رسته‌ها
نبوئت هیلد: کتاب مخفی یهود
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 112 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 112 رای
این کتاب قرن ها در کتابخانه علمای یهود به نام کتاب مرموز مخفی بوده است.
هفتاد سال پیش از بعثت پیامبر اسلام (ص) کودکی مرموز بنام لحمان حطوفاه فرزند یکی از علمای پرهیزگار بنی اسرائیل بنام ربی پنحاس و زنی پاکدامن بنام راحیل متولد گردید و بلافاصله پس از تولد به سجده افتاد و لحظاتی بعد برخاسته و رو به مادرش کلماتی مبهم و بیمناک به زبان آورد.
پس از این ماجرا و با واکنش مادر کودک وی تا ۱۲ سالگی لب به سخن نگشود. جملات این کودک موسوم به کتاب نبوئت هیلد به اندازه ای سربسته و نامفهوم بود که حتی علماء و مفسرین یهود و اهل لغت عبری را دچار حیرت کرد.
البته این ابهام هفتاد سال پس از آن معنا پیدا کرد و نشان دادکه جملات لحمان بشارت ظهور پیامبر آخر الزمان و وقایع معاصر و بعدش بوده است، لکن علمای یهود بعضی مبهمات را بهانه قرار داده و علامات و بشارات روشنی که راجع به پیامبر بزرگ اسلام بود را مربوط به شخصی نا معلوم دانسته و این کتاب را متروک و در دسترس طالبین و حتی عوام یهود قرار نمی دهند.
اما در اثر عنایت خدای متعال یکی از علمای بزرگ یهود پس از تامل در آئین اسلام، مشرف به دین مقدس اسلام گردید و بر اثر یک اتفاق کتابی از کتب بنی اسرائیل بنام تبعید و میصوا، برای چاپ آماده می شد و از حسن تصادف نسخه صحیحی از کتاب نبوئت که به نظر علمای یهود آن زمان هم رسیده و بر صحت آن گواهی داده و مقدمه ای بر آن نوشته بودند، در آن موجود بوده این عنایت خدای متعال منجر به این گردید که سخنان ااهی آن کودک از پرده های ضخیم مرض ها و غرض ها بیرون آید. ولی باز علمای یهود از نشر آن جلوگیری نموده و فعلا در کتابخانه ها و نزد علمای یهود به نام کتاب متروکه و غیر معتمده نگهداری می گردد.
در این کتاب بخشی از بشارات کتب یهود در خصوص پیامبر آورده شده و سپس شرح مختصری از آیات کتاب نبوئت ذکر می گردد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
99
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
esmigel
esmigel
1390/03/30

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نبوئت هیلد: کتاب مخفی یهود

تعداد دیدگاه‌ها:
44
دوست عزیر سوشیالسم
من این کتاب رو خوندم . در مورد واقعیت داشتن این داستان خودم هم در تردید هستم . ولی این رو میدونم که خدا خرافات نیست .
اگه توی زندگی به خدا اعتقاد نداشته باشی به مشکل میخوری . متاسفانه تفکرات و عقاید ماسون ها توی جوون ها زیاد شده . توصیه می کنم سخنرانی های دکتر رائفی پور را گوش کنی .
دوست عزیر سوشیالسم
من این کتاب رو خوندم . در مورد واقعیت داشتن این داستان خودم هم در تردید هستم . ولی این رو میدونم که خدا خرافات نیست .
اگه توی زندگی به خدا اعتقاد نداشته باشی به مشکل میخوری . متاسفانه تفکرات و عقاید ماسون ها توی جوون ها زیاد شده . توصیه می کنم سخنرانی های دکتر رائفی پور را گوش کنی .
دوست عزیر سوشیالسم
من این کتاب رو خوندم . در مورد واقعیت داشتن این داستان خودم هم در تردید هستم . ولی این رو میدونم که خدا خرافات نیست .
اگه توی زندگی به خدا اعتقاد نداشته باشی به مشکل میخوری . متاسفانه تفکرات و عقاید ماسون ها توی جوون ها زیاد شده . توصیه می کنم سخنرانی های دکتر رائفی پور را گوش کنی .
اسمیگل عزیز من که هنوز نخوانده ام . اما با این قبیل کتبی که در آینده بعید برای پیشگویی آینده قریب نسبت به یک ماضی بعید نوشته شده و میشود آشنایی دارم . اینها خزعبلاتیست که فقط برای چاپیدن مردم ابداع میشود . اصل در تمام مذاهب و مکاتب بشری و الهی آزادی و کرامت انسان ،حق تحقیق و پرسش و انتخاب اوست و پس از آن مسئول بودن در قبال تفکر و عملکرد خویش و در نهایت در یک جامعه بی تبعیض این آزادی ها به منصه ظهور میرسند و در اینجا مفهومی نسبی بنام قانون توجیه میابد و عدالت که آن نیز منتزع از قانون نسبتهاست ظاهر میشود . پس چگونه میتوان متوقع بود که در جهانی که در هر گوشه آن به نوعی زور حاکم است و زر یاور و تزویر مدد کار، این خزعبلات با اقبال بنی بشر خسته از جنگ و فقر و فساد مواجه نشود . مادر تمام این باورها جهل است که در دنیای دموکراسی کمتر است و در دنیای تحت استبداد قرون وسطا بیشتر ، اما به هر حال هست و نامش هم هست : جهههههههل.
سپاسگذارم از تمامی دوستانی که دعوت من برای خواندن این کتاب را پذیرفتند و به نگارش دیدگاه پرداختند!
و اما در جواب آن دسته از دوستانی که در پروفایل من پرسیده بودند هدف من از آپلود این کتاب چیست؟ باید بگویم که به تازگی افرادی را دیده ام که تحت تاثیر این کتاب بوده اند و جالب اینکه خودشان کتاب را نخوانده بودند بلکه پای منبر شنیده بودند. این باعث شد که خودم این کتاب را بخوانم و مسلما با خواندن چند سطر اول این کتاب فهمیدم که اراجیفی بیش نیست.
بعد از خواندنِ این کتاب خواستم نظرِ دوستان ((قِشر کتابخوان)) را نسبت به آن بدانم زیرا هرکسی از دیدی متفاوت کتاب را می خواند و ممکن است دوستان نکته ای را در کتاب ببینند که من ندیده باشم که همینطور هم هست
بعد از آپلود چه از دوستان مذهبی و چه غیر مذهبی دعوت کردم که کتاب را بخوانند ولی تا به اینجای کار فقط دوستان غیر مذهبی به بیان دیدگاه خود پرداخته اند و دوستان مذهبی با اینکه کتاب را خوانده اند ولی دیدگاهی نگذاشته اند و جالب اینجاست که کتاب تا به اینجای کار مورد علاقه 4 نفر است ولی هیچ دیدگاهی برای دفاع از آن بیان نشده است.
سبز و پیروز باشید

خود تورات که کتاب یهودیان است انقدر به دور از عقل و گاه بی ادبانه و چنان سفیهانه نوشته شده که جای هیچ شک و تردیدی برای کذب و دروغین بودنش باقی نمیگذاره چه برسه به کتابهای حاشیه ای که این روزها هم بازار مصرفشون داغ است .
این کتاب با آیه ای که بشارت ظهور محمده شروع میشه :
" پس از آن بیاید امت و گروهی که جهان را متزلزل سازند به دست پسر کنیزک (فرزندان اسماعیل) و خرابیها و خاموشیها پدید آید."
همینطور که میگذره توی آیات مختلف درباره خود پیامبر و وقایع بعد از ظهور پیامبر مثل از بین رفتن بتها و معراج و شق القمر کم کم ذکر میشه.
نکته جالبی که توی این کتابه اشاره هایی رمزگونه به واقعه کربلاست مثلا در آیه هجدهم میخوانیم :
" سر از قفا با خنجر بریده شود ، دو دست قطع گردد، در کنار شط فرات واقع شود، تغییراتی در زمین و آسمان پدید آید."
و آیه نوزده :
" خیمه های رنگینی که جای نشستن فرزندزادگان است سوخته شود و آشکار شوند خویشان معروف که به ناز پروده شده بودند و شایع گردد و با لب تشنه کشته شود"
و صد البته توی این کتاب قسمتی هم درباره ظهور وجود داره، یعنی آیه 13 :
" بیاد ساعتی که فرج قوی گردد و نبوت بسیار شود و مانند سیل جهان را پر کند، زیاد شود شرافت و بسیار گردد جبروت و گشوده شوند اسیران و بندیان"
در آیه نهم کتاب مخفی یهود آمده : «صیهراء شاها وسباه وعرق بها وها شاطا وشامعا» (ترجمه:درنگ نمود ماه واز میان دو پاره شد واطاعت نمود آن حضرت را وبه هم پیوست)که به شق القمراشاره داره
تنهاچیزی که میتونم بگم اینه که به نظرشخصی من فقط یه سناریوی ازپیش طراحی شده ستکه جهت گیری هاش خیلی مشخصه باعرض معذرت ازاسمیگل عزیزترجیح میدم برم یه باردیگه فیلم رمزداوینچی روتماشاکنم ولی نه وقتموبراخوندن این کتاب بذارم باورم نمیشه توقرن 21دارم زندگی میکنم!!
راستی درموردنویسنده(علی موسوی مطلق)مطلبی توگوگل پیدانکردم؟
وچیزی که جالبه درتمامی سایت های مذهبی دارن تبلیغشومیکنن وحتی ازاون به عنوان کتاب مقدس یادمیکنن وجملاتشوباایه خطاب میکنن وتازگی هاهم پای منبراازش به عنوان یه معجزه اسم میبرن وتبلیغشومیکنن دورازانتظارنیست وهمین جابه شماقول میدم درآینده ای نه چندان دوراین کتاب همانندقران درخانه های تمامی مسلمانان موردکرامت قرارمیگیره ومسلما باوضولمسش میکنن!!!وچه بحث های برسراین کتاب خواهیم کرد...
پیروزباشید
بی تردید یهودیان از دیرباز با تکیه بر پیشگویی ها و آموزه های کتب مقدس و انبیا خود همواره چشم به راه پیامبری مصلح و نجات بخش بوده اند اما آنچه در این میان در خور تامل و اسباب شگفتی است بهره جویی فرصت طلبانه محمد بن عبداله از این حربه برای القاء و تثبیت مدعای رسالت خویش است.
بی شک آشنایی مردمان مدینه با این باور یهودیان (به سبب نزدیکی و مراودت بسیار ) در پذیرفتن محمد به میان خود و یاری رساندن بدو تاثیر بسزا داشت.اما پرسش این که چرا یهودیان خود از پذیرش دعوی محمد سرباز زدند؟ چه شد که محمد که در بدو امر آیین و انبیاء و کتب مقدس یهودیان را تایید کرده و برای اقناع ایشان خود را پیامبری در امتداد انبیاء پیشین خوانده بود مدعایش مورد اقبال اهل کتاب قرار نگرفت و چنان تخم کینه ای در دل کاشت که چون کارش بالا گرفت و بر مرکب قدرت مستولی شد آیات شداد و غلاظ درباره ی ایشان فروفرستاد و در قلع قمع و به خواری و نابودی فکندنشان از هیچ چیز فروگذار نکرد؟
اساسا بر خلاف مدعای عمله دین مبین، نپذیرفتن دعوی محمد از سوی یهودیان نه از سر غرض ورزی و کتمان حقیقت که از آن روی بود وی با نشانه های مصلح نجات بخشی که ایشان به انتظار او نشسته بودند همخوانی نداشت.
یهودیان با تکیه بر پیش گویی های کتب مقدسان چشم به راه برآمدن پیامبری نو از میان اهل کتاب بودند نه از بین بت پرستان حجاز و دیگر این که حضرت از عهده آزمایشاتی که بزرگان یهود برای سنجش مدعای او بعمل آوردند برنیامد.
آن گاه که علمای یهود مدینه به درخواست بزرگان قریش درصدد آزمودن او برآمدند پرسش هایی درباره ی باورهای دینی خود (از جمله اصحاب کهف و ذوالقرنین) بر وی عرضه کردند و خواستار پاسخ شدند.اما حضرت که در خصوص اینان آگاهی نداشت غافلگیر شده از پاسخگویی آنی سرباز زده و پاسخ را به روز بعد موکول نمود ولی در عمل پانزده روز ایشان را برای ارائه پاسخ (و در حقیقت به منظور پرس و جو و کسب آگاهی لازم) منتظر گذارد و در فرجام ضمن ارائه پاسخ های متناقض و مبهم، علت تاخیر پیش آمده را نیز خواست الله و سزای فراموش کردن توکل به او عنوان نمود:
"زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد*مگر آنكه خدا بخواهد، و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كنی ... [پس در نزول پاسخ ایشان درنگ کردیم]* بگو خدا به آنچه درنگ افتاد داناتر است..." (آیات 23 ، 24 و 26 سوره کهف)
چون علمای یهود از شمار اصحاب کهف پرسیدند از پاسخ روشن سرباز زد و آن را در حیطه ی علم الله دانست :
"به زودى خواهند گفت: سه تن بودند [و] چهارمين آنها سگشان بود. و مى‌گويند: پنج تن بودند [و] ششمين آنها سگشان بود. تير در تاريكى مى‌اندازند. و [عده‌اى‌] مى‌گويند:هفت تن بودند و هشتمين آنها سگشان بود. بگو "پروردگارم به شماره آنها آگاه‌تر است، جز اندكى [كسى شماره‌] آنها را نمى‌داند." (کهف آیه 22)
درباره ی ذوالقرنین نیز آنچه درباره ی شخصیتی خیالی شنوده بود (که نشات گرفته از باورهای پیشینیان درباره ی شخصیت و فتوحات و گیتی نوردی اسکندر مقدونی [و نه کورش بزرگ] بود) به ایشان عرضه کرد:
"و از تو درباره ذوالقرنين مى‌پرسند.بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند." (کهف آیه83)
"... تا وقتى [ذوالقرنین] به ميان دو سد رسيد، ... طايفه‌اى را يافت كه نمى‌توانستند هيچ زبانى را بفهمند* گفتند: اى ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج سخت در زمين فساد مى‌كنند، آيا [ممكن است‌] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى" (کهف آیات 93 و 94)
[جالب آن که چگونه مردمانی که هیچ زبانی نمی فهمیدند خواسته خود را به ذوالقرنین ابراز داشتند.]
به هر روی در نتیجه تاخیر و تناقضات و خطاهای وی ، یهودیان و مکیان در کذب بودن مدعای او به یقین رسیدند و اهل کتاب چون دانستند محمد که مدعی بود همان پیامبر موعود در کتب ایشان است خود با آداب و باورهای ایشان آشنایی ندارد از پذیرش دعوتش سرباز زدند و او را مورد طعن و تحقیر قرار دادند.

کودک مرموز ؟!! مرموز یعنی چه؟! کودکی که رمز و راز دارد!! حالا چه رازی هست که بقیه کودکان ندارند؟! راز پیامبری را که 70سال بعد در عربستان اعلام بعثت میکند! آیا نمیشد این راز را افراد معتمدتر و مطرحتری بطور آشکارتر میدادند که چنین رازآلود و دروغ آمیز باقی نمی ماند... مثلاً به جای اینکه 70 سال قبل یک نوزاد دروعین بگوید؛ 40 سال قبل یعنی 30 سال جلوتر یک کائن والامقام و بارز رسماً مکتوب میکرد که پیامبر الهی در چنین روزی زاده میشود و... نه اینکه بصوروت موهوم و رازآلود عده ای ناشناس بگویند که فلانکس خواهد آمد که ابرها بالای سر او حرکت میکنند تا همیشه زیر سایه باشد و آفتاب اذیتش نکند!!! و ...زیرا اگر کمی دقت کنید ابرها بالای سر من و شما هم حرکت میکنند!!! و این دلیل نمیشود
نویسنده آنجا بوده و این صحنه ها را خودش دیده؟!!
چه کسی برایش تعریف کرده که او باور کند و ما باور کنیم؟!
تمام نوزادان بعد از تولد اصوات مبهم از خودشن تولید میکنند...
از نظر آناتومی اصلاً حلق و حنجره نوزاد هنوز تکامل نیافته است که بتواند مثل آدم بزرگها حرف بزند!!!
از نظر آناتومی اصلاً ساختار لگن و کمر و پاهای نوزاد به گونه ای نیست که بدو تولد و بند ناف نابریده، مثل آدم بزرگها سجده کند و برخیزد!!!!

دوست گرامی . یاوه است . کنتور که نمی اندازد .:))
هفتاد سال پیش از بعثت پیامبر اسلام (ص) کودکی مرموز بنام لحمان حطوفاه فرزند یکی از علمای پرهیزگار بنی اسرائیل بنام ربی پنحاس و زنی پاکدامن بنام راحیل متولد گردید

کودک مرموز ؟!! مرموز یعنی چه؟! کودکی که رمز و راز دارد!! حالا چه رازی هست که بقیه کودکان ندارند؟! راز پیامبری را که 70سال بعد در عربستان اعلام بعثت میکند! آیا نمیشد این راز را افراد معتمدتر و مطرحتری بطور آشکارتر میدادند که چنین رازآلود و دروغ آمیز باقی نمی ماند... مثلاً به جای اینکه 70 سال قبل یک نوزاد دروعین بگوید؛ 40 سال قبل یعنی 30 سال جلوتر یک کائن والامقام و بارز رسماً مکتوب میکرد که پیامبر الهی در چنین روزی زاده میشود و... نه اینکه بصوروت موهوم و رازآلود عده ای ناشناس بگویند که فلانکس خواهد آمد که ابرها بالای سر او حرکت میکنند تا همیشه زیر سایه باشد و آفتاب اذیتش نکند!!! و ...زیرا اگر کمی دقت کنید ابرها بالای سر من و شما هم حرکت میکنند!!! و این دلیل نمیشود:-)
بلافاصله پس از تولد به سجده افتاد و لحظاتی بعد برخاسته و رو به مادرش کلماتی مبهم و بیمناک به زبان آورد.

نویسنده آنجا بوده و این صحنه ها را خودش دیده؟!!;-)
چه کسی برایش تعریف کرده که او باور کند و ما باور کنیم؟!:-(
تمام نوزادان بعد از تولد اصوات مبهم از خودشن تولید میکنند...:-)
از نظر آناتومی اصلاً حلق و حنجره نوزاد هنوز تکامل نیافته است که بتواند مثل آدم بزرگها حرف بزند!!! :)):)):))
از نظر آناتومی اصلاً ساختار لگن و کمر و پاهای نوزاد به گونه ای نیست که بدو تولد و بند ناف نابریده، مثل آدم بزرگها سجده کند و برخیزد!!!!:)):)):)):))
نبوئت هیلد: کتاب مخفی یهود
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک