آخرین روزها: پایان سلطنت و درگذشت شاه
امتیاز دهید
از پیشگفتار کتاب:
بخش بزرگی از بررسی های من بر اساس خاطرات شخصی از رویدادها و گفتگوهای طولانی که ابتدا در مکزیک و سپس طی دو سفر با آخرین شاه ایران در دوران تبعیدش داشتم پایه گذاری شده است. همچنین این روایتها مدیون خاطرات و مشاهدات کسانی نیز هستند که با مهر هرچه تمامتر و با تحملی گاه بیش از حد انتظار دانسته های خود را در اختیارم قرار داده اند. به خوبی آگاهم که برای بسیاری بازگویی رویدادهای گذشته تا چه حد دردناک است.
آقای دکتر امیر اصلان افشار آخرین رئیس کل تشریفات همکار بسیار نزدیک و مورد احترام محمدرضا پهلوی در هجده ماه آخر پادشاهی اش. سپس در اوایل تبعید او و همچنین در آخرین روزهای زندگی اش. ده ها صفحه یادداشت هایی که ایشان برایم نگاشتند. گفتگوهای تلفنی بسیاری که باهم داشتیم و ملاقات هفت ساعته ای که بخاطر این کتاب در شهر نیس در ۱۲ فوریه ۲۰۰۱ داشتیم. منبع اطلاعات بسیار ارزنده ای برایم بوده است...
بخش بزرگی از بررسی های من بر اساس خاطرات شخصی از رویدادها و گفتگوهای طولانی که ابتدا در مکزیک و سپس طی دو سفر با آخرین شاه ایران در دوران تبعیدش داشتم پایه گذاری شده است. همچنین این روایتها مدیون خاطرات و مشاهدات کسانی نیز هستند که با مهر هرچه تمامتر و با تحملی گاه بیش از حد انتظار دانسته های خود را در اختیارم قرار داده اند. به خوبی آگاهم که برای بسیاری بازگویی رویدادهای گذشته تا چه حد دردناک است.
آقای دکتر امیر اصلان افشار آخرین رئیس کل تشریفات همکار بسیار نزدیک و مورد احترام محمدرضا پهلوی در هجده ماه آخر پادشاهی اش. سپس در اوایل تبعید او و همچنین در آخرین روزهای زندگی اش. ده ها صفحه یادداشت هایی که ایشان برایم نگاشتند. گفتگوهای تلفنی بسیاری که باهم داشتیم و ملاقات هفت ساعته ای که بخاطر این کتاب در شهر نیس در ۱۲ فوریه ۲۰۰۱ داشتیم. منبع اطلاعات بسیار ارزنده ای برایم بوده است...
آپلود شده توسط:
تونی
1400/05/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آخرین روزها: پایان سلطنت و درگذشت شاه
من میگویم خود محمدرضا پهلوی به ماهیت خطرناک دولت اسرائیل پی برده بود و برایش روشن شده بود که نزدیکی به این رژیم نتیجه ای جز سست شدن بنیان اقتصاد ملی و حاکمیت ملی ندارد.
در پاسخ من میگویند "حکومت مطلوب" تو تر زده!!!!
با چنین فاشیستهایی طرف هستیم. یعنی شما حتی نمیتوانید با اتکا بر سیاست و آگاهی محمدرضا پهلوی خط مشی این جماعتی که خودش را "پادشاهی خواه" نامیده است را نقد کنید!!
برای این جماعت فقط بمب و موشک نتانیاهو و آمریکا قابل احترام است. آینده روشن خود را در تجاوزگری بیگانه میبیند. نه برنامه ای برای آینده دارد، نه سیاستی، نه فهمی از مسائل ایران و جهان. بی ریشه هایی هستند که لازم باشد میراث پهلوی را هم زیرپا میگذارند.
[email protected]
بعد میگه استدلال کنید برای من!!!
عزیزم دوران وسط خوابی و قایم شدن پشت یه سری بحث بیفایده تموم شده. در شرایط جدید، شما یا موضعی علیه جمهوری اسلامی داری یا همراه جمهوری اسلامی هستی که شما مشخصا دومیش هستی.
پس خجالت رو بذار کنار به عنوان یک طرفدار علی خامنهای عکس پروفایلت رو به عکس آقا تغییر بده و به پهلوی فحش بده.
آدمی که خوابیده رو میشه بیدار کرد ولی شما خودتون رو زدید به خواب و کسی که برای شما استدلال بیاره خودش رو مسخره کرده.
چون در بخش درآمد سرانه صد درصد جزو آخرین کشورهای جهانیم، کافیه حقوق پایه وزارت کار رو در یک کفه ترازو و هزینههای زندگی رو در کفه دیگه بذاریم.
در مورد سواد هم که خنده داره... چون اگه قرار بود سواد به معنی سواد باشه و سواد ماها زیاد بشه که باید روزبروز شاهد پیشرفت و توسعه کشور باشیم، روز شب شاهد اختراعات جدید و بدیع و ساخت دستگاههای خفن میبودیم نه دستگاه پاشش سس اتوماتیک روی ساندویچ!
اگر هم منظور از سواد اینه که زیر بغل هر آدمی یه مدرک دانشگاهی باشه و در عمل راننده تاکسی دکترا فیزیک داشته باشه و دکترا افتخاری کاشت و نگهداری سبزی خوردن رئیس فلان اداره نامربوط که هیچی اصن بحثی نیست.
اینکه چیزی که مثل روز روشنه رو چه حاجت به بیانه؟ شما توی خیابون و کوچه راه بیوفت از 100 نفر بپرس وضع زندگیت خوبه؟ راضی هستی از شرایط زیستت و ببین پاسخها چیه... آدم یاد زمان احمدی نژاد میوفته که بیکاری توی کشور موج مکزیکی میزد بعد آمار میدادن که کل 80 میلیون ایرانی هزار ماشاالله همه شاغل! همه سر کار و بار! همه مشغول و حتی یه نفر وقت نداره پس کلهاش رو بخارونه...
و در پایان اینکه یه لینکی از این "آمارهای توسعه یافتگی سازمان ملل" رو اگه میتونی همینجا بذار.
2-در کجای پاسخ من به مهریاد به سواد اشاره شده است؟ خود شما چه درکی از مفهوم سواد دارید؟ سواد با مطالعه و تمرین و تجربه به دست می آید یا از روی تنبلی روی آوردن به خواندن مطالب و تفسیر شخصی دیگران در دنیای مجازی سواد می آورد؟
3-مگر در مورد شرایط زندگی در ایران گفتم که اکنون هم زمانه گل و بلبل است؟! حرف من این است بازگشت به سلطنت دردی از ملت ایران را دوا نخواهد کرد.
4-در پایان اگر لینکی از آمارهای توسعه سازمان ملل را بگذارم توانایی درک و تحلیل و تفسیر درست آن را خواهید داشت یا نه؟
2. یکی از شاخصهای "آمارهای توسعه یافتگی سازمان ملل" وضعیت سواد مردمه و اگه اشتباه نکنم، سواد طبق تعریف سازمان ملل آموزش و پرورش افراد در دانشگاهها محسوب میشه و در واقع همون مدرک دانشگاهی مدنظره.
3. نه اینو مستقیم نگفتی ولی وقتی میگی طبق "آمارهای توسعه یافتگی سازمان ملل" ما سرزمین خیلی توسعه یافتهای هستیم که باز طبق تعریف همون "آمارهای توسعه یافتگی سازمان ملل" یکی از معیارهاش زندگی طولانی و سالمه، پس ما نباید چندان شاهد رفت و آمد افراد به داروخونهها باشیم یا بشنویم یه جوانی توی 25-30 سالگی سکته کرده، ولی امروز توی هر محلهای هزار ماشاالله به داروخونهها، میشه رفت دم در ده تای اینها ایستاد و شمرد که توی روز چند نفر مراجعه دارند.
4.چندان درک بالایی نمیخواد، چون مجموعه از شاخصها و تعاریف و فرمولهاس و هر کشور اعداد ارقامش رو که جمع آوری کرده بجای متغییرهاش قرار میده و خروجی رو میگیره.(البته اگر آماری که میده واقعا درست باشه.)
بازم میگم زمانی این فرمولها جوابه که منبع آماری درست باشه، یه زمانی طرف با تغییر تعریف بیکاری کاری کرد که یه ملت همه شاغل شدند!(هر کسی 4 ساعت کار در ماه انجام میداد شاغل حساب میشد!).
"پادشاهی خواه" با وقاحتی عجیب تاریخ خود را، مورخان صادق خود را، حتی آگاهی محمدرضا پهلوی را لگدمال میکند و به سطل زباله می اندازد تا خدشه ای به اتحاد مقدسش با اسراییل و آمریکا وارد نشود. چقدر باید بی ریشه باشید که بر بزرگترین درسهای تاریخ خود هم خط بطلان بکشید!
کتاب فوق به کنار، به مصاحبه محمدرضا پهلوی با مایک والس رجوع کنید. ببینید که او چگونه با زیرکی از وضعیت ایالات متحده درس عبرتی میسازد برای تمام کسانی که خیال نزدیک شدن به اسرائیل و صهیونیسم را در سر میپروراندند. محمدرضا پهلوی از اوایل دهه ۱۹۷۰ به جمع بندی مشخصی درباره نقش آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه رسید. وقتی "پادشاهی خواهان" و شازده مشنگ شان سر به دیوار ندبه صهیونیسم میکوبند، در حقیقت، اوج آگاهی سیاسی شاه خودشان را لجن مال میکنند.
پادشاهی خواهان خود را "بسیار راستگو" معرفی میکنند و مدعی اند که "رو" بازی میکنند.
رو بازی کردن شان را ببینید: با ذوق و شوق به بمباران شدن شهرهای ایران نگریستن، خنک شدن دل با تکه تکه شدن زن و بچه ایرانی، کشتار فداکارترین سربازان کشور را دروازه رهایی دانستن، هورا کشیدن برای جنگنده و موشکهای یک متجاوز و تئوری بافی درباره اینکه "آزادی بدون خون بدست نمی آید" تمام اینها از نظرشان نشانه سلامت عقل و روان است و مواضعی است که هر انسان "وطن دوستی" باید اتخاذ کند. اما سخن گفتن از "روده کشیش و دار زدن شاه" بسیار زشت و بد و جنون آمیز است و نشان از بربریت و وحشی گری گوینده دارد!
روح لطیف آنان با بمب و موشک اسراییل و پرتاب شدن جسم انسانها از پنجره خانه شان سرحال می آید، نشسته اند و خدا خدا میکنند که "این بار اسرائیل و آمریکا کار را تمام کنند"، اما یک اشاره به "روده و مرگ" رگ انسان دوستی و صلح دوستی شان را قلمبه میکند. لعنت به این راستگویی و رو بازی کردنتان بیریشه ها!
خوش درخشید ولی دولتِ مُستَعجِل بود
دیدی آن قهقههٔ کبکِ خِرامان حافظ
که ز سرپنجهٔ شاهینِ قضا غافل بود
مانند من و تو و دقیقا از همان لندن دارند
سر شما را گول می مالند! ! !
با طرح مجدد یک نظام دیکتاتوری و تبلیغ
برای بازگشت شاهزاده ...
و آرام آرام یک نفر را دوباره آویزان قانون اساسی
می کنند و دوباره روز از نو و روزی از نو ...
خدا رحمت کند برشت را که چه زیبا گفت
کاملترین انقلاب ، انقلابیست که در آن
با روده های آخرین کشیش
آخرین پادشاه را به دار بیاویزند
نئاندرتالِ درندهخوی تازه به دوران رسیده، این یاوههات شاید 47 سال گذشته، پیشِ چند تا پلشتتر از خودت خریدار داشت ولی اکنون دیگه ما برای این چرندیات پَشیزی تَره خُرد نمیکنیم.
یک بار شماها و لِنگههای چاقوکش و اوباشتون که بقولی وانمود میکنید که درگیر "پروپاگاندا"ی بیبیسیچیها شدید و میخواید با گزارههای "ما گول خوردیم" و "انقلابمونو دزدیدند" ماست مالیش کنید. گندتونو زدید و تموم شد رفت.
اتفاقاً ما دیگه بازیچه نمیشیم که کشور رو بمانند شما اینجوری توش تِر بزنیم و راه خودمون رو نه با تاریکی و حماقت بلکه با نور دانش و آگاهی پیدا کردیم. زنده باد ایران و ننگ بر همه دشمنان آبزیرِکاه و مارموزش که گماشتههای خود گُنده پندارشان را چون خودِ تو روانه اینجا و آنجا کردند؛ که هنوزم که هنوزه جای شرم و خجالت برای این گِلی که به سرزمینمون زدید توی فضای مجازی یا زبون درازی میکنید یا یقه پاره میکنید.
ولی گور به گورتون که کنند انگار همینید که بیاید توی سایت دانلود کتاب زیر هر کتابی که آگاهی بخش هست اندر ده تا کامنت ژاژخایی کنید و همزمان دندونهای رنگ باختتون در اثر مصرف زیاد شیره و تریاک رو روی هم بسایید. بیشتر زار بزنید، آب از آب تکان نمیخورد، همین که هست.
سیاوش هر که باشد میهنش را دوست دارد و به دنبال انقلاب و براندازی ناآگاهانه نیست.
کسی که قبل از انقلاب خط گرفته و کثافت امروزو به وجود آورده کس دیگه است.
یک بار ازتون سوء استفاده شده برای اشغال ایران یک بارم ازتون سوء استفاده میشه برای اینکه در مقابل نیروی تغییر ایستادید.
نیت خوب الزاماً به نتیجه خوب هم منجر نمیشه
1- ارزشی های مدعی انقلابی گری به مانند جلیلی، رسایی، ثابتی و علم الهدی و... که از ترس یا از روی خیانت یا ساخت و پاخت با ارباب پشت پرده شان، زبان در کام کشیده بودند و مجموعه ای از هواداران پولکیشون در فضای مجازی مشغول تضعیف نیروهای مسلح بودند.
2- سلطنت طلبان خواهان دیکتاتوری رضا پهلوی که از بغض نظام حاکم حامیان اسرائیل شده بوند و به این نکته ظریف توجه نداشتند که آن چه نابود شد در اصل مال سرزمین ایران و آن ها که شهید شدند هم میهنان ایرانی بودند چه کودک و چه بزرگسال با هر گرایش سیاسی.
هر دو طیف هم باورشان این است که هر که از آنان نیست خائن و کثافت و ... است. در صورتی که می توان میهن دوست و دموکرات و لیبرال هم بود و به ایران گرفتار اندیشید و برایش دل سوزاند بدون اینکه ارزشی یا سلطنت طلب بود.
فقط منتظر بودید اتفاقی بیفته و دوباره در آغوش آخوند به اصل خائن خودتون برگردید.
خوشحالم به موضع واقعی خودتون یعنی زیر عبای آخوند برگشتید.
درّیست ادب به هر گدائی نرسید
خود شکن آیینه شکستن خطاست
تنها کسی که سزاوار ارج و احترام باشد آن را دریافت میکند نه کسی که با یقه درانی و جنون خواستار مرگ و روده است. اینکه ادعا کنید سیاوش میهن دوست است یا نیست برای کَس مهم نیست بلکه گفتار و رفتار ایشون گوینده و معرف ژرفای اندیشه و فهمشون از مسائل است.
و هم از جناب دکتر نهاوندی ممنونم که تاریخ مزبور را ثبت و ظبط نمودند.
دوستان علاقمند را به شنیدن تاریخ شفاهی هاروارد با دکتر نهاوندی توصیه میکنم.
شهریار
هموطن نخست اینکه من درباره تاریخ کوروش و ساسانیان چیزی نگفتم من درباره تاریخ براندازی پهلوی در سال 57 دیدگاه میگذارم چون خودم در دوران نوجوانی آنروزگار را آزمودم و گواهش بودم ، طبیعی است که هر حکومتی به هر دلیلی مردمان ناخرسند از فقر و کمبود ها و فساد و نیز جناح اپوزیسیون خودش را داشته باشد اما اگر این ناخرسندی از وضع شان را قدرت های بیگانه با سیاهنمایی بیشتر از واقعیت و پروپاگاندای بلند راهبردی کنند توده مردم برانگیخته به خشونت و رفتار ویرانگرانه میشوند ، در آنروزگار مردم به رادیو های بیگانه بسیار گوش میکردند و طنز تلخ در اینست که در دوران حکومت پهلوی ها از برای رفرم های با گرایش های سوسیالیستی که پهلوی ها پدید آوردند همچون آموزش همگانی و بهداشت رایگان ، سوبسید برای خوراک و کالا های بنیادی و انرژی و سرویس های همگانی ، و نیز نابودی فئودالیسم سنتی اسلامی ، پخش زمینهای کشاورزی میان کشاورزان بی زمین ،ساخت صنعت و معدن دولتی و... طبقه میانحال(بورژوازی!!) بزرگی با استانداردهای رفاهی بالاتری پدید آمد و سطح چشمداشت (توقع) مردم بالا رفت و شاه سیاست خارجی بسیار خردمندانه ایی داشت و هم با شوروی و بلوک شرق رابطه دوستانه ایی داشت و هم با آمریکا و غرب نزدیک بود ( هم شرقی هم غربی !!) ولی آمریکایی ها از شاه به چند دلیل نا خوشنود بودند یکی اینکه شاه دربست و یکسره با شوروی دشمنی نداشت ( در همین کتاب هم به این نکته یاد آوری شده ) و حتی در واپسین سالها داشت به شوروی و بلوک شرق نزدیکتر میشد ، و دیگر اینکه شاه خود رویای خود بسندگی (خود کفایی) و شکوفایی بزرگ اقتصادی و گسترش نفوذ قلمروایران را داشت که آمریکا و انگلیس که همین منش و روش را از رضا شاه دیده بودند را دلواپس وآشفته کرد و نیز آمریکا یی ها میدانستند که شاه ایران که به شیعه ملایم و ایرانگرا ( که شما به آن برچسب" باستانگرایی" میزنید،) باور داشت، به هیچ روی با اسلامگرا های سنی سلفی در افغانستان و سوریه و مصر که از پشتیبانی آمریکا برخوردار بودند ، کنار نخواهد آمد، پس آمریکایی ها خمینیست ها را که گرایش به اسلامگرایی سلفی ( اسلام ناب محمدی ) و سازگاری و همگرایی با جنبش اسلامگرایی آمریکایی انگلیسی همچون پاکستانی ها و مجاهدین افغانستان و اخوان المسلمین در مصر و سوریه را داشتند را برای هدفهایشان سودمند تر یافتند.
شما میگویید « حکومت پهلوی به رغم حمایت همه جانبه حامیان « غربی » در حالیکه در آنروزگار همه رسانه های غربی یر ضد شاه بودند و خود آمریکایی ها ، بر پایه بسیاری از رفرنس های آنزمان میخواستند شاه براندازی شود ، رویدادهای سال 57 بیشتر یک "regime change operation " مهندسی شده خود غربی ها بود تا انقلاب براستی مردمی.