رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

صد سال تنهایی

صد سال تنهایی
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1453 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1453 رای
صد سال تنهایی رمانی است نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز، نویسنده‌ی کلمبیایی و برنده‌ی نوبل ادبیات. این کتاب داستان چند نسل از خانواده‌ی بوئندیا را روایت می‌کند که در دهکده‌ای خیالی به نام ماکوندو زندگی می‌کنند؛ دهکده‌ای که از دل خیال و واقعیت به‌طور هم‌زمان شکل می‌گیرد.
رمان با تولد خوزه آرکادیو بوئندیا آغاز می‌شود و آرام‌آرام ما را با زندگی، رویاها، اشتباهات و سرنوشتِ نسل‌های بعدی این خانواده آشنا می‌کند. مارکز در این کتاب از شیوه‌ی «رئالیسم جادویی» بهره می‌برد؛ جایی که اتفاقات غیرعادی و عجیب، در دل زندگی روزمره رخ می‌دهند و امری طبیعی به‌نظر می‌رسند.
صد سال تنهایی فقط داستان یک خانواده نیست؛ روایتی نمادین از تاریخ، سیاست، عشق، انزوا و تکرار سرنوشت انسان‌هاست. زبان آن شاعرانه و توام با طنز و اندوه است. این کتاب برای خوانندگانی‌ست که به روایت‌های چندلایه، فضاهای استعاری و مواجهه با مفهوم «تنهایی» در عمق هستی علاقه‌مندند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
soli67
soli67
1388/04/21

کتاب‌های مرتبط

آندریا جعفر کاپالدی
آندریا جعفر کاپالدی
4.3 امتیاز
از 7 رای
هدیه هامبالت
هدیه هامبالت
4.5 امتیاز
از 21 رای
دروغ های حقیقی
دروغ های حقیقی
4 امتیاز
از 21 رای
خاموشی سپید
خاموشی سپید
4.4 امتیاز
از 42 رای
Paradise
Paradise
0 امتیاز
از 0 رای
شاهدخت سرزمین ابدیت
شاهدخت سرزمین ابدیت
4.6 امتیاز
از 132 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی صد سال تنهایی

تعداد دیدگاه‌ها:
505
باورم نمیشه تا ته این کتاب رو خوندم.
واقعا نصیب هیچکس نشه😂
فقط برای کسایی که به شعر نو علاقه دارن و سریال های ترکیه ای میبینن توصیه میکنم
اگر یک جامعه به مدت طولانی تحت استبداد داخلی و خارجی باشد، در انزوای دانشی-فرهنگی بسر ببرد و بدون هیچ ابتکار عمل و خلاقیتی فقط دنباله رو عقاید و ایده های "بیگانه‌ها" باشد، چه بر سر عموم اعضاء آن می آید؟ کدام رفتارها، باورها، خرافات و خلق و خوها در میان مردم آن جامعه شایع میشوند؟
تخصص گابریل گارسیا مارکز پاسخ دادن به این پرسش است. شما از رمان "ساعت شوم" می‌توانید این کار عظیم مارکز را ببینید. در میان جامعه شناسان بزرگ هم کسی نیست که اینقدر دقیق به خلق و خوی مردمان استبدادزده و منزوی و منفعل پرداخته باشد.
حتما مارکز حدس میزد که مردم استبدادزده جهان، که فقط به عشق رهایی آنان می نوشت، چگونه با آثارش برخورد می‌کنند.
یک بار خواندن این کتاب واقعا ارزش دارد ، ادبیات بسیار زیبایی هم دارد و البته این ترجمه اش هم خیلی عالی است . از متن کتاب ...( وقتی وجودت را کنارم حس می کنم ، حس می کنم به آسمان ، به سوی اشراقی ملکوتی صعود می کنم و در آنجا قلبم پاره می شود و هزاران هزار شرم ریزه لطیف بیرون می ریزد ،،، ) یا در جایی دیگر خوزه آرکادیو بوئندیا را اینگونه وصف می کند ، ( وقتی ضرطه می دهد گلها می پلاسند ،،،)
چه ترکیب عجیب و نامعقولی. کسانی که شعر نو می‌خونند و سریال ترکی می‌بینند؟!
یعنی به نظر شما کسانی وجود دارتد که شاملو و مشیری و سهراب و نیما میخونن و در عین حال سریال‌‌های ترکی را دنبال می‌کنند؟
گمان می‌کنم شما یا نمی‌دونی شعر نو چیه یا تا الان سریال ترکی ندیدی.
با توجه به نظرت در مورد این کتاب گزینه اول محتمل‌تره. سریال ترکی زیاد دیدی.
دنبال کتابی می‌گشتم اینجا، چشمم خورد به صد سال تنهایی. با این که چند سال از خوندنش می‌گذره، همچنان به‌نظرم جذاب‌ترین کتابیه که خوندم.
بسیاری از وقایع و جملاتش تو ذهنم ثبت شده. مثل این: «وقتی که نجار برای ساختن تابوت قدش را اندازه می‌گرفت از میان پنجره متوجه شدند که از آسمان گل های کوچک زردرنگی فرو می بارد.» این قسمت رو یه‌طوری نوشته انگار آدم ایستاده پشت پنجره و همزمان با احساس اندوهی ناشناخته، داره ریختن گل‌های زرد رو نگاه می‌کنه.
واقعا چی می‌شه که مارکز همچین کتابی محشری رو می‌نویسه؟ الله اعلم :دی روحش شاد واقعا :))
خوزه آرکادیو بوئندیا............خیلی اسم جالبیه همه شخصیت ها هم اسمشون همین بود ......تنها کتابی که نصفش رو خوندم پرتش کردم و دیگه سمتش نمیرم .....کل دنیا هم برن بهش نوبل بدن باز میگم کتاب فوق العاده خسته ای بود ...
احتمالا این نسخه ی سانسور شده ست، منم اول سانسور شده رو خونده بودم، چند سال پیش، دقیقا همین حس رو داشتم. کتا مثله شده تو این نسخه، نسخه اصلی رو بخون، یه تجربه فراموش نشدنیه.
برای درک صد سال تنهایی اول باید تاریخ آمریکای لاتین را فهمید بعدش هم بدونی رئالیسم جادویی چیه!
برای تعریف از این کتاب همین بس که بر خلاف سایر برندگان نوبل که به کل کتابهاشون جایزه دادن، برای مارکز فقط برای این کتابش نوبل گرفته
من صد سال تنهایی رو خوندم (حالا بماند که با چه خستگی و ملالی تمومش کردم). اصلا خوشم نیومد. البته این دلیل نمیشه که باقی آثار مارکز رو نخونم. نخیر میخونم. من همه نوع کتابی میخونم. ولی کتاب صد سال تنهایی رو لایق اینهمه تعریف و تمجید نمیدونم. میخوام عشق سالهای وبا و پائیز پدر سالار و زنده ام که روایت کنم رو بخونم امیدوارم اونا خیلی بهتر باشن.
اینایی که میگن صد سال تنهایی بهترین کتاب عمرشون بوده احتمالا خیلی کتاب کم خوندن. چطور خود مارکز میگه از کافکا یاد گرفتم که میتوان جور دیگری نوشت؟ یعنی از کافکا بالاتره؟ پس کلاسیک ها رو نخوندین.
می تونم بگم صد سال تنهایی بهترین کتابی بود که تا به حال خوندم. به یک کتاب پر از خاطرات خوب تبدیل شد.
صد سال تنهایی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک