رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

اثبات وجود خدا

اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

آشنایی با فلسفه دین
آشنایی با فلسفه دین
4.8 امتیاز
از 5 رای
قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر
قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر
3.7 امتیاز
از 6 رای
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
4.3 امتیاز
از 29 رای
The collected works of Spinoza
The collected works of Spinoza
4.3 امتیاز
از 3 رای
Wittgenstein and Theology
Wittgenstein and Theology
0 امتیاز
از 0 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
694
ایرانی :ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻭ
ﺍﮐﺜﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺩﺍﺭﻭﯾﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ
ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﭘﻠﻪ ﭘﻠﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺯ ﺩﺍﺭﻭ ﻣﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ
ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ ﻗﻮﯾﺘﺮﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺑﻪ
ﺩﺍﺭﻭﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ...
بله حق با شماست جالبه که بدونید دیروز به من پیامی در رابطه با سرطان دادند و اینکه سرطان سالهاست که راه درمان دارد اما مافیای تولیدکنندگان دارو جلوی این تحقیقات و حتی انتشار مقاله های مرتبط را میگرفتند و میگیرند
اما نمیدونم عرفان به این موضوع چه ربطی داره ؟؟؟؟
amenmarr:
ﺑﺪﯾﻦ ﻟﺤﺎﻅ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﺒـﻠﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧـﻪ
ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﯿـﭻ ﻧﻘﺸﯽ ﺩﺭ ﻧﯿـﮏ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻭ ﻧﯿﮏ ﺭﻓﺘـﺎﺭﯼ ﯼ
ﺣﺘّﯽ ﮐـﻮﺩﮐﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
.
تبلت و اسباب بازی برای نیک‌اندیشی نیست جناب بلکه این ها ابزار هستند و هرگونه که بخاهیم استفاده میبریم
amenmarr:
ﺧﻮﺩِ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻫﺴـﺘﯿﺪ ﻭ ﭼﻪ
ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﻭ ﭼﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﯽ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺯﻣﯿﻨﻪ
ﯼ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﯾﺎ ﻋﻠﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯾﺪ....
... . ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻣﻮﻻﻧﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ
ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﺭﻓﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ
ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
.
آمنمار تو فقط همین رو بلدی که فلانی آدم بزرگی بود
و اینکه هیچ مطلبی رو در ذهن خودت پردازش نمیکنی
یا کپی پیست میکنی یا اگه پردازش میکنی بلافاصله عقب نشبنی میکنی و در نهایت بحث رو بسته نگه میداری
cleauoum:
ﺳﻮﺍﻝ : ﺍﻣﺎ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﭼﻪ ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺍﺳﺖ؟
ﺟﻮﺍﺏ: "ﻫﯿﭻ ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺪﺍﺭﺩ "
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﺨﺘﺮﻉ ﺗﺒﻠﺖ، ﯾﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺴﺎﻥ
ﺷﺮﮐﺖ ﻣﺎﯾﮑﺮﻭﺳﺎﻓﺖ ، ﯾﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﭼﻨﺪ
ﺟﻠﺪ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻓﺎﯾﻞ pdf ﺟﺎ ﺑﺸﻮﺩ . ﻭ ﺑﺒﺸﻮﺩ ﺑﺎ ﺁﻥ
ﺗﺒﻠﺖ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﻗﻄﻊ ﻧﺸﻮﺩ ﻫﺰﺍﺭﻥ ﺟﻠﺪ
ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ، ﯾﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﺩﯾﺠﯿﺘﺎﻝ ﺭﺍ
ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ - ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﺩﺭ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺷﮏ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻟﻨﮓ
ﻧﺒﻮﺩ ﺍﺯ "ﻋﺮﻓﺎﻥ " ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ
...
. ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ
ﻣﻮﻻﻧﺎ ‏( ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ‏) ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺧﺮ
ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﯾﺎ ﺩﻧﯿﺎ " ﺟﯿﻔﻪ " ﺷﻮﺩ ﯾﺎ " ﻋﻠﻢ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺗﺠﺮﺑﯽ
" ﻋﻠﻢ ﺁﺧﻮﺭ" ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻌﻄﻞ ﮔﺮﺩﺩ.
ﻗﺴﻢ ﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﺧﺮﺍﻥ ﻣﻠﺤﻖ ﺷﻮﺩ / ﺧﺸﻢ ﻣﺤﺾ ﻭ
ﺷﻬﻮﺕ ﻣﻄﻠﻖ ﺷﻮﺩ.
ﺍﻭ ﺯ ﺣﯿﻮﺍﻧﻬﺎ ﻓﺰﻭﻧﺘﺮ ﺟﺎﻥ ﮐﻨﺪ / ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﮐﺎﺭﯼ
ﻫﺎ ﮐﻨﺪ.
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﺤﻠﻖ ﺑﻪ ﺧﺮ! ﻭ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺟﺎﻥ
ﮐﻨﺪﻥ ! ﻭ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﮐﺎﺭﯼ ‏( ﺩﻗﯿﻖ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ‏) ﯾﺎ
ﺻﻨﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﺎﺭﯼ ﺧﺮﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ! -
.
زنده باد
amenmarr: ﺍﻣّﺎ ﻣﻨﺸﺄِ ﺑﺪﯼ ﺩﺭ ﺗﻔﮑّﺮ ﻭ ﺍﻓﻌﺎﻝِ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻥ ﻭ
ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻓﺮﺍ ﻓﮑﻨﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ
ﺍﺧﻼﻗﯽ ﯼ ﻭﯼ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﺭﺩ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻭ ﺛﺒﺎﺕ ﺳﻼﻣﺖ ﻭ ﺑﻘﺎﺀ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻔﯿﺪ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﻮﺩ، ﮔﺬﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﺨﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯼ ﺑﺪﯼ ﺩﺭ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺫﻫﻦ ﻭ
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﺭﺫﯾﻠﻪ، ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺒﺎﻫﯽ ﻭ ﻓﻨﺎﺀِ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،
.
اصلا موضوع بدی و خوبی یک‌چیز است و موضوع تباهی چیز دیگر!!!
جناب آمنمار خوب گوش کن تا یاد بگیری چطور بحث رو باز نگه داری هرچند علاقه داری بحث رو بسته نگه داری
آمنمار خوبی و بدی رو طبق کپی پیست های همیشگی یک پدیده میدونه
جناب ایرانی یادتون هست اختلافاتی بر سر نسبیت داشتید من به شما میگم که ما اختلافی نداشتیم جز اینکه شیوه ی گفتگوی نادرستی داشتیم
من از نسبیت در مفاهیم صحبت میکردم شما به ماهیت پدیده ها نگاه میکردی و میگفتی همه چیز نسبی نیست
باید نگاهمون رو مشخص کنیم
الآن داریم در مورد دو مفهوم متضاد صحبت میکنیم
من معتقدم هیچ کدام از مفاهیم متضاد خارج از ابعاد نسبیت نیست
دوم اینکه وجود یکی از این مفاهیم به دیگری وابسته هستش
جامعه ی عاری از بدی یا خوبی وجود نداره مگر در جامعه ی موهوم و موعود عرفا
ممنونم از لطفتان و نیز از پاسختان.درباره ی اینکه چرا کلمه صوفیه را به عرفان ترجیح میدهم بخاطر آن است که کلمه عرفان بیشتر کلمه ای جدید است و صوفیه یا تصوف کلمه ای قدیمی که خود اصحاب طریقت نیز از آن استفاده مینمودند.از طرف دیگر هر مسلکی برای خود عیب و ایراداتی دارد کلمه ی عرفان کلمه ای با بار ارزشی مثبت است و انتقاد از یک کلمه‌ی مثبت کمی کار سختی است ولی کلمه ی تصوف چنین نیست.چنین بار مثبتی درباره کلمه علم و تکنولوژی هم هست و بخاطر همین انتقاد از آنها هم قدری سخت است. ولی درباره تعالیم صوفیه در کامنت قبلی گفتم که اصل حرف این گروه به نظر من این است که انسان متوجه ارزش خودش شود.مولوی در داستان مارگیر٬ میگوید مارگیری اژدهایی آورده بود و مردم بر سر تماشای اژدها تجمع کرده بودند.مولوی در آن میانه میگوید متعجبم از انسان که تماشایی ترین موجود عالم است و سرش را گرم تماشای اژدها میکند.در واقع به نظر میرسد مهمترین آموزه ی صوفیه متوجه کردن انسان به خودش و نیز پرورش قوای روحی اوست.چنانکه انسان را به عالم اصغر (دربرابر عالم اکبر که جهان باشد)تشبیه میکنند.
درباره منبع تعالیم صوفیه٬البته آنها به عقل اعتقاد داشته اند(اینکه گفته میشود ضد عقل اند به نظرم تعبیر غلطی است)ولی عقل را تنها مسیر حرکت و ترقی نمیدانند.بلکه به عشق یا کشف و شهود هم اعتقاد دارند. کشف و شهود بیشتر به این معناست که فرد غبار های روحی اش را بزداید و آن را پاک کند.صوفیه میگوینددر این صورت اسرار عالم به دل او خواهد تابید(داستان نقاشی رومیان و چینیان در مثنوی) البته از یاد نبریم که برخی از فیلسوفان علم میگویند حتی کشفیات علمی هم شباهت هایی به همین روش دارند.مثلا لحظه ای که نیوتن به کشف جاذبه میرسد واقعا در او چه روی داده؟آیا این کشف محصول منطق صرف است؟ برخی از عالمان تجربی هم در کار خود به چنین الهامهایی اشاره داشته اند.
البته به نظرم مقایسه لیزر یا عرفان عجیب است و بیشتر شبیه مقایسه ی تعالیم دینی با ساختن سوزن است(که مقایسه ای قدیمی تر است) چنین مقایسه ای به نظرم درست نیست.مانند این است که من مثلا سودمندی یک سنجاق را با سودمندی نظریات جامعه شناسی تاریخ مقایسه کنم.البته آرامشی که‌به آن اشاره کردید چیز بسیار مهمی است آرامش یکی از هدفهای هر فردی در زندگی اش است( البته آرامش واقعی و نه مصنوعی و خود فریبی) زندگی بدون اضطراب٬ ترس کنار آمدن با خود و انس با جهان و صاحب جهان چیز کمی نیست.
با تشکر مجدد
دوست عزیز cleauoum
.
.
تشکر برای پاسخ هایی که در پروفایل بنده گذاشته اید, اما فکر میکنم شما کاربرد عرفان و صوفی گری را با وظیفه های دولتی جابه جا کرده اید.از مثال ها, لیزر و عرفان نیز هیچ ارتباطی بهم ندارند که بگویید کدام یک
-
برتر یا پایین تراست. با عرفان میتوان به روح رسید و خداوند , همچنان که لیزر نیز به کارایی های خودش میتوان امید داشت. نمیتوان گفت این بهتر ازدیگریست.در واقع هر چیزی خاصیتی دارد ,همانطور که شما از دست هایتان توقع ندارید, توانایی دیدن داشته باشند!
-
ممنون میشوم اگر بدانم عرفان در نزد شما به چه مفهومی میباشد.
alizanjanii گرامی
اختیار دارید، قطعا دانش این حقیر خصوصا در امور دینی به انداز شما نیست.
همیشه در مقام شاگردی شما هستم. به رغم اختلاف فراوان در عقاید از نظریات شما همیشه استفاده کرده ام. از توضیحاتی که دادید ممنون هستم.
کاش کمی هم در مورد نظرات کامنت قبلی تان توضیح می داید. آن موقع خواستم مطرح کنم در میانه بحث گم شد. آنجا که می گویید: "اما سودمندی و زیانهای آموزه های صوفیان(از کلمه عرفان زیاد خوشم نمی آید): اتفاقا اگر تعالیم صوفیه را با تعالیم دانشمندان و فیلسوفان مقایسه کنیم به نظر من تعالیم صوفیان حرف محکمی است.
چرا به جای کلمه عرفان از صوفیان استفاده می کنید. تعالیم صوفیان یا همان عرفا را چه می بینید؟ منبع این تعالیم چیست؟ در مورد کشف شهود، مکاشفه چه نظری دارید. آیا منبع عرفان هستند.
اما در مورد نظر این حقیر
واقعیت این است اگر از من بپرسید اهمیت مهره های مصنوعی که علم پزشکی با جراحی در کمر بنده گزاشته بیشتر است یا عرفان می گویم مهرها. اگر بپرسید اهمیت لیزر بیشتر است یا مثنوی می گویم لیزر. اگر بپرسید کل تلاش های عرفا برای حفظ کرامت انسانی موفق بوده یا متمم قانون استقلال آمریکا می گویم قانون استقلال آمریکا.
من تا حدی مثنوی را مطالعه کرده ام، بخشهایی مفصلی از نقدهایی که منقدان بر آن وارد آورده اند را هم خوانده ام. به نظر من نمی تواند در زندگی امروز ما و از همه مهم تر در حل مشکلات جامعه ما و توسعه جامعه ما نقش داشته باشد. به باور من بخشی از نابسامانی که امروز می بینم ماحصل همین تفکر است. شاید بتوان گفت عرفان به درد خانه های مردم بخورد و وسیله آرمش عده ای باشد (حداکثر)
جهالت حقیر را می بخشید.
دوست عزیز آقای cleauoum
درباره نظر برخی علماء درباره فلسفه و عرفان بهتر است توضیحی میدادید. توضیح اینکه از همان ابتدا فقها و صوفیه باهم اختلافاتی داشتند( البته نه همه)حوزه علمیه مشهد یکی از حوزه هایی است که با فلسفه و هم با تعالیم صوفیه مخالف است.این حوزه به " مکتب تفکیک" معروف است و میگوید اسلام را فقط از مسیر اهل بیت باید فهمید نه از مسیر ابن سینا یا فارابی یا مولوی و ابن عربی.مرحوم اصفهانی، آقای محمد رضا حکیمی حتی مرحوم شریعتی متعلق به همین مکتبند. آقای نصیری که در کامنت قبلی هم از او لینک داده اید نیز جزو " نوتفکیکیان" همین حوزه است. مقدار مخالفت این گروه با صوفیه و فلسفه چنان زیاد بود که حتی موجب شدند تا پخش " تفسیر سوره حمد " آیه اله خمینی هم پس از انقلاب و در زمان حیات خود ایشان از تلویزیون متوقف شود.
و یک انتقاد: دوست عزیز از آنجاکه میدانم آدم پرمطالعه ای هستید میپرسم گذشته از اینکه آقای خراسانی یا نصیری یا فقها و مولف کتاب نخبه کشی چه نظری درباره گروه صوفیه دارد،شما شخصا چه نظری دارید؟ اصلا تا کنون مثلا مثنوی را خوانده اید؟ این را از این جهت میگویم که قسمت زیادی از مخالفتها بخاطر عدم خواندن همین آثار است.اگر خوانده اید اصلا آموزه های اینها سودمندی برای بشر داشته است؟ نظر شخصی تان درباره زیانهای این تعالیم چیست؟
حضرت amenmarr
یکی از مشکلات بزرگ شما به نظر بنده این است که تحمل عقاید مخالف خودتان را ندارید.
اول- اینکه بنده طرفدار حقوق همجنس گرایان هستم یا نیستم ربطی به موضوع بحث این کتاب ندارد. بنده نظرم را در جای دیگری دادم، اتفاقا شما هم در آن زمان در بحث حظور داشتید و با حرف من مخالفتی نکردید. حنی به آن اشاره هم کردید. این که چطور شده شما خار در چشم و استخوان در گلو آن بحث را که مدتی هم از آن می گذرد، گزاشته اید برای این کتاب به خودتان مربوط است. خواستید برویم در موضوع همان کتاب پیرامون همجنس گرایان بحث کنیم.
شما فرمودید بنده cleauoum بی اطلاع و جاهل هستم، و نمی دانم چند حرف دیگر.. جوری صحبت کردید که انگار من از خودم حرفی و سخنی در بطلان فلسفه و عرفان گفته ام. بنده هم طیف گسترده ای را از مخالفان فلسفه و عرفان را به شما معرفی کردم که به رغم عقاید مختلف و اختلافات فراوان همگی آنها امروز در نقاطی به هم می رسند.
چون از مراجع دینی و اسلامی انسان سخن گفته بودید بنده هم به سراغ برخی از مراجع دینی رفتم و برایتان سند آوردم. که نشان بدهم شما اشتباه فکر می کنید.
نظرتان در مورد این حرف آیت الله وحید خراسانی چیست؟ فلسفه و عرفان همه اش کشک است.
متن لینک
در زمینه ابن عربی هم بنده چیزی نمی گویم چون می شوم انسان نادان. شما را ارجاع می دهم به نظرات آیت الله میلانی در مورد ابن عربی.
همچنین نظرات آیت الله وحید خراسانی در مورد فلسفه و عرفان - قی کرده های فلاسفه یونان را نوشخوار نمی کردی - زباله های عرفان اکسوفان را حضم نمی کردی،
متن لینک
اتفاقا مخصوصا از مراجعی در این بحث استفاده کردم که جنابعالی نتوانید زیرش بزنید. و چیزی به آنها بچسبانید. بنده هر چه هستم فعلا علمای بزرگ مذهب شیعه بر ضد عرفان و فلسفه حرف می زنند. شما که اتفاقا بر راه راست هستید بروید تحقیق کنید که چرا علمای بزرگ مذهبی که شما سنگش را به سینه می زنید در رد فلسفه و عرفان سخن گفته اند.
بنده مشغول بازی با تبلت هم می مانم شما هم بروید کمی در مورد دین اسلام تحقیق بفرمایید. شاید که هدایت شدید
جناب cleauoum
حق با شماست !!!!!!!!!!!!!!!
دنیا با شما همانطور رفتار میکند که از آن انتظار دارید.
خلایق هرچه لایق
بیش از این وقت و حوصله ی "آب در هاون کوبیدن" را ندارم، و نیازی هم به آن نمی بینم.
آنچه میگویم به قدر فهم توست *** مُردم اندر حسرت فهم درست
.
irani222 گرامی
دوم
تا نشان مایه کوبی آبله بر روی بازوی شما ست، این یعنی اینکه به دارو و دوا نیازمدید. آن روستایی مورد ادعای شما هر وقت توانست راهی برای مقابله با آبله، و سرخک پیدا کند (راه حلی به جز دخیل بستن) آن وقت حرف شما درست است.
من مدتی دچار بیماری سختی بودم، اتفاقا به حرف امثال شما گوش کردم و به دنبال روش های دیگر رفتم. در نهایت بیماری بنده فقط به کمک داروهای شیمایی بر طرف شد. اینکه مثلا می شود بدون سموم شیمیای یا روش های علمی و دانشگاهی و صنعتی به جنگ بیماری ها رفت به نظر من توهم است. حداقل تجربه شخصی خود من چنین بود. در مورد آن روستایی فرضی هم تا زمانی که سلامت آن شخص فرضی مورد ادعای شما بررسی نشود، آزمایش نشود نمی شود جکم داد. و بعد از آن حکم که مبنایش بر مجهولات است نتیجه گرفت که کل صنعت دارو سازی به درد نمی خورد. ممکن است سلامت آن شخصی به خاطر محیط زندگی اش باشد، مثلا به خاطر آب یا نوع خاصی از خوراکی که در محل زندگی آن فرد فرضی مورد ادعای شماست. نمی شود از همه مردم دعوت کرد که برای سلامتی بروند پیش آن روستایی زندگی کنند.
درست مثل معتادان که روز به روز بر دوز موادمخدر خود می افزایند و اگر جواب نمیداد، موادی قویتر را جایگزین آن میکنند! و به قول شما "خاصیت علم همین است، مدام خودش را بهتر میکند!" و این برای معتادان یک پیشرفت علمی و عملی خارق العاده محسوب میشود!!! منتهی پیشرفت در کجا؟ پیش رفتن راحت تر و سریعتر به سمت خودکشی و فساد.

به نظر من شما دارید مغلطه می کنید. خیر کوچکترین شباهتی با اعتیاد ندارد. اینکه برای درمان و حل مشکلات بشریت در زمینه بیماری، فقر، بهبود وضع زندگی به سراغ علم می رویم و از علم کمک می گیریم چه ربطی دارد به مواد مخدر. اتفاقا در این موارد عرفان است که شبیه به مواد مخدر عمل می کند و قرار است مرحم زخم هایی باشد که کوچکترین شناختی از آن ندارد.
اصل بحث بنده شما بر این است است که عرفان نمی تواند راه حلی برای مشکلات امرو ز ما ارائه کند.
در زمان انقلاب صنعتی - بحث استثمار کارگر و بهره کشی از زنان و مردم و کودکان پیش آمد - اندیشمندان و نویسندگان آن زمان به جای پناه بردن به عقاید هزاران سال قبل و ورد خواندن و کشف شهود و مکاشفه به بررسی این پدیده پرداختند هر کدام نظریه ای دادند - از مارکس گرفته تا دیگران - بعدها بحث استثمار طبیعت و نابودی محیط زیست پیش آمد. اکثر فعالان چپ در قالب فعالان محیط زیست متشکل شدند، احزاب سیاسی تشکیل دادند. از هر روشی برای فشار به صاحبان صنایع استفاده کردند و می کنند. تا جلوی نابودی محیط زیست را بگیرند. این وسط راه حل شما چیست؟ کارخانه ها را تعطیل کنیم، به طبیعت پناه ببریم؟ صنایع را نابود کنیم؟ داروهای شیمیایی استفاده نکنیم؟ چطور است به عصر حجر برگردیم. بهرحال آن موقع نه داروی شیمیایی بود و نه اوضاع محیط زیست این گونه بود.
تکنولوژی پرستی یعنی این که بگوییم : هر آنچه که از کارخانه ی صنعت و تکنولوژی تولید میشود، پاک و منزه است از خطا و اشکال، و یا بگوییم فواید آن به ضررهای آن غالب است و... پس استفاده از آن بی اشکال است.
اول در دنیای امروز هیچ چیز مقدس و قطعی نیست. هیچ چیز کامل نیست. همه چیزهای انسانی و حتی روحانی نواقصی دارند چه برسد به صنعت و علم. دوم- برای بررسی سلامت محصولات ادرات مشخصی وجود دارد کارشان را به نحو احسن انجام نمی دهند ولی کار می کنند. اینکه بخواهیم با تکیه بر استدلالی مثل اینکه عرفان یعنی نور! یعنی شعور! (نور و شعور به چه معنی است خدا می داند) جایگزینی برای علم پیدا کنیم به هیچ جا نمی رسیم. دست آخر آیین شمنی و کف بینی و وردخوانی را رواج خواهیم داد.
آقای cleauoum
اگرچه با توجّـه به اذعان خودتان، از طرفداران پر و پا قرصِ رفتـار زشتِ همجنس بازان یا به قول خودتان همجنس گراها هستید و ادامه ی بحث با کسی که آشکارا طرفدار ترویج فساد و انحراف اخلاقی و
شعله ور ساختنِ آتش نـیروی جـنسی ی معلـولانِ فکری و منحرفِ مـذکّر، از طریق وطی و تفخیـذ در جامعه است، بحث پیرامون معـارف و معنویت اشتباه و بی فایده است، امّا برای آگاهی ی دوستانی
که احتمالاً دیدگاه شما را خوانده و یا می خوانند پاسخ می دهم؛ آیت الله مصـباح یزدی در کتاب " در جسـتجوی عرفان اسلامی " می نویسد « .... اگر فردى که آن حقایق عرفانى براى او بیان مى‌شود،
خودش آن حقـایق را نیافته باشد، انتقال حقیقت آن معانى به او ممکن نخواهد بود و تنها مى ‌تـوان با ذکر برخى مقدّمات، تشبیهات و تمثیل ‌ها و اوصافى، او را به آن حقیقت نزدیک کرد. تصوّر کنید کسى
که طعم و مزه یک غذا یا بوى عطـر گْلى خاص را نچشـیده و استـشمام نکرده باشد. براى درک آن طعـم یا بو، دو راه برایش متصـوّر است: یکى این‌ که خود فـرد از آن غـذا بچشـد یا آن گْل را ببـوید، و دوم
این ‌که کسى که خود چنین تجربه‌اى داشته است آن مزه یا بو را براى او توصیف کند. »، علیٰـهذا آقای مهدی نصیری نیز درکی از واقعیـت عرفان ندارد زیـرا به مرتبـه ی عـرفان عملی نرسیده و در زمره ی
عارفان نیست و متاسّفانه با سـوء استفاده از موقعیت اجتمـاعی، بدون داشتن صلاحیت لازم، بر ملّا صـدرا و مـولانـا و ابـن عربی و اخیراً، اسـتاد فـرزانه آقای دینـانی که از فلاسـفه و عرفای بزرگ و بنام
اسلامی بوده اند با صراحت به شدّت خْـرده نمی گرفت، البته نفس ایشـان از جای گـرم بلنـد می شـود و چـون توانسـته است به بـزرگان کشورمان نزدیک شـود و اعتمـاد آنان را جلب کند و از طـرفی در
لفاّاظی ماهر است، سر و صدا راه انداخته است، در طول تاریخ و بخصوص عصر حاضر بسیار بوده و هستند کسانی که تصـوّر کرده و می کنند اگر آثار بزرگان و پیشینه ی تاریخ کهن ایران را نقد کنند، می
توانند با جنجال و هیـاهوئی که برپا می کنند به شـهرت و مقام برسـند، درحالیکه توفیق آنان موقتی است و بعد از مـدّتی شـنوندگانشان پراکنـده می شوند و خود به خود طرد می شوند و به فراموشی
سپرده می شوند و فقط ممکن چـند نفر وامانده تر از خودشـان را و آنهم اگر دست به جیب شوند و خرج کنند به عنـوان بله قربان گو و طرـفدارِ صوری به گِـردِ خـود جمع کنند، اینکه می بینـید عـدّه ای در
محضر سخنرانی ی ایشان حاضر می شـوند و به حرفهایش گوش میدهنـد، نشان از درستی و تأیید گفتار وی نیست، چه بسا از روی کنجکاوی و یا دعوت دفتر تبلیغاتی ایشان است، و در این مورد بارها
با ایشان مناظره کرده اند و نظریه هایش را رد کـرده اند که بنده هم قبلاً چند جلسـه ی آن را گوش داده ام به هرحـال و به هر صـورت، رد یا قبول فلسـفه و عرفان از طرف آقای نصـیری نمی تواند توجیـه
کننده هیچ یک از حرفهای شما باشد و سنخیتی با هم ندارند، زیرا در این رابطه در مقایسه با ایشان بسیار ضعیف و ناچیز و غیر قابل اعتنا و بی اعتبار هستید، هرچه هست ایشان مسلمان دانشمندی
است و از درس های حوزوی برخوردار بوده و تدریس می نماید، لکن شما کاملاً بر خلاف جهت ایشان حرکت می کنید و فحوای کلام شما مؤیّدِ نا آگاهی و بی دینی و یا حدّ اقل بی علاقگی به مبانی ی
اسلامی و حتّی در تناقض با آنها است و گمان نمی کنم از سخنرانی های آقای نصیری هم چیزی سر در بیاورید زیرا مباحث ایشـان کاملاً علمی است و با توجه به دیدگاه شـما، از فهم آنها فاصله دارید.
بهتر است بیش از این در ارتباط با عرف و عارفان چیزی نگوئید و همچنان سنگ بیگانگان را بر سینه بزنید و مشغول بازی با تبلت خودتان باشید.
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک