چراغ آخر
نویسنده:
شاهین کهن
امتیاز دهید
تا میآی یه تکونی به زندگیت بدی خودت تکونده میشی، ما کل زندگیمون ضرره. گازش رو گرفتم رسیدم پای محل، دلخوش بودم که دوزار دهشاهی کاسبایم، هنوز نصف بار رو نزده بودیم که یدی زنگید که جلدی برسون خودت رو یکی از بچهها غیب شده، بیخیال بار. به یارو گفتم کار پیش اومده تا اومد چیزی بگه سوار شده و راه افتاده بودم. رسوندم خودم رو، تو راه پیگیر شدم که چی شده، گفتن زری، وای، آمپر چسبوندم، دختر مردم امانت دست ما، یعنی کجا غیبش زده بود؟
بیشتر
آپلود شده توسط:
shahinkohan
1396/10/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چراغ آخر