نکبت
نویسنده:
امیر گل آرا
امتیاز دهید
✔امیر گل آرا، متولد 1307، از افسران سازمان نظامی حزب توده بود که تا پای اعدام نیز رفت. گل آرا تا اواسط دهه 40 رئیس سازمان آگهی های مؤسسه کیهان بود و پس از ترک کیهان موسسه تبلیغاتی خود را تاسیس کرد. همزمان با این دوران شروع به نوشتن کرد و در 15 مهرماه 1340 با سرمایه خود اولین کتابش را با عنوان "نکبت" منتشر کرد.
در شناسنامه کتاب چنین آمده است:
مقنی ها در گلوگاه مستراح متروکی در یکی از بندهای تاریک محبس دفتر کثیفی یافتند آلوده به نکبت و متعلق به یک محبوس گمنام قدیمی این کتاب همان دفتر است
نکبت که در قطع خشتی، شمارگان نامعلوم، با جلدی غیر متعارف(چاپ سیلک روی گونی) و صفحاتی به شکل چرک نویس با خط خوردگی های متعدد منتشر شده بود، خبر از ظهور نویسنده ای با استعداد و دنباله روی صادق هدایت می داد. اما رگه های دادائیستی موجود در کارهای وی با دومین کتابش "آدم های دربند" پر رنگ تر شد و هویتی مستقل یافت.
پرویز داریوش در مجله آرش درباره این کتاب چنین نوشت:
میتوان چنین پنداشت یا شاید انگاشت که گروهی بیشمار از آدمیان گونهگون به هنگام درون رفتن به جهان خواب و آنی پیش از گسستن از دنیای بیداری،خویشتن را همچو گلولهیی بسته و راست کرده میبینند در شرف پرتاب شدن در درهیی یا پرتگاهی ژرف که آخرین پایگاه آن خواب عمیق شامل است و ایشان همگان سخت آرزومند در افتادن و سقوط هستند و رسیدن احتمالی به آن ژرفای دور هرچند نه به حکم قانون جاذبه که در عالم خواب هیچ نفوذ نکرده است:و اکنون یک یا چند چنین خوابزدهیی ار میتوان دید یا وصفشان را خواند که در این اشراف به سقوط و حصول نسبی رستگاری به بانگ ترقهیی یا صدای پای سربازی یا وزوز پشهیی چشم میگشایند و اندکی جابهجا میشوند و میلولند و باز چشم برهم مینهند و تقلا می کنند و میکوشند تا شاید باز به اشراف رسند؛ و اینکه در این دیدن و خواندن تا چه پایه میتوان دل بست یا امیدوار شد یا رویگردان یا کنجکاو بستگی دارد بدانکه جزوهء صغیر و نامیزان صحافی شده و بدست نوشته و برروی دویده و عکس گرفته و افست شدۀ«آدمهایی دربند»را به بیست ریال بخرد و گوشی داشته باشد:
هیچ چهار مضرابی را که با سنتور یا سه سیم یا تار زده باشند یا بزنند گوش داده یا شنیدهاید(وای مخاطبان شما نیز همچون نویسندهء این سطور باید«کوچه مرد» یا Layman باشید و موسیقی را تنها به گوش خویشتن بشناسید و نزد هیچ استاد،ابزاری را به بازی نگرفته باشید)که چگونه مضراب بر سیم های متعدد به شتاب میدود و و از هر شش یا دوازده یا چهار بانگ برمیآورد و آن بانگ ها را به کمک سر انگشتان نوازشگر دست دیگر(نه در سنتور)درهم میریزد و از هم جدا میکند و در همهحال یک نغمه هست که گوش آنرا خواه مخواه رها نمیکنند و از دامان گستردۀ آن میآویزد تا آن هنگام که نوازنده قصد کند آواز را بالا برد یا پایین آورد و بههرحال از عالم چهار مضراب بیرون خزد یا دود؛
و صاحب گوش آن بانگ ها را در این وجیزه با چشم دنبال کند و نگارگری های نویسنده را جدی بگیرد و درشت و ریز شدن واژه یا جزوی از آن را به شمار آورد و در پایان استواری شده است مأمور مراقبت«ملاقاتی های» زندان موقت شهربانی با اندکی احساس مبهم و تلخکامی ناشناخته و نگاه ممیز بیتمیز:گاه حسرتبار و گاه اندوه بار و گاه شرربار و گاه رحمتبار و به همه حال نگران و پلک برهم نیفشرده و شکلک بین و شکلکساز و تیزبین و خسته و فرسوده و بیزار:از دیگران و از خود.
و این در ضمن تصویری از نویسنده است و چرا؟ بهر صورت این قدم دوم نویسندهء«نکبت»بسیار امیدبخشتر است.
امیر گل آرا در همین سال کتاب "جذام، چه می توان کرد" و دو سال بعد در 1343 "سرود سراب" را منتشر کرد. آخرین فعالیت نوشتاری وی انتشار کتاب " اصول علمی تبلیغات برای تولیدکنندگان، بازرگانان،موسسات تبلیغاتی " در سال 1349 بود و همان گونه که از نامش برمی آید اثری تحلیلی/آموزشی است.
حسن عابدینی در فرهنگ داستان نویسان ایران درباره وی می نویسد:
" در تمامی داستان هایش به شیوه ای ناتورالیستی از پوچی زندگی می گوید. محرکۀ اصلی آدم های داستان نفرت زدۀ او، تمایلات بیمارگونه جنسی و یأس فلسفی است."
نکبت، زاده دورۀ سرشار از نومیدی ِ پس از کودتای 28 مرداد است. اثری مهم که از دید بسیاری از کتابخوان ها و منتقدین ادبی پنهان مانده است. باشگاه ادبیات وظیفه خود می داند تا با در اختیار گذاشتن نسخه الکترونیکی این کتاب بسیار کمیاب قدمی در راه بازشناسی و کشف مجدد نویسندگان جریان گریز و قدرنادیده بردارد.
بیشتر
در شناسنامه کتاب چنین آمده است:
مقنی ها در گلوگاه مستراح متروکی در یکی از بندهای تاریک محبس دفتر کثیفی یافتند آلوده به نکبت و متعلق به یک محبوس گمنام قدیمی این کتاب همان دفتر است
نکبت که در قطع خشتی، شمارگان نامعلوم، با جلدی غیر متعارف(چاپ سیلک روی گونی) و صفحاتی به شکل چرک نویس با خط خوردگی های متعدد منتشر شده بود، خبر از ظهور نویسنده ای با استعداد و دنباله روی صادق هدایت می داد. اما رگه های دادائیستی موجود در کارهای وی با دومین کتابش "آدم های دربند" پر رنگ تر شد و هویتی مستقل یافت.
پرویز داریوش در مجله آرش درباره این کتاب چنین نوشت:
میتوان چنین پنداشت یا شاید انگاشت که گروهی بیشمار از آدمیان گونهگون به هنگام درون رفتن به جهان خواب و آنی پیش از گسستن از دنیای بیداری،خویشتن را همچو گلولهیی بسته و راست کرده میبینند در شرف پرتاب شدن در درهیی یا پرتگاهی ژرف که آخرین پایگاه آن خواب عمیق شامل است و ایشان همگان سخت آرزومند در افتادن و سقوط هستند و رسیدن احتمالی به آن ژرفای دور هرچند نه به حکم قانون جاذبه که در عالم خواب هیچ نفوذ نکرده است:و اکنون یک یا چند چنین خوابزدهیی ار میتوان دید یا وصفشان را خواند که در این اشراف به سقوط و حصول نسبی رستگاری به بانگ ترقهیی یا صدای پای سربازی یا وزوز پشهیی چشم میگشایند و اندکی جابهجا میشوند و میلولند و باز چشم برهم مینهند و تقلا می کنند و میکوشند تا شاید باز به اشراف رسند؛ و اینکه در این دیدن و خواندن تا چه پایه میتوان دل بست یا امیدوار شد یا رویگردان یا کنجکاو بستگی دارد بدانکه جزوهء صغیر و نامیزان صحافی شده و بدست نوشته و برروی دویده و عکس گرفته و افست شدۀ«آدمهایی دربند»را به بیست ریال بخرد و گوشی داشته باشد:
هیچ چهار مضرابی را که با سنتور یا سه سیم یا تار زده باشند یا بزنند گوش داده یا شنیدهاید(وای مخاطبان شما نیز همچون نویسندهء این سطور باید«کوچه مرد» یا Layman باشید و موسیقی را تنها به گوش خویشتن بشناسید و نزد هیچ استاد،ابزاری را به بازی نگرفته باشید)که چگونه مضراب بر سیم های متعدد به شتاب میدود و و از هر شش یا دوازده یا چهار بانگ برمیآورد و آن بانگ ها را به کمک سر انگشتان نوازشگر دست دیگر(نه در سنتور)درهم میریزد و از هم جدا میکند و در همهحال یک نغمه هست که گوش آنرا خواه مخواه رها نمیکنند و از دامان گستردۀ آن میآویزد تا آن هنگام که نوازنده قصد کند آواز را بالا برد یا پایین آورد و بههرحال از عالم چهار مضراب بیرون خزد یا دود؛
و صاحب گوش آن بانگ ها را در این وجیزه با چشم دنبال کند و نگارگری های نویسنده را جدی بگیرد و درشت و ریز شدن واژه یا جزوی از آن را به شمار آورد و در پایان استواری شده است مأمور مراقبت«ملاقاتی های» زندان موقت شهربانی با اندکی احساس مبهم و تلخکامی ناشناخته و نگاه ممیز بیتمیز:گاه حسرتبار و گاه اندوه بار و گاه شرربار و گاه رحمتبار و به همه حال نگران و پلک برهم نیفشرده و شکلک بین و شکلکساز و تیزبین و خسته و فرسوده و بیزار:از دیگران و از خود.
و این در ضمن تصویری از نویسنده است و چرا؟ بهر صورت این قدم دوم نویسندهء«نکبت»بسیار امیدبخشتر است.
امیر گل آرا در همین سال کتاب "جذام، چه می توان کرد" و دو سال بعد در 1343 "سرود سراب" را منتشر کرد. آخرین فعالیت نوشتاری وی انتشار کتاب " اصول علمی تبلیغات برای تولیدکنندگان، بازرگانان،موسسات تبلیغاتی " در سال 1349 بود و همان گونه که از نامش برمی آید اثری تحلیلی/آموزشی است.
حسن عابدینی در فرهنگ داستان نویسان ایران درباره وی می نویسد:
" در تمامی داستان هایش به شیوه ای ناتورالیستی از پوچی زندگی می گوید. محرکۀ اصلی آدم های داستان نفرت زدۀ او، تمایلات بیمارگونه جنسی و یأس فلسفی است."
نکبت، زاده دورۀ سرشار از نومیدی ِ پس از کودتای 28 مرداد است. اثری مهم که از دید بسیاری از کتابخوان ها و منتقدین ادبی پنهان مانده است. باشگاه ادبیات وظیفه خود می داند تا با در اختیار گذاشتن نسخه الکترونیکی این کتاب بسیار کمیاب قدمی در راه بازشناسی و کشف مجدد نویسندگان جریان گریز و قدرنادیده بردارد.
آپلود شده توسط:
princi pino
1391/11/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نکبت
با تشکر از دوست گرامی princi pino بابت در اختیار گذاشتن این یادداشت و توضیحاتی که داده اید8-)