رسته‌ها
هدایت
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 171 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 171 رای
فیلمنامه ای خیالی درباره آخرین روز زندگی صادق هدایت در پاریس به قلم بهرام بیضایی.
با خواندن این فیلمنامه این حالت به خواننده القا میشود که گویی هدایت را تا خودکشی همراهی کرده و گام به گام با وی به سوی مرگ قدم برمیدارد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
17
آپلود شده توسط:
hj_online
hj_online
1388/04/19

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
تخته سیاه
تخته سیاه
4.3 امتیاز
از 36 رای
شیاطین
شیاطین
3.6 امتیاز
از 6 رای
نمایشنامه ضیافت قابیل
نمایشنامه ضیافت قابیل
0 امتیاز
از 0 رای
آوای غریب
آوای غریب
4.4 امتیاز
از 7 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی هدایت

تعداد دیدگاه‌ها:
28
بیضایی بیضایی است. همین برای خواندن و نوشتنش کافی است تا اثر بگذارد و خیل آثارش بر سر کتاب‌نخوان‌ها و منفعل‌ها فریاد بکشد.
پیشنهاد میکنم حتما آرش ستوربان را بخوانید تا اعجاز قلم استاد بیضایی را با تمام وجود حس کنید.افسوس و دریغ از کم لطفی ما ایرانیان که چنین گوهر بی مانندی را داریم و...... .یا حق.
از کتاب:
با خودم عهد کردم روزی که کیسه ام ته کشید یا محتاج کس دیگری بشوم به زندگی خود خاتمه بدهم.
نه !نمی توانی نوشته هایت را پاره کنی آن ها سال هاست از اختیار تو بیرون اند.
عشق مثل یک آواز دور نغمه دلگیر و افسون گر است که آدم زشت بد منظره ای می خواند نباید دنبال او رفت و از جلو نگاه کرد.
در کشور من هیچ روشنفکری نمی میرد همه نابود می شوند.
هرکس چندین صورت دارد.. بعضی ها فقط یکی ازاین صورت ها را به کار می برند که زود چروک می شود.
کسی تصمیم به خودکشی نمی گیرد خودکشی با بعضی ها هست نمی توانند از آن بگریزند خودکشی با بعضی ها زاییده می شود.
ما همه مان تنهاییم زندگی یک زندان است ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند.
خودت را به خواب مرگ می زدی و منتظر می شدی با آن رو به رو شوی تو تمرین مرگ می کردی.. می گفتی می خواهم مرده ام را خوب حس کنم.
همه ی ما ادای زندگی را در آورده ایم کاش ادا بود به زندگی دهن کجی کرده ایم.
آن وقت تو علف خوار از همه کشتن ها فقط کشتن خودت را بلدی!
تو از درد عشق کیف می کنی نه عشق!
تا کی سرگشته مثل یک سگ ولگرد؟ختمش کن.مثل مردی که نفسش را کشت.
ملتی که به علت طرد نخبگانش به عذاب وجدانی دائمی مبتلاست.
سراسر عمر میان نیروی گریز از مرکز و نیروی جذب به آن سرگردان ماند
[quote='4oough']عاشق بیضایی ام من با این تفکر باحالش.یعنی میشه یه روز سر کلاساش بشینم...........[/quote]
فکر نمی کنم دوست عزیز, چون تا جایی که من شنیدم استاد در امریکا در حال پژوهش و تدریس است
وقتی بزرگی درباره بزرگی دیگر می نویسد. هردو بقول یکی از منتقدان دایناسور بودند و هستند. جالبه که بسیاری از آثار هردو با بی توجّهی مسئولان وقت ,سانسور ,محدودیّت در چاپ و ارائه ی آثار و البتّه خیلی وقت ها ,کم لطفی مردم روبرو می شود.
"بوف کور" هدایت در زمان نخستین انتشار بصورت غیر قانونی تکثیر شد. "باشو,غریبه کوچک" بیضایی 4 سال و "سگ کشی" او 10 سال توقیف بودند.و بسیاری موارد دیگر.
بیضایی بعد از انقلاب فرهنگی (یا انقلاب بی فرهنگی) اجازه تدریس در دانشگاه رو ندارد و در حال حاضر در دانشگاه استنفورد تدریس می کند.
خرد تا به زنان میرسد، نامش مکر می شود و مکر تا به مردان میرسد نام عقل می گیرد.
درخواست توجه به زنان میرسد، نامش حسادت می شود و حسادت تا به مردان میرسد، می شود غیرت.
شب هزار و یکم
بهرام بیضایی
این کتاب رو دوستان اگر دارند لینک بذارند ممنون میشوم:-)
هدایت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک