با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما نسبت به این اثر محق هستید میتوانید اجازه نشر الکترونیکی تمام یا بخشی از آن را به ما بدهید و یا آنرا از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «قوانین» و «فروش کتاب الکترونیکی» را مطالعه کنید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «قوانین» و «فروش کتاب الکترونیکی» را مطالعه کنید.

صد سال تنهایی
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
مترجم: بهمن فرزانه
.
"صد سال تنهایی" عنوان رمانی به زبان اسپانیایی نوشته نویسنده مشهور "گابریل گارسیا مارکز" و ترجمه "بهمن فرزانه" است که چاپ نخست آن در سال 1967 در آرژانتین با تیراژ ۸۰۰۰ نسخه منتشر شد.
این کتاب در مدتی کوتاه شهرتی جهانی پیدا کرد و به 27 زبان دنیا ترجمه شد .
"صد سال تنهایی" حاصل 15 ماه تلاش و کار "گابریل گارسیا مارکز" است که به گفته ی خود در تمام این 15 ماه خود را در خانه حبس کرده است .
در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شده است که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. داستان از زبان سوم شخص حکایت میشود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است.مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها میپردازد و شگفتی های مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس میدهد تا حوادثی که به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی که در این داستان رخ میدهند ادغام شده و سبک رئالیسم جادویی به وجود آید.ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت های داستان به جادویی شدن روایت ها می افزاید.
حق تکثیر: امیرکبیر، 1394
"صد سال تنهایی" عنوان رمانی به زبان اسپانیایی نوشته نویسنده مشهور "گابریل گارسیا مارکز" و ترجمه "بهمن فرزانه" است که چاپ نخست آن در سال 1967 در آرژانتین با تیراژ ۸۰۰۰ نسخه منتشر شد.
این کتاب در مدتی کوتاه شهرتی جهانی پیدا کرد و به 27 زبان دنیا ترجمه شد .
"صد سال تنهایی" حاصل 15 ماه تلاش و کار "گابریل گارسیا مارکز" است که به گفته ی خود در تمام این 15 ماه خود را در خانه حبس کرده است .
در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شده است که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. داستان از زبان سوم شخص حکایت میشود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است.مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها میپردازد و شگفتی های مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس میدهد تا حوادثی که به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی که در این داستان رخ میدهند ادغام شده و سبک رئالیسم جادویی به وجود آید.ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت های داستان به جادویی شدن روایت ها می افزاید.
حق تکثیر: امیرکبیر، 1394
» کتابناکهای مرتبط:
عشق در زمان وبا
گابریل گارسیا مارکز، مردی از سرزمین ماکاندو
شخصیت های گمشده
نسخه ها
Powered by You
Member
Member
Publisher
اینکه چه چیزی سانسور شده مستلزم این هست که کسی هم چاپ قدیمی کتاب و هم چاپ جدید را خونده باشه و بتونه تفاوتها را بگه. اینطور نمیشه نظر داد.
Publisher
من چاپ 95 را ندیدم. دقیقا نمی تونم علت تفاوت را بگم. شاید تفاوت در پیشگفتار ناشر یا مترجم باشه یا حتی زندگی نامه نوسنده را داشته باشه. فونت کتاب هم بی تاثیر نیست.
اما کتابی که من خوندم با چاپ قدیمی کتاب از لحاظ تعداد صفحات تفاوت چندانی نداشت.
Member
آیا ترجمه آقای بهمن فرزانه چاپ سال 1394 هم حذفیات داره؟
(توی یکی از کتاب فروشی ها دیدم میخواستم اگه حذفیات نداره همون رو تهیه کنم)
Member
خیلی ممنون به خاطر راهنماییتون
من الان کتاب چاپ سال 56 رو پیدا کردم ولی 356 صفحه هست ولی کتابی که سال 95 چاپ شده 520 صفحه داره.این اختلاف تعداد صفحات به خاطر چیه؟
Publisher
این کتابو من با ترجمه بهمن فرزانه خوندم. خیلی خوب بود. اما نمیدونم چقدر سانسور شده بود. اگر شما مایلید نسخه بدون سانسورش را بخونید، بهتره از کتابفروشی هایی که کتابهای دست دوم می فروشند نسخه قدیمیش را تهیه کنید. (چاپ قبل از انقلاب) اگر اشتباه نکنم اولین چاپش مربوط به سال ۱۳۵۳ برای انتشارات امیرکبیر هست. بعد از اونم برای سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ از همین انتشارات.
به سایت آی کتاب و کارا کتاب هم مراجعه کنید. احتمالا موجود داشته باشند.
Member
میخواستم بدونم مقدار سانسور این کتاب چه مقدار هست؟
و از کجا میتونم نسخه ترجمه ولی بدون سانسور رو تهیه کنم؟
Member
نا تالیا جینز بورگ
Member
Member
نمیدونم چقدر نویسنده سانسور کرده بود یا چقدر بهش اجازه داده بودن ، ولی رمان خوب و خواندنی بود البته آنقدری که داستانش طولانی بود (408 صحفه) ولی توی کاراکترها غرق نمیشد و از این رشته به رشته ی دیگر حرفه ای میپرید و ما هم انصافاً لذت بردیم.
گابریل
Member
دوست داشتم و خدا رحمتش کنه گابریل رو.
Member
Member
Pro Member
Member
هنوز که هنوزه یاد خوزه آرکادیوی بوئندا میوفتم ناراحت میشم
Member
Member
Publisher
Member
Member
زندگی زندانی است که در بیشتر از زندانی زندان بان دارد.
Member
Member
Member
Member
Member
خداحافظی یک نابغه
Publisher
ایده شما محترم ! اما توجه داشته باشین که سایت تا وقتی می تونه به حیات فرهنگی اش ادامه بده که به حقوق نویسندگان و ناشران از جمله نویسنده فقید مارکز از جهت حق نشر آثارشون احترام بذاره . حداقل مناسبه بیان با درک واقعیت های موجود همراه و هماهنگ باشه .
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
پایان مرد صد سال تنهایی
Member
با درود فراوان به همه گرامیان
من هم از سوی خودم این رویداد ناگوار را به همه گرامیان و دوستداران آن نویسنده بزرگ آرامش باد می گویم
روانش شاد و همیشه پرفراز و راهش پر رهرو
Member
هرهفته برای سرهنگ به جایت نامه ای خواهم نوشت و در یخ های آب شده از نفرت غرق خواهم شد
تا رویای تازه ای برای فروش به زنی که هر روز راس ساعت 6 صبح می آید بیابم.
من زنده بودن رمان را به تو مدیونم.
سفرت خوش ای رییس جمهور جادو رئال.
Publisher
دولت کلمبیا به احترام ˈمارکزˈ سه روز عزای عمومی اعلام کرده و پرچم ها در این کشور به حالت نیمه اهتزار درآمده اند.
یاد نویسنده صد سال تنهایی که از راز تنهایی برای مان گفت، گرامی باد.
http://alef.ir/vdcf1md0xw6d00a.igiw.html?223290
Member
از چندی قبل می دانست که فرصت اندکی دارد .نامه زیبا و عمیق زیر را چونان وصیت نامه ای به همین مناسبت نوشته است :
"اگر پروردگار لحظه ای از یاد می برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می داد ،
از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده می کردم
به احتمال زیاد ،هر فکرم را به زبان نمی راندم اما یقینا هرچه را می گفتم فکر می کردم .
هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می دادم
کمتر می خوابیدم و بیشتر رویا می بافتم ؛زیرا که در ازای هر دقیقه که چشم می بندیم ،شصت ثانیه نور را از دست می دهیم
راه را از همان جایی ادامه می دادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر برمی خاستم که سایرین هنوز در خوابند .
اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می بخشید ساده تر لباس می پوشیدم در آفتاب غوطه می خوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان می کردم
به همه ثابت می کردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمی شوند وبلکه زمانی پیر می شوند که دیگر عاشق نمی شوند .
به بچه ها بال می دادم .اما آنها را تنها می گذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند
به سالمندان می آموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا می رسد .با غفلت از زمان حال است .
چه چیزها که از شما ها (خوانندگانم) یاد نگرفتم ..!
یاد گرفتم همه می خواهند بر فراز قله کوه زندگی کنند و فراموش می کنند مهم صعود از کوه است .
یاد گرفتم وقتی نوزادی انگشت شست پدر را در دست می فشارد ،او را تا ابد اسیر عشق خود می کند
یاد گرفتم انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتاده ای را از جا بلند کند
چه چیزها که از شما یاد نگرفتم ...!
احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا .
اگر می دانستم امروز آخرین روزی است که تو را می بینم .چنان محکم در آغوش می فشردمت تا حافظ روح تو گردم .
اگر می دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می بینم ،به تو می گفتم "دوستت دارم "و نمی پنداشتم که تو خود این را می دانی.
همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت ها به ما بدهد
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری
مراقبشان باش .
به خودت این فرصت را بده تا بگویی :"مرا ببخش "،"متاسفم "،"خواهش می کنم "، "ممنونم " و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن .
هیچ کس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری.
خودت را مجبور به بیان آن ها کن
به دوستانت و همه آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند
اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت .
آرزو می کنم و امید دارم از این نامه کوتاه خوشتان آمده باشد و آن را برای تمام کسانی که به آنها علاقه مندید بفرستید .
به همراه عشق
گابریل گارسیا مارکز "
کلک خیال انگیز به نقل از مجله بخارا شماره 82صفحه 78 و 79
یادش گرامی .
Member
Member
بروند, شاید بتواند باخوردن علفها و برگ درختان چند روزی دوام بیاورد و زنده بماند, هرگز زیبایی و طراوت و صفای باغ با درختان بدون بار و
بر برای کسی نان و آب نمی شود, منظور از بیان این مطلب تامل برانگیز این است که بگویم بسیاری از کتابهایی که نوشته و منتشر می
شوند, ظاهری زیبا و دارای احساساتی لطیف وحتی بسیار سرگرم کننده هستند اما وقتی از خواننده اش بپرسی که پس از ساعت ها
وقتی که برای مطالعه ی آن صرف کرده چه نتیجه ای برایش حاصل شده و کتاب حاوی چه پیام سازنده ای بوده است از پاسخ به آن عاجز
می ماند و شاید بگوید هیچ, البته بیشتر کتابها به یکبار خواندنشان می ارزند و کمترین نتیجه ی آن آشنایی با طرز نگارش و ادبیات و
فرهنگ و فولکلور و باورهای عامیانه ی دیگر کشور هاست و برخی کتابها هم بقدری مفسده آمیز و منحرف کننده هستند که باید از
دسترس عوام خارج و ممنوع شوند, کتابهائی که در ارتقاء معنویت و علم و هنر و صنعت و پیشرفت جامعه موثر هستند مانند باغ وبستان
به سان بهشت, بانهر های جاری آب شیرین و گوارا و درختان پر ازمیوه های رنگارنگ هستند که هرچه در آنجا بمانی شادمانی ات افزون و
سلامتت پایدار و حقیقتاً از عمرت کاسته نمی شود,
گابریل گارسیا مارکز برنده ی جایزه ی نوبل از جمله نویسندگان و روزنامه نگاران مشهور و توانا بود که بیشتر آثار مکتوبش سازنده و پر
محتوی و شیرین و آموزنده است, معروفترین کتابهایش صد سال تنهائی است که به بیش از 30 زبان زنده ی دنیا و بیشتر از 30 میلیون
نسخه انتشار یافته است, گابریل خوزه گارسیا مارکز زاده ی مکزیک و در کلمبیا زندگی می کرد و سرانجام در روز 25 فروردین 93 در سن 87
سالگی چشم از جهان فرو بست, یادش گرامی روحش قرین رحمت و شادی باد
Member
یادش گرامی باد!
Member
خداحافظ مرد موندنی
تو سال ها پیش مرگ رو مغلوب خودت کردی و جاودانه شدی
مرگ برای تو نیست برای بی هنر ها ست
Member
Member
هر سال، نزدیک ماه مارس، یک خانواده کولی ژندهپوش، چادر خود را در نزدیکی دهکده برپا میکرد و با سرو صدای طبل و کرنا، اهالی دهکده را با اختراعات جدید آشنا میساخت.آهنربا نخستین اختراعی بود که به آنجا رسید. مرد کولی درشتهیکلی، که خود را ملکیادس مینامید، با ریش بههمپیچیده و دستان گنجشکوار در ملأ عام آنچه را که هشتمین عجایب کیمیاگران دانشمند مقدونیه میخواند، معرفی کرد. با دو شمش فلزی از خانهای به خانه دیگر میرفت.اهالی دهکده که میدیدند همه پاتیلها و قابلمهها و انبرها و سهپایهها از جای خود به زمین میافتند، سخت حیرت کرده بودند. تختهها، با تقلای میخها و پیچها که میخواست بیرون بپرد، جیرجیر میکرد، حتی اشیایی که مدتها بود در خانهها مفقود شده بود، بار دیگر پیدا میشد و به دنبال شمشهای سحرآمیز ملیکادس راه میافتاد. ملیکادس کولی با لهجهای غلیظ میگفت: «اشیاء جان دارند، فقط باید بیدارشان کرد.»
خوزه آرکادیو بوئندیا که همیشه تصورات بیحد و حصرش به ماورای معجزه و طبیعت و جادوگری میرفت، فکر کرد شاید بتوان آن اختراع بیهوده را برای استخراج طلا از زمین به کار گرفت. ملیکادس که مرد صدیقی بود چنین چیزی را پیش بینی کرده بود: «به درد آن کار نمیخورد.» ولی خوزه آرکادیو بوئندیا در آن زمان به صداقت کولیها معتقد نبود، قاطرش را بهاضافه چند بزغاله با دو شمش آهنربا معامله کرد. همسرش -اوروسلا ایگوآران- که برای افزایش درآمد ناچیزشان روی آن حیوانات حساب میکرد، نتوانست او را از این معامله منصرف کند. شوهرش در حواب او میگفت: به زودی آنقدر طلا خواهیم داشت که میتوانیم اتاقها را شمش طلا فرش کنیم
Member
Pro Member
Pro Member
فرناندا فمیلیر، سخنگوی خانواده مارکز، در توئیتر خود این خبر را تایید کرده است. خوان مانوئل سانتوس، رییس جمهوری کلمبیا، نیز در توئیتری نوشت: «صد سال تنهایی و غم و اندوه به خاطر مرگ این کلمبیایی و بزرگ همه دورانها».
گزارشها حاکی است که آقای مارکز در خانه خود و در حالی که همسر و دو پسرش در کنار او بودند درگذشت.
