علم راهی بسوی آفریدگار جهان

دوست من، انسان نمیتواند تافته جدا بافته ای از طبیعت و موجودات دیگر باشد، پیوستگی ژنتیکی و روند پیدایش انسان نشان میدهد که او نیز جزیی از طبیعت جاندار بوده و همچون حیوانات دیگر مسیر تکاملی خود را طی کرده است. آنچه انسان را از بقیه متمایز میسازد داشتن قوه عاقله و شعور انسانی است

دوست گرامی سوال من روشن بود---شما به تکامل اعتقاد دارید اما باور دارید نیای انسان از گل خلق شده
یکبار دیگه سوالم رو می پرسم
شما معتقد به تکامل تمام جانداران از طبیعت به غیر از انسان هستید
آیا شما معتقید نیای انسان از گل سیاه و بدبو خلق شده است؟

دوست عزيز savaroshka جان امكان دارد برايه من كاربرد فلسفه در عمل را توضيح بدهيد يا مثلا فلسفه در علم چه تاثير مثبتي دارد ؟ خيلي علاقه دارم بدونم . يه دنيا ممنون ميشم:x:x:x

پس استنباط شما از قرآن اینه که آدم از گل خلق نشده و صدها آیه مربوط به خلقت از گل خشک-بدبو-سیاه-لجن رو به آدم نسبت نمی دید و می گویید که منظور نوع انسان و نیای آدم(نام سمبولیک) است-اما این با پذیرش تکامل از طرف شما روشن نیست آیا قبول دارید که همه جانداران با تکامل به جز نیای آدم که از گل سیاه آفریده شده؟

دوست من، انسان نمیتواند تافته جدا بافته ای از طبیعت و موجودات دیگر باشد، پیوستگی ژنتیکی و روند پیدایش انسان نشان میدهد که او نیز جزیی از طبیعت جاندار بوده و همچون حیوانات دیگر مسیر تکاملی خود را طی کرده است. آنچه انسان را از بقیه متمایز میسازد داشتن قوه عاقله و شعور انسانی است
دوست من سی.تی.ار2006
شما هرروزه بدون آنکه توجه کنید دارید از فلسفه بهره میگیرید و آنرا در کارهای روزمره تان استفاده میکنید. اینکه با قاطعیت فقط علم را معتبر دانسته و فلسفه را رد میکنید نشان از این دارد که شما مرز بین علوم تجربی و فلسفی را نمیدانید. در دیدگاه بعدی برایتان مسائل فلسفی روزمره را خواهم گفت که بدون آنها نمیتوانید زندگی کنید اما غافلانه آنها را مسائل علمی میدانید. فلسفه جزیی جداناپذیر از زندگی تک تک ما انسانهاست
در همان مثال جوشیدن آب روی اجاق، علم فیزیک بدون ابهام میتواند مراحل جوشیدن آب را از ابتدا تا انتها با تمام جزییات تشریح کند، اما زمانیکه به چرایی آن میرسیم سکوت خواهد کرد. واقعا چرا آب روی اجاق می جوشد؟ شاید خانم خانه هوس چای کرده! میبینید که به تعداد انسانهای روی زمین میتوانیم برای جوشیدن آب پاسخ "درست" داشته باشیم. در حالیکه علم نمیتواند برای سوالی دو پاسخ متفاوت بیابد
ما باید در جهانبینی خود به تفاوت علوم تجربی و فلسفه توجه کنیم و از اختلاط مرز آنها جلوگیری کنیم. چرا اگثر انسانها مایلند خرافات و عقاید هجی مجی لاترجی را در زمره فلسف قرار دهند؟ کدام فیلسوفی را میشناسید که به جادوگری و شعبده بازی اعتقاد داشت؟
همین فلاسفه مادیگرا مانند نیچه ، کجا به بحث علوم تجربی پرداختند؟ تمام کارهای آنها فلسفی و نظری بود. درست نیست هرچه را نتوانید زیر میکروسکوپ ببینید، انکار کنید زیرا نتیجه اش به انکار بدیهیاتی خواهد انجامید که به آن باور دارید
در دیدگاه بعد در مورد علومی صحبت خواهم کرد که با آنکه شما به شخصه بر یقینی بودن آنها اعتراف میکنید اما تجربی نیستند بلکه علوم نظری هستنند

جنای ساواروشکا:
من نیز با نظر ctr2006 موافقم علم هم چراها و هم چگونگی ها را بیان میکند و این خداست که بحث در باره هیچ یک را نمیتوند به سرانجامی برساند
کامنتهای قبلی در باره علت و معلول حرفایی شد و البته طبق معمول بی نتیجه
من گفتم خداباوران قضیه ی علت و معلولی را برای اثبات خلق ماده و اینکه هر چیزی خالقی دارد مطرح کردند و با این خدا را ثابت کردند دریغ از این که همین ارتباط علت و معلولی خدا را نیز زیر سوال برد همه چیز را زیر سوال برد حتی بیگبنگ را پس این ادعای خدا باوران درین باره صحیح نبوده ولی ان را دلیلی برای اثباط خدا میدانند بله لحظه ی بیگ بنگ بلاخره یک انرژی متراکم یافته و جادبه ای بوده که منجر به انفجار شده و اینکه اگر به این بپردازیم که انچیز علتی داشته و ان علت خداست پس باز اومدیم سر خانه اول که علت خدا..و
پس این حرفا جز سفسطه چیزی نیست
بقول دوستمان هشیار اعتقاد به علم و چرا ها و چگونگی ها خیلی بهتر و منطقی تر از اعتقاد به اجی مجی لا ترجی است
در فلسفه سوالی داریم: که ایا خدا میتواند سنگی را بیافریند که خودش نتواند بلندش کند؟ جواب 1 اگر میتواند خلق کند پس قادر به بلند کردن نیست پس خدا قادر نیست
جواب 2 اگر نه نمیتواند بیافریند (چون خدا قادر است لذا همه چیز را میتواند بلند کند ) پس نتوانست و توانا نیست
دوست عزیز پس با فلسفه نیز خدا حل نمیشه این نوعی از سفسطه ی فلسفی است
و اینکه فلسفه مثل سیلست هیچ وقت به نتیجه نمیرسد
شاید علم حال حاضر نتواند بعضی سولات را پاسخ دهد ولی این نادانی رو در اینده روشن کردن و این نادانی رو قبول کردن خیلی بهتر از اعتقاد به نیروی لایزالی و همان اجی مجی... ست این یعنی طفره رفتن و شکست... و توجیه شکست برای خدا باوران

من اعتقادی به خالق ندارم اما تقریبا مطمئنم این بحث هیچگاه پایانی ندارد...فلسفه نیز بیان قاطع و مورد اعتمادی نخواهد بود...پس...
به نظر میرسه بهتر اینه که بحث روی باورهایی که باعث فقر گسترده هنجاری شده باشه و تلاش روی تغییر و بازسازی عقاید گندیدمون باشه...
به هر حال موفق باشید

اولا هیچگاه علوم فیزیک و بیولوژی بی نیازی جهان را به آفرینش مطرح نکرده است

چرا عزیرم کاملا توضیح می دهد
چگونگی و چرایی فرق زیادی ندارد آب می جوشد چون حرارت به آن وارد شده چون تعداد جنبش مولکول ها زیاد شده . آب می جوشد
این حرارت از یک منبع آمده و.... همه چیز در اینجامادی ست
خدایی که از آن سخن می گوید و با فلسفه به آن رسیده اید نمی تواند بگوید چرا آب جوش آمد
شما معلومات علمی زیادی دارید نمی دانم لازم است از نظر معنوی به خدا باور داشت یا نه اما می دانم خدا ساخت همان ذهن اهل فلسفه و سفسطه هست
با علم تجربی همه چرا ها و چگونه ها را می توان توضیح داد البته دانش ما هنوز وسیع نشده اما می توان به تحقیق و پژوهش و آزمایش در یک کلام با علم ان را توضیح داد
خدای که با فلسفه انسان خلق شده برای هرکس یکجور هست نتیجه چنین خدایی برای هرکس متفاوت هست و هرکس خدا را از زاویه دید خود می بیند
چنین خدایی در مباحث علمی نمی تواند بگوید چرا چای جوش آمد و نه می تواند بگوید چگونه آب جوش آمد
کاربر گرامی دیدم جایی نوشته اید به تکامل و یافته های علوم تجربی اعتقاد دارید اما معتقد هستید پشت اینها نوعی شعور الهی وجود دارد
من به شخصه مخالفم
اگر به تکامل باور دارید باید بدانید چرایی و چگونگی ان یکی است
انتخاب طبیعی رابطه های فیزیکی و بیوشیمایی مواد و ... همه نتیجه مادی بودن این فرآیند هست
شما معتقد هستید خدا را نمی توان با علوم تجربی اثبات کرد و باید با فلسفه کشف کرد
پرسش مطرح می شود که خدای اینچنینی چه خاصیتی دارد؟
خدایی که از علم تجربی قابل اثبات نیست (اگر چیزی ربطی به علم تجربی پیدا نکند پس نمی تواند در هیچ چیز مادی دخالت کند چون هرچیزی در ماده دخالت کند ربطی به علم تجربی پیدا می کند) و از طریف فلسفه و تصورات انسان خلق می شود خداهایی گوناگونی هستند
همانطور که در طول تاریخ بشر خداهای بسیار متفاوتی توسط قوم های مختلف خلق شدند
موفق باشید :x:x:x:x

پس استنباط شما از قرآن اینه که آدم از گل خلق نشده و صدها آیه مربوط به خلقت از گل خشک-بدبو-سیاه-لجن رو به آدم نسبت نمی دید و می گویید که منظور نوع انسان و نیای آدم(نام سمبولیک) است-اما این با پذیرش تکامل از طرف شما روشن نیست آیا قبول دارید که همه جانداران با تکامل به جز نیای آدم که از گل سیاه آفریده شده؟
منظورم از ممکن بودن جهان بدون خالق از نظر فیزیکدان و بیولویست اینه که رفتار ماده و طبیعت اینطور نشان داده و وجود یا عدم خالق تفاوتی در اصل موضوع نکرده-به تفاوت چگونه و چرا واقف هستم-و اینکه فلسفه در حوزه خود به نسبت دانش در حوزه گستره خود از اعتماد کمتری برخوردار بوده.....

پس نظرتون اینطوره که فیزیک و بیولوژی که توضیح چگونگی تکامل و آفرینش رو میدهند و جهان رو بی نیاز از خالق ممکن می دونند نادرست گمان میکنند-دلیل هایتان را توضیح بدهید قانع کننده نیستند

اولا هیچگاه علوم فیزیک و بیولوژی بی نیازی جهان را به آفرینش مطرح نکرده است. علوم فقط به چگونگی می پردازند نه به چرایی
"چرایی" و "چگونگی" دو مقوله متفاوت هستند که معمولا از سوی بسیاری خلط مبحث شده و از یکی به دیگری میپرند و نتیجه نادرست میگیرند
بگذارید این مثال را که قبلا در جایی اشاره کرده بودم بازهم تکرار کنم. فرض کنید که یک کتری آب بر روی شعله اجاقی در حال جوشیدن است. علم فیزیک بطور خیلی دقیق میتواند توضیح دهد که بر اثر ترکیب گاز متان و اکسیژن در زیر کتری شعله و حرارت بوجود می آید. این حرارت حاصله در زیر کتری از طریق دیواره های فلزی یا چینی به آب درون کتری انتقال یافته و حرارت آب را بالا میبرد. تا زمانیکه مثلا دمای آب که به 100 درجه رسید شروع به جوشیدن میکند. چگونگی "جوشیدن" آب یک بحث علمی است اما چرا آب میجوشد یا "چرایی" آن دیگر بحث علمی نیست. زیرا علم دیگر نمیتواند وارد مقولات فلسفس و نظری شود. در جواب کسی که میپرسد "چرا" آب میجوشد؟ چه باید گفت؟ شاید خانم خانه هوس "چای" کرده باشد
امیدوارم مرز علوم تجربی و فلسفه را خوب توضیح داده باشم. نمیدانم؟

در جای دیگر قرآن میفرماید: (سوره ال عمران آیه 33 )
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ
بى‏ترديد خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد
در چند دیگاه پیش بارها اشاره ای به این آیه و احتمال برتری دادن یک عده از انسانها بر دیگر افراد مطرح شد که مایل به ورود به بحث نبودم. تنها اشاره میکنم به اینکه:
کلمه "اصطفی" یعنی برگزیدن زمانی معنی دارد که از بین چند فرد یک نفر را انتخاب کنند. کاربرد این کلمه در مورد حضرت "آدم" که به پنداری اولین انسان بوده بی معناست مگر آنکه حضرت "آدم" در بین مردمان دیگری زندگی میکرده که از سوی خدا برای جانشینی "انتخاب" شده است

من قبلا بطور مفصل زیر کتابهای دیگری از جمله "ژنتیک و تکامل" دیدگاه خود را کامل نوشته ام و باید بگویم بدلایلی قصد ورود به مباحث مطرح شده در کتب ادیان ابراهیمی را ندارم. اما چون سوال میکنید ناچار از تکرار هستم.
بحث خلقت حضرت آدم و حوا بطور مستقیم و خلق الساعه از گل و خاک در اسلام مطرح نشده و این داستان از ادیان دیگر یهودیت و مسیحیت در طول تاریخ وارد اسلام گردید و از آنجا که تنها داستانی بود که در آن زمانها دهان بدهان نقل میشد، خود بخود مورد پذیرش مسلمانان و حتی علمای مذهبی قرار گرفت
اما قرآن این داستان را به شکل دیگری عنوان میکند که هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت. شما در هیچ جای قرآن بجز یک مورد که توضیح خواهم داد، اشاره مستقیمی به خلقت حضرت آدم از گل یا خاک نداشته است. در تمام آیه هایی که اشاره به خلقت از خاک، گل، لجن و ..... دارد خطابش نوع "انسان" و کل "بشر" است نه یک شخص خاص مانند حضرت "آدم"
در تنها آیه ای که اشاره مستقیم به خلقت حضرت "آدم" از خاک میکند میفرماید:
إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (سوره آل عمران آیه 59)
قطعاً داستان عيسى نزد خدا مانند داستان آدم است كه او را از خاك آفريد، سپس به او فرمود: باش ؛ پس بى‏درنگ شد .
در آیه فوق میفرماید که خلقت حضرت عیسی چون حضرت آدم از خاک بود در حالیکه ما میدانیم:
1-حضرت عیسی اگرچه پدر نداشت اما به یقین مادر داشت
2-حضرت عیسی بطور مستقیم و خلق الساعه از خاک بوجود نیامد
3-حضرت عیسی اولین انسان نبود
پس اگر خداوند این دو را در آفرینش مانند هم میداند پس میتوان نتیجه گرفت که حضرت آدم:
1- حداقل دارای مادری بوده است
2-مانند عیسی بطور مستقیم و خلق الساعه از خاک آفریده نشده است
3-حضرت آدم اولین انسان نبوده و در میان آدمیان دیگری میزیسته است
داستان خلقت انسان در قرآن آنگونه نیست که به ما یاد داده اند و باور داریم، مثلا در سوره بقره آیات 30 الی 32 م میفرماید:
آن زمان را ياد آر كه پروردگارت به فرشتگان گفت : به يقين جانشينى در زمين قرار مى‏دهم . گفتند : آيا موجودى را در زمين قرار مى‏دهى كه در آن به فساد و تباهى برخيزد و به ناحق خون‏ريزى كند و حال آن كه ما تو را همواره با ستايشت تسبيح مى‏گوييم و تقديس مى‏كنيم . [پروردگار] فرمود : من اسرارى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد . « 30» و خدا همه نام‏ها را به آدم آموخت ؛ سپس انهارا به فرشتگان ارائه كرد و گفت : مرا از نام‏هاى ايشان خبر دهيد ، اگر راستگوييد . « 31» گفتند : تو از هر عيب و نقصى منزّهى ، ما را دانشى جز آنچه خودت به ما آموخته‏اى نيست ، يقيناً تويى كه بسيار دانا و حكيمى . « 32»
در بحث بین خداوند و فرشتگان مشخص است که:
1-خداوند از قراردادن "جانشین" صحبت میکند نه "خلقت"
2-فرشتگان قبل از حضرت آدم با نوع انسان آشنایی داشته اند و از خدا گلایه میکنند که کسی را جانشین میکنی که خونریزی میکند؟
3-پس قبل از حضرت "آدم" و یا همزمان با او انسانهای وحشی بوده اند که در جنگ و خونریزی بوده اند
4-خداوند با تعلیم حضرت "آدم" اورا بعنوان اولین انسان دانا معرفی و جانشین خود میکند
5-جالب است بدانید در مقابل تکرار بی شمار اسم حضرت "آدم" ، اسمی از "حوا" برده نشده و فقط به جفت او اشاره کرده است
تمام آیات خلقت خطاب به نوع انسان است نه یک فرد خاص
میتوانید کل قران را برای رد کردن سخن من بگردید، اگر خلاف آنرا یافتید من تابع شما خواهم شد.
ادامه ...