در آستانه فردا
نویسنده:
ایوان تورگنیف
مترجم:
محمد هادی شفیعیها
امتیاز دهید
✔️ النا، شخصیت محوری داستان، در آستانه فردای دشوار جنگ کریمه ایستاده است و چه بسا جنگ را از سر گذرانده است. پشت به وطن، روی به مزار عشق، که دمی پیش به خاک سپرده است و جنگ را آیا مایه بیش از این است؟ این نویسنده اجتماعی روس وضع زندگی هم میهنان خود را که اکثریت آنان از زارعین و عامه ی مردم بودند در نوشته های خود توصیف کرده و حقایق تلخ و واقعیت ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان داده است.
از متن کتاب:
در یکی از روزهای گرم تابستان سال 1853، کنار رودخانه "مسکوا" نزدیک آبادی "کونتسوف" دو جوان زیر سایه درخت زیرفونی روی سبزه ها دراز کشیده بودند. اولی که بلند قد و سیاه چرده بود و بینی نوک نیز و اندکی کج، پیشانی بلند و ظاهری بیست و دو ساله داشت، به پشت دراز کشیده بود. لبخند پهنی روی لبهایش نقش بسته و چشمان خاکستری ریزش را کمی تنگ کرده بود و متفکرانه به افق می نگریست. دومی هم روی سینه دراز کشیده، سرش را که موهای مجعد و بوری داشت، در میان دو دست فشرده به نقطه دور و نامعلومی خیره شده بود و با اینکه از رفیقش سه سال بزرگتر بود، ولی جوانتر می نمود...
بیشتر
از متن کتاب:
در یکی از روزهای گرم تابستان سال 1853، کنار رودخانه "مسکوا" نزدیک آبادی "کونتسوف" دو جوان زیر سایه درخت زیرفونی روی سبزه ها دراز کشیده بودند. اولی که بلند قد و سیاه چرده بود و بینی نوک نیز و اندکی کج، پیشانی بلند و ظاهری بیست و دو ساله داشت، به پشت دراز کشیده بود. لبخند پهنی روی لبهایش نقش بسته و چشمان خاکستری ریزش را کمی تنگ کرده بود و متفکرانه به افق می نگریست. دومی هم روی سینه دراز کشیده، سرش را که موهای مجعد و بوری داشت، در میان دو دست فشرده به نقطه دور و نامعلومی خیره شده بود و با اینکه از رفیقش سه سال بزرگتر بود، ولی جوانتر می نمود...
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/08/21
دیدگاههای کتاب الکترونیکی در آستانه فردا
و اما در خصوص تورگینف، جدای از تبحر و تجرب این نویسنده شهیر روسی در ادبیات داستانی کلاسیک و روح و اتمسفر فکری و اجتماعی روسیه ی تزاری، پیشنهاد می کنم حتما در کنار تورگینف از کارهای نیکلای گوگول غافل نشوید، تنها به یک اظهار نظر معروف از تورگینف درباره گوگول اشاره می کنم که خود گویای بسیار است: "همه ما از زیر شنل گوگول برخواسته ایم"
همان خصوصیتی که روح زن دارد#
گفتگوی شوبین و برسنو در آغاز کتاب و دوگانگی ظریفی که در باور و تجربیات خواننده ایجاد میکند علاوه بر ایجاد حسی دلپذیر سرعت خواندن را هم بالا میبرد !
مثل همیشه از اسپارتای عزیز سپاسگزارم