علت مرگ این نویسنده اعلام نشده است ولی وی اوایل این ماه به دلیل ابتلاء به ذات الریه یک هفته را در بیمارستان سپری کرد. آقای مارکز سپس برای طی دوران نقاهت، به خانه خود در مکزیکوسیتی بازگشت که از سه دهه پیش ساکن آن بود.
گارسیا مارکز در بسیاری از کشورهای اسپانیایی زبان پس از میگوئل سروانتس، نویسنده قرن هفدهم، محبوبترین نویسنده به شمار میرود. بسیاری از آثار وی با کارهای ادبی مارک تواین و چارلز دیکنز مقایسه میشود.
مهمترین کتاب وی با نام «صدسال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ منتشر شد که بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته و به ۲۵ زبان ترجمه شده است. این اثر به مدت دو دهه در اوج ادبیات آمریکای لاتین بود. «صد سال تنهایی» توسط بهمن فرزانه به فارسی ترجمه شده است، مترجمی که خودش پارسال درگذشت.
از دیگر آثار مردی با ابروهای پرپشت و سبیل سفید که دوستانش او را «گابو» صدا میزدند میتوان به «عشق سالهای وبا»، «پاییز پدرسالار»، «ژنرال در هزار توی خود» و «گزارش یک مرگ» اشاره کرد.
وی در سال ۱۹۸۲ برنده جایزه نوبل ادبیات شد و آثار او در کشورهای اسپانیایی زبان بعد از انجیل بیشترین فروش را داشته است.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
Pro Member
گیلدخت عزیز منم خیلی ناراحت شدم.امیدوارم که خبر درست نباشه.
Publisher
نیوشا جان سلام
من امروز از خبرگزاری خوندم که مارکز از بیمارستان مرخص شده اما برادرش گفته که ادامه معالجه در منزل خواهد بود و هنوز گابریل در برابر بیماری آسیب پذیری اش زیاده
Member
Pro Member
Member
Member
Member
اما نمیشه ازش گذشت...
یه باردیگم ضرری نداره...
جابرای انتقاد نمیزاره..
Member
Member
Pro Member
خیلی دردناکه رفتن کسایی که با خوندن ترجمه های زیباشون زندگی کردیم . روحشون شاد
Member
Publisher
Member
Member
Member
Member
خوشحالم که تو لحظات ضد حال هم با ما هستید.
Member
Member
Member
تویه روز و نصفیم خوندمش دلم نمیومد زمینش بزارم از بس که متن روان و زیبا و داستان جذابی داره
Member
Member
عجیبه منم نمیتونم بخونمش بعد از یه مدت که شروع به خوندنش میکنم کسل میشم شاید زیادی به کتابای اسون خوندن عادت کردیم
Member
Member
Member
ایشالا این سرماخوردگی ِ کتابناک
Member
Member
لینک نداره که؟
Member
Member
Member
جدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عجبا!!!!
من هزار بار شروع ب خوندنش کردم اما نهایت 20 صفحه ازش خوندم....تازه اونم ب زور
خیلی خوبه ک کتابای مخصوص بزرگتر از سن و سالت میخونی.
Member
Pro Member
-امروز چه روزیست؟
آئورلینا پاسخ داد:
-سه شنبه
خوزه آرکادیو بوئندیا گفت:
-خودم هم همین فکر را میکردم ، ولی نمیدانم چرا ناگهان پی بردم که امروز هم مثل دیروز دوشنبه است. به آسمان نگاه کن ! به دیوارها نگاه کن ! به گل های بگونیا نگاه کن ! به هر جا که می خواهی نگاه کن ! انگار امروز هم دو شنبه است!
***
فردای آن روز یعنی روز چهار شنبه خوزه آرکادیو بوئندیا باز هم نزد آئورلینا رفت و گفت:
-چه بدبختی بزرگی ! به هوا نگاه کن ! به نور خورشید نگاه کن ! همه چیز شبیه دیروز و پریروز است ! انگار امروز هم دوشنبه است!
Member
و ابداعش توسط مارکز جوایز زیادی هم برده اما با همه ی این تفاسیر من که یک خواننده ایرانی بودم رو ابداً جذب نکرد
Member
Member
اگر حقیقت داشته باشد که می گویند: رمان مرده است و یا در احتضار است،
پس همگی از جای برخیزیم و به این آخرین رمان سلام بگوییم!))
Member
Member
وقتی آوردش دوبار پشت سر هم خوندمش. چندتا از بچه های دانشگاه گرفتند خواندنش. یکی از بچه ها وسطهاش که رسیده بود پرسید که داستانش راسته؟!
بخاطر رئالیسم جادوئیش.
بهرحال این کتابو دارم. درحایکه کادو پیچش کردم و جای خوبی ازش نگهداری می کنم!
Member
Member
در بخشی از کتاب می خوانیم:" خوزه آکاردیو بوئندیا " از آزمایشگاه بیرون می آید و می گوید" امروز چه روزی است؟" ، پسرش جواب می دهد " سه شنبه" ، پدر اضافه می کند " من هم همین فکر را می کردم ولی یک مرتبه متوحه شدم که امروز هم مثل دیروز دوشنبه است؛ آسمان را ببین ، دیوار ها را ببین ، گل های بگونیا را ببین ، امروز هم دوشنبه است". و بدین ترتیب این لحظه که منتهای اعتلای فکری اوست به او دست می دهد. او زیاد اندیشیده است و دیگر وقت آن است که واقعا فرقی بین امروز و دیروز بیابد ، و الا دیگر زیستن مفهوم خود را از دست می دهد.
در نظرسنجی که از 25 نویسنده سرشناس جهان انجام شد تا کتابی که به بیشترین شکل ادبیات جهان را تحت تأثیر قرار داده است، انتخاب شود؛ نشان می دهد، کتاب «صد سال تنهایی» در رتبه نخست این فهرست قرار دارد. این کتاب که به بسیاری از زبان های دنیا ترجمه شده، تنها کتابی است که بیش از یک نویسنده آن را انتخاب کرده است.«صد سال تنهایی» پس از «دون کیشوت» پرفروش ترین کتاب اسپانیولی زبان محسوب می شود. در این نظرسنجی که توسط مجله «wasafiri» انجام شد، چیکا اوینگوه نویسنده آفریقایی، سوجاتا بات شاعر هندی و نی آیکوی پارکز نویسنده غنایی به رمان معروف مارکز رای دادند. این کتاب چندین بار توسط مترجمان گوناگون به فارسی ترجمه شدهاست که معروف ترین آنها ترجمه بهمن فرزانه است که البته از روی نسخه اسپانیولی (زبان اصلی) آن نیست.
Member
Member
Pro Member
با این فکر که هیچ سرزمینی به آن اندازه به عنایت الهی احتیاج ندارد تصمیم گرفت یک هفته دیگر هم در آنجا بماند تا مردان و زنان را مسیحی کند و رفیقه گرفتن را شرعی کند و برای مرده ها مراسم مذهبی انجام دهد. ولی هیچکس به او اعتنایی نکرد و در جوابش گفتند سالهاست خودشان بدون کشیش مستقیما با خداوند کارهایشان را سر و صورت می دهند و گناه کبیره هم برایشان معنی و مفهمومی ندارد.
صد سال تنهایی
Member
(انگار یکی --->(خوزه آرکادئو و آئورالیانو بوئندیا) شونصد بار به دنیا میاد و از دنیا می ره)
آخرش قشنگ بود ... ملکیادس عجب بشری (ساحر) بوده!!!
Member
Member
Member
اتفاقا به نظر من یکی از خوبیای کتاب همینه که مارکز بین شخصیتها ما رو پاس کاری میکنه .. یکی یکی همه رو کنار میزنه و در جریان صد سال ، همه حذف میشن ( مرگ ) … اما مارکز میخواد با این نکته ای که شما اشاره کردین ، این رو بگه که اصولا مرگ طبیعیه و برای همه حادث میشه ؛ تنها چیز ثابت تنهایی است !!!
این کتاب نمیذاره قهرمان انتخاب کنی و پیگیرش بشی ، چون قهرمانی که درنظر میگیری بعد از چند صفحه میمیره . تنها کسی که از اول تا اخر حضور داره ، " اورسولا " هستش .
___________ (( اورسولایی که در میون این همه شلوغی ، این همه نوه و دوست و اشنه و مهمون ، و البته در گذر سالیان ، هیچ همدمی نداشت و در نهایت هم در اوج فلاکت مرگش رقم خورد )) •••••
Member
Pro Member
Publisher
Member
Member
Member
Pro Member
پایانش مثل شروعش تمیزه
با لحظه ی آخر مکتوبش خیلی حال کردم
شیک بود آقا شیک!
Pro Member
Member
Member
Member
چاپ های جدید همه سانسور داره...
Member
Member
Member
Member
بهترین کتابی است که هر متفکری را به لرزه درمی آورد.
Publisher
حجمش را کم کردم و به 4 مگ رساندم .
Member
من این نسخه رو دانلود نکردم، اگه درست یادم مونده باشه نسخه ی اصلی چیزی حدود چهارصد پونصد صفحه بود، با توجه به حجم، شاید کتابناک تعداد صفحات رو اشتباه زده باشه.
Member
Member
Member
Member
صد سال تنهایی ، مارکز
Member
Member
Member
Member
عآآآآلیه . . .
به کسایی هم که تا حالا دانلود نکردن یا نخوندنش پیشنهاد میکنم حتما بخونندشـــــ
Member
Member
می دهیم را به بهترین وجه ممکن بازگو می کند. جدا از خارق العاده بودن داستان و شیوه ی بیان، همین موضوع می تواند
برای بهترین به حساب آمدنش کافی باشد.
Member
می دهیم را به بهترین وجه ممکن بازگو می کند. جدا از خارق العاده بودن داستان و شیوه ی بیان، همین موضوع می تواند
برای بهترین به حساب آمدنش کافی باشد.
Member
می دهیم را به بهترین وجه ممکن بازگو می کند. جدا از خارق العاده بودن داستان و شیوه ی بیان، همین موضوع می تواند
برای بهترین به حساب آمدنش کافی باشد.
Member
یکی تمام بدنش را خالکوبی کرده یکی به اسمان عروج کرده یکی لخت مادرزاد در خانه میگردد و با عاشقی به هر جا میرود هزاران پروانه زرد دنبالش میکند و کسی که عاشق عمه اش میشود
همین هاست که ان را جادویی میکند
دهکده ماکوندو قطعه ای با محاطره کوه باتلاق که گویی با اغاز تمدن انسانی شکل میگیرد به تمدن میرسد
روزی تلگراف می اید و روزی هواپیما
پانصد صفحه کم نیست و بسیار قطور است وقتی قرار است بین 6 نسل یک خانواده صفحاتش تقسیم شود خیلی کم به احساسات انها میپردازد و چون پیرزنی به بیان خاطراه های نسل پیشین را نقل میکند و این خواننده است در میان هذیان های عشق گونه و بی فروغ شخصیت های بیچاره داستان احساس انسانی بیابد
ادم های تنها که گاهی سرد و تنها هستند که به دیوانه هایی می مانند که فقط ادای بودن را در می آورند
ولی بیهوده عاشق میشوند و در پی عشق میدوند ولی وقتی به ان رسیدند از ان میگریزند
ولی نمیتوان ادم های به بن بست رسیده داستان چقدر شبیه ما هستند
مرگ هایی از روی خودخواهیشان و غرور و مرگ هایی که از همان ابتدا شکست خورده هستند
تقلب های انتخاباتی
مبانی شکست جنگی
محافظه کاارانی ( طرفداران کلیسا و کشیشان) که کشیش را کتک میزنن و ناقوس کلیسا را میشکنند
و ازادی خواهانی که همان ناقوس را مرمت میکنند
از خنده دار بودن این جنگ انسانی خبر میدهد
سرهنگی که پیش از انکه پیروز شود شکست میخورد و در ارزوی جنگی دوباره ایستاده میمیرد
حافظه ضعیف اهالی دهکده که پایه گذار را فراموش میکنن و کسی به خاطر نمی اورد از ادم های کشته شده در شرکت موز حتی سرهنگ را به خاطر نمی اورند
مثه کتاب تاریخ میماند
Member
کلا نه تاثیر فکری خوبی بر من داشت ونه حتی پیام قابل توجهی ونه هر چیز دیگه ای که فکر میکنم باید داشته باشه تا انقدر مورد توجه وعلاقه قرار بگیره حرفامو کاملا بی غرض نوشتم حتی جز کتابای مورد تنفر من نیست
ولی خوشحال میشم یکی بگه چه چیز این کتاب انقدر ارزشمند و خاصه (افکار هر کسی مورد احترامه)
Member
Member
Member
خلاصه اس!
ولی کتاب به شدت جالبیه
Member
و یادمه به خاطر حافظه ی خوبم، نه یادم میومد چه نسلیه، نه اینی که داره تعریف میکنه کیه و نه هیچ چیزه دیگه
به نظرم شخصیت زیاد داشت و اسم های سختی هم داشتن حقیقتا
و من واقعا از اینکه اسما رو یادم نمیموند و ماجرای کلی رو نمیفهمیدم اعصابم خورد میشد
ولی با این وجود تک تک کلمه های کتابو با لذت میبلعیدم
و الان هم همینطوره
Member
Member
این کتاب شاهکاره گارسیا مارکزه
اول عشق سالهلی وبا رو خوندم
خوب بود اما نه عالییی
اما ایت کتاب عالیییییییییییییییییییه
Member
Member
Member
امیدوارم همینقدر که ازش تعریف میکنن خوب باشه
Member
Member
Member
Member
Member
هم شروع و هم پایانش خیلی جالب بود....
شخصیت پردازی شم خیلی قشنگ بود....
Member
Member
مدير ارشد
Member
ترجمه صد سال تنهایی از مهندس محمدرضا راهور نیز در سایت کتابناک موجود است
البته نمی دانم کدام ترجمه بهتر است ولی نسخه اسکن صد سال تنهایی لینک زیر بسیار بسیار بهتر و خوانا تر است
صد سال تنهایی از گابریل گارسیا مارکز با ترجمه محمدرضا راهور
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=36123
Member
Member
از عشق وشیاطین دیگر کبریل خیلی بهتر بود
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
وضعیت حقتکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست، بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد؛ اگر در این باره اطلاعاتی دارید با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این ثر محق هستید میتوانید اجازه انتشار رایگان نسخه الکترونیکی تمام یا بخشی از آنرا به ما بدهید یا آنرا از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در ویکی کتابناک مطالعه کنید.
یک کم به نوشته ها دقت کنید
Publisher
Member
Member
چرا دانلود میشه.احتمالا از اکسپلور استفاده میکنی.با موزیلا(فایر فاکس)وارد شو.دانلود میشه
Member
Member
Member
Member
البته منظورم "داستان شش نسلی که..." بود!!
Member
Member
دانلود کتاب چه جوریه؟؟
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
فقط یه سوال این اسامی تو کتاب رو باید حفظ بشیم واسه خوندن کتاب؟؟؟
آخه خیلی سخته
Member
]
Member
کتاب هایی که تو این سایت وجود داره جالبه اما چطوری باید خوندو دانلود کرد؟
تشکر
Member
Member
Member
Member
Member
در کل،تاریکی فضای کتابای مارکز رو دوس دارم،محکومیت صرف.
Member
برای تمامِ عمر!
خب .. به نظرم این تنها نکته ای میتونه باشه که مارکز توی این کتاب ، باید میگفته!!
گاهی ، لازم نیست برای گفتنِ حقیقت ، به خودمون زحمتِ نوشتنِ اینهمه کتاب رو بدهیم!!
گرچه خیلی ها ، با همین جملاتِ ساده ، قانع نمیشن!
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
کتاب ساعت نحس این جا نبود
یا من ندیدمش؟؟؟؟؟؟
Member
Member
Member
Member
Member
Member
عشق در زمان (سالهای) وبا - گابریل گارسیا مارکز (ققنوس)
پاییز پدرسالار - گابریل گارسیا مارکز (حکایتی دیگر)
صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز (امیرکبیر)
جزء لیست 1001 کتابی که باید قبل از مرگ به پیشنهاد بیش از 20 نفر از منتقدین ادبی سایت آمازون خواند.
Member
Member
Member
خیلی خیلی ممنون از زحمت هاتون
Member
Member
بازم ممنون
Member
انگار شجره نامه خود مارکز است
چیز خوبی که من همیشه تو مارکز میبینم اینه که خیلی از شخصیت هاش بخشی از زندگیشون تو بقیه داستان ها هست.انگار وقایع حقیقی زندگی ادم هایی مرتبط است که وقتی قصه یکیشونو روایت میکنه سایه بقیه رو هم میشه توش دید
Member
مچکرم
Member
Member
Member
Member
شايد:
هر آنچه را كه در فكرم مي آمد به زبان نميآوردم بلكه راجع به چيزهايي كه ميخواستم به زبان بياورم، فكر ميكردم.
به چيزها به اندازه معنايشان ارزش ميگذاشتم نه به اندازه قيمت و بهايشان.
كمتر مي خوابيدم بيشتر به رويا فرو ميرفتم و ميفهميدم كه در ازاي هر يك دقيقه كه چشمهايمان را مي بنديم، شصت ثانيه نور و روشنايي را از دست داده ايم.
وقتي ديگران به عقب بر مي گشتند من جلو ميرفتم و وقتي ديگران ميخوابيدند من بيدار ميماندم …
گوش مي دادم وقتي ديگران صحبت ميكردند. و مي فهميدم كه چگونه بايد از خوردن يك بستني شكلاتي لذت برد!
اگر خداوند به من جرعه اي حيات ميبخشيد: ساده تر لباس مي پوشيدم و چهرهام را به سمت آفتاب بر مي گرداندم و نه تنها جسمم بلكه روحم را در برابر آفتاب عريان مي ساختم.
خداي من! اگر من يك قلب داشتم، تمام نفرتم را بر يخ مي نوشتم آنگاه منتظر در آمدن آفتاب ميماندم.
گل هاي رز را با اشك هايم آب ميدادم تا درد خارهاي آنها، و بوسه گلبرگهاي سرخ آنها را حس كنم.
خداي من! اگر به من جرعه اي زندگي نوشانده بودي: حتي اجازه نميدادم يك روز از عمر بگذرد بدون اينكه به مردم گفته باشم كه چقدر به آنها عشق ميورزم. به تك تك انسانها ميفهماندم كه آنها محبوب هاي من هستند و در عشق با عشق ميزيستم؛
به مردم نشان مي دادم كه چقدر اشتباه مي كنند كه اگر پير شدند ديگر نميتوانند عشق بورزند: بلكه اگر ديگر نتوانند عشق بورزند، پير شده اند.
به بچه ها بال مي دادم؛ اما به آنها اجازه ميدادم پرواز را خودشان ياد بگيرند.
به پيران مي آموختم مرگ همراه با پيري نمي آيد بلكه همراه با فراموشي است كه مرگ خواهد آمد.
و اي انسانها!
من مطالب زيادي از شما آموختم؛ آموختم كه همه مايلند بر فراز قله ها بايستند بي آنكه بدانند شادي و موفقيت واقعي در به دست آوردن مهارت انجام كارهاست.
ياد گرفتم كه: وقتي بچة تازه متولد شدهاي، براي نخستين بار انگشت پدرش را، در اولين شوخي كوچكش با او، ميفشارد او را براي هميشه اسير خود كرده است.
من از شما چيزهاي بسياري آموختم، اما واقعيت اين است كه استفاده چنداني از آنها نكردم و اكنون بايد آنها را در چمدان بگذارم و بروم زيرا من متاسفانه خواهم مرد!
گابريل گارسياماركز
دسامبر 2000
Member
Member
Member
Member
Member
Member
از مترجم دیگه ای نخونید
البته اگه بتونید نسخه قدیمی کتاب رو بخونید ... که خیلی بهتره
Member
Member
Member
Member
Member
الآن هم دلم میخواد بعد سالها وقت کنم و دوباره بخونمش.
Member
اما هرکسی که صرفاً خوب مینویسه رو نباید به عنوانِ یک نویسندهء آموزگار! در نظر گرفت
گارسیا مارکز .. هیچ چیزِ صحیحی برای آموزش دادن در اختیار نداره
متأسفانه .. آثارِ این نویسنده در ایران طرفدارانِ زیادی داره
اما خب ...
امیدوارم .. فهمیدن و درکِ نوشته های اون .. توسطِ ایرانی ها .. باعث نشده که بدآموزی های مارکز .. روی روان و افکارِ ایرانی ها تأثیرِ منفی بذاره!
*
Member
Member
Member
ممنون میشم...
Member
مرسی گابریل
Member
Member
Member
دم مارکز گرم
Member
Member
Member
Member
هر وقت هم بخونیش و هر چند بار بازم جالبه
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
همین الان تموم شد مبهوتم...
ماکوندو همینجاست و ما همه بچه هایی که دم نداریم. عاشق ادمهایی میشیم که خیلی معمولین و در کمال ناباوری هم خوابه آدمهایی میشیم که واقعا" به ما تعلق ندارن.باورهایی داریم که واسه خودمون هم عجیبنو به همین خاطره که صد سال تنهایی رو با همه اتفاقات عجیبش باور میکنیم .
عاشق خوزه ارکادیو بوئندیام وقتی زیر درخت بلوط مینشست و روزی که مرد.از فرناندا متنفرم و اورسولا رو ستایش میکنم و اگه یکی ازم بپرسه بهترن رمانی که خوندی چیه؟ مطمئنا" میگم: صد سال تنهایی
Member
Member
Member
Member
اميدوارم داستانش هم به اندازه اسمش قشنگ باشه
Member
Member
Member
Member
اين كتاب اگه بهترين كتابي نباشه كه خوندم قطعا جزو 5 كتاب برتيه كه من ديدم.
ناخودآگاه من رو ياد فيلماي تارانتينو با اون سبك خاصش ميندازه ... عاشق كشتن شخصيتاش تو كتاب هستم ... به طرز باورنكردني ميخكوبت ميكنه و هر سطريش رو كه ميخوني دوست داري سطر بعدي رو سريعتر بخوني!
محبوبترين شخصيت كتاب براي من سرهنگ آئورليانو بوئنديا است. شخصيت بي احساسش بي شباهت به دكستر (بايد سريال و يا رمان دكستر رو خونده باشين تا منظورم رو بگيريد ) نيست. عقايد سرهنگ بسيار تامل برانگيز و جالب بود! مخصوصا راجع به رمديوس!
در مورد حرومزاده بودن تمام نسل بوئندياها هم موافقم اما آخرين نسل كه آئورليانو باشه واقعا سرور همشون بود! شايد دليلي كه ماركز آخر كتاب به حرامزاده بودن بچه تاكيد داشت بوجود آمدن بچه از محارم بود و كثافت كاري هاي آئورليانو خوزه و آمارانتا اورسولا كه شهوتي وحشيانه داشتن و از اين شهوت اون بچه به دنيا اومد!
در كل به همه دوستاني كه دوست دارن در اين صد سال تنهايي سهيم باشن خوندن اين كتاب رو پيشنهاد مي كنم. من خودم اين كتاب رو در حين خدمت سربازي خوندم و اكثر صحفات كتاب سر پست نگهباني خوانده شد! (با كمي ترس و لرز )
Member
Member
Member
گرمی دست مردی که در شب یلدا ، انار از سفره همسر و فرزندش به دست روسپیان میدهد، را باید به سردی تیغ سپرد !
Member
Member
Member
Member
فضای کتاب بده؟
دوست من بدان که ماهیّت و طبیعت انسان همینه.
کسی که دوست داره ، کسی که عاشقه ، کسی که احمقه ، کسی که بی اخلاق یا بد اخلاقه... شما مارکز رو اینطوری تعبیر میکونید؟ شما پیرمرد رو اینطور تعبیر میکنید؟
این یکی از جملات محبوب من است که از یکی از دوستان محبوبم (زوبین) اقتباس کردم
Member
Member
Member
از سایت کتابناک تشکر می کنم مثل همیشه کارتون عالی مرسی
Member
Member
Member
به سر و صداش نمی ارزید
Member
از خوندنش پشیمونم
Member
ممنون از زحمت دست اندر کاران کتابناک
عالی بود.
این رمانی هست که همه دنیا دوستش دارن.:baaa
Member
دوست khouchoulou تگر شما اين اثر بي همتا را دوست نداري برو يك فكري به حال خودت بكن چون تمام بزرگان ادبي و نويسندگان مشهور و منتقدان بزرگ اين اثر را يك شاهكار هنري مي دانند.
Member
Member
Member
اما یه نگته منفی توش وجود داره که اسامی بسیار سخت و شبیه به همن
دلم واسه اورسولا سوخت
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
خوندم گفته بودن چرا فقط آخرين بوئندريا حرومزاده، دليلش در صورت فهم آزادي خواهي و نگرش نويسنده مشخص ميشه.
Member
خوندنشو به کتابخونا توصیه میکنم
Member
Pro Member
1) اينكه همه ی نقش های مهم مرد اين رمان اسم های آركاديو و آئورليانو رو دارن. واس همين شايد يه خرده باعث گيج شدن خواننده بشه.
2)اشكال بعدی اينه كه بعضی از فصل هاش، هيچ ربطی به فصل قبلی نداره، مثلن يه فصلی رو ول ميكنه و بعد از 40،50 صفحه مياد اون فصلرو دنبال ميكنه كه اين باعث ميشه خواننده يه چيزاييشو فراموش كرده باشه.
3) يه چی ديگه، مثل اينكه نويسنده آخرين آئورليانو رو حرومزاده معرفی ميكنه، ولی همونطور كه ميدونيم، همه ی آركاديو ها و آئورليانو ها در اين كتاب بدون ازدواج رسمی پدر مادر متولد شدن.( پس همشون حرومزاده بودن نه فقط اون بيچاره آخريه)
اين كتابرو آدم بايد تا آخرين صفحش بخونه ، تا جائيكه كه آئورليانو مكاتيب اون يارو اسمش يادم نيس آها ملكيادس، رو ترجمه ميكنه و از پيشگوييش با خبر ميشه، اون لحظه جالب ميشه .
(شما اگه ساعت شومش رو بخونين، ميبينيد كه ماركز درون كتاب چقدر پراكنده نويسی ميكنه، فصل های بی ربط و نقش های نيمه كاره، و جالبتر اينكه درون مايه اون كتاب ،هيچ ربطی به اسم نداشت
حالا كاری به اين ندارم كه اين كتاب پيشامدهای رخ داده در يكی از دهات های كلمبيا رو فقط شرح ميده .
در ضمن اونايی كه كتاب خون نباشن امكان نداره اين كتاب رو تأييد كنن، چون حوصله نميكنن همۀ داستان رو دنبال كنن.
Member
خواندنش به شما می قبولاند که نویسندگی یک هنر است و نویسنده جادوگری هنرمند
بخوانید قول می دهم پشیمان نشوید
مارکز با این کتاب شد مارکز
سلطان سبک رئالیسم جادویی
Member
Member
Member
Member
به جای اینکه چندین رمان بخوانید رمان صد سال تنهایی رو چندین بار بخوانبد!!!!
Pro Member
Member
Member
Publisher
Member
Member
اولین کتابی هست که دلم میخواد تا آخرش برم یه شبه
Member
Member
Member
به همه توصیه می کنم حتما بخوننش وگرنه نصف عمرشون بر فناست
Member
Member
Member
اميدوارم كتاب هاي با اين كيفيت در كتابناكمون بيشتر شه
باز هم ممنون
Member
Member
واقعا کتاب عالی هستش و منم خیلی وقته دنبالش بودم و باور نمی کردم اینج گیرش بیارم.
ممنون از همتون
Member
Member
Member
صد سال تنهایی به معنای واقعیه کلمه یک شاهکاره و البته مارکز -گابوی نازنین ادب جهان - تمام قامت یک نابغه.
مارکز اندوه جاری جهان زخمی ماست.روح سرگردان این قرون بمباران شده.
اولین بار که صد سال تنهایی رو خوندم شاید تا مدتها دچار گونه ای خلسه بودم .بی اغراق انگار موجودی اثیری بودم که عبور می کنه از هر رنجی.
انگار رویین تن شده بودم.الان که فکر می کنم می فهمم چرا اون احساسارو داشتم.
من سر چشمه ای بکر پاک زلال مث اب چشم و عمیقا عمیق از لذت یافته بودم
مارکز کشف سهمگین 20 سالگی من بود.
از دوستان گل کتابناک م بی نهایت تشکر دمتون گرم
Member
کاش به جای نسخه اسکن شده که خوندنش سخته تایپیش رو می گذاشتین.
Member
Member
Member
من اینجوری اصلا وقت خوندنش ندارم
Member
خیلی وقت بود که دنبالش بودم
Member
Member
Member
Member
Member
Member
چند سال پيش اين كتاب را خواندهام ولي هوس دوباره خواندن آن را هميشه داشتهام اميدوارم دوباره بخوانمش.
Member
Member
Publisher
Publisher
Member
Member
Member
روسپین جمع شده اما میتونید دانلود کنید .
عالی البته واسه اونای که با چشم باز کتاب می خون
Member
Member
چی نوشته
Member
Member
Member
لطفامقايسه كنيداترجمه بهمن فرزانه را
منظورتون اینه که ترجمه ی بهمن فرزانه بهتره ؟؟
Member
Member
این کتاب فوقولاده است و مثل کتاب نامه ای به سرحنگ ارزش چند بار خوند رو داره...
Publisher
از Foxit Reader که لینک دانلودش در قسمت راهنما هم هست استفاده کنین!!
Member
Member
چند بار خونده باشمش خوبه مخصوصا چاخان هاي داخل داستان را خيلي دوست دارم
Member
Member
ممنونم
Member
Member
Member
Member
عجیب و زیبا.
اگر کسی کارهای مارگز رو دنبال کنه ، رد پای این اثر رو توی اکثر کار خای ریگر هم میشه دید. مثلا یک شخصیت فرعی در این کتاب ، نقش اول و سوژه ی کتابیست که چند سال بعد به رشته ی تحریر در آمده.
ممنون و موفق باشید.
Member
به دوستانی که تا حالا وقت نکردن که کتاب رو دانلود کنن یا اونو نخوندن توصیه میکنم حتما اونو بخونن
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
من دوستش دارم
ذهنش زیباست
Member
Member
Pro Member
Member
Pro Member
Member
Member
ممنون...
Member
Member
که خوشبختانه یافتمش
Member
ولی نسخه الکترونیکیش هم میتونه جالب باشه
Member
Member
Member
Member
Member
Member
آمیزه ای از وقایع واقعی تاریخ آمریکای جنوبی مثل کشتار کارگران شرکت موز یا جنگ های داخلی کلمبیا وطن مارکز و خیال و رویا
سور ریالیسم یا ریالسم جادویی آمریکای لاتین با این کناب متولد شد
البته خود مارکز معتقد است بهترین اثرش (خزان پدر سالار) است
نکته جالب در این کتاب ماجرایی خیالی در کتاب صد سال تنهایی است که در ایران به واقعیت تبدیل شد:
در جریان جنگ های انقلابی سرهنگ آیورلیانو بویندیا شخصیت اصلی کتاب با نیرو های محافظه کار دو طرف نبرد از نماد های رنگی استفاده می کنند .
هربا ر که سرهنگ در نبرد پیروز می شود تمام پایتخت را به رنگ آبی در می آورد و هربار نیروهای دولتی پیروز می شوند همه جا را صورتی می کنند و هرگونه رنگ آبی را حذف می کنند و هرکس از این رنگ کوچکترین استفاده ای بکند او را محکوم به اعدام می کنند.
مار کز این ماجرای جنگ رنگها را بسیار زیبا توصیف می کند. بار اول که 5 سال پیش این کتاب را می خواندم هرگز تصور نمی کردم این ماجرای خیالی و داستانی در ایران ما تبدیل به واقعیت شود و عدهای روی یک رنگ(سبز) این قدر حساس شوند که تمام نیروی خود را مثل ارتش حکومتی داستان صد سال تنهایی روی حذف این رنگ از یاد و زندگی مردم متمرکز کنند و حتی به رنگ سبز مقدس پرچم هم رحم نکنند.
این جاست که مرز های خیال و اقعت و داستان و زندگی در هم شکسته می شود داستان خیالی و سور ریالیستی مارکز رنگ واقعیت میگیرد و تاریخ (ماکوندا)در جای دیگری از جهان تکرار می شود
Member
Member
Member
هرکی نخونده بخونه...
Member
Member
Pro Member
بچه ها که خیلی ازش تعریف میکنن، بخونیم ببینیم چطوره ؟؟
Member
man asheghe karaye markezam
Publisher
Member
Member
Member
Member
Member
Member
ممنون از اینکه کتابها رو به اشتراک میزارین.
Member
از دوست محترمی که این کتاب رو آپلود کردند سپاسگزارم
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Publisher
من این کتاب رو به همه کسانی که اولین بار میخوان کتابی از مارکز بخونن توصیه میکنم
Member
Member
Member
Member
Member
تعريفش رو زياد شنيده بودم ...
بسيار ممنون ...
Member
به هر حال ممنون
Pro Member
Pro Member
Publisher
Member
Member
Member
Member
Member
گابریل عالی بود وجود او و امثال اوبرای جامعه جهانی نیاز بوده و هست
Member
ممنون
ممنون
Member
بازیگر فقط ال پاچینو
اهنگساز فقط یانی
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
کتاب جالبیه سبک خاصی داره که متمایزش می کنه از اسمای تکرایش بگیر تا زندگی خاص هر کدوم از شخصیت ها و پایان بی نظیرش.
حتی تا قبل اینکه صفحه آخر و خط آخرو بخونم فکر نمی کردم یه همچین پایانی در کاره.
البته سبک کتاب طوریه که ممکنه بعضی ها نپسندن و اصلا خوششون نیاد چون عامه پسند نیست اما ممکنه برای بعضی ها خیلی تاثیر گذار باشه.
برای من که این طور بود. امیدوارم برای شمام باشه.
Member
Member
http://7thghoghnoos.blogfa.com/
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
عاليه
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
Member
تعریفشو خیلی شنیدم مطمئنم مثل همه ی کارهای گابریل عالیه
Member
Member
Member
بینهایت سپاس.
Member
Member
Member
Member
مدیر کل
Publisher
این جوری کارا راحت میشه
Member
Member
Member
Publisher
از هر رمان خونی که بپرسی اینو خونده
Member
Publisher
Member
Member
Member
Member
Pro Member
این کتاب و تمام نوشته های گابریل را سعی کنید بخونید .
روسپین جمع شده اما میتونید دانلود کنید .
عالی البته واسه اونای که با چشم باز کتاب می خون ن
مدیر کل
در مورد پيشنهادتون هم ممنونم. كار آساني به نظر نمياد ولي ما سعي خودمون رو خواهيم كرد و در برنامه هاي آينده كتابناك قرار خواهيم داد
Publisher
اینم قبول کنین که اینجا نظرات هم مث اس ام اس هست که چون لحن طرف رو نمیدونی اکثرا برداشتی که داری اونی نیس که منظور مورد نظر بوده....
بهونه جان تو هم زیاد سخت نگیر , تا اونجایی که من میدونم رضا با منظور خاصی و یا اینکه بخواد ناراحتت کنه اینا رو نگفته! مدل حرف زدنش اینجوریه....
من میدونم چه زحمتی میکشن حمید و رضا
Pro Member
من نگفتم انتقاد نمي پذيريد!!!
خيلي خوشحال شدم كه در جواب انتقاد و پيشنهاداتم خيلي صريح اومديد جواب داديد و اين رو نشونه توجه و جمعي حواستون ديدم.حتي همين كه منكر اشتباهات سيستمي نمي شويد...
از اين جواب هم متعجب شدم و هم متاسف
و در مورد نظرات به نظرم اگر كاربرها بتونند اگر پيغامشون براي شخص خاصي هست در ديدگاه من اسم اون كاربر رو بنويسند و با ثبت اين نام در قسمت پروفايل اون شخص اين موضوع كه نظري به نام او درج شده ثبت شود فكر كنم مشكل حل شود...
در ضمن قابل دركه كه نياز به برنامه نويسي و تغيير در كدها و ... پيش بياد و كه زمان بر هست...
فكر نمي كردم با پيشنهاداتم كه در جهت ارتقا كار كتابناك هست اين طور برخورد بشه...
مطمئنا اين يكي از سايت هايي است كه روزانه چند بارمنو وادار به ورود به سايت مي كنه...منتي هم نمي ذارم...چون كتاب هايي در سايت قرار مي گيره كه دوست دارم خوندن و داشتن شون رو... و به دوستانم عضويت توش رو پيشنهاد مي كنم ...
اين قدر هم مي دونم و تو دنياي مجازي گشتم كه بدون خيلي از سايت ها امكاناتي كه دارند با كيفيت پاييني دارند ارائه مي كنند در حاليكه اگر كتابناك سيستمي رو به خدماتش اضافه مي كنه سعي مي كنه كيفيت او در حد قابل قبولي باشه
كسي نخواسته منكر تلاش مديران براي بهبود سايت شود...
حالا ديگر فقط متاسفم...
نگاهمان را تازه كنيم...
سهراب راست مي گفت:
چشمها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد...
مدیر کل
در مورد امتيازات هم ما منكر اشباهات احتمالي سيستم نيستيم و در حال طراحي جدولي هستيم كه گردش امتيازات كاربران شامل تمامي مواردي كه امتيازات كسر شده (مثل دانلود كتاب) و مواردي كه باعث افزايش امتيازات شما شده (ارائه نظر ، راي دادن و انتشار كتاب و...) را نشان بدهد و از اين طريق بتوانيم اشتباهات رو تصحيح كنيم.
اميدوارم درك كنيد كه اين مسايل مقداري زمانبر خواهد بود و لازم است يك مقداري تامل بفرماييد. البته شايد در سايتهاي ديگر همين امكاناتي كه در اختيارتان هست را نداشته باشند و به اندازه كتابناك زمان صرف بهبود برنامه و امكانات سايت نكنند و از برنامه اي آماده استفاده ميكنند كه امكاناتي به مراتب محدود تر از سيستم كتابناك در اختيار كاربران قرار ميدهد. كاش كمي هم به زحماتي كه دوستان در كتابناك ميكشند توجه بيشتري ميداشتيد.
در مورد انتقاد پذيري شايد حق با شما باشد و از ما كوتاهي صورت گرفته ولي ما هميشه به مخاطبانمان احترام گذاشتيم و تا جايي كه در توانمان بود سعي در برآورده كردن خواسته هاي كاربران داشته ايم. گواه اين حرف را هم ميتوانيد از سير تكاملي سايت و گنجانده شدن خواسته هاي اين عزيزان در برنامه سايت و همچنين كتابها مشاهده بفرماييد.
Pro Member
در مورد نظرات :
شايد من در دوستان كسي قرار نگرفته باشم! آن وقت تكليف چيست؟
و در مورد كتاب ها: ...
من براي همون امتياز ها هم كه شده
از خيرش گذشتم ها....
چرك كف دستام مي گم
كتابي رو كه خواستم و دانلود كردم براي خروج از سايت حضورم رو غائب مي كنم...
(بماند كه اين امتياز ها هم به نوعي دردسر است و با حضور دائم كسر مي شود و اصلا نامشخص بودن دليل اين حضور و امتياز بندي ها كه چيست كه خوشحال مي شم يه توضيحم در اين مورد نه فقط براي من كه براي اغلب دوستان كه نمي دونند حكمتشون چيه بذارين)
پس عملا نمي تونم بفهمم در غيابم چه كتبي اضافه شده و در اضافه شدن و محوش از 30 عنوان آخر من بايد در كدام قسمت به كنكاش بروم...
اين كمي گيج كننده خواهد بود...البته نه فقط براي من كه براي هر كاربر كتابناك چنين خواهد بود
مدیر کل
ممنونم بابت پيشنهادات سازنده شما
Pro Member
اينكه سي كتاب در تازه ها امده خيلي خوبه
اما اگر كسي در طي مدت مثلا چند روزه فرصت استفاده از سايت را نداشته باشد بي خبر مي ماند كه چه كتاب هايي به سايت افزوده شدند...اي كاش طرحي انديشيده شود كه كتاب هايي كه در طول يك روز قرار مي گيرد قابل گزينش باش يعني طبق تاريخ...
مثلا من از دو روز قبل كه با سايت نيامده ام بتوانم كتاب هايي كه در اين تاريخ ها در سايت قرار گرفته را انتخاب كنم و بفهمم چه كتاب هايي در سايت قرار گرفته
و ديگر اينكه فكري براي اينكه من اگر براي شخص خاصي پيغام مي گذارم او بفهمد و براي خواندن پيغامش برود...
اين از بد هم بد تر است كه چهار يا پنج ديدگاه اخر قابل پيگيري هست و من عملا اگر به پروفايلي احتمالي رجوع نكنم و يا مدام به سايت سر نزنم نمي توانم بفهمم جوابي به سوالم داده شده و يا....
الي آخر...
فكري براي اين دو معضل
ما كه در حال گذريم....
Publisher
Pro Member
باشه مدير رضا باشه...
اين جوري هاس ديگه...
ما اعتراض نمي كنيم...
شما هم به عرف مهمان و ميزبان كمي توجه بيشتري بكنيد
آخه عرف هم زير مجموعه قوانين ارشادي قرار مي گيره...
باشد كه هدايت شويد....
آمين...
مدیر فنی
والسلام علیكم و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و بركاته
مدیر فنی
سولماز، دیبا و بهونه عزیز! ممنون از لطفتون، تا باشه از این درخواستهای سوقاتی معنوی باشه..!
مدیر فنی
مدیر کل
من ميگويم كه آب انگور خوش است
اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار
كاواز دهل شندين از دور خوش است
ميبينم كه همه عارف صفت و سوفي مسلك شدند. پيشنهاد ميكنم به كتاب قوانين مالك و مستاجر هم سري بزنيد
شوخي كردم
اميدوارم سفرت بيخطر باشه حميد جان و وقتي هم برگشتي يك كتاب درست درمون به عنوان سوغاتی بيار و اسكن كن...
البته اين براي اعضاي سايته براي من همون ساعت سواچ كه مچ بندش هم از طلا ساخته شده كفايت ميكنه
Pro Member
من از اينكه گيج بشم بدم مي آد وگرنه مدير رضا آدم دنيا دوستي نيستم...
خيلي هم نسبت به نظافت دستام حساس ام...
مدير حميد
سفرتون بي خطر...
در راستاي امر دنيا ستيزي :
سوغاتي نمي خواهيم....
Publisher
ما رو هم دعا کن
حالا اگه خواستی سوغاتی هم بیار
Publisher
پس رضا مسافرت که میگفتی این بود......؟!
معلومه که این رضا خیلی وقته سوغاتی خودشو سفارش داده!!
من که فقط میخوام دعام کنی بلکه خدا به ما هم نظری کرد
مدیر کل
اگه سوغاتي چيزي ميخواهيد زود بگيد بهش
مدیر کل
مدیر کل
كجا بودي عزيز؟ پيدات نبود!
Pro Member
Member
من چند وقت دنبال این کتاب بودم مرسی که گذاشتیدش.
وقتی خوندم بازم نظر میدم!!
حالا کی نظر منو خواست؟!
Pro Member
من يكباره حدود هزار امتياز از دست دادم...توي دانلود هام و در حاليكه تازه وارد سايت شدم...
چي شد؟
مدیر کل