شما یا شناخت از ظرفیت پذیرش مردم ندارید یا خیلی آرمانگرایانه مینگرید
رفیق من به اندازه خودم مردمم را میشناسم و شاید خیلی کمتر از شما باشد
من انسانی واقعگرا هستم نه آرمانگرا بلکه با واقعیت به دنبال آرمان هایم میروم
هدف شما از پرورش ایدئولوژی در نهایت چی هست؟
شما حتی نظر مرا نخوانده اید
بلکه شتاب داشته اید برای جواب دادن
من نوشته ام که فکر برتر و پرورش ایدئولوژی باعث سو استفاده دیگران میشود پس معنی حرفم میشود مخالفت با چنین مواضع
چشم انداز این سیر تغییرات رو چطور پیش بینی کردید-آیا با شناخت مردم نمیشه حدس زد که چه اتفاقی خواهد افتاد؟پس این مکتب سیاسی اقتصادی راه حل مناسبی برای رسیدن به خواسته های پیش روست-مطمئنم چیزی که مد نظر شماست نیازمند گذران چند دوره است که مدتش رو نمیدونم
چرا میتوان حدس زد چه اتفاقی خواهد افتاد
همانگونه که خیلی ها در سال 58 صدای پای فاشیسم جدیدی را پیش بینی کرده اند
و حتی خیلی پیشتر از آن رفیق جزنی _من از تبارشان نیستم_پیش بینی حکومتی خرده بورژوای مذهبی را کرد...
اما نتیجه چه شد رفیق...
مگر روشنفکرانی که خواستار سپردن قدرت در دست آنها هستی در شرایط بحرانی که باید به رسالتشان عمل میکردند چه کردند؟؟؟
هر چند من نظر آقای جواد مجابی را قبول دارم که در این مملکت چیزی به اسم روشنفکر فلسفی و سیاسی نداریم می ماند یه روشنفکر فرهنگی که آنهم همیشه سیاست زده است.....
حال این مکتب سیاسی اقتصادی شما یک گزینه مجهول مثل مجهولاتی که اکنون معلوم شده اند هستند
تنها راه این سرزمین آگاهی بخشی است که چه چیز میخواهیم ...
دگر از قید چه چیز نمی خواهیم رها شویم
بالا بردن سطح آگاهی مردم در خصوص حقوقشان و چه چیز های حق مسلم آنهاست همانگونه که امروزه بسیاری از مردم ما برای خواسته هایشان مبارزه میکنند...
تنها راه به نظر من همین است حال می خواهد چندین دهه طول بکشد...همانگونه که تا کنون بیش از 100 سال از عمرش میگذرد...
در سال 1952او دیگر سیاه نیست ، سفید هم نیست.رنگ ندارد.وقتی خود را باز می یابد ، سیاههایی را می بیند که برای سفید اروپایی شدن حاضرند دنیایی را بدهند .باید اینان را به خود آورد ، از قید از خود بیگانگی آزاد کرد.سخن برسررهاندن سیاهان از قید از خود بیگانگی است
**به نظر من اين بهترين مفهوم و جمله ى اين كتاب بود و شرح حال مردم ايران در اين دوره است **
هنوز کتاب رو کامل نخوندم
اما با توجه به نظرات و همچنین قسمت هایی که خوندم
یاد به قسمتی از کتاب قلعه حیوانات افتاد که در ان دژخیمان و انقلاب مصادره کن ها برای ادامه جنایات خود می گفتید آیا می خواهید شرایط مثل قبل شود؟ آیا می خواهید دیکتاتور برگردد؟
درواقع این دیکتاتور ها ترس از دیکتاتوری دیگیری را در بین مردم می کارند تا بیشتر جنایت کنند و مردم را منفعل کند
تلاش و مبارزه لازم است اما از روی عقل و خرد
من نمیگویم همه چیز راحت است و بعد حتما آزدیم
می گویم می توانیم منفعل نباشیم و درست حرکت کنیم و عاری از احساسات زود گذر یا پر خشونت و بت سازی راه را مشخص کنیم
موفق باشید دوستان :x:x:x:x
دوست من شما باید مردم سرزمینت رو کامل بشناسی-و من این رو باغرض گفتم حالا نمیدانم شما یا شناخت از ظرفیت پذیرش مردم ندارید یا خیلی آرمانگرایانه مینگرید-حرف شما درست است-اما این با یک انقلاب به دست نمیاد-هدف شما از پرورش ایدئولوژی در نهایت چی هست؟چشم انداز این سیر تغییرات رو چطور پیش بینی کردید-آیا با شناخت مردم نمیشه حدس زد که چه اتفاقی خواهد افتاد؟پس این مکتب سیاسی اقتصادی راه حل مناسبی برای رسیدن به خواسته های پیش روست-مطمئنم چیزی که مد نظر شماست نیازمند گذران چند دوره است که مدتش رو نمیدونم
به یک فکر برتر نیاز هست-به یک مکتب فلسفی سیاسی اقتصادی که مردم رو حول خودش به رژه در بیاره-این برای به حاشیه راندن کجفهمی و خرافه باوری خیلی مهم است-خیلی..زمان اجرای چنین کاری رسیده است-اما کجاست این بنیانگذار؟
به نظرم روشنفکران آزاد اندیشی که اگر با هر وسیله ای امیدوارم قدرت حکومت رو بدست گرفتند اگر وتو دار باشه بهتره تا وقتی مردم رشد کامل کردند-یعنی ظرفیت فکری فرهنگی مردم رو کامل رو بشناسند و گاها اجازه برخی فعالیتهای مخرب-تکرار تاریخ-کجفهمیهای زیانبار رو با اجماع نظرات تخصصی ندهند
به نظر من عقاید شما به ترویج دیکتاتوری _حالا هر نمونه ای که باشه فکر میکنم دیکتاتوری روشنفکرانه و آگاه مد نظر شماست_کمک میکنه
من در نیت شما که مبارزه با جهل و خرافاتمان است شک ندارم دوست من
ولی این هم راهش نیست
فکر برتر
پرورش ایدئولوژی
باعث سو استفاده آنهای میشود که یک روز با برگشتن به گذشته و ملی گرایی و تقویت چنین گفتمانی می خواهند مارا به تمدن بزرگ برسانند
و روز دگر با بازگشت به خویشتن و انقلاب حسینی "که امثال مترجم این متن از بنیانگذارانش است" می خواهند مارا به آدمیت برسانند
و دریغا دریغ که هر دو گفتمان مارا به بیراهه برد آندم که انسانیت غافل شدیم...انیرانی را بحساب نیاوردیم...غیر شیعه را انسان فرض نکردیم...
پس رفیق باید به دنبال تکثر اندیشه باشم و نه تقویت و مجال رشد اندیشه های ختم شده به دیکتاتوری.......
خوب هردو کاربر محترم درست گفتند(البته کاردو واقعا پسرخالمه که کمی ازهم دوریم:)))
به نظرم روشنفکران آزاد اندیشی که اگر با هر وسیله ای امیدوارم قدرت حکومت رو بدست گرفتند اگر وتو دار باشه بهتره تا وقتی مردم رشد کامل کردند-یعنی ظرفیت فکری فرهنگی مردم رو کامل رو بشناسند و گاها اجازه برخی فعالیتهای مخرب-تکرار تاریخ-کجفهمیهای زیانبار رو با اجماع نظرات تخصصی ندهند
در مورد مکتب سیاسی اقتصادی هم واقعا جامعه نیازمند هست-این از بهترین روشهای رشد اجتماعی سیاسی هست
برای رهایی مردمی که صبح مرگ بر شاه میگوید و شب درود بر شاه چه نسخه ای باید تجویز کرد ؟
برای این مردم دین خطرناک است بی دینی هم خطرناک است .
برای این مردم صلح خطرناک است جنگ هم خطرناک است .
برای این مردم سواد خطرناک است بیسوادی هم خطرناک است .
برای این مردم آزادی خطرناک است دیکتاتوری هم خطرناک است .
جملات فوق بیانگر یک تضاد آشکار است کسی که بتواند برای این تضاد نقطه تعادلی بیابد میتواند به یک قهرمان واقعی بدل شود .
چگونه میتوانیم سرپیچی کنیم و آن را انتقال دهیم-با نوشتن؟و به دنبالش با روشنگری علنی؟چگونه میتوانیم مردم را متوجه سازیم؟آیا ذهن عمومی خواهان اصلاحات مذهبیست؟فکر نمیکنم-خواهان جدایی سیاست از دین است؟به احتمال زیاد-البته اگر نصف مردم این رو بخواهند که اینطور گمان نمیکنم-ضریب ناآگاهی سیاسی بین مردم رو میدونید؟خوب خیلی بالاست-ضریب مطالعه هم خیلی پایین است-از 80درصد که رای دادند چند درصد آگاهی بین المللی از سیاست و جامعه شناسی رو داشتند؟خیلی خیلی پایین-متاسفانه...
به یک فکر برتر نیاز هست-به یک مکتب فلسفی سیاسی اقتصادی که مردم رو حول خودش به رژه در بیاره-این برای به حاشیه راندن کجفهمی و خرافه باوری خیلی مهم است-خیلی..زمان اجرای چنین کاری رسیده است-اما کجاست این بنیانگذار؟
نکته ی جالبی که فانون در این کتاب به ما گوشزد می کند:
انقلاب به خودی خود حلّال مشکلات نیست بلکه در اکثر موارد تنها دستاورد آن تغییری در ظاهر حکومت است. (خر همان خر است؛ فقط پالانش عوض می شود) یادمان باشد گول انقلاب را نخوریم.
فانون از یک طرف ما را به انقلاب کردن تشویق می کند و از طرفی دیگر انقلاب را خطرناک می داند. او به ما درباره ی پیامدهای منفی که یک انقلاب می تواند داشته باشد (و در اکثر موارد هم دارد) هشدار می دهد. (در بخش دوم کتاب: نابختیاری های وجدان ملی)
هشداری که اگر نسل پیشین روشنفکران ایرانی آن را جدی می گرفتند، شاید حالا وضعمان اینگونه نبود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دوزخیان روی زمین
رفیق من به اندازه خودم مردمم را میشناسم و شاید خیلی کمتر از شما باشد
من انسانی واقعگرا هستم نه آرمانگرا بلکه با واقعیت به دنبال آرمان هایم میروم
شما حتی نظر مرا نخوانده اید
بلکه شتاب داشته اید برای جواب دادن
من نوشته ام که فکر برتر و پرورش ایدئولوژی باعث سو استفاده دیگران میشود پس معنی حرفم میشود مخالفت با چنین مواضع
چرا میتوان حدس زد چه اتفاقی خواهد افتاد
همانگونه که خیلی ها در سال 58 صدای پای فاشیسم جدیدی را پیش بینی کرده اند
و حتی خیلی پیشتر از آن رفیق جزنی _من از تبارشان نیستم_پیش بینی حکومتی خرده بورژوای مذهبی را کرد...
اما نتیجه چه شد رفیق...
مگر روشنفکرانی که خواستار سپردن قدرت در دست آنها هستی در شرایط بحرانی که باید به رسالتشان عمل میکردند چه کردند؟؟؟
هر چند من نظر آقای جواد مجابی را قبول دارم که در این مملکت چیزی به اسم روشنفکر فلسفی و سیاسی نداریم می ماند یه روشنفکر فرهنگی که آنهم همیشه سیاست زده است.....
حال این مکتب سیاسی اقتصادی شما یک گزینه مجهول مثل مجهولاتی که اکنون معلوم شده اند هستند
تنها راه این سرزمین آگاهی بخشی است که چه چیز میخواهیم ...
دگر از قید چه چیز نمی خواهیم رها شویم
بالا بردن سطح آگاهی مردم در خصوص حقوقشان و چه چیز های حق مسلم آنهاست همانگونه که امروزه بسیاری از مردم ما برای خواسته هایشان مبارزه میکنند...
تنها راه به نظر من همین است حال می خواهد چندین دهه طول بکشد...همانگونه که تا کنون بیش از 100 سال از عمرش میگذرد...
**به نظر من اين بهترين مفهوم و جمله ى اين كتاب بود و شرح حال مردم ايران در اين دوره است **
اما با توجه به نظرات و همچنین قسمت هایی که خوندم
یاد به قسمتی از کتاب قلعه حیوانات افتاد که در ان دژخیمان و انقلاب مصادره کن ها برای ادامه جنایات خود می گفتید آیا می خواهید شرایط مثل قبل شود؟ آیا می خواهید دیکتاتور برگردد؟
درواقع این دیکتاتور ها ترس از دیکتاتوری دیگیری را در بین مردم می کارند تا بیشتر جنایت کنند و مردم را منفعل کند
تلاش و مبارزه لازم است اما از روی عقل و خرد
من نمیگویم همه چیز راحت است و بعد حتما آزدیم
می گویم می توانیم منفعل نباشیم و درست حرکت کنیم و عاری از احساسات زود گذر یا پر خشونت و بت سازی راه را مشخص کنیم
موفق باشید دوستان :x:x:x:x
به نظر من عقاید شما به ترویج دیکتاتوری _حالا هر نمونه ای که باشه فکر میکنم دیکتاتوری روشنفکرانه و آگاه مد نظر شماست_کمک میکنه
من در نیت شما که مبارزه با جهل و خرافاتمان است شک ندارم دوست من
ولی این هم راهش نیست
فکر برتر
پرورش ایدئولوژی
باعث سو استفاده آنهای میشود که یک روز با برگشتن به گذشته و ملی گرایی و تقویت چنین گفتمانی می خواهند مارا به تمدن بزرگ برسانند
و روز دگر با بازگشت به خویشتن و انقلاب حسینی "که امثال مترجم این متن از بنیانگذارانش است" می خواهند مارا به آدمیت برسانند
و دریغا دریغ که هر دو گفتمان مارا به بیراهه برد آندم که انسانیت غافل شدیم...انیرانی را بحساب نیاوردیم...غیر شیعه را انسان فرض نکردیم...
پس رفیق باید به دنبال تکثر اندیشه باشم و نه تقویت و مجال رشد اندیشه های ختم شده به دیکتاتوری.......
به نظرم روشنفکران آزاد اندیشی که اگر با هر وسیله ای امیدوارم قدرت حکومت رو بدست گرفتند اگر وتو دار باشه بهتره تا وقتی مردم رشد کامل کردند-یعنی ظرفیت فکری فرهنگی مردم رو کامل رو بشناسند و گاها اجازه برخی فعالیتهای مخرب-تکرار تاریخ-کجفهمیهای زیانبار رو با اجماع نظرات تخصصی ندهند
در مورد مکتب سیاسی اقتصادی هم واقعا جامعه نیازمند هست-این از بهترین روشهای رشد اجتماعی سیاسی هست
برای این مردم دین خطرناک است بی دینی هم خطرناک است .
برای این مردم صلح خطرناک است جنگ هم خطرناک است .
برای این مردم سواد خطرناک است بیسوادی هم خطرناک است .
برای این مردم آزادی خطرناک است دیکتاتوری هم خطرناک است .
جملات فوق بیانگر یک تضاد آشکار است کسی که بتواند برای این تضاد نقطه تعادلی بیابد میتواند به یک قهرمان واقعی بدل شود .
به یک فکر برتر نیاز هست-به یک مکتب فلسفی سیاسی اقتصادی که مردم رو حول خودش به رژه در بیاره-این برای به حاشیه راندن کجفهمی و خرافه باوری خیلی مهم است-خیلی..زمان اجرای چنین کاری رسیده است-اما کجاست این بنیانگذار؟
انقلاب به خودی خود حلّال مشکلات نیست بلکه در اکثر موارد تنها دستاورد آن تغییری در ظاهر حکومت است. (خر همان خر است؛ فقط پالانش عوض می شود) یادمان باشد گول انقلاب را نخوریم.
فانون از یک طرف ما را به انقلاب کردن تشویق می کند و از طرفی دیگر انقلاب را خطرناک می داند. او به ما درباره ی پیامدهای منفی که یک انقلاب می تواند داشته باشد (و در اکثر موارد هم دارد) هشدار می دهد. (در بخش دوم کتاب: نابختیاری های وجدان ملی)
هشداری که اگر نسل پیشین روشنفکران ایرانی آن را جدی می گرفتند، شاید حالا وضعمان اینگونه نبود.