ نیازی به دارو ندارد. و اکثر این داروهایی که هر روز تولید میشود به مرور زمان باعث ایجاد مقاومت دارویی میشود و به همین دلیل پله پله بر دوز دارو میافزایند و یا داروهای قویتری میسازند برای کسانی که بدنشان به داروی قبلی بی تفاوت شده است.

انسان برای سالم بودن به داروهایی مثل واکسن فلج اطفال، کزار و آبله نیاز دارد، همچنین اگر نبود دستاوردهای پزشکی بشریت هنوز گرفتار بیماری هایی مثل طاعون بود. در ثاتی ایینکه مجبورند بر دوز داروهای بیفزایند جه چیزی را ثابت می کند؟ خاصیت علم همین است. مدام خودش را بهتر می کند. داروهای قوی تری ساخته می شود. زمانی از دندان مصنوعی استفاده می شد، امروز دندان می کارند. کامپیوترهای قوی تر و کوچکتر می سازند. ماشین های سریع تر و بهتر می سازند قطعا در سالهای بعدی علم پزشکی هم دچار تحولات زیادی خواهد شد. بخصوص با شبیه سازی و دانش ژنتیک.
و اینکه مخالف "تکنولوژی پرستی" هستم نه "تکنولوژی".

اصلا تکنولوژی پرستی به چه معنی است؟ فعلا که شما دارید با صنعت و علم مخالفت می کنید. یک قلم ظاهرا با داروسازی مشکل دارید و فکر می کنید می شود بدون آن زندگی کرد.
پرسش من این بود اگر به جای علم (علم سیاست ، علم جامعه شناسی ، علم اقتصاد ، علم پزشکی) یا صنعت که هر چه هست در دنیای امروز تولید ثروت و قدرت می کند برویم دنبال عرفان چه دستآوردی خواهیم داشت؟ اگر هر کدام از شاخه های علم را حذف کنیم به نظر من نتیجه اش فاجعه خواهد بود، حال اگر عرفان را حذف کنیم چه اتفاقی می افتد؟ اصلا فایده اصلی عرفان برای کشور و مردم ما در چیست؟ وقتی به گفته خودتان در اکثریت مردم اثری ندارد.
از توجهی که دارید ممنون هستم.
اقایcleauoum , دوست عزیز
.
.
شما یکی از دوستان بنده میباشید , و الطافی به بنده نیز روا داشته اید, که جای تشکر دارد, لیکن باید برای فهم موضوعی, گذشته را فراموش کنم,مانند سقراط که از او سوال شد چرا بر ضد استاد خود سخن و
-
دیدگاه های اورا به نقد میکشاند؟ , او پاسخ داد که افلاطون را دوست دارم , اما به حقیقت بیشتر از افلاطون علاقه دارم.شما پرسیدید که عرفان چه منفعتی دارد؟خب بنده دیدگاه اخیر شما را خوانده و این برداشت
-
دستگیرم شد که شما عرفان را با معلمان مذهبی اشتباه گرفته اید, یک معلم مذهبی کاملا در جهت مخالف با عرفا قرار دارد, بله من هم موافق نیستم, اما یک عارف مغز یک دین را بازگو میکند در صورتی که معلمان مذهبی, تنها مانند طوطی
-
کتاب هایی که بدون ان که بیاندیشند, تکرار و بازگو کرده اند.هستی از دو خاصیت ساخته شده, درون و بیرون. علم و صنعت بخش بیرون و روانشناسی و دین بخش درونی ان میباشند. شما معتقد هستید که
-
عرفا متوهم هستند, لیکن باید به این موضوع توجه داشت که بیشتر پیشرفت های روانشناسی را مدیون عرفا دانست و نه مدیون امثال صادق هدایت که از روح چیزی نمیدانند. روان به معنی روح میباشد , و روان شناس یعنی
-
کسی که روح را شناخته, من کاملا مخالف این روان شناسان هستم که هیچ درکی از روح ندارند و مطمئنا, ان اقای نصیری نمیباشد. اگر تنها بخش بیرون انسان را بنگریم , ماده خواهد بود و تبدیل خواهیم شد به ماده گرایان. علم و صنعت بسیار
-
کاربردی و خوبست , اما تنها نیمی از آن خواهد بود و نیمی دیگر را باید از جنبه ی دیگر نگاه کرد, من نمیتوانم تمام جنبه های عرفان را نام ببرم , لیکن کاربرد تبلت و رایانه و امثال اینها چیست زمانی که انسان
-
احساس پوچی کند؟
جناب amenmarr
با کمال احترام،
شما که ماشاالله عالم به همه امور هستید و ظاهرا درک کاملی از عرفان و معرفت دارید و قطعا از آن بهره های فروانی برده اید بفرمایید ببینیم خاصیت عرفان چیست، چه تاثیری در جامعه می گذارد. از اجناب irani222 این سوال را پرسیدم ایشان پاسخ دادند: که هیچ دستاوردی برای اکثریت مردم ندارد. بحث تربیت و معنویت در جامعه را بگذارید کنار ، چون فعلا آمار در مورد کشور خودمان چیز دیگری می گوید.
منبع عرفان چیست؟ توهمات ، کشف شهود، خواب دیدن، رویا دیدن؟ بافته های ذهن ها بی کار؟
جناب amenmarr اگر بحث شما اسلام است، روحانیون جلیل قدر و بزرگی بوده اند که مخالف فلسفه و عرفان بوده اند، شما چه خوشتان بیاید چه نیاید. می توانم برایتان اسم ببرم. لابد آنها هم درک درستی از عرفان نداشته اند. و باید می رفتند خط بریل یاد می گرفتند؟ کسروی و صادق هدایت هم که مخالف عرفان بودند لابد آدم های جاهلی بودند. شنیده اید که زمانی در حوزه کتاب مثنوی را نجس می دانستند و آن را در نمد می پیچیدند؟ دکتر شریعتی چطور؟ ایشان که می گوید حلاج مجنونی بیش نبوده؟ لابد شریعتی هم آدم بی سوادی بوده. آیت الله وحید خراسانی چطور؟ آیت الله میلانی چطور؟ ایشان هم لابد جاهل هستند؟
آقای مهدی نصیری ، که عرفان و فلسفه را ضد مکتب اهل بیت، ضد دین اسلام می داند هم لابد آدم جاهلی است؟ ویدئوهایش در سایت آپارات هستند.
متن لینک
متن لینک
متن لینک
این افرادی که اسم بردم و مورد اشتراک همه آنها مخالفت با عرفان است دیدگاه شان آشفته نیست که؟ افرادی نیستند که جیب هایشان خالی و مغزهایشان تهی باشد؟
مالزی ، سنگاپور و کره جنوبی کشورهای آسیایی هستند که از نظر توسعه اقتصادی، مبارزه با فقر، سطح درآمد ملی به عنوان کشورهای مطرح در آسیا به شمار می روند. (اندونزی را از کجا پیدا کرده اید نمی دانم) حالا شما دشمن علم اقتصاد شده اید و به جنگ علم اقتصاد رفته اید به خودتان مربوط است. ولی این کشورها هر چه هستند به عنوان الگوهای توسعه در دانشگاه ها مورد بحث قرار می گیرند. شما اگر دنبال مخالفین سرمایه داری می گردید تشریف ببرید کره شمالی و کوبا.
در مورد مولانا هم بنده به بخشی از کتاب جامعه شناسی نخبه کشی اشاره کردم. مخصوصا حرفی از خودم نزدم، تا امثال جنابعالی بهانه ای نداشته باشند. این کتاب بیشتر از 14 بار تجدید چاپ شده است. اتفاقا نویسنده اش هم آدم دانایی است. ایشان یکی از دلایل عقب ماندگی کشور ما را اشعار مولانا دانسته. دلیلش را هم آورده. البته یادم نیود آقای علی رضا قلی هم لابد آدم بی سوادی بوده. آن ملتی هم که رفتند و این کتاب را خریدند همه شان جاهل های کوته فکری بودند مثل بنده.
بر خلاف خیالات شما تبلت اسباب بازی کودکانه نیست. اتفاقا وسیله ای است که می رود جای قلم و کاغذ را بگیرد. مشکل شما همین است که فرق اسباب بازی کودکانه را با وسایلی که آینده ما را دگرگون خواهد کرد را نمی دانید. فکر می کنید اسباب بازی بچه هاست. ولی درک نمی کنید همین اسباب بازی در سالهای آینده در مصرف کاغذ چه تغییراتی به وجود خواهد آورد.
دست آخر
چه عادت زشتی است که نمی توانیم اندیشه های مخالف خود را تحمل کنیم. آن وقت است که مجبوریم بگوییم طرف مقابل ذره ای درک و فهم ندارد. حرفهایش پرت و پلاست، جفنگ می گوید ، مغزش تهی است و یک مشت ناسزای قلمبه و سلمبه را کنار هم ردیف کنیم. شاید بلکه فرجی بشود که متاسفانه نمی شود.
در مورد همجنسگرایی ، جای بحثش اینجا نیست، بنده کف نکردم، بلکه متعجب شدم که چطور می شود افرادی مثل شما انگار که از قرون وسطی ناگهان به قرن 21 پرتاب شده باشند. صحبت از نابودی و یا بیمار بودن افراد همجنس گرا بکنند.. خواستید بحثش را همانجا ادامه می دهیم.
از توجهی که داشتید ممنون هستم. خداوند به شما صبر و کمی وقت مطالعه بیشتر بدهد.
cleauoum : « سوال: اما عرفان چه دستاوردی برای جامعه داشته است؟ جواب: "هیچ دستاوردی برای اکثریت مردم ندارد" به نظر من اهمیت مخترع تبلت، یا برنامه نویسان شرکت مایکروسافت ،
یاکسانی که کاری کردند چند جلد کتاب در یک فایل pdf جا بشود. و ببشود با آن تبلت به گونه ای که درختی قطع نشود هزارن جلد کتاب را خواند ، یا کسانی که دوربین دیجیتال را درست کرده اند
چیزهایی که اهمیت آنچنانی در زندگی ما ندارند و بی شک بدون آنها زندگی ما لنگ نبود از "عرفان" بیشتر است.
آقای cleauoum
استشکال نامعقـولِ شما فقـط به خاطر این است که ذرّه ای درک و فهـم از واقعیت عرفان و معرفت ندارید نقش راهبردی ی معنویت را در تربیت جامعه نمی شناسید و بدون تردید از آن بی بهره هستید،
بدین لحاظ وجود تبـلت و یک اسباب بازی کودکانـه را که هیـچ نقشی در نیـک اندیشی و نیک رفتـاری ی حتّی کـودکان ندارد و صِـرفاً یک سخت افزار و مقداری نرم افزار قـالبی است را با کتابهای جامع و
مرجع عرفانی و اسـلامی ی انسان ساز،به غلط مقایسه می کنید، فرض کنید بجای هزاران کتاب، بتوان میلیونها کتاب را در فضای مجازی تبلت جای داد، با توجّه به دیدگاه آشفته و مغرضانه ای که دارید،
جز دست نوشته های عجـق وجقِ ضـالّه که دیده ام زیر یکی از آنها مربوط به همجنس بـازان چگونه کـف کرده و چگونه قلـم فرسائی کرده و به حمایت و طرفداری از آنها برخاسته اید!، چه کتاب مفیدی
برای خواندن باقی می ماند، چه عادت زشتی است که با جیب خالی و مغز تهی، پْـزِ آبکی و بادکنکی کشـورهای صنعتی و یا درحال توسـعه؛ مالـزی و اندونزی و امثـالِ آنها را که کوچکتـرین منفعتی جز
برای معدودی سـرمایه دار کشورهایشـان ندارند می دهید، آنهم به خاطـر این است که کرامت نفس و بزرگ منشی و والائی و صـداقت و صفـای بی نظیر مـردم همیشـه سـرفراز کشـور عـزیزِ ما را نمی
شناسید و از معرفتِ آنان بدور هستید، بسیار از مرحله ی عقلانیت پَرت هستید و الّا پرت و پلا بهم نمی بافتید، اخلاق و معرفت و جوهره ی معنویت را اگر از دانشمندان کسر کنید افرادی چون خود شما
می شوند که جز ادعّـا هیـچ بار مثبـت علمی و فرهنگی ندارید و در واقع تبـلور و مظهر نو اندیشی ذهنـیت شما حـولِ محـور" من آنم که رســتم بود پهـلوان "، می چرخد، وقتی می گوئیـد عـارفان هیـچ
نیستند، لازمه ی اثبات چنین ادّعای پوچی این است که بگوئید؛ خودِ شما که هستید و چه هسـتید و چه چیزی اختراع کرده اید و چه پیشرفتی در چه زمینه ی صنعتی یا علمی داشته اید، آیا جز جفنگ
گفتن و شلم شوربا خیـالبافی کردن هنـر دیگری هم دارید، اگر ندارید بـزرگانی را که به گَردِ پای مبـارک آنان نمی رسید و در مقابل آنان عدد صفر هم محسوب نمی شوید و علاوه بر آن در نزد آنان درفهم
مضامین آثار عرفانی، خط بریل را هم نمی دانید از روی جهالت به چالش نکشید. در ضمن مولانا هم که نامی از وی برده اید یکی از عارفان بزرگ کشور ما بوده است.
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک