رسته‌ها
آذری یا زبان باستان آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبان‌های ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بوده‌است و امروزه گستره آن محدود شده‌است. بیشتر دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خوانده‌اند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرق‌شناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخ‌نویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونه‌هایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبان‌شناسان با اشاره به وجود زبان‌های تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی می‌داند. زبان «آذری»، یکی از شاخه‌های زبان پهلوی است که پس از حمله عرب‌ها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه داده‌است. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهاده‌است. گو اینکه هنوز در پاره‌ای از روستاها و بخش‌های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها درباره تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
53
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1388/04/11

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
1324
از:hesan118
رضا شاه اگر انقدر توانایی داشت که چنین ماهرانه قوم برتر به نام اریایی و تاریخی چنین گویا و مستند و با شکوه به وجود اورد(کاری را که افرادی قدرتمند مانند استالین نتوانستند انجام دهند و همچنان نوچه های خود را در باتلاق دروغ نگه داشته است )خود و کشورش را از چنگال بیگانگان ازاد میکرد و در سرزمین غربت نمیمرد.

آقای عزیز، رضا خان قدرتی نداشت، هرکاری که کرد فقط در جهت اجرای سیاست اربابان انگلیسی اش در ایران وبا پشتیبانی آنها بود و وقتی که تاریخ مصرفش تمام شد، مثل یک موش دمش را گرفتند و پرتابش کردند به آن سرزمین غربتی که شما میگویید.
از: persical1400
کاری ندارم که این مشاور نخبه ی ایران ندیده هزاران کیلومتر آن سوتر ( در شام) کدام سرزمین (احتمالا قلمروی ترکان خزر در جنوب روسیه و شمال قفقاز) را با آذربایجان ایران اشتباه گرفته اما آیا از آن کشور کذایی ترکان در آذربایجان نباید دست کم مکتوبی ، سنگ نبشته ای ، گوری ، استخوانی ، ویرانه های کاخی یا طویله ای ، کاسه ای ، کوزه ای ، چیزی به جا مانده باشد که نشانگر زبان و فرهنگ آن قوم نیمه وحشی (قوم غز و تاتار را می گویم) باشد؟ بنا به این باشد مشاور من نیز می گوید ماداگاسکار کشور ابوریجین ها (بومیان استرالیا) است.

ببین داری لای زرورق فحش میدی. توی نژاد پرست اگر فکر کردی که با داخل پرانتز گذاشتن قوم غز و تاتار مثلا فحشتو به من ندادی اشتباه میکنی. خوبه مثلا من هم آریایی ها راحرامزاده بنامم چون رسم چند شوهری در بین آریایی های ساکن هیمالیا رواج داره؟
از: سامان پارسا
کپی پیست پان ترکی!!!
دوستان منبع پیداشد!!!

زحمت کشیدی. عزیز من لازمه بحث، داشتن مطالعه است و استناد به نوشته های موجود. در این بین حتی نقل عینی هم ایرادی نداره. تو بحث و مباحثه که نباید از خودمون حرف دربیاریم - البته بلانسبت جنابعالی- ضمنا اون لینکی که جنابعالی زدی، هرکسی میتونسته مطالبش رو نوشته باشه. حالا اگه جنابعالی دلیلی بر رد آنها داری، این گوی و این میدان. حتی میتونی از هر متن دیگه ای استفاده کنی یا عینا کپی کنی.
********************
در اینجا روی سخنم با دوستان همزبانم است ولی چون میخواهم همه بدانند، فارسی نوشتم.
من از این کامنتهایی که پان فارس ها میگذارند، خیلی خوشحال میشوم، چون جوابی ندارند سعی میکنند بحث را منحرف کنند. درست مثل شطرنجبازی که وقتی دید میبازد، صفحه شطرنج را به هم میزند. به امید موفقیت.

سلام
دقت کن آقای پرسیکا من درباره شخصیت « الله وردی خان » نگفتم من درباره سازنده و سلسله ی سازنده ی این پل گفتم و اسم اون که یک اسم تورکی هست نه گرجستانی به معنی « چیزی که خدا بخشیده به خان» کاری نداشتم
ضمنا من دیگه مثل قبل حوصله بحث ندارم چون به جایی هم ختم نمیشه،درد من فقط « از بین رفتن زبان مادریم » هست به جدایی آذربایجانی ها و پانترکها هم کاری ندارم گرچه بعضی وقتها آرای حقیر نزدیک به اونهاست و کار ندارم چون اصلا تورک آذری نیستم در ضمن بنده هم به این صحه می گذارم که ما زبانی به نام آذری نداریم ، اگر هم بوده نابود شده،زبان الان ما تورکیست
اینهم اضافه کنم که موج مخالفت با تورکها از زمان رضا خان شکل گرفت و همون جور که میدونید پان ایرانیسم هم در دوران سیاه حکومت تشکیل پیدا کرد.و این روند هنوز هم در قالب sms و توهینها کمافی السابق وجود دارد.
مضاف بر این زبان پارسی تشکل یافته از زبان عربیست نه اینکه عربی است بلکه با عربی غنی تر شده و همانگونه که میدانید بهترین آثار پارسی مربوط به دورانی میشود که زبان عربی وارد زبان پارسی شد دوران حافظ و سعدی و مولوی ،حتی این عرفان اسلامی بود که به فرهنگ پارسی و ایرانی رنگ و بو داد اینرا هیچ کس نمی تواند انکار کند.و اما زبان مادری من ...
وا اسفا...
یاشا
Sansiz
مشکل دیگر این است که برخی دوستان فکر میکنند لهجه ی تهرانی همان زبان فارسی اصیل است.دوستان اینگونه نیست.لهجه ی تهرانی مانند سایر لهجه ها فقط یک لهجه ست اما زبان فارسی زبان است. این را گفتم تا دوستان از اشتباه بیرون بیایند و تهران و تهرانی را نماد فارس و فارسی ندانند و فکر نکنند آنچه در صدا و سیما پخش میشود فارسی ست.آن فارسی نیست، فقط لهجه ی تهرانی ست . زبان فارسی زبان رسمی ماست نه لهجه ی تهرانی.پس همه چیز را قاطی نکنید.
سخن آخر اینکه: زبان فارسی زبان ملی ما ایرانیان است و بالطبع زبان رسمی کشور و این موضوع که سیاست هایی سعی در از بین بردن سایر زبان های بومی کشور دارد ربطی به زبان فارسی ندارد و توسط کسانی اجرا میشود که نه به زبان فارسی اعتقاد دارند و نه به هیچ زبان دیگری.اصولا این چیزها برایشان مهم نیست.آنها فقط میخواهند کنترل خودشان را بر اطرافشان بیشتر کنند و ما ساده تر از همیشه در بازی که آن رندان بوجود آورده اند با خرج خودمان وارد شده ایم و به همدیگر میپریم و برای همدیگر خط و نشان میکشیم و آنها به ریش همه ی مان میخندند.چرا که با کمترین هزینه بهترین نتیجه را گرفته اند.نشانه های پیروزی شان را نیز میتوانید به خوبی ببینید.مگر نه اینکه امروزه در هر گوشه ی کشور حادثه ای رخ دهد باقی ملت میگویند به ما چه !!! و فراموش کرده ایم که همه ایرانی هستیم و مسئول در برابر دیگری.
آیا می اندیشیم؟؟

اصلا دوست ندارم وارد اینگونه بحث ها شوم که در نهایت نتیجه ای که دارد همان بی نتیجه گی ست!!
راستش را بخواهید چند صفحه از کامنت های اینجا را مطالعه کردم اما در پایان متوجه نشدم که خواسته ی اصلی دوستان چیست؟؟ دوستانی که در دفاع از مرحوم کسروی برآمدند که مشخص است در حال پاسخ گویی به سوالات از قبل مطرح شده توسط دوستانی دیگر هستند.موضوع همین است که آن دوستان دیگر به دنبال چه هستند و سوالشان چه بوده و در نهایت میخواهند به چه نتیجه گیری برسند؟؟؟؟ خلاصه اینکه صاف و پوست کنده بیایند و بگویند چه میخواهند؟ کشور جدا، حکومت ایالتی، تغییر زبان رسمی کشور به زبان آنان، خدا وکیلی راست و پوست کنده بگویند چه میخواهند.آخر کامنت هایی که گذاشته میشود در تناقض کامل با ادعاها می باشد.یعنی یکی مثلا میگوید خواسته ی ما فقط احترام به سنن و رسوم قومی ست ولی کامنتهایی که میگذارد فقط در بوق جدایی سرزمینی میدمد.این یک بام و دو هوا را کنار باید گذاشت و مشخصا باید گفت چه میخواهند.
حال به واقعیت موجود در جامعه میپردازیم:
اولا زبان رسمی ایران فارسی است و این بر میگردد به قدمت این زبان و انتصابش به پارس ها که از تمدن های اولیه سرزمین ایران بوده اند.زبان رسمی هرکشوری هم فقط یک زبان است.نمیشود که ده زبان را زبان رسمی قلمداد کرد.میشود هزار زبان در یک کشور تکلم شود اما نمیشود گفت همه ی آن زبان ها زبان رسمی ست.زبان رسمی یکی ست والسلام.اما در مورد احترام به سنن قومی و زبانی باید گفت که حقیقتا حکومتها یکسویه نگری کرده اند و به زبان های دیگر از لحاظ فرهنگی ظلم میکنند و اجازه ی رشد و تعالی را زا انها گرفته اند.این به سیاست هر حکومتی ربط دارد ولی این موضوع دلیل نمیشود که به زبان فارسی هجوم بیاوریم.مشکل اینجاست که ما هرجا احساس میکنیم مورد ستم قرار گرفته ایم میرویم و یقه ی مظلوم تر از خودمان را میگیریم و ظالم را به حال خود رها میکنیم. باور کنید که زبان فارسی هم در تاین میان مظلوم واقع شده.صریحتر بگویم که جنگ اهالی پایتخت با سایر قومیت های ایرانی توسط دیگران جنگ زبان فارسی با سایر زبان ها ترجمه شده است.دوستان این اشتباه است. زبان فارسی مساوی با تهران نیست!!
اما تهران که باعث این همه درگیری قومی ست کیست؟؟ تهران شهر همین اقوام است که میگویند حقشان ضایع شده!!!! یعنی این خودمان هستیم که حق خودمان را پایمال میکنیم و بعد یقه ی زبان فارسی بیچاره را میگیریم.
سوالی دارم و اینکه به نظر شما چند درصد از ساکنان تهران نسبشان تا 400 سال پیش در تهران زندگی میکرده؟؟ به جرات میگویم تهرانی اصیل در تهران وجود ندارد و شاید در حالتی خوشبینانه به 1درصد جمعیت برسد.باقی جمعیت تهران نیز مهاجرین ترک و کرد و لر و عرب و گیلک و مازنی و بلوچ و ترکمن و.... هستند که مجموعا تهران را تشکیل داده اند.پس هرچه میکشیم از خودی هاست و نه اغیار همین ترک و کرد و لر و بلوچ و مازنیب و گیلکی و.... هستند که سیاست ها را تنظیم میکنند.
sansiz
نخست این که درود یا به قول خودت سلام. خوشحالم که باز اینجایی.
دیگر این که چند ماه پیش هم که این الله وردیخان بزرگوار را "تورک" کردی گفتمت که ایشان گرجی نژاد بوده اما چه باک که گرجستان هم در آن عهد جزیی از ایران بزرگ بوده و ایرانی ایرانی است چه ترک چه گرجی.
دو دیگر این که مطمئن باش کسی اینجا خدمات آذری ها ( چه پیش و چه پس از ترک زبان شدن ) را از یاد نبرده ، مشکل اینجاست که برخی می خواهند با هزار من سریش تقلبی ناف این هم میهنان متمدن و پرافتخار ما را به ناف قبایل وحشی و عاری از تمدن غز و هون و تاتار ببندند و هر که این توهین آشکار به آذربایجانیان را بر نتابد شوونیست می خوانند ، حتی اگر همو خود ترک زبانی همچون شادروان کسروی و استاد ذکاء تبریزی و علامه قزوینی باشد.
سامان عزیز ، اساسا ظرف که تهی شد هر که هر چه خواست در آن می ریزد .
اگر این "شوونیزم فارسی" و "ترک ستیزی رضاشاهی " (منظور همان رضاشاهی است که عیالش ترک زبان بود) را از میان سخنان ایشان برداری چیزی جز یک مشت نقطه و ویرگول بجای نمی ماند.
به کجا می بریم رود؟
به کجا می کشیم شب؟
زخمها خورده ام از دست قضا،عشق
با نسیمم که دمی هم گذرد از تن خشکیده این برگ
چه کنم خو نکنم با غم این مرگ
نیست از آدم و عالم خبری هیچ
یادشان رفته نجاتم
گاهی از مرگ صدا نیست ولی نیست کسی هم زنده
مرد با یک نگه خیره چنان مرده ای گور
همه خلق زبانی دارند
من زبانی دارم
مرده ام دیر زمانیست به دستان کسانی که زبانم کشتند
یک نفر گویا نیست
شب پر از آواز است
رودها هاتف دریا شدنند
یه نوشته نوشتم قبل از این (به تورکی) اما گویا پاک شد،عیبی نداره
تو اون نوشته بودم
انسان بودن به زبان نیست ، به انسانیت است (به تورکی بود)
گر چه کسانی هستند که زبان مادری بعضی ها رو نمی تونند ببینند
پارسها یادشون رفته که بیشتر آثار باستانیشون رو حکومت تورکها به جا گذاشتند مثل پل (الله وردی خان)که امثال کسروی ها به (سی و سه پل تغییرش دادن)
یاشا
همه موفق باشید
(برام پیامی نگذارید نمی تونم جواب بدم)
sansiz
sansiz yani sensiz.yani bensiz ya$amak ularmi am sensiz heç zaman .
در مورد اصطلاح‌ زبان‌ آذری باید متذکر شد‌ که‌ هنوز هم‌ در غرب‌ دانشمندان‌ زبانشناس‌ «آذری‌» را نام‌ ترکی آذربایجانی‌می‌شناسند(رجوع‌ شود به‌ آنسیکلوپدیهای معاصر انگلیسی‌، فرانسه‌ وآلمانی و آنسیکلوپدی اسلام‌ و کتابهای تورکولوژی مؤلفین‌ غربی‌).
کتاب آقای کسروی هم با انگیزه سیاسی نوشته شده است در مقابل نوشته هایی که حزب اتحاد و ترقی دولت عثمانی در آن زمان منتشر می کرده است. و تمام مستندات را تفسیرو تحلیلی هدفمند کرده است و هیچ یک از این مستندات ابتدا به ساکن آذری را معادل فارسی نگرفته انداما در روایت‌ وهب‌ ابن‌ منبه‌ در کتاب‌ التیجان‌ ابن‌ هشام‌ (چاپ‌ حیدرآباد) اصطلاح ترک آمده است و نیز محمد عوفی در ذکر خلافت عمربن عبدالعزیز که از سال 99 تا 101 هجری ادامه داشت، از قیام بیست هزار ترک آذربایجانی سخن می‌گوید.
دیونیوس پریگت جغرافی‌نگار و شاعر یونانی صدة چهار میلادی ترک زبانان را ساکن اصلی منطقه آآذربایجان می داند ویامپو لسکی هم تاریخ نگار دیگری است که زبان باستان آذر بایجان را ترکی می داندو چنین وی نویسد:ترکها در اطراف دریاچه ارومیه زندگی می‌کنند و آشوریها آنها را توروک türük (یامون توروک به معنی ترکهای نیرومند) نام برده‌اند و در سنگ نوشته‌های اورارتوئی هم سخن از قومی بنام توریخی رفته که در آذربایجان می‌زیستند. (اوایل هزارة قبل از میلاد) و می‌گوید توروکها یا توریخی‌ها همان ترکها هستند.
در یکی از روزنامه­های آن زمان ترکیه به نام “طنین” مقاله­ای با نام “ترکیه و ترکان در ادبیات کنونی ایران نوشته بودند :سید احمد کسروی یکی از نثر نویسان “مفرط” ایران و از نامدارترین دانشمندان آن کشور است. چون سید است تبارش به عرب می­پیوندد. چیزی که هست او این تبار را فراموش گردانیده و هواداری از نژاد ایران نشان می­دهد و در راه پاک گرداندن آن کشور از ترکان گفتارهای بسیاری نوشته است
و کسروی در جواب نویسنده آن روز نامه هدف خود را از طرح مباحث زبانی و قومیتی چنین گفته است:
من هیچگاه نخواسته­ام ترکها از ایران بیرون روند، هیچگاه نگفته­ام در ایران ترک نیست، آنچه من گفته­ام من خواسته­ام این بوده که زبانهای گوناگونی که در ایران سخن رانده می­شود، از ترکی و عربی و آسوری و نیمزبانهای استانها (از گیلکی و مازندارنی و سمنانی و سرخه­یی و سدهی و کردی و لوری و شوشتری و مانند اینها) از میان رود و همگی ایرانیان دارای یک زبان (که زبان فارسی است) باشند این کفتار نشان می دهد که این کار یک طرح صرفا سیاسی است و نمی تواند بی طرفانه نگاشته شده باشد.
کپی پیست پان ترکی!!!
دوستان منبع پیداشد!!!:))
اینجایک اتاق بحث است که اعضااندیشه هاودانشته های خودراباهمدیگربه اشتراک میگذارندونه یک مکان برای کپی پیست!!!
اینان حتی درموردمتن های که کپی پیست کرده فرصت کوچکترین تحقیقی رابه خودنمیدهندکه به این مهم برسندکه ایانگارنده باغرض ورزی مبادرت به اینکارکرده یاحتی ازخودسخنی بی مایه دراورده فقط هرانچه رامیبیندکپی پیست کرده ودراین مکان میگذارندودران واحدخودبه ان معتقدمیشوندوان رابادل وجان میپذیرند
درمورداقای ABBASFATHI53 که کامنت هایی درطول این چندصحفه گذاشته دوستان میتوانندبه این دولینک زیرمراجعه کرده تاتمامی کامنت های ایشان(تاکیدمیکنم تمام کامنت های ایشان) راحتی بدون کوچکترین تغییریاویرایش بیابند
واقعاجای تاسف دارد
اری دوستان اینان حتی ازخودکم ترین اطلاعات درموردانچه راکه برزبان میاورندندارد
دقت کرده ایدکه چراوقتی پاسخ انان رامیدهیدکامنت بعدی شان هیچگونه ارتباطی باپاسخ شماندارد:D(!)
http://www.anadili.blogfa.com/8603.aspx
www.ume88.mihanblog.com/extrapage/turki1
حکومت نژاد پرستانه پارسی
تبلیغات آپارتایدی رضاخان
احساس حقارت و بی هویّتی
منجلاب سیلاب خروشان !!
افتخارات ساختگی.
سیاست اِلیناسیون و هویّت زدایی
زبان قانونمند, موزون و آهنگدار ترکی
میراث ادبی و کم نظیر هزارساله و منحصر به فرد

اگر کسی میان این توده ی مضحک و کسل کننده ی بازی با واژگان تنها یک مستند تاریخی پیدا کرد جایزه دارد.
در شگفتم این رضاخان دیو سیرتِ ترک ستیز چرا زنی ترک زبان (تاج الملوک آیرملو - متولد باکو) را ملکه ایران و مادر جانشین خود قرار داد!!
روایت‌ وهب‌ ابن‌ منبه‌ در کتاب‌ التیجان‌ ابن‌ هشام‌ (چاپ‌ حیدرآباد) چنین‌ است‌ که‌ روزی معاویه‌ قبل‌ از قشون‌کشی به‌آذربایجان‌ از مشاور خود عبیدبن‌ ساریه‌ پرسید که‌ آذربایجان‌ چیست‌، عبید در جواب‌ گفت‌ اینجا از قدیم‌ کشور ترکان‌ بود

کاری ندارم که این مشاور نخبه ی ایران ندیده هزاران کیلومتر آن سوتر ( در شام) کدام سرزمین (احتمالا قلمروی ترکان خزر در جنوب روسیه و شمال قفقاز) را با آذربایجان ایران اشتباه گرفته اما آیا از آن کشور کذایی ترکان در آذربایجان نباید دست کم مکتوبی ، سنگ نبشته ای ، گوری ، استخوانی ، ویرانه های کاخی یا طویله ای ، کاسه ای ، کوزه ای ، چیزی به جا مانده باشد که نشانگر زبان و فرهنگ آن قوم نیمه وحشی (قوم غز و تاتار را می گویم) باشد؟ بنا به این باشد مشاور من نیز می گوید ماداگاسکار کشور ابوریجین ها (بومیان استرالیا) است.
ابتدای کامنت قبلی:
اثر جهانی دده قورقود 500 سال پیش نوشته شده است چون در اون اسم شهری به نام استانبول می اید.
این اثر جهانی حتی جزو ده اثر برتر جهان نیست درحالی که شاهنامه چهارمین اثر برتر جهان است.
در باره ی تحمیل زبان ترکی هم به همان مینورسکی و دانشنامه های معتبر مراجعه کنید.
اگر مقدمه ی لیلی و مجنون را کامل میخواندید و مشق شب دیگران را تکرار نمیکردید متوجه میشدید که ناراحتی نظامی از این است ه هیچ بزم و شادی در این داستان وجود ندارد .
چگونه است که این شاعر ترک حتی یک اثر ترکی ندارد.(به غیر از شعر های جعلی مانند بیتی مربوط به گرگ که حتی قافیه ندارد و دیوان نظامی قونوی.)
نویسده روسی که در زمان شوروی نظامی را ترک معرفی کرده بود در اخرین کتاب خود به پارسی بودن نظامی اعتراف میکند.
با این همه حال این حرف ها و ادعا ها و بازگو کردن دروغ های دیگران در این مکان هیچ نتیجه ای ندارد و دوستان دیگر انقدر سواد دارند که راست را از دروغ تشخیص دهند.
اگر به دنبال هویت طلبی هستید پس به جای حرکت درست در این راه در حال رفتن از بیرباهه ها یی هستید که دشمنی تمامی مردم ایران را در پی دارد و نه تنها به هویت خود نمی رسید بلکه در نهایت به طرد شدن در اجتماع میرسید همانطور که افرادی مانند پورپیرار که سالها در پی غنی نشان دادن فرهنگ اعراب بود سالها است که توسطجهانیان به تمسخر از او یاد میشود
ایا درست است که در راه هویت طلبی در ورزشگاه ها فریاد خلیج عربی سربدهید و به قهرمانانی نظر میرزا کوچک خان بی احترامی کنید.
اگر شما خود را جزوی از ملت ایران به شمار می اورید ایا درزمانی که پورپیرار پارس ها را گدا خواند به او اعتراض کردید یا اینکه بدتر حرف های او را تکرار کردید.
ایا زمانی که کل تاریخ کشورتان را تحریف شده به دست یهودیان خواند به او معترض شدید ؟
به نظرشما با تمام این بی احترامی ها میتوان از فارس ها انتظار همدلی داشت.
ایا در مرام شما رسیدن به هدف مهم تر است یا چگونگی رسیدن به ان ؟ایا هدف مهم تر است یا وسیله؟
آذری یا زبان باستان آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